موقعیت میدانی جبهه مقاومت در غرب آسیا 100 روز بعد از شهادت حاج قاسم
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، در عرصه بینالملل، این دولتها هستند که با تفاهم و توافق با یکدیگر در قالب ائتلاف همکاری میکنند. سردار سلیمانی اما این رویه را تغییر داد و توانست با محوریت مقاومت، در منطقه غرب آسیا دست به ائتلافسازی بزند. ائتلاف سلیمانی در غرب آسیا توانست بزرگترین گروه تروریستی در قرن حاضر را نابود کند. اگر هوشمندی او نبود، هیچگاه ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه حاضر به دخالت نظامی در سوریه نمیشد و اگر درایت او نبود، شبهنظامیان شیعی در عراق با وجود برخی اختلافات توان مقابله با داعش را نداشتند. او از افغانستان تا سوریه به ایفای نقش میپرداخت ولی به خوبی میدانست که سپاه قدس با این حجم ماموریت نباید متکی به یک فرمانده باشد. بر همین اساس هم همچون هر فرمانده آیندهنگر، تقسیم وظایف را در نیروی قدس در دستور کار قرار داد. بیش از 100 روز از شهادت او میگذرد اما با وجود از دست دادن این ژنرال دستنیافتنی، نه در ماموریتهای نیروی قدس تغییری ایجاد شد و نه در موفقیتهای میدانیاش در سوریه، عراق، افغانستان، یمن و... حالا باید دید 100 روز پس از سلیمانی، وضعیت در غرب آسیا به چه شکل است. در این گزارش به بررسی این موضوع پرداخته شده است.
افغانستان و شلیک به هواپیما
سالهاست که مقامات آمریکایی از طرح خود برای خروج از افغانستان سخن میگویند، اما آنقدر بهانه در افغانستان وجود دارد که هیچگاه آمریکاییها تمایلی به خروج از این کشور نداشته باشند. دونالد ترامپ، رئیسجمهور فعلی آمریکا بهصورت جدیتر پرونده خروج از افغانستان را به جریان انداخت و بر همین اساس زلمای خلیلزاد را که اصالتا افغانستانی است، مسئول گفتوگو و توافق با طالبان کرد. پس از چند دور مذاکره در نهایت در سپتامبر سال ۲۰۱۹ (شهریور 98)، طالبان و آمریکا در آستانه امضای توافقنامه بودند، اما مخالفت طالبان برای حضور در کمپ دیوید و امضای توافق باعث شد ترامپ بهکلی آن را لغو کند. پس چگونه چند ماه بعد، آمریکا حاضر به توافق با طالبان شد؟ این مساله بیارتباط به موشکباران آمریکا در عراق نیست. تنها سه هفته پس از واکنش ایران در عینالاسد، طالبان برای نخستینبار دست به یک اقدام بیسابقه زد و در هفتم بهمن 98، یک هواپیمای نظامی و یک هلیکوپتر آمریکایی را هدف قرار داد. این اقدام برای آمریکا پیام تغییر در موازنه قوا داشت. طالبان با این اقدام نشان داد پایگاهها و هواپیماهای آمریکایی تبدیل به سیبل موشکها شده است. تنها چهار هفته بعد از این اقدام، دولت آمریکا در 10 اسفند 98، در دوحه قطر با طالبان توافقنامه صلح امضا کرد و پذیرفت که در ۱۴ ماه آینده افغانستان را ترک کند.
