دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
حسینی در گفتگو با آنا:

مادرم به‌عنوان همسر و مادر یک شهید و دو جانباز همیشه استوار بود

فرزند شهید سید حسین حسینی گفت: مادرم به‌عنوان همسر و مادر یک شهید و دو جانباز آزمون بزرگی را گذراند، او همیشه استوار بود.
کد خبر : 407515
2077454.jpg

سید حسن حسینی در گفتگو با خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا گفت: در یک خانواده مذهبی و متعهد در خرمشهر به دنیا آمدم. پدر و جد پدری‌ام از سادات صاحب‌نام در منطقه خود بودند. زمانی‌ که جنگ تحمیلی شروع شد من به اتفاق پدر و مادر و برادران و خواهرم در خرمشهر زندگی می‌کردیم.


وی با بیان این‌که جنگ یک امتحان بزرگ الهی بود گفت: در روز‌های ابتدایی جنگ من کودکی خردسال بودم که تنها یک خاطرات جسته و گریخته‌ای به یاد دارم. در زمانی‌ که ارتش بعث به خرمشهر حمله کرد، بیشتر مردم تصور می‌کردند که این درگیری‌ها نیز مانند بسیاری از درگیری‌های دیگر که در مناطق مرزی پیش می‌آمد، زود تمام می‌شود، با همین تفکر بود که بسیاری از خانواده‌ها در خرمشهر در خانه‌ها ماندند، تا در مقابل لشکر بعث بایستند و از خانه و کاشانه خود دفاع کنند.


فرزند شهید سید حسین حسینی ادامه داد: روز‌های جنگ طولانی شد و پیشروی بعثیون نیز بیشتر و بیشتر می‌شد و به داخل محله‌ها و خانه‌ها راه پیدا کرده بودند. مردم خرمشهر نیز برای‌ این‌که در کنار هم باشند در مساجد جمع شده بودند. پدرم به اتفاق دیگر اهالی شهر و رزمندگانی که از سرتاسر ایران برای دفاع آمده بودند، با دشمن می‌جنگید، او در حالی که با توپ ۱۰۶ عراقی‌ها را زیر آتش قرار داده بود مورد اصابت گلوله خمپاره قرار می‌گیرد و به‌‌شهادت می‌رسد.



این قاری و مربی قرآن با بیان خاطراتی از شهادت پدرش گفت: آن روز را فراموش نمی‌کنم وقتی خبر شهادت پدرم را آوردند من، مادر و خواهرم در حیاط مسجد محل بودیم که خبر شهادت پدر را به ما دادند. مادرم از آن دسته مادرانی بود که مانند کوهی استوار در مقابل اتفاقات ایستاد و همه این اتفاقات را عنایت پروردگار دانست. چند روز از شهادت پدر نگذشته بود که برادرم نیز در خرمشهر به شهادت رسید.


وی اظهار کرد: مادرم در حقیقت همسر شهید، مادر شهید و مادر دو جانباز است. خواهرم، زهرا سادات حسینی که کتاب «دا» را به‌ رشته تحریر درآورد نیز جانباز است. او چون از نظر سنی از من بزرگتر بود، در تمام جریانات روز‌های جنگ خرمشهر قرار داشت. او در طول این مدت هر کاری توانش را داشت انجام داد تا از آب و خاک خود دفاع کند و در این راه نیز مجروح شد.


این فرزند و برادر شهید ادامه داد: خواهرم که در زمان جنگ خرمشهر یک دختر ۱۸ ساله بود سختی‌ها و مرارت‌های بسیاری را لمس کرد، از آن جمله شهادت پدر و برادرم بود که شرایط زندگی را برای مادرم دشوار کرده بود و او نیز از شرایط مادرم رنج می‌برد.


حسینی تأکید کرد: بعد از گذشت سالیان طولانی خواهرم خاطرات خود را در آن برهه از زمان به رشته تحریر درآورد و توانست کتاب «دا» که سراسر خاطراتش از جنگ است را به بازار کتاب عرضه کند. «دا» ندای دلی بود که بدون هیچ تکلف و یا پیرایه‌ای تمام آنچه را که دیده بود و شنیده بود بازگو کرد و چون از دل برآمده بود بر دل‌ها نیز خوش نشست.


فرزند شهید حسینی که خود قاری و مربی قرآن کریم است، درباره انس با قرآن گفت: در دوران جوانی آرامش خود را در قرآن و تلاوت آن دیدم از این‌رو بود که تمام تلاش خود را برای یاد‌گیری حرفه‌ای تلاوت قرآن گذاشتم و توانستم مدارج خوبی را در این راه پر افتخار طی کنم. انس با قرآن مایه آرامش و برکت زندگی‌ام شد و برای من خیر و برکات دنیا و عقبی را به همراه داشت.


وی با بیان اینکه همه مدیون رشادت شهدا و ایثار جانبازان هستیم، بیان کرد: برای حفظ آرامش و امنیت این جامعه و بقای اسلام و نظام اسلامی‌مان هزاران شهید و جانباز از جان و سلامتی و آسایش خود گذشتند و با تمام وجود در این راه قدم گذاشتند. حفظ این انقلاب و نظام اسلامی در حقیقت ادامه راه شهداست.


انتهای پیام/4072/۴۱۰۰/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته