شهید سلیمانی؛ نگینی تابان در دستان سلیمان زمان
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ سردار شهید قاسم سلیمانی چون نگینی تابان در دستان سلیمان زمان بود و بیادعا زیست و خاکیسیرت رفت و آرمانی جلوه کرد و جانانه قربنشین کوی دوست شد.
سلیمانی، جمعیتی از تجلی خدا بر ذات خلیفةاللهی انسان است و او مستانه، ترانه ماندن خواند و عاشقانه، سرود سعادت را سر کرد و ملتی را ماتمنشین رجعت خود کرد.
با سلیمانی میتوان به بخشی از تمام بشریت به قاعده ظهور یک مرد ایمان آورد و دل خوش داشت که هنوز هم پیامبران بینشان، معجزه عشق دارند و در سکوت زمانه، صبورند و ستبر و سربلند، بانگ سربلندی به آواز امید از حنجره ایمان برمیآورند.
یک مرد ظهور کرد و یک ملت قد کشید تا قرین با رشادت او رشید باشد و با صلابت او طعم زندگی را بچشد و قصه امید را در گوش زمانه واگویه کند. البته او در جهانی ماندگار شد که فقط برای خدا کوشید و خدای نیز تمام چشمهسار عشق را به نام او جوشید.
از طایفه سیدالشهدا و در صف السابقون کرسی گزید و با رفتنش رنجورمان ساخت؛ ولی به قول مقام معظم رهبر، جز شهادت چه چیزی میتوانست پاسخگوی تمام معرفت او باشد و اساساً خدا را به وعدهگاه جان دیدن، همان اصالت دستیافتن به مرتبت انسان کامل است و سلیمانی تنها به همین کلیدواژه که شهادتش میخوانیم، میتوانست اجر سالها مجاهدت را دریافت کند.
بعد از سلیمانی، صبح آدینه به شاخصههای ظهور نزدیکتر شد و آسمان اندیشه شیعه فراختر گشت و نگاه جهان به ابهت اتحاد بینالمللی جهان اسلام تحت بیرق مهدوی و به علمداری امام خامنهای جانی تازه گرفت.
او یک مرد بود با تمام تعریفی که از مردان باشکوه تاریخ میشناسیم و البته با ضریبی پرپیمان از ولایتپذیری که روح ارادت او را به اصحاب اباعبدالله الحسین(ع) پیوند میداد.
سلیمانی اخلاص را در اعلی درجت وجودی و ظاهری به منصه ظهور رساند و شرط ادب را به ساحت خضوع رحمانی بجای آورد تا عالم در رجعت او زنجره فراق کشد و بیتاب او باشد.
دشمن مثل همیشه اشتباه کرد و چونان خفاشها، قیاس به خویش کردند و گمان بردند که اگر آفتابپرست را بر سینه آفتاب بنشاندند؛ بیقرار خواهد شد؛ ولی نمیدانستند که آفتابپرست از طایفه نور است و نور، جانمایه او لذا سردار دلها از قبیله نور برخاست و در تحقق نور از پای ننشست و عاقبت در نور خفت تا به نور آسمان و زمین سلام ارادت دهد که الله نور السماوات و الارض ...
سلیمانی زندگی کرد تا محور رشادت و ایمان باشد و رفت تا محور وحدت و ایثار شود و البته خداییبودن و با خدا معاملهکردن را شرط است که خدا سهم بنده خاص و مقرب را به نیکی ادا میکند و حاج قاسم در گردونه قسمت چه با عزت پرآوازه شد.
جهانی در مرگ ظاهری او مبهوت و اشکریزان شدند و خرد و کلان بر قصه رفتنش پریشانخاطرند؛ دشمن تلاش کرد تا مرگ حاج قاسم را فقط یک بازی پایاپای رزمی در فلسفه مبارزههای جهانی تلقی کند؛ ولی غافل بود که خون حسین(ع)، خون محسن حججی و خون سردار سلیمانی، تابع زمان اقدام نمیکنند و نه اینکه تاریخ را میسازند بلکه تاریخ را در اختیار میگیرند و همه عالم را به نگاه خود بهتزده میکنند.
کاش مرگ باشرافت این مرد که این روزها، تفسیر و فلسفه وحدت جهانی شده؛ موجب به خویشآمدن جمعیت داخلی نیز باشد و از اعتماد به دشمن در هر شرایطی پرهیز شود و در موعد انتخابات، همگان بدانند که اصالت نیکی در عیار سلیمانیهاست؛ لذا با بداخلاقی سیاسی، چهره این نور تابناک را خدشهدار نسازیم و اصل خدمت را در عزت سردار بجوییم و گاهی در کلام و مرام او عنایت خاص داشته باشیم که چه عزیز در دو جهان شد و البته در اوج سرداری، بر دار عشق سجده ایمان برد و خود را در پیمانه روزگار، جز سربازی گوش به فرمان ولایت و مرید تمام شهیدان نخواند و عاقبت نیز تاب نیاورد و در قرب خدای متعال، رفیق شهیدان شد.
این روزهای پرالتهاب در داغ سردار شهید و همراهانش سپری میشود؛ ولی فراموش نخواهد شد و البته انتقام سخت در راه خواهد بود و اجنبی و صهیونیسم و سگسیرتان هواخواه استکبار در منطقه، سیلی خواهند خورد و بیگمان در تدبیر الهی، جز خیر سراغ نداریم و نگاه مرحمت حضرت زینب(س) که قصه «ما رایت الا جمیلا» سرود را از نگاه سردار دلها و مدافع حرم بیبی جانمان زینب کبری(س) وام میستانیم و به جهان اعلام میکنیم که تمام این کرامات که شاهدید از جوشش خون حسین در ظهرگاه داغ دهم محرم 61 هجری برمیآید و ما از نسل عاشورا و آرش، جان در کف برای بارهای متوالی به عاطفه خدایی و احساس متعالی رهبر خویش بیعت میبریم که تا چون لاله، سرخ از خون نشویم و درجای برجای نمانیم.
خون سردار تمام دنیای سیاست و کیاست را با تمام معادلات چند لایه برهم ریخت تا بدانیم که در فلسفه «تعز من تشا» فقط خداست که تمام اندیشه متعالی انسان را به شرط ایمان میپذیرد و در قرب خویش جای میدهد و در این معامله چه اندکند! و در برابر این قاعده چه بسیارند که کورسیرتند و بی بنیاد.
این روزها گاهی سرشک بر دیده دارم که انسان تا کجاست و ما در کجا؟ با دیدن این همه شور که این ملت بر جام حضور زدند؛ عالمی را مست میبینیم و خود را چه اندک که در مسیر بندگی، بندِ کهایم؟! کاش بیدار شویم و بیدار شوند که عزت کامل برای خداست و هر که سر به ارادت خم کند و به مردم عالم خدمت رساند از شراب طاهر عزت الهی خواهد نوشید.
خدایا به خون سوگند که در جان سردار، سعادت موج میزد و چه زود آسمانی شد و مرگش نیز کانون فتنهها را در هم ریخت و آرد سعادت را تنها او از غربال عشق بیخت. زهی سعادت.
سیدرضا جزءمومنی مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دامغان
انتهای پیام/4103/
انتهای پیام/