آمریکا علاوه بر توافق با طالبان، در عرصه سیاسی هم بهدنبال حفظ دولت همسو با خود یعنی دولت اشرف غنی بود. همکاری آمریکا با او و تقلب در انتخابات باعث شد اشرف غنی بهعنوان رئیسجمهور افغانستان اعلام شود. این اتفاق به آمریکا امکان میداد که ایران را در معادلات این کشور دور بزند، اما ایران با ابزارهای خود نهادهای کنترلی در این کشور را ایجاد کرد. ایستادگی مجدد عبدالله عبدالله روی مواضع خود و پررنگ شدن مجدد قدرت گروههای جهادی در استانهای غربی و شمالی نشان داد تهران بهنوعی توانسته با مدیریت خود قابلیتهای ایزولهسازی طالبان در مناطق سنتی تحت تسلط این گروه را احیا و تقویت کند. مایک پمپئو پس از سفر به کابل قصد ایجاد آشتی بین دو طرف ماجرا را داشت، اما موفق نشد. حالا بر اساس توافق غنی و عبدالله، عبدالله قرار است نیمی از کابینه، سفرا و مسئولان امنیتی افغانستان را انتخاب کرده و والیان استانهایی را که در آن آرای بالایی داشته، انتخاب کند. جهادیهای سابق محدوده بزرگی از کشور را در اختیار خواهند گرفت و سهم خوبی نیز در دولت مرکزی کابل خواهند داشت؛ مسالهای که میتواند مانع نزدیک شدن طالبان به مرزهای امنیتی ایران شود.
یمن دست برتر در برابر سعودیها
برای یمنیها عقبنشینی خیلی معنا ندارد. آنها در میدان نبرد معادلاتی را تغییر دادهاند که هیچکس فکر آن را هم نمیکرد. با وجود این، تصور ائتلاف سعودی و غربیها این بود که یمن نیز پس از شهادت سردار سلیمانی، دستخوش تغییرات معناداری به نفع سعودیها خواهد شد اما همچون سوریه، در یمن هم محور مقاومت، برای خونخواهی سردار سلیمانی، راهبرد تهاجمیتری به خود گرفت. یمنیها موفق شدند با پاکسازی استان مهم «الجوف» تهدیدات پنجساله ائتلاف عربی از این محور علیه صنعا را پایان دهند. این استان دارای مرزهای گستردهای با عربستان سعودی است و این به معنای نیاز بیشتر سعودیها برای استقرار در مرز با یمن است. اینگونه توان بیشتری از نیروها و تجهیزات سعودیها گرفته خواهد شد. همچنین گام بعدی پس از الجوف، استان مارب مرکز طرفداران دولت مستعفی منصورهادی است. در عملیات چند روز گذشته انصارالله، بیش از ۸۰ تن از نیروهای ائتلاف متجاوز عربی به هلاکت رسیدند. با تصرف این استان، عربستان عملا از معادلات میدانی یمن حذف خواهد شد، گرچه حضور سیاسی خود را در پرونده یمن همچنان حفظ خواهد کرد. البته حذف از معادلات میدانی توان اثرگذاری سعودیها در معادلات سیاسی را به شدت کاهش خواهد داد. به همین دلیل هم آنها به دنبال راهی برای خروج بدون آبروریزی از یمن هستند.
سوریه؛ مرکز ثقل مقاومت
پس از شهادت سردار سلیمانی، سوریه مهمترین جغرافیا برای بازیگران منطقهای و بینالمللی بود. برای آمریکا، ترکیه و تروریستهای داعش، یک پیروزی در جبهه سوریه، میتوانست تبدیل به دومینویی شود و تمام آنچه سلیمانی در یک دهه اخیر در غرب آسیا ذرهذره جمع کرده را یکشبه بر باد دهد. هر اتفاقی در سوریه میتوانست سرنوشت منطقه را تعیین کند. به همین دلیل هم عناصر تروریستی وابسته به ترکیه و آمریکا در سوریه و حتی عراق، تحرکات خود را وسعت بخشیدند و توافقات قبلی را زیر پا گذاشتند. به موازات این تجاوزات، محور مقاومت به سرعت دست به ساماندهی نیروها زد و عملیات علیه تروریستها را آغاز کرد. ارتش سوریه در گام نخست توانست جنوبغرب استان حلب و روستای مهم خانطومان را از تروریستها پاکسازی کند. اما این نقطه پایان عملیات نبود و ارتش سوریه عملیات پاکسازی در ادلب، که از سال 2015 در اشغال تروریستهای وابسته به ترکیه بود را آغاز کرد و توانست «معمره النعمان» و«سراقب» از بزرگترین دژهای تروریستها در ادلب را پاکسازی کند. شدت و سرعت عملیات ارتش سوریه به حدی بود که مرکز موسوم به «دیدبان حقوق بشر سوریه» که وابسته به تروریستها در گزارشی اعلام کرد ارتش سوریه در سه روز، کنترل 58 شهرک و روستا را به دست گرفته است.
شکست تروریستهای وابسته به ترکیه در ادلب، باعث شد ترکیه برای نجات این عناصر، رسما دست به دخالت نظامی در سوریه بزند. آمریکا هم که از مدتها قبل اثرگذاری خود را از یک بازیگر موثر از دست داده است، گاهی با طرف روسی برای غارت نفت سوریه وارد گفتوگو میشود و گاهی هم با ترکیه. مجموع این شرایط نشان میدهد محور مقاومت در 100 روزی که از شهادت سردار میگذرد نهتنها منفعل عمل نکرده که موفقیتهایی نیز در صحنه عمل به دست آورده است.
عراق مقتدر در برابر آمریکا
بهدلیل اینکه عملیات ترور سردار سلیمانی در عراق اجرایی شد، مواجهه با آمریکا در این کشور برای ایران و مقاومت مردمی در عراق، حائز اهمیت ویژهای بود. در این 100 روز چه اتفاقی در عراق افتاده است؟ نخستین واکنش، در عراق به آمریکاییها داده شد و پارلمان عراق کمتر از 72 ساعت بعد از جنایت آمریکاییها، طرح خروج نظامیان خارجی را که بهمعنای اخراج نیروهای آمریکایی از عراق است، تصویب کرد. سه روز بعد در بامداد چهارشنبه 18 دی 98، ایران در یک اقدام بیسابقه، پایگاه آمریکا در عینالاسد را موشکباران کرد. با وجود سانسور شدید آمریکاییها از تعداد کشتههای این عملیات، آنها به ضربه شدید مغزی بیش از 100 نیرو اعتراف کردهاند. پس از عملیات ایران و با تکیه بر مصوبه پارلمان که به تایید نخستوزیر پیشبرد امور نیز رسید، محور مقاومت خواستار خروج آمریکاییها از عراق شد و آنها را تهدید کرد در صورت مقاومت، با پاسخ نظامی مواجه خواهند شد.
در یک ماه گذشته سطح تقابل دو طرف در عراق شدیدتر شد. چهارشنبه 21 اسفند 98 یک گروه ناشناس، 18 راکت به سمت پایگاه التاجی نیروهای ائتلاف شلیک کردند. آمریکا هم در واکنش به مرگ دو آمریکایی و یک بریتانیایی، بامداد جمعه با جنگنده، پایگاههای وابسته به حشدالشعبی و گردانی از ارتش عراق را هدف قرار داد. یک روز بعد (شنبه 24 اسفند 98) همان گروه ناشناس که کمی بعد با نام «عصبهالثائرین» (گروه انتقامگیرندگان) اعلام موجودیت کرد، برای دومین بار 30 راکت بهسوی پایگاه آمریکایی ها شلیک کرد تا مشخص شود چه کسی دست برتر را در عراق دارد. بهدنبال عملیات راکتی مقاومت و اولتیماتوم آنها برای ترک خاک عراق، نیروهای آمریکایی ناچار به عقبنشینی شدند. آمریکا تقریبا از ۱۵ پایگاهی که قبل از شهادت شهدای مقاومت در اختیار داشت، تنها 3 پایگاه در عراق دارد و بقیه را بهدلیل فشارهای نظامی و سیاسی نیروهای مقاومت و حکومت عراق ترک کرده است. این حضور در 3 پایگاه نیز همچنان ناپایدار و تحت فشار شدید قرار دارد.
در عرصه سیاسی نیز الزرفی که فردی وابسته به آمریکا بود، نتوانست نخست وزیر شود. در مقابل با سفر مقامات ایرانی به عراق و تلاش برای نزدیکی گروههای شیعی به یکدیگر، الکاظمی به عنوان نخست وزیر مکلف تعیین شد. او وابسته به آمریکا به حساب نمیآید و از مسیر جریانات شیعه عراقی انتخاب شده است. بی جهت نیست که بسیاری از مقامات نظامی آمریکایی و تحلیلگران، عملیات تروریستی این کشور علیه فرماندهان مقاومت را خطری برای منافع آمریکا در عراق میدانستند. آمریکا در عراق، در گوشه رینگ افتاده و محاصره شده است.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
انتهای پیام/