دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
روایتی بر سریالسازی به سبک «نون. خ»؛

یک تصویر خلاقانه از بوم‌گردی ایرانی/ اینجا خبری از مجیزگویی نیست!

مخاطب تلویزیون همیشه مشتاق فضاسازی‌های تازه و دارای یک مردم‌شناسی خاص در سریال‌هاست اما نه صرفا با یک سری بازیگران تکراری که بخواهند ادا دربیاروند. باید بیش از اینها از این همه آپارتمان‌سازی در سریال‌ها دوری کرد و نمایشی عاری از فضای پرتنش شهری داشت
کد خبر : 484073
unnamed.jpg

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا-محسن غلامی (قلعه‌سیدی): سریال‌های این چندساله سیما در تلاش برای تنوع‌طلبی‌اند؛ تنوعی عمدتا از حیث کمیّت در عناوین و نیز قصه‌هایی که به ظاهر در ساخت و پرداخت متفاوت باشند اما متأسفانه با روایت و ساختاری نسبتا مشابه به خورد مخاطب داده می‌شوند.


عمده این بخش از سریال‌سازی متوجه قصه‌هایی به اصطلاح طنز و گاه کمیک است که این نیز به سبب ظرفیت تماشاگران بالقوه‌ای است که این دسته از مجموعه‌های نمایشی دارند. برخی از این‌ها نیز در قالب سری‌سازی افتاده و همچنان با توجه به پشتوانه نمایشی که دارند، به تولید می‌رسند.


جدیدترین تولیدات این حوزه متوجه «نون. خ» سعید آقاخانی است؛ سلسه‌واری از موقعیت‌های کمیک که هم طنازی می‎کند و هم در قالب یک قصه‌گویی بامزه، سراغ روایت‌ها و دغدغه‌های امروزی می‌رود. این سریال برای کنداکتور ما قطعا طنز سرحال و با کیفیتی است تا جایی که در فضاسازی بدیع، به راحتی با بیننده‌اش و بالعکس، احساس قرابت می‌کند.


سریال‌های ما حتی برای فرار از در و دیوار پایتخت‌نشینی، عمده توجه‎شان را روی فضای بومی شمال و هر از گاهی گوشه و کنار برخی استان‌ها برده‌اند اما بدعتی که «نون. خ» دارد به نظر یک سر و گردن بالاتر از بقیه است. اینجا لااقل اثری از نگرانی و ترس ناخواسته ناشی از هجمه‌های خلق قصه بومی دیده نمی‌شود.



لوکیشن‌های زیرخاکی و به قولی پرتش که سراسر جلوه‌گر و تر و تمیز هستند، حسنی است برای داستانک‌های خرده و ریزی که در این سریال دم به ثانیه شنیده می‌شود و از ذهن عبور می‌کند. همین که سریالی این چنین در لهجه و بوم‌گردی صرف نمی‌ماند، اتفاق بزرگی است.



سعید آقاخانی زیادی این فضا را می‌شناسد و این امتیازی است برای دست گذاشتن روی سوژه‌های بکر که در یک قاب منحصر به فرد، موجد سریال‌سازی می‌شود. «نون. خ» با همه طنز و بار کمیکی که به خود اضافه کرده است، از قضا  به روز است و نزدیکی و نسبت عجیبی با آنچه در جامعه حال می‌گذرد، دارد.


لوکیشن‌های زیرخاکی و به قولی پرتش که جلوه‌گر و تر و تمیز هستند، حسنی است برای داستانک‌های خرده و ریزی که در این سریال دم به ثانیه شنیده می‌شود و از ذهن عبور می‌کند. همین که سریالی این چنین در لهجه و بوم‌گردی صرف نمی‌ماند، اتفاق بزرگی است. خود سریال و ساختارش معقول و محبوب است پس نیازی به آویزان شدن به فضای تصویری بکر افراطی نمی‌بیند؛ هرچند که این قسمت از ماجرا جذابیش را نیز دوچندان کرده است.


البته برخلاف اسم «نون.خ» به عنوان «سریال»، اینجا نمایی از یک ایده تک خطی دیده نمی‌شود و شاید در خلال فضایی ثابت است که موقعیت‌‌‌‌های کمیک متعددی جای می‌گیرند و کنار هم به مخاطب داده می‌شود بی‌آنکه لزوما شاهد داستان سراسری و یکپارچه باشیم. به نظر اپیزودوار جلو می‌رود و نه لزوما مثل یک سریال!


رسالت اثری هنری به اسم طنز، دست گذاشتن روی نقاط حساس است و این جسارتی می‌خواهد که به نظر این سریال دارد. به روز و جذاب است و بی‌ربط از آنچه در جامعه می‌گذرد، نیست. در خلق موقعیت‌های متعددی که دارد نیش و کنایه می‌زند، بی‌پرده هم یقه‌گیری می‌کند و باتبع تبدیل به طنز اجتماعی می‌شود. حتی در قصه گفتن الکن نمی‌نماند، مجیزگویی نمی‌کند و برای جلوگیری از حواشی احتمالی اهل شعار و تملق نیست. بالاخره اینجور ساختن‌ها  نبوغ هم می‌خواهد.


از طرفی عمده فیلمسازان ما وقتی سراغ اثری با حال و هوای بومی می‌روند، نهایت کارشان مبدّل به پرتره‌ای جغرافیایی می‌شود که بجای قصه دیدن و شنیدن، باید در عوض شاهد مجموعه‌ای سفارش‌شده از عناصر آن خطه باشیم! «نون .خ» چندان خودش را اسیر این نوع ادوات نمی‌کند گرچه به هرحال این بخش از قصیه را با توجه به لوکیشن‌هایی خاصی که منطقه کردنشین ما دارند، در کنار سریالش می‌بیند و این توفیقی مضاعف برای آنهاست.


«نون. خ» مثل سری نخستش تا وقتی پا را فراتر از آداب و رسوم و بویژه لوکیشن‌های بومی نگذارد با اتمسفری دست‌نخورده، می‌تواند خودش را از دیگر سریال‌های روتین سیما جدا کند اما به محض ورود قصه به تهران و یا بازیگرانی که اتفاقا ادای تهرانی‌زده شدن دارند، درجا می‌زند. مثالش استفاده از علی صادقی یا یک مشت بازیگران ریز و درشتی بود که گاه به شکل ناشیانه‌ای از پس کار برنمی‌آمدند.



سریال‌هایی این چنین ساختن، کمی جرأت و جسارت می‌خواهد؛ جراتی ورای خودسانسوری و افتادن به دام حواشی ناخواسته. این نیز البته هم نیاز به شناخت و حرفه‌ای گری مولّدش دارد و هم سعه صدر مخاطب.



هرچند فعلا حضور میرطاهر مظلومی با شمایل تعریفی شده، چندان توی ذوق مخاطب نزده است. استفاده بجا و خوب از حمید آذرنگ و خصوصا بازیگران بومی و کاملا متمایز از بازیگران همیشه‌تکراری ما، ایده‌ای جذاب برای سعید آقاخانی بوده است. دیگر تصویری از کلیشه‌سازی تکراری در شخصیت‌ها نمی‌بینیم بلکه گویی هرکدامشان صاحب هویت و شخصیت‌اند که با سازهایی متفاوت اما کنار هم جذابند و با خلق طنز کلامی و موقعیت، سریال را از ورطه تکرار جدا می‌کنند.


مخاطب تلویزیون همیشه مشتاق فضاسازی‌های تازه و دارای یک مردم‌شناسی خاص در سریال‌هاست اما نه صرفا با یک سری بازیگران تکراری که بخواهند ادا دربیاروند. باید بیش از اینها از این همه آپارتمان‌سازی در سریال‌ها دوری کرد و نمایشی عاری از فضای پرتنش شهری داشت. بومی ساختن و برای مخاطب عام تصویر کردن نیز ادواتی دارد که صرفا در لهجه خلاصه نمی‌شود.


اگر «نون. خ» نسبتا درست از لهجه فارسی‌زدن‌های اهالی کرد کشورمان بهره می‌گیرد و تمام جوانب کاری بومی مثل لباس و موسیقی و غیره را دستاویز کارش می‌کند اما مخاطبش را عموم قرار می‌دهد. سریالی با حال و هوای بومی می‌سازیم اما با روایتی عام برای جذب هر نوع مخاطبی.


سریال‌هایی این چنین ساختن، کمی جرات می‌خواهد؛ جراتی ورای خودسانسوری و افتادن به دام حواشی ناخواسته. این نیز البته هم نیاز به شناخت و حرفه‌ای گری مولّدش دارد و هم سعه صدر مخاطب. امثال «نون. خ» هرچند ضعف‌هایی هم دارند اما در خیل تولیدات کاملا شبیه بهم تلویزیون، اثری محترم برای مخاطب خواهند بود.


انتهای پیام /4143/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب