یک برنامه تلویزیونی که لَنگ میزند!
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، تحلیل جامعه کنونی ایران کار آسانی نیست. کنشگران اجتماعی و تحلیلگران سیاسی، بعضاً در روایت جامعه ایرانی آنقدر تضاد و تعارض دارند که گویی هر کدام، از جماعتی زیسته بر سیارهای متفاوت سخن میگویند. غلبه نگاه سیاسی بر دیدگاههای این افراد، پیچیدگی یافتن حقیقت در این حوزه را برای مخاطب عام بیشتر و بیشتر میکند.
در برخی مسائل اما تمام همین دیدگاههای متعارض، همسو و هم سخن هستند. مسائلی از قبیل تأثیر سوء فضای مجازی بر مطالعه کتاب، احساس باسوادی کاذب در میان کاربران رسانههای نوین اجتماعی، مواجهه هیجانی جامعه با حادترین مسائل سیاسی چون انتخابات و چند واقعیت کلان دیگر از قبیل همین فهرست است. جان کلام تمام این مدعاها آن است که ترویج رسانههای نوین در کنار محاصره جامعه ایرانی در حصار یک جنگ رسانهای پردامنه و بیامان، خطر مهیب سطحی شدن جامعه را در پی دارد.
چنین خطری به خصوص نسل جوان را تهدید میکند. نسل جوان و نوجوانی که در عین کنجکاوی شدید برای زودتر دانستن، رابطهای حداقلی با «کتاب» دارد و همزمان، با بیشترین دسترسی به اطلاعات زرد، تحریفشده، ناقص و تولیدشده به وسیله منابع ناشناخته در دنیای مجازی مواجه است. تلفیق چنین معجونی با برخی واقعیتهای نامطبوع اقتصادی و اجتماعی (که در حال حاضر به تدبیر دولت محترم رو به تزاید گذاشته)، این نسل خام، بکر و پرانرژی را تبدیل به طعمهای لذیذ برای بازیگران و بازیگردانان نامحرم، دشمنان فرهنگ، تاریخ و مردم ایران کرده و خواهد کرد. پیش از آنکه خیلی دیر شود، برای سؤالات متعدد این نسل باید جوابی داشت، بر زخمهای ناسور این سیل انرژی باید مرهمی گذاشت و عطش فزاینده این نسل را پیش از آنکه با آبشخورهای نامطمئن سیراب شود، باید پاسخی داد.
من شخصاً عاشق کتاب هستم و هر قدر کتاب بخوانم، باز وقتی حساب کنم میبینم باید برای روزهایی که کتاب نخواندهام، سخت گریه کنم. انصافاً اما اینجا و در اکنونی که ما ایستادهایم، تکرار این توصیههای جواهرنشان و کلیشهای سودی ندارد. ترویج کتابخوانی، معروفی است که تا آخر دنیا هم چیزی از ارزشهای آن کم نمیشود. در عصر رسانه اما ما باید بیشتر از آنکه کتابهایمان را رسانهای کنیم، رسانههایمان را کتاب کرده باشیم! این هم اما نهایت سادهلوحی است اگر کسی احساس کند رسانه به ما هو رسانه مشکل ما را حل خواهد کرد.
ما بیش از رسانه، به شجاعت نیاز داریم. شجاعتی که مانند دم آهنگری در کوره رسانه دمیده شود، از مواجهه با شبهات نسل جدید کشور نترسد، اساساً مسئلهاش مواجهه با مسائل جدید باشد، محافظه کار نشود، نترسد، نلرزد و در یک کلام در زیر بمباران رسانههای معاند - اگر نگویید بیادبی کردهام!- خودش را خیس نکرده باشد!
باز اگر از تعبیراتم سوء برداشت نشود، یک پله بالاتر خواهم رفت و خواهم گفت ما نیاز داریم کسانی روی مین بروند، مینهایی که دیگر «والمری» و «گوجهای» نیستند بلکه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعیاند! و انفجارشان سوزنده نیست، که سازندگیهای زیادی به دنبال خواهد آورد. رسانه تنها ابزاری است که پتانسیل این اقدام را دارد و باید چنین کند.
نیاز ما به چنین رسانههایی اگر از هوا بیشتر نباشد، کمتر هم نیست. اگر اما شما در زمره کسانی هستید که فکر میکنید من در جمله قبلی -ولو اندکی- اغراق کردهام یا جوگیر هستم، همین جا خواندن این یادداشت را پایان دهید چون احساس میکنم دارید وقت خودتان را تلف میکنید! اگر اما میخواهید ادامه دهید، بگذارید بگویم از این واقعیت مهم که مینها همه واقعی نیستند؛ برخی مشقیاند، توهماند، حباباند، بزک شدهاند!
یکی اما ناچار باید تنها و تنها با ابزار رسانه روی آنها برود تا جامعه، تقلبی بودن آن مسئله را درک کند. اینجا هیچ گزینه میانبر و شماره دیگری در میان نیست! یکی باید باشد، یکیهایی باید باشند و تکثیر شوند، یکی که نه مقهور برخی واقعیات تلخ جامعه شود تا محافظهکار و مأیوس استودیو اش را علم کند، نه فضاسازیهای سنگین دشمن بتواند او را به بند ترس و استرس بکشاند. در یک کلام؛ ما نیازمند کسانی هستیم که به قول شهید عزیز، سید مرتضی آوینی، خانه در دامنه آتشفشان بنا کنند. من به شدت پرهیز دارم از اینکه در متنهایم از افراد نام ببرم. اینجا اما دوست دارم وحید یامینپور را یکی از مصادیق این مدعا بدانم. حضور یامینپور تا حد زیادی برای جذاب و چالشی بودن یک برنامه تلویزیونی سند محسوب میشود. یامینپور اخیراً با برنامه سیاسی دیگری در شبکه 3 سیما حاضر است.
«میدان انقلاب» قرار است به موضوعات روز سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور بپردازد. با وجود یامینپور اما پای این برنامه از جهاتی لنگ میزند، جهاتی که به طور کلی معلول محافظهکاری است، محافظهکاری چه کسی را اما نمیدانم؟ مدیران شبکه؟ مدیران تلویزیون؟ یا مدیران برنامه؟!
برنامه زنده نیست، علاوه بر این با نوع دعوت از مهمانان به نظر میرسد از شکل دادن فضای مناظره در استودیو گریزان است. مدیران محافظهکار مذکور ظاهراً روی جسارت، صراحت، سواد و تسلط مجری حساب زیادی باز کردهاند و پیش خود حساب کردهاند اینها تا حد زیادی آن نقایص را جبران کند.در فصل تحلیلهای زنده چندین ساعته تلویزیونهای درپیت آنور آبی اما تحمیل چنین معلولیتهایی بر یک برنامه خوب، ابداً پذیرفتنی نیست. آقای میدان انقلاب! از نشستن بر دامنه آتشفشان نترس! با شجاعت بیا وسط میدان، آن گوشه کنارها، جای تو نیست!
انتهای پیام/4072/4104/
انتهای پیام/