امیر حسینی هروی؛ صوفی شاعرپیشه
به گزارش خبرنگار حوزه آیین و اندیشه گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، بارها شنیدهایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی میانجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرنها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشتهاند.
با شما مخاطب گرامی قراری گذاشتهایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان میدهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشارهای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.
برای خوشهچینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علیاکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره بردهایم.
رکنالدین حسین بن عالم حسینی غوری هروی، متخلص به «حسینی»، از مشایخ طریقه سهروردی و شاعر بزرگ اهل هرات در قرن هشتم هجری است.
امیر حسینی در قریهای از بلاد غور (گرو) به دنیا آمد. بعضی سال تولدش را 640 ق و برخی بین 641 تا 646ق میدانند. در منابع از او با نامهای امیر حسینی سادات و امیر سید حسینی هم یاد شده است. امیر حسینی در شهر هرات مقیم شد و بیشتر عمر خود را در آنجا گذراند. در جوانی، به همراه پدر به تجارت رفت و اولین سفر او به مولتان بود. برخی او را شاهزاده و برخی دیگر کارگزار یکی از پادشاهان دانستهاند. بعد از وفات پدر، امیر حسینی طریق عرفان در پیش گرفت.
امیر حسینی بعد از مرگ پدر، تمام داراییاش را به فقرا بخشید و دوباره به مولتان رفت. شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی، نخستین راهبر و مرشد او بود. امیر حسینی با فخرالدین عراقی نیز ملاقات کرد. وی بعد از مرگ شیخ بهاءالدین در سلک ارادتمندان فرزند شیخ صدرالدین مولتانی درآمد. امیر حسینی مدت سه سال از محضر پیران طریقت آن دیار استفادهها برد و بعد به هرات بازگشت و خود در سمت پیر و استاد به تربیت مریدان، تألیف و تصنیف آثار عرفانی پرداخت.
امیر حسینی در 16 شوال 718 در هرات چشم از جهان فروبست. محلهای که وی در آن اقامت داشته است هنوز هم به محله میرحسینی سادات معروف است. بعد از وفات وی، پیکرش را در گورستان کُهندژ در شمال هرات، به خاک سپردند. آرامگاه امیر حسینی در 1336ق، در زمان حبیبالله خان، امیر افغانستان و به دستور نایبالحکومه، سردار سلیمان خان مرمت شد.
امیر حسینی در علوم زمان خود چیرهدست بود. وی شاعری بزرگ بود، ولی شهرت او بیشتر به تصوف است. تذکرهنویسان او را «جنید ثانی»لقب دادهاند. وی پرورش یافته مکتب سهروردی بود و با پیروی از سهروردی سلوک خود را بر پایه زهد، عبادت، رعایت آداب شریعت و گرایش به وحدت قرار داد. وی معتقد بود که خداوند نخست روح اعظم را آفرید که نشانه عزت و استغنای خداوندی است و نور محمدی و عقل اول را از آن به وجود آورد و سپس روح انبیا را پدید آورد و بعد از آن ملائکه و اصحاب یمین و بهشت از نور (لطف الهی) و ابلیس و شیاطین و دوزخ از ظلمت (قهر الهی) زاده شدند. امیر این جهان را میان رحمت و غضب، و جهانی از نور و نار میداند.
در مورد انسان امیر حسینی معتقد بود که خداوند چهار قوه را در روح آدم (ع) به ودیعه گذاشته است:
1- قوه خلافت برای اظهار علم؛ 2. قوه نبوت برای اظهار معرفت و ارشاد خلق؛ 3. قوه ولایت برای تهذیب اخلاق؛ 4. قوه امارت برای تأدیب نفوس. او اعتقاد داشت که این قوا از آدم به فرزندان وی به ارث رسیده است. فرزندان آدم و پیامبران هر کدام به قدر استعداد و مرتبه خود از آن نصیبی دارند. چون عالمان حقیقی و مشایخ معنوی استعدادشان کمتر از پیامبران است از طریق قوه نبوت و ولایت مسئولیت خویش را به عهده میگیرند. وی عقیده داشت ولایت و امارت، فرع خلافت و نبوت است، یعنی ولایت از نبوت سر میزند و امارت از خلافت سرچشمه میگیرد. او عالمان دین را به دو گروه تقسیم کرده است: گروهی که علما خوانده میشوند و اقوال انبیا را پیجویی میکنند، که متعلق به ظاهر است؛ گروه دوم که مشایخ نامیده میشوند و در پی تحقیق احوال انبیا هستند، که متعلق به باطن است .
امیر حسینی آثار متعددی در زمینه شعر، عرفان، تصوف بر جای گذاشته، اما آنچه بیش از همه موجب شهرتش شده است مجموعه پرسشهایی است درباره عرفان نظری که از شیخ محمود شبستری پرسیده است. پرسشهای امیر از شیخ پانزده بیت است و شیخ منظومه گلشن راز را در پاسخ به این پرسشها سروده است. مه مترین آثار وی عبارتند از:
زادالمسافرین، مثنوی عرفانی در سیر و سلوک، بر وزن لیلی و مجنون نظامی در هشت مقاله. این کتاب یک بار در 1302ق در لکهنو و بار دیگر در 1354ق در تهران به چاپ رسید .
طربالمجالس، کتابی عرفانی و اخلاقی، به نثر آمیخته به نظم که امیر آن را به پنج قسم تقسیم کرده است. او در شروع کتاب آن را معجونی از صورت و معنی معرفی میکند. این کتاب در حاشیه اشعةاللمعات جامی در سال 1303 و 1353ق در تهران چاپ سنگی شد. در 1352ش نیز به کوشش علیرضا مجتهدزاده در مشهد و در 1905 در ترکستان چاپ شد.
کنز الرموز، مثنوی عرفانی بر وزن مثنوی مولوی، امیر در این کتاب از فروع دین، اصطلاحات عرفانی و منازل سلوک سخن گفته است. این مثنوی در 1283 در مجموعهای به نام عوارف المعارف و در 1318ق در تهران و در 1317ش در شیراز به چاپ رسید. جلیل مسگرنژاد هم در 1367 در مجله معارف (دوره 5، ش 1) آن را تصحیح کرد و به چاپ رساند.
نزهةالارواح، کتابی با نثر مصنوع که به شیوه گلستان سعدی و رسائل خواجه عبدالله انصاری نوشته شده و شامل موضوعات عرفانی، همراه با آیات قرآن و احادیث نبوی و ابیات و امثال است. این کتاب در 1322ق/1904 به کوشش میرزا علی شیرازی در بمبئی و در 1329ق/1911 و 1330ق/1912 در دهلی به چاپ رسید. عبدالواحد ابراهیم بلگرامی و بهاءالدین بر این کتاب شرح نوشتهاند.
انتهای پیام/4104/
انتهای پیام/