یوزپلنگ ایرانی در سراشیبی انقراض
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، تلاش برای حفظ گونههای در معرض خطر همچون یوزپلنگ، از نظر بسیاری موضوعی غیرضروری و در اولویت بسیار پایین است. اما موضوع، نه فقط حفظ حیوانی «زیبا» است که چندتایی از آن باقی مانده و آیندگان حق دارند مانند ما آن را از نزدیک مشاهده کنند. بلکه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، بسیار پیچیدهتر از انگیزههای زیبایی شناختی و احساسی است. یوزپلنگ، یکی از گوشتخواران بزرگجثه در اقلیم خشک ایران است که وجود و قرار داشتنش در شرایط مطلوب و پایدار، به معنای پایداری زیستبومی است که در آن زندگی میکند؛ در این زیستبوم، انسانها نیز زندگی میکنند و ناپایداری آن به معنای ناپایداری زیرساختهایی است که شرایط مطلوب زیست انسانی را شکل میدهد.
داستان انقراض گونهها، معمولاً یک نقطه آغاز ندارد اما نقطه پایان آن همیشه یکسان است. آغاز روند انقراض یک گونه با تغییر شرایط محیطی آغاز میشود؛ تغییر اقلیم، تغییر شرایط زیستگاه، کاهش غذا، شیوع بیماری و کاهش نرخ زاد و ولد، ورودیهای این داستان هستند. هر یک از این تغییرات محیطی میتوانند در اثر عوامل انسانی به وجود بیایند یا آنکه عوامل طبیعی بدون دخالت انسان در آن نقش داشته باشند. پیش از حضور انسان بر کره زمین، تقصیر این انقراضها بر گردن عواملی چون تغییر اقلیم بود. آخرین انقراض بزرگ 50 میلیون سال قبل رخ داد که انسان هنوز بر کره خاکی حضور پیدا نکرده بود. اما امروز، نوک پیکان انقراض گونهها به طرف انسان است.
اگرچه انقراض یا تغییر، سرنوشت محتوم تمامی گونههای زنده کره زمین است اما این عوامل انسانی هستند که باعث سرعت بخشیدن به این روند میشوند و گونههایی که به طور طبیعی تا صدها هزار سال قادر به حضور در کره خاکی هستند را در مدت کوتاهی محکوم به انقراض میکنند.
انسان، عامل اصلی انقراض
تاثیر انسان بر زیستگاههای طبیعی و گونههای زنده به قدری پیچیده است که گاه بخشی از این تاثیرات، پس از انقراض و ناپدید شدن یک گونه مشخص میشود. در اقلیمهای کم بارش و شکنندهتر مانند اقلیم غالب ایران، این تاثیر عمیقتر است.
انتشار گازهای گلخانهای که باعث افزایش دمای زمین و تغییر اقلیم میشود، تغییر در رژیم آبی رودخانهها، ورود گونههای جدید به مناطق به عنوان دام اهلی و محصولات کشاورزی، استفاده از آفتکشها و کودهای شیمیایی، اشغال عرصههای طبیعی برای کشاورزی، عملیات عمرانی، راهسازی و جداسازی زیستگاههای طبیعی و در نهایت بهرهبرداری از جمعیت گونههای وحشی، از جمله تاثیرات انسان بر محیط اطراف هستند که در انقراض گونههای زنده نقش دارند. این تاثیرات در دوران جدید، بیش از عوامل طبیعی بر جمعیت گونههای وحشی تاثیر داشتهاند.
«آنتوان دی ووس» نماینده فائو در ایران، در گزارش سال 1975 میلادی (خرداد 1354) که برای ارائه به نشست اتحادیه جهانی حفاظت (IUCN) در پرسپولیس (تخت جمشید) آماده کرده، از روند تخریب طبیعت ایران پس از دهه 1330 سخن میگوید که به کاهش شدید جمعیت حیاتوحش ایران منجر شده است. او مینویسد: «این وضعیت به دلیل تاثیرات جدید و فزاینده انسان محیط خشک، شامل شخم زدن زمینهای حاشیهای، طرحهای آبیاری جدید و به طور کلی شیوههای کشاورزی با تاثیرات شدیدتر بر محیط طی دهههای اخیر به وجود آمده است. باید به اینها، فشار بیسابقه افزایش جمعیت و همچنین شکار بیرویه [حیاتوحش] را نیز اضافه کرد. روشهای جدید آبیاری باعث شده تا مراتع زیادی که قبلا در دوران خشکسالی مورد استفاده علفخواران (وحشی) قرار میگرفتند، از بین بروند. به عنوان یک نتیجه از کنترل بهتر بیماریها و انگلها و افزایش درخواست برای شیر و گوشت، جمعیت دام اهلی رو به افزایش گذاشت و در نتیجهی بالا رفتن چرای دام و چرای مفرط، مراتعی به وجود آمدند که پس از سالها [پوشش گیاهیشان] از دست رفت.»
