پیام غدیر برای روزگار ما: تحزب آری، حزببازی نه!
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، هشتمین عید غدیر پس از پیروزی انقلاب، در شرایطی که بسیاری از مباحث گفتمانی نهضت حتی از مرزهای کشور نیز فراتر رفته بود، امام خمینی (ره)، در دیدار با مسئولان ارشد کشور به نکاتی اشاره کردند که بازگشت و تأکید ایشان به آن مطالب قابل تأمل است: « زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیده خوانی بشود و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مسئله این نیست. مسئله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم، به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همۀ اعصار باید باشد [...] این بازیگرها آمدند و این طور کردند که ماها هم باورمان آمده بود که دین چهکار دارد به سیاست، سیاست مال امپراتورها [...] غدیر آمده است که بفهماند که سیاست به همه مربوط است [...] در هر صورت انحرافاتی که بعد از غدیر خم پیدا شد و ماها هم غفلت کردیم ـ همه نه ـ بسیاری از ماها، اکثریت شاید غفلت کردند و ما را کنارهگیر کردند، نگذاشتند که در امور مسلمین دخالت بکنیم.»
این دخالت در سیاست که امام راحل از آن یاد کردهاند، در سیره اهلبیت چه جایگاهی داشته است؟ بر اساس چه طریقی ممکن گشته و چه الگویی را فراروی امروز ما قرار میدهد؟
در اولین سالگرد پیروزی انقلاب، آیتالله خامنهای یکی از بارزترین شاگردان بنیانگذار انقلاب اسلامی نکاتی را بیان کرد که پاسخی به این پرسشها در دل نهفته دارد: «از اول اسلام تا دوران حکومتهای اسلامی حزب وجود داشت، از طرف بالاترین چهرههای اسلام حزب بود. پیغمبر (ص) در مکه مسلمانهایی را که بهوجود آورد، در حقیقت حزبی بهوجود آورد که تشکیلاتی و حزبی و زیر زمینی کار میکردند؛ بعد هم که اسلام ظاهر شد دعوت پیامبر به شكل حزبی بود، یعنی به همان معنایی که حزب در فرهنگ امروز جهانی دارد. و بعد از اینکه پیامبر به حکومت رسید، حزب دیگر قهرا با آن فلسفه باقی نماند و شکل حکومت پیدا کرد. اما بعد از پیامبر، اميرالمومنین (ع) یقینا حزب داشت، بنده ردپای تشکیلات پنهانی امیرالمومنین (ع) را در تاریخ پیدا کردهام و در زندگینامه ائمه در بحثهایی که در دوران اختناق از سال ۵۰ تا ۵۶ بارها برای اجتماعات بزرگ و کوچک گفته و ثابت کردهام تشیع در روزگار نخستین در حقیقت حزب امامت و حزب ائمه بود.»
این ادبیات در منظومه فکری امام خامنهای مسبوق به سابقه است و منحصر به آن مصاحبه درج شده در روزنامه جمهوری اسلامی نیست. به عنوان نمونه معظمله، سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، 24 اسفندماه 1352 در مسجد امام حسن مجتبی (ع) در مشهد، هنگام تبیین فلسفه زیارت اربعین، میفرمایند: « تشیّع یک سازمان و یک تشکیلات بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند، امّا بودند کسانى که از حال همه باخبر بودند. اطاعت و فرمانبَرى آنها بهحساب، فریاد زدنشان از روى دستور، سکوتشان برطبق نقشه، همه چیزشان با حساب. فقط یک عیبى کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر میدیدند. اهل یک شهر و شیعیان یک منطقه، البتّه یکدیگر را میدیدند، امّا یک کنگرهى جهانى لازم بود براى شیعیانِ روزگار ائمّه (ع). این کنگره جهانى را معیّن کردند، وقتش را هم معیّن کردند؛ گفتند در این موعدِ معیّن، در آن کنگره هرکس بتواند شرکت کند. آن موعد، روز اربعین است؛ و جاى شرکت، سرزمین کربلا است.»
ایشان بارها در خطبههای نمازجمعه نیز به روحیه تشکیلاتی ائمه پرداختند. به عنوان نمونه در روز شهادت امام صادق (ع) در سال 1359، چنین متذکر شدند: «آن بعد (...) را که اصلاً نشنیدهاید، مرد تشکیلات بودن امام صادق(علیه السلام) است که یک تشکیلات عظیمی از مؤمنان خود از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود. تشکیلات یعنی چه؟ یعنی این که وقتی امام صادق(علیه السلام) اراده میکند آن چه را که او میخواهد بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام به مردم میگویند تا بدانند. یعنی از همه جا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آل علی جمع کنند. یعنی وکلا و نمایندگان او در همه شهرها باشند که پیروان امام صادق(علیه السلام) به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجبالاجرا است. امام صادق(علیه السلام) یک چنین تشکیلات عظیمی را به وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند با دستگاه بنی امیه مبارزه میکرد.»
یا در خطبه 23 فروردین ماه 1364 به تشکیلات حضرت امام کاظم علیه السلام اشاره میکنند که توان اعمال سیاست را برای امامی که در حبس بود، فراهم میکرد و به نوعی دولت سایه تلقی شده بود: «قضیه یک مبارزه طولانی، یک مبارزه تشکیلاتی، یک مبارزهای با داشتن افراد زیاد در
تمام آفاق اسلامی بود. موسی بن جعفر کسانی داشت که به او علاقهمند بودند. آنوقتی که پسر برادر ناخلف موسی بن جعفر که جزو افراد وابسته به دستگاه بود، درباره موسی بن جعفر با هارون حرف میزد، تعبیرش این بود که «خلیفتان یجبی الیه ما الخراج»؛ گفت هارون تو خیال نکن فقط تو هستی که خلیفه در روی زمین هستی در جامعه اسلامی و مردم به تو خراج میدهند، مالیات میدهند. دو تا خلیفه هست؛ یکی توئی، یکی موسی بن جعفر. [...] او از روی خباثت میگفت؛ او میخواهد سعایت کند. اما یک واقعیت بود؛ از تمام اقطار اسلامی کسانی بودند که با موسی بن جعفر ارتباط داشتند.»
به عنوان نمونه از این تشکیلات مخفی میتوان به علی بن یقطین اشاره کرد. شیعه راسخی که با دستور تقیه، به دستگاه خلافت عبّاسیان راه یافت و در دستگاه خلافت عباسی تا آنجا رشد کرد که انگشتر و مُهر خلافت به دست او سپرده شد. حضور وی در آن جایگاه موجب امکان اعمال نظر امام کاظم علیه السلام در برخی مواقع حساس را فراهم آورد.
شیوه تشکیل این حزب و شبکه اعضای آن، در بیان سیره حضرت ابوالحسن الثالث علی بن محمد الهادی علیهالسلام، در تاریخ 30 مرداد ماه 1383 مورد توجه ایشان قرار گرفته است: «حضرت هادی (علیهالسّلام) چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آنجا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی میکردند. [...] در همین شهر سامرا عده قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان امام هادی (علیهالسّلام)جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام - با نامهنگاری و... - برساند. این شبکههای شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همه این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علیرغم آنها انجام داده است. حدیث معروفی درباره وفات حضرت هادی (علیهالسّلام) هست که از عبارت آن معلوم میشود که عده قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ بهگونهای که دستگاه خلافت هم آنها را نمیشناخت؛ چون اگر میشناخت، همهشان را تارومار میکرد؛ اما این عده چون شبکه قویای بهوجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمیتوانست به آنها دسترسی پیدا کند.»
این نقص در فهم حرکت اهلبیت علیهم السلام را ایشان در خطبههای نماز جمعه 23 فروردینماه 1364، چنین توصیف کردند: «اینی که ائمه (علیهم السّلام) یک حرکت سیاسی تشکیلاتی وسیع و گسترده را انجام میدادند، با اینکه این همه شواهد وجود دارد، این ناگفته مانده و ذکر نشده و این مشکل عمده فهم زندگی ائمه (علیهم السّلام) است. [...] ممکن است بعضی اشکال کنند که ائمه (علیهم السّلام) چطور برای قبضه کردن حکومت مبارزه میکردند، در حالی که با علم الهی خودشان میدانستند که به حکومت نخواهند رسید؟ خب معلوم است دیگر، زندگی ائمه (علیهم السّلام) نشان داد که اینها نتوانستند به حکومت دست پیدا کنند و جامعه اسلامی را و نظام اسلامی را آنطوری که میلشان بود و وظیفهشان بود، آن را تشکیل بدهند. چطور ائمه با اینکه این را میدانستند و به الهام الهی از آن واقف بودند، این کار را انجام دادند؟ ممکن است این به ذهن بعضی برسد. در جواب این فکر باید بگویم دانستن اینکه به هدف نخواهند رسید، مانع از انجام وظیفه نمیشود.»
ممکن است چنین تلقی شود که از منظر این فقیه نواندیش، تحزب و تشکل ضرورت مبارزه بوده است و امروز که حکومت اسلامی برقرار شده است، نیازی به وجود احزاب نیست. این تلقی بارها توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی رد شده و بر تداوم مبارزه برای رسیدن به آرمانهای انقلاب اسلامی تأکید کردهاند؛ مبارزهای که ضرورتش تشکل است.
اگر چهل سال قبل در مراسم دومین سالگرد شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در آخرین روز مهرماه سال 1358در مسجد اعظم قم بر پا شده بود، مبارزه را تمام نشده دانسته و متذکر شدند «ملّت مسلمان ایران اگر میخواهد از اسلامش، از آرمانهایش، از دینش، از شرفش، از استقلالش دفاع بکند، اگر میخواهد خود را به استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی و سپس استقلال فرهنگی برساند، باز باید مبارزه کند.مبارزه تشکّل لازم دارد.» امروز هم در دیدار چندی قبل با دانشجویان از ضرورت تشکیل گروههای فعّالیت سیاسی یاد کردند و فرمودند «منظورم حزببازی نیست. حزببازی کاری است که بنده برکتی در آن احساس نمیکنم؛ امّا کار سیاسی فقط حزببازی نیست؛ نشستن، تحلیل سیاسی کردن، حوادث سیاسی را شناختن، فهمیدن، منتقل کردن، یکی از آن کارهای بسیار اساسی است که حرکت عمومی جامعه را تسریع میکند، شکل میدهد و کمک میکند.»
با این حساب تا ظهور امام منتَظَر که این مبارزه ادامه دارد، برای تداوم پیام غدیر و باید سیره اهلبیت علیهمالسلام را در ایجاد تشکیلات و حزبی مبتنی بر روش آنها ادامه داد.
انتهای پیام/4072/4104/
انتهای پیام/