تبلور اسلام سیاسی با رهبری امام خمینی(ره) شکل گرفت
به گزارش خبرنگار حوزه تشکلهای دانشگاهی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، انقلاب اسلامی ایران، آینه دق حزب توده و خار چشم انجمن حجتیه بود. سیلی محکم بر فریادهایی بود که دین را افیون تودهها میدانست چراکه عالیترین نمونههای امپریالیسمستیزی، نمازشبخوانها و دعای کمیلیها بودند.
یک عمر با اصولنمایی فروع، دینداری کرده بودند و حالا بسیجیها و پابرهنههای آن عارف فیلسوف، دینداری فخرفروشانه و کنج پستوی آنها را عملاً به سخره گرفته بودند و قهرمانانه شکست بندهای انحصار غرب و شرق را نظارهگر بودند.
اما پیش لرزههای این انقلابِ مستضعفان، از سالهای پیش از ظهورِ پیرجماران رخ داده بود. از ابتدای دوره صفویه به ویژه دوران شاه طهماسب صفوی، کنشگری سیاسی روحانیت بر مبنای ولایت و نیابت عامه فقها از امام زمان(عج) شکل گرفت.
قدرت و نفوذ و اعتباری که روحانیون در دوره صفوی به دست آورده بودند، با حکومت افشاریه و زندیه رو به کاهش نهاد. اما در دوره قاجار به جهت تمایلات شیعی و مذهبی شاهان این سلسله و جنگهای ایران و روسیه، روحانیون شیعه مجدداً قدرت یافتند.
تفاوت دوران قاجار با دوران صفویه در موضوع نقش علما در مسائل سیاسی-اجتماعی، در این نکته است که برخلاف دوران صفویه، علما رسماً منصب حکومتی نداشتند. در این زمان، جامعه روحانیت تحت نفوذ و هدایت شخصیتهایی قرار داشت که به علت تقوا، پرهیزگاری و اعلمیتشان مورد احترام بودند.
این شخصیتهای روحانی مقدس از نظر افکار عمومی به مجتهدین شهره بودند و از قدرت نفوذ بینظیری در میان توده مردم برخوردار بودند و اعمال قدرت از طریق دو اهرم صدور فتوای جهاد و اداره امور حقوقی و قضایی جامعه در قالب محاکم شرع بود.
جایگاه استقلالی علما باعث شده بود که علما در مناطق مختلف به رتق و فتق امور قضایی و حقوقی بپردازند و در مواردی که نفوذ و قدرت بیشتری داشتند اعمال قدرت آنها در حد تأسیس یک حکومت محلی بود. بارقههای نگارش کتب فقهی در باب فقه حکومتی و مسئله ولایت فقیه از جایی تابیده شد که علما مجبور میشدند بنا به ضرورت مسلمین کنج حجره و درس و بحث وانهند و بدون ترس از خیس شدن عبا، در دریای امور حکومتی و دنیوی وارد شوند.
گسترش نفوذ روحانیون در این دوره و داعیهشان در مورد حکومت صرفا به دنیای نظر محدود نمیشد یعنی اگر ملا احمد نراقی در مقام نظر، نظریه ولایت فقیه را تدوین میکرد، سید شفتی در مقام عمل در اصفهان داعیه حکومت در سر داشت و عملاً به چنان اقتداری دست یافته بود که قدرت دولت و حکومت، فرع قدرت او بود.
این اقدامات و اعمال قدرتهای مقطعی و جزیرهای به موجب عدم انسجام و نبود روحیه جمعی برای تشکیل حکومت بر مبنای اسلام سیاسی، راه به جایی نبرد و تلاش و مجاهدت مردان خدا در میان ورق پارههای دوران شاهگربههای قاجاری باقی ماند. شاید سودمندترین ماحصل این آزمون و خطاهای اجباری علما، ایجاد یک تشکیلات منسجم از علمایی بود که بر سر ماهیت ولایت فقیه اتفاق نظر داشتند. اما مشکل اساسی همچنان وجود داشت.
از ابتدای ظهور یافتن فقه امامیه، شیعه از عدم حضور پرچمداری مقتدر و هوشمند در رنج و سختی قرار داشت. حضور یک روحانی تراز اول در پیشاپیش این جریان عظیم همان نقطه عطفی بود که میتوانست پس از صدها سال تقیه سیاسی، بار دیگر شیعه را به قدرت برگرداند. علمای تراز اول اینبار با رهنمون حجتالاسلام جوان و پرشوری به اسم روح الله خمینی با آیتالله بروجردی همصدا شدند تا پیش از سونامی انقلاب57، مشق کنند تحت لوای فردی واحد گرد هم بیایند.
پازل حضور عالمان دین آن هم در لباس واحد «اسلام سیاسی» باید با آگاهسازی و به میدان آوردن مردم تکمیل میشد. با نگاه به تاریخ 500 سال اخیر روشن میشود که هرگاه مردم از زاویه و خاستگاه دین به میدان آمدهاند، بقای نظام حفظ شد. مفهومی سیاسی که بعدها به مردمسالاری دینی شهره شد، ریشه در همین تفکر دارد.
حضور توأمان مردم و علما در سال 57 که برای اولین بار در طی تاریخ و با شکستن انحصار بینالمللیِ نگاه غربیِ لیبرالیستیِ انسان محور و نگاه شرقی کمونیستی توده محور، خط و راه سومی را به جهان عرضه کرد و1400 سال تئوری حکومت بر مبنای اسلام سیاسی و در صحنه را جامه عمل پوشاند.
تعریف نابی که تودههای مردم و علما را از درون پستوها بیرون کشید. فقهی نو که بر مسائل مستحدثه نظارت داشت و پاسخهایش به جامعه پویایی را ارمغان میداد. اسلامی که مبنای حفظش بر حضور و راز سیرالیالله آن هیاهوی ملت خداجوی دارای عقل رقیق و حامل قلبهای رقیق است.
گزارش از فاطمه علیزادنیا
مسئول واحد حوزه و دانشگاه اتحادیه دفتر تحکیم وحدت
انتهای پیام/4118/
انتهای پیام/