انقراض یوزپلنگ آسیایی؛ داستانی که از مدتها پیش آغاز شده
آنچه دیووس از وضعیت حیاتوحش در ۴۴ سال گذشته ترسیم میکند، آغاز داستانی است که امروز رفتهرفته در حال رسیدن به پایان است؛ انقراض گونههای حساستر و شکنندهتر. یوزپلنگ یکی از آن گونههاست. «فرد هرینگتون» و «بیژن فرهنگ درهشوری» در کتاب «راهنمای پستانداران ایران» (چاپ 1355) مینویسند: «بیست سال [دهه ۱۳۳۰] پیش به نظر میرسید که یوز آسیایی در خطر جدی انقراض است، ولی در ایران با ایجاد مناطق حفاظت شده و در نتیجه با افزایش آهو و قوچ در آن مناطق، یوز نیز از خطر انقراض جسته است.» اما اگرچه در نیمه دهه 1350 صحبت از نجات یوزپلنگ آسیایی از انقراض شده، با اینحال امروزه بر اساس اظهارات مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست کمتر از 50 فرد از این گربهسان باقی مانده است.
برخلاف زیرگونههایی از یوزپلنگ که در نیمهی جنوبی قاره افریقا زندگی میکنند و جمعیت مناسبی دارند، زیستگاههای یوزپلنگ آسیایی دشتهای خشک مرکز و شمال شرق ایران در محدوده استانهای خراسان شمالی، خراسان رضوی، خراسان جنوبی، سمنان، یزد، اصفهان و کرمان است. این زیستگاهها به دلیل کمبود طبیعی منابع آب به شدت مستعد از دست دادن پوشش گیاهی هستند و با از دست دادن پوشش گیاهی، جمعیت گیاهخواران وحشی نیز از دست خواهد رفت و در نهایت گوشتخوارانی همچون یوزپلنگ نیز از این کاهش، آسیب میبینند. این روند تخریبی، از دهه 1340 با ورود ماشینآلات کشاورزی و توسعه اراضی کشاورزی و دامپروری و رشد جمعیت در شهرها و روستاها شدن گرفته است و به همین دلیل رفته رفته جمعیت یوزشرایط ناپایداری را تجربه کرده است.
از سوی دیگر دسترسی آسانتر انسان به قلب زیستگاههای بکر از طریق توسعه شبکه جادهها و در اختیار گرفتن وسایل نقلیه جدید نیز تأثیر چشمگیری بر متزلزل بوده جمعیت یوزپلنگ داشته است. در گزارش فاز نخست پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی در سال 1387، ورود خودروهای جیپ به ایران بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان یکی از دلایل مهم کاهش جمعیت آهو در دشتهای مرکزی بیان شده است؛ این خودروها امکان ورود به زیستگاههای بکر و دنبال کردن حیوانات و شکار آنها را تسهیل کردند و به این ترتیب جمعیت یکی از طعمههای مهم یوزپلنگ کاهش پیدا کرد.
اما موضوع خودروها و تاثیرشان بر یوزها به همینجا ختم نشد و تا امروز ادامه دارد. تنها در پنج سال گذشته، دستکم شش یوزپلنگ در تصادفات جادهای تلف شدهاند. ممکن است این عدد چندان بزرگ به نظر نرسد اما اگر بدانیم این شش یوزپلنگ، چیزی بیش از ۱۲ درصد از جمعیت کل یوزپلنگهای ایران را به خود اختصاص دادهاند و تعدادی از آنها توله یا افراد ماده بودهاند، به عمق تاثیر این تصادفات پی خواهیم برد.
چه ۲۰ فرد و چه ۵۰ فرد؛ جمعیت بسیار کم است
جنجال بر سر وضعیت یوزپلنگ و آینده آن در ایران دستکم یک دهه است که بالا گرفته است. در اواسط دهه 1380 صحبت از 70 تا 100 فرد یوزپلنگ در سراسر ایران میشد، با شروع دهه 1390 این عدد به 70 تا 120 فرد رسید. هرچند که همواره این اعداد منتقدانی هم داشتند. با اینحال پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی با همکاری چند سازمان مردمنهاد و متخصصان داخلی و خارجی در سالهای 92 تا 94 دست به مطالعه نسبتا گستردهای در زیستگاههای یوز زد و مشخص کرد که در خوشبینانهترین حالت جمعیت یوزپلنگ به زحمت به 70 فرد در کل ایران خواهد میرسید اما واقعبینانهترین رقم را میتوان ۵۰ فرد دانست.
انجمن یوزپلنگ ایرانی، یکی از سازمانهای مردمنهاد تخصصی همکار در حفاظت از یوزپلنگ آسیایی در ایران با گزارش ناامیدکننده خود در نهم شهریور سال 94، همزمان با روز حفاظت از یوزپلنگ آسیایی جنجالی پر سر و صدا به راه انداخت. مرتضی اسلامی، مدیرعامل وقت این انجمن به رسانهها گفت که در زیستگاههای جنوبی (استانهای یزد، کرمان و اصفهان) چند سالی است که از یوزپلنگ ماده خبری نیست و به نظر میرسد به غیر از دو زیستگاه شمالی ذخیرهگاه زیستکره توران (استان سمنان) و پناهگاه حیاتوحش میاندشت (استان خراسان شمالی) در زیستگاههای دیگر، خبری از یوزپلنگ ماده و زادآوری این گربهسان نباشد. نقل قولی که از اسلامی در رسانهها منتشر شد این بود: «تنها دو یوزپلنگ ماده در ایران باقی مانده است.»
اگرچه در آن زمان برخی کارشناسان حیاتوحش نتیجهگیری این گزارش را شتابزده و فاقد دقت لازم خواندند، اما «هومن جوکار» مدیر پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی چند روز بعد در جمع خبرنگاران گفت که تعداد یوزپلنگهای ماده در ایران، بیشتر از دو فرد است اما این چیزی را در وضعیت ناپایدار یوزپلنگ تغییر نمیدهد. جمعیت یوزپلنگ خصوصا مادهها به شدت کم است و باید اقدامات ویژهای برای آن انجام داد.
اظهارات جوکار، واقعیتی غیرقابل انکار را بیان میکرد و آن اینکه جمعیت یوزپلنگ در ایران آنقدر کم است که نیاز به اقدامات ویژه است و اگر اقدامات ویژهای همچون دخالت مستقیم در افزایش جمعیت صورت نگیرد، جمعیت یوزپلنگ چند سال بیشتر دوام نخواهد آورد.
چه باید کرد؟
موضوع از دست رفتن جمعیت یوزپلنگ با یک واقعیت مهم در هم آمیخته است. یوزپلنگها به طور طبیعی دارای مشکلات ژنتیکی هستند. این مشکل به دلیل آن به وجود آمده که هزاران سال قبل، پیش از تاثیرات عمیق انسان بر طبیعت، جمعیت یوزپلنگها به دلیل عوامل طبیعی به شدت کاهش یافته اما منقرض نشده است. پس از آن، از همان جمعیت اندک بار دیگر یوزپلنگ جمعیت و پراکنش خود را گسترش داده است. آنطور که «وینسنت وان درمو» متخصص فراجمعیت یوزپلنگ از موسسه «حیاتوحش در خطر انقراض» (EWT) کشور آفریقای جنوبی میگوید، همین مشکلات ژنتیکی باعث شده تا شانس باروری یوزپلنگها در جفتگیری طبیعی به کمتر از ۲۰ درصد برسد.
از طرفی وقتی جمعیت به حداقل خود میل میکند، خطر از دست رفتن تنوع ژنتیکی بیشتر و بیشتر میشود. با مرگ یوزپلنگهای زنده چه به دلیل عوامل انسانی و چه به دلایل طبیعی، ژنهای موجود از جمعیت نیز کاهش پیدا میکنند و شرایط نیز دشوارتر میشود.
به طور کلی حفاظت از زیستگاههای طبیعی، مهمترین اصل در حفاظت از حیاتوحش است. چرا که وجود زیستگاه طبیعی به معنای زندگی طبیعی یک گونه است؛ زادآوری طبیعی، تغذیه طبیعی و روال عادی زندگی. پس نخستین اصل، حفاظت از زیستگاههایی است که هنوز ظرفیت نگهداری یک گونه را دارا هستند. در واقع مهمترین دلیل برای حفظ گونهها در زیستگاه طبیعیشان، علاوه بر روال طبیعی زندگی گونه، حفظ کارکردهای زیستبومی وجود یک گونه در طبیعت است. در مورد یوزپلنگ به عنوان یک گوشتخوار بزرگ جثه، یکی از مهمترین کارکردهای زیستبومی، کنترل جمعیت گیاهخواران و پستانداران کوچک جثه در یک منطقه است که در نهایت به پایداری زیستبوم کمک میکند. در صورتی که وجود صدها یوزپلنگ در مراکز تکثیر در اسارت یا باغوحشها تاثیری بر زیستبومهای طبیعی ندارد.
اما در مواردی، برای حفظ یک گونه با جمعیت بسیار کم، متخصصان مجبور به استفاده از روشهای مداخلهجویانه همچون تکثیر در شرایط اسارت یا نیمه اسارت هستند.
تکثیر یوز در شرایط اسارت و نیمه اسارت
«اسارت» به شرایطی گفته میشود که یک حیوان وحشی از طبیعت جدا شده و در محلی خارج از زیستگاه طبیعی نگهداری میشود. طبیعتا در این شرایط تغذیه حیوان نیز با دخالت انسان انجام میشود. شرایط «نیمه اسارت» نیز تا حد زیادی به شرایط اسارت نزدیک است اما در این شرایط محل نگهداری حیوان بسیار بزرگتر (تا چند ده هکتار) است و معمولا این محل، محدودهای محصور در زیستگاه طبیعی حیوان است.
طرحهای تکثیر در اسارت یا نیمه اسارت یکی از نسخههای علاج بخش برای تقویت جمعیتهای بسیار کوچک حیوانات است، هرچند که این طرحها نیازمند اقدامات بعدی یعنی معرفی مجدد حیوانات تکثیر شده به طبیعت هستند. در مورد گربهسانان معمولا این کار بسیار دشوار است چرا که اولا بسیاری از گربهسانان در شرایط اسارت زادآوری بسیار پایینی دارند و در ثانی معرفی مجدد آنها به طبیعت تابع شرایط خاصی است. این شرایط شامل آموزش رفتارهایی همچون شکار طعمه، مانوس نشدن با انسان و توانایی بقا در طبیعت است. با مروری به برنامههای تکثیر در اسارت یوز در کشورهای آفریقایی، این واقعیت مشخص میشود که تاکنون معرفی یوزپلنگهای تکثیر شده در اسارت موفق نبوده است.
اگرچه تاکنون تکثیر یوزپلنگ در شرایط اسارت نتوانسته به جمعیت یوزهای آزاد در طبیعت کمک کند، اما با توجه به شرایط یوزپلنگ در ایران، انجام این عملیات اجتناب ناپذیر به نظر میرسد. آنطور که سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کرده است، در استان یزد که زمانی مهمترین زیستگاههای یوزپلنگ در این استان قرار داشتند، تنها چهار فرد یوزپلنگ نر مشاهده شده است. یکی از این زیستگاهها، پناهگاه حیاتوحش درهانجیر است که دو یوزپلنگ نر (که با یکدیگر برادر هستند) با سن بیش از هشت سال زندگی میکنند و در چند سال اخیر یوزپلنگ مادهای در این زیستگاه مشاهده نشده است. از سوی دیگر، سه یوزپلنگ نیز در شرایط اسارت در پارک پردیسان تهران زندگی میکنند. دو یوزپلنگ ماده و یک یوزپلنگ نر که هر سه از دست قاچاقچیان حیاتوحش نجات پیدا کردهاند. به طور معمول یوزپلنگها در طبیعت بین ۱۰ تا ۱۲ سال عمر مفید دارند. به این معنا که برادران درهانجیر در حال نزدیک شدن به پایان عمر خود هستند، بدون آنکه تولید مثل کرده باشند و به این ترتیب ژن آنها پس از مرگ از بین خواهد رفت. در مورد یوز نر و یکی از مادههای موجود در پارک پردیسان نیز وضع به همین منوال است.
تلاش برای تکثیر در اسارت یوز، در واقع تلاش برای نگهداشتن اندک ژنهای باقیمانده از این زیرگونه یوزپلنگ به صورت زنده است. تنها در صورت وجود ژنهای زنده است که میتوان امیدوار بود در آینده تعدادی یوزپلنگ به طبیعت معرفی شوند. مشابه همین اتفاق برای زیرگونه «گوزن زرد ایرانی» رخ داده است. در اوایل دهه 1340 گمان میرفت که گوزن زرد ایرانی برای همیشه منقرض شده است اما در سال 1341 در دو نوبت شش فرد از این زیرگونه در طبیعت مشاهده و زندهگیری شد و در حال حاضر چند صد فرد گوزن زرد ایرانی در مراکز تکثیر و پرورش در چند نقطه از ایران وجود دارد. اگرچه به دلیل نبود زیستگاه مناسب، تاکنون هیچ برنامه رهاسازی در مورد گوزن زرد ایرانی اجرا نشده است، اما وجود تعداد مناسبی گوزن زنده، این امکان را فراهم کرده که پس مناسبسازی زیستگاهها بتوان برنامه رهاسازی و معرفی مجدد گونه به طبیعت را اجرایی کرد.
حفاظت از زیستگاه را باید به فراموشی سپرد؟
اما پس از صحبت درباره برنامه تکثیر در اسارت یوزپلنگ، برخی این تصور را میکنند که دیگر نیازی به حفاظت از زیستگاههای یوزپلنگ نیست، چرا که این یوزپلنگها قرار است در مراکز تکثیر و پرورش نگهداری شوند. این تصوری نادرست است. در وهله نخست، حفاظت از زیستگاههای یوزپلنگ تنها به بهانه وجود یوزپلنگ انجام نمیشود، بلکه دهها گونه جانوری و صدها گونه گیاهی دیگر نیز در این زیستگاهها وجود دارند که حائز ارزش هستند و حتی اگر یوزپلنگی در زیستگاه وجود نداشته باشد، باید از آنها حفاظت شود. همچنین زادآوری یوزپلنگ در زیستگاههای طبیعی، شانس بیشتری نسبت به زادآوری یوزپلنگ در شرایط اسارت و نیمه اسارت دارد. آنطور که شهابالدین منتظمی، مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت حیاتوحش سازمان حفاظت محیط زیست میگوید، شانس زادآوری یوزپلنگها در شرایط اسارت و با به کارگیری به روزترین متدهای تلقیح مصنوعی، کماکان بسیار پایین است. پس حفظ زیستگاهها خصوصا زیستگاههایی که یوزپلنگ در آنها وجود دارد بسیار با اهمیت است و به علاوه ممکن است در زیستگاهها، یوزپلنگهای وجود داشته باشند که تاکنون شناسایی نشده باشند و این به معنای آن است که ژنهای بیشتری از یوزپلنگ حفظ خواهد شد. در نهایت آنکه حفاظت از زیستگاهها از تخریب و تغییر گسترده شرایط آنها جلوگیری میکند و در صورت موفقیت برنامههای تکثیر در اسارت، همین زیستگاههای حفظ شده، مقصد یوزهایی خواهند بود که در شرایط اسارت و نیمه اسارت تکثیر شدهاند.
به نظر میرسد شرایط یوزپلنگ آسیایی، امکان هیچ تعللی را باقی نمیگذارد. زمان بسیار اندک است و یوزهای باقیمانده بسیار محدودند. بقای یوزپلنگ برنامهای است که تنها اثر آن باقی مانده یک گونه جانوری در کشور نیست، بلکه بازگرداندن تعادل به زیستبومهای آسیبدیدهای است که به اشکال مختلف در زندگی ما تاثیر دارند. هر چند که ممکن است این تأثیر در حال حاضر چندان به چشم نیاید.
منبع:ایسکا نیوز
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/