محلهای از تهران بدون روتوش؛ ساعت 11 شب
آرزو میرزاخانی، گروه اجتماعی- ساعت از 11 شب گذشته و تهرانیهای خسته از کار روزانه در خانههایشان هستند. هراس و دلهره مانند خوره به جانمان افتاده است. «پارک حقانی» در محله هرندی اولین مقصد است. میگویند این پارک اکنون پرآسیبترین نقطه تهران محسوب میشود. به همین علت است که با قدمهای شمرده وارد آن میشویم. بیشتر که میرویم دلهره رنگ دیگری به خود میگیرد.
هر چند بیش از 20 محافظ و مدیر و مسئول شهری ما را در این بازدید همراهی میکند اما تصور میشود اگر 300 نفر دیگر هم با ما بودند حفاظت در بین صدها معتاد معنایی نداشت. در گوشهای از پارک تعدادی از این معتادان برای گرفتن غذا همدیگر را هل میدهند و فشار و دعوا گاهی ظرفهای یکبار مصرف قیمه پلو را از وسط دو نصف میکند. اما برایشان مهم نیست. همان را از زمین جمع میکنند و میخورند چون معلوم نیست دوباره بتوانند طعم یک وعده غذای گرم را بچشند.
در این پارک معتادان دسته دسته دور هم جمع شدهاند تا مخدری مصرف کنند و جنسی بفروشند. در بین آنان زنان روسپی هم دیده میشوند. دخترانی که سالها پیش با بر و رویی که داشتند از خانه فرار کردند و اولین جایی که میتوانستند به آن پناه بیاورند پارک بوده است.
سمیه، دختر خوزستانی تباریست که شیشه و هروئین را با هم مصرف میکند. از او میپرسم چند ساله است. زبان سنگینش اجازه صحبت طولانی به او نمیدهد. با دست اشاره میکند و میگوید سالها پیش از خوزستان آمدهام، بروید، تنهایم بگذارید. میگویم چرا از خانه فرار کردی؟ میخواهی ترک کنی؟ میگوید ترک میکنم، فقط الان نه. مردی که با او همراه است میگوید حالش خوب نیست، اذیتش نکنید، بروید. ادعا میکند برادرش است.
در بین این دختران جوان، زنان مسن هم دیده میشوند، دندانهایشان ریخته و روسریهایشان را روی سر میکشند تا صورتشان دیده نشود. یکی از آنان میگوید از کرمانشاه آمده است. میپرسم چرا در پارک زندگی میکنی؟ میگوید که دو سالی میشود دیگر پولی برای پرداخت اجاره خانهام نداشتم و صاحبخانه هم وسایلم را بیرون ریخت. مجبور شدم در پارک زندگی کنم و از همان زمان معتاد شدم. شیشه میکشم. چهار فرزند هم دارم اما ازدواج کردهاند و هرکدام برای خودشان خانه و زندگی دارند.
مدیرعامل سازمان رفاه شهرداری که ما را همراهی میکند از او میپرسد میخواهی ترک کنی؟ اگر واقعا تصمیمت را گرفتهای با ما بیا. اما در این پارک انگار فعلا کسی قصد ترک کردن ندارد. زن سرش را پایین میاندازد و دیگر حرفی نمیزند.
مینا، زن جوان آرایش کرده با تردید جلو میآید. میگوید میخواهم ترک کنم. کمکم میکنید؟ میپرسیم تا به حال ترک کردی؟ میگوید چندباری در مراکز ترک اعتیاد شهرداری و خانههای آنها سکونت داشتهام و ترک کردهام اما دوباره برگشتم. شوهرم معتاد بود. 15 سال است که مخدر مصرف میکنم اما دیگر خسته شدم. دو بچه دارم که اکنون در بهزیستی هستند. من هم میخواهم مثل زنان دیگر زندگی کنم. مثل آدم! از او خواسته میشود با ما بیاید تا به یکی از مراکز نگهداری از معتادان شهرداری معرفی شود اما انگار پشیمان شده است. میگوید منتظر برادرم هستم و میرود و بین خیلی از معتادان گم میشود.
در ادامه این بازدید چند تن دیگر از مدیران شهرداری هم به ما میپیوندند. مجتبی عبداللهی، معاون خدمات شهری شهرداری تهران در پاسخ به واکنش ما نسبت به وضعیت وخیم پارک حقانی و معتادانی که به راحتی و بدون قبحی جلوی هم مواد مصرف میکنند و جنس دزدی میفروشند، میگوید: «اینکه چیزی نیست، تهران مکانهای بدتر از این هم دارد.»
کمی دورتر از پارک، دیدن صف منظمی از معتادان توجهمان را جلب میکند. میگویند یک سالی است که چند خیّر هر یکشنبه برای غذا دادن به معتادان به اینجا میآیند و در نهایت نظم توزیع غذا میکنند و میروند. یکی از این خیران علی آبشزاده، قهرمان قایقرانی کشور است. میگوید دقیقا نمیدانم از کجا شروع شد اما یک سال پیش با چند تن از دوستانمان که وضعیت مالی خوبی دارند تصمیم گرفتیم روزهای یکشنبه غذای مختصری درست کنیم و به اینجا بیاوریم. اولش با تخم مرغ آب پز و عدسی شروع شد اما کم کم برنج و گوشت هم دادیم. از هیچ کسی کمکی نمیگیریم اما اکنون مهمترین مشکل ما برخورد ماموران نیروی انتظامی است. همین چند روز پیش ماشینمان را با باطومهایشان داغون کردند. میگویند شما با این کارتان گداپروری میکنید. اما ما فقط داریم تعدادی انسان گرسنه را سیر میکنیم.
کارتنخوابهای پارک حقانی را پشت سر میگذاریم تا وارد مدرسهای شویم که در محله هرندی برای کودکان کار تاسیس شده است. به گفته مسئول این مدرسه، 270 کودک کار دختر و پسر اکنون در آن تحصیل میکنند. کودکانی با سنین و استعدادهای متفاوت و به تبع معلمانی که بتوانند حرفی برای گفتن به آنان داشته باشند. برخی از این کودکان حسابداران خوبی هستند و زندگی کف خیابان باعث شده تا ماندن در مدرسه برایشان طاقت فرسا باشد. برخی هم مجبورند کار کنند و فقط در ساعتهای به خصوصی در روز میتوانند به مدرسه بروند و به همین دلیل این مدرسه دو شیفته است.
مقصد بعدی گرمخانه خاوران است. یکی از بزرگترین گرمخانههای شهرداری تهران با ظرفیت 300 نفر برای مردان که در زمستان این ظرفیت بیشتر هم میشود. این مددسرا در منطقه 15 تهران واقع شده و معتادانی که از سطح شهر جمعآوری میشوند برای گذراندن شب، درمان و ترک اعتیاد به اینجا آورده میشوند. ورودی گرمخانه، رختکن و حمام است تا به گفته علی اکبر انجمنی، شهردار منطقه 15، قبل از هر چیز این افراد از آلودگی پاک شده و بعد وارد سالن غذاخوری یا خوابگاه شوند. غذاخوری ساعت 12 نیمه شب، خلوت است و فقط چند معتادی که تازه واردند در حال خوردن قورمه سبزی دیده میشوند. یکی از آنان به ما تعارفی هم میکند و میگوید بفرمایید، غذایش خیلی خوب است. بعد هم خندهای میکند و دوباره قاشق را به دهان میگذارد و میگوید مشکل ما کار است. کار نداریم. بر فرض هم که ترک کنیم. بعدش چه؟ چطور باید زندگی سالمی داشته باشیم وقتی که نه خانهای و نه خانوادهای و نه کوچکترین درآمدی داریم؟
یکی از ساکنان بهبود یافته گرمخانه خاوران، مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران را دنبال میکند. هرچند چمران تمایلی به صحبت با او ندارد اما مرد مسن فریاد میزند و میگوید به من نگاه کنید؛ من ترک کردهام اما هیچ کاری برای انجام ندارم. مگر ما حق زندگی نداریم؟ مگر ما آدم نیستیم؟
همان زمان بود که اعضای شورای شهر و شماری از مدیران شهری خبرنگاران را فرا خواندند تا بگویند برای ساماندهی محلاتی مثل هرندی چه اقداماتی در حال انجام است؛ اما آشکار است که مرددند و نه چندان امیدوار حرف میزنند. آنچه که شده مسکنهایی موقت بوده برای تسکین بیمارانی بسیار رنجور. مدیران شهری تلویحا میگویند دادن همین مسکن هم به واقع وظیفه ما نیست و درمان اصلی البته باید توسط نهادهای دیگری انجام شود.
مهدی چمران خطاب به دوربین صدا و سیما میگوید: شورای شهر تهران سعی کرده که از برنامهها و تصمیمات شهرداری حمایت و هماهنگیهای لازم را در خصوص ساماندهی به معتادان و کارتنخوابهای شهر انجام دهد. او تاکید میکند که 60 درصد از افراد کارتنخواب تهران، شهرستانی هستند و روزگاری برای یافتن کار و زندگی به پایتخت مهاجرت کرده اما درگیر اعتیاد و در نهایت بیخانمانی و کارتن خوابی شدهاند.
چمران بر این موضوع صحه گذاشت که ریشه حل این مشکلات، حل مشکل اشتغال به ویژه در شهرستان هاست. او گفت که شهرداری وعده داده است که در طول 6 ماه، تهران را از وجود معتادان پاک کند اما این به شرطی است که با ایجاد قرارگاهی، مسئولیت همه دستگاهها مشخص و همه پای کار بیایند، یا اینکه تمامی مسئولیتها را به یک واحد تفویض کرد.
هوشیار پارسیان، مدیرعامل سازمان رفاه شهرداری تهران اما نظر دیگری دارد. او به آنا میگوید که سابقه اعتیاد و آسیب اجتماعی در تهران و به خصوص محله هرندی به 100 سال قبل بر میگردد و بنابراین حل این مشکل کار یکی دو روز نیست. این معضل حداقل 15 سال زمان میخواهد تا به طور کامل ریشه کن شود.
یک ساعت از نیمه شب گذشته و گرمخانه خاوران را به مقصد مرکز شهر ترک میکنیم. در طول مسیر دیدن دسته دسته مردان و زنانی که در کنار خیابان نشسته و مخدر مصرف میکنند، زنانی که در کنار خیابان ایستاده و بعد از چند دقیقه به دنبال مردی وارد کوچههای فرعی میشوند، مبهوتمان میکند. مدیران و اعضای شورا ترجیح دادند جدا جدا به منازلشان بازگردند، اما مثل کنجکاوی خودآزارانه تماشای فیلمی وحشتناک، خبرنگارها همچنان خیره میمانند به انتهای کوچههای تاریک هرندی، شوش و ...؛ اینها تاریکترین کوچههای شهرند.
انتهای پیام/