بازخوانی نامه ولادیمیر پوتین به عباس جدیدی!
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، یکصد و پنجاه و پنجمین نوبت از محفل طنز «در حلقه رندان» با حضور محسن مؤمنیشریف رئیس حوزه هنری و جمعی از طنزپردازان شب گذشته در سالن سوره حوزه هنری برگزار شد.
بعد از بیان مقدمهای توسط داریوش کاردان مجری مراسم، نادر مشایخی اولین شاعری بود که در این محفل به شعری با ردیف «بشکن میزنیم» خواند.
در ادامه سیامک روشن به شعرخوانی پرداخت. عباس احمدی نیز با خواندن چند دو بیتی عاشقانه، نوبت شعرخوانی خود را آغاز و شعر طنزی را نیز تقدیم حاضران کرد. بعد از اجرای یک قطعه موسیقی توسط مهدی فرجاللهی درباره فضای مجازی، امین تویسرکانی روی سن رفت و متن طنزی را خواند.
حسن صفاری و نسیم عربامیری نیز نوبتهای بعدی شعرخوانی را به خود اختصاص دادند. در ادامه علیرضا لبش متنهای کوتاه طنزی را تقدیم حاضران کرد که مایههای سیاسی، اجتماعی و تاریخی داشت.
یک کارشناس ادبی و استاد دانشگاه نیز در بخش آموزشی محفل، درباره آرایه ایهام، کارکرد آن در طنز و تفاوت آن با کژتابی توضیحاتی را ارائه کرد.
وی بیان کرد: این آرایه زمانی در شعر به کار می رود که شاعر قرار است یک واژه با دو یا چند مفهوم را بیان کند. نظیر این بیت از حافظ «ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم. اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما» که در آن واژه «مدام» هم به معنای پیوسته و هم به معنای شراب است اما در مورد کژتابی باید گفت زمانی است که یک واژه در جای درست خود به کار نمی رود و در کتاب «سیر بی سلوک» اثر بهاالدین خرمشاهی بیشتر شرح داده شده است.
اکبر کتابدار همچنین به نمونههایی از کاربرد کژتابی و ایهام در شعر و متون فارسی اشاره کرد.
علی زراندوز مهمان ویژه این برنامه بود که بر صندلی قرمز در حلقه رندان نشست.
وی درباره نحوه ورود خود به حوزه طنز توضیح داد: وقتی 11 ساله بودم، روزی پدرم مجله گل آقا را خریده بود و آن زمان جمهوری شوروی به تازگی از هم پاشیده بود و من این را به عنوان سوژه یک کاریکاتور انتخاب کردم و کشیدم و برای نشریه گل آقا فرستادم. این طور بود که در سال 71 و در 11 سالگی اولین کار من در این هفته نامه منتشر شد.
وی در پاسخ به این که به کدامیک از حوزههای نظم، نثر و کاریکاتور علاقهمند است، گفت: بعدها که فهمیدم در کاریکاتور استعداد ندارم، آقای کیومرث صابری جلسهای گذاشتند و برای من و چند نفر از دوستان فضایی را فراهم کردند تا در نوشتن نثر همکاری کنیم.
این نویسنده ادامه داد: گل آقا در سالهای فعالیت خود دورههای فراز و نشیب را طی کرده است. برای مثال در دوره حضور زنده یاد ابوالفضل زرویی نصرآباد با ستونهای ابداعی او، بخش نثر به اصطلاح تکانی خورد. من نیز سعی کردم شاخههای مختلف را در این مجله دنبال کنم.
زراندوز درباره علت فعالیت کمتر خود در چاپ کتاب نسبت به فعالیت مطبوعاتیاش عنوان کرد: در زمینه نوشتن کتاب تنبل بودهام و بیشتر در نشریات و مطبوعات نوشتهام. علاقهای به این که کارهای مطبوعاتیام در قالب کتاب چاپ شود، هم ندارم. به نظرم نوشتههای مطبوعاتی تاریخ مصرف خاصی دارند.
وی با انتقاد از شرایط اقتصادی و اجتماعی افزود: وضع کنونی جامعه ما شبیه غذاهایی است که آخر هفته بعضی مادران از ته ماندههای غذاهای روزهای قبل میپزند! اوضاع طوری است که همه از این که شب سالم به خانه میرسیم، احساس رضایت میکنیم!
این طنزپرداز همچنین با اشاره به اهمیت استعدادیابی از سنین نوجوانی توضیح داد: بسیاری از کسانی که از سنین نوجوانی با حضور در نشریه گل آقا استعداد خود را کشف کردند یا کشف شدند، اکنون به جایگاهی رسیدهاند. بنابراین مهم است که از این دوران به فکر بچهها باشیم.
زراندوز در پایان متن منتشر شده طنز خود در سال 1395 با عنوان «نامه پوتین به عباس جدیدی» را برای حاضران خواند.
سعید طلایی، سعیده موسویزاده، شروین سلیمانی، حمید اسماعیلی و سید امیر موسوی دیگر شاعرانی بودند که در محفل در حلقه رندان شعر خواندند.
محسن مؤمنیشریف رئیس و ناصر فیض مدیر دفتر طنز حوزه هنری، یوسفعلی میرشکاک، صابر قدیمی، حسین کلهر و... از دیگر مهمانان این برنامه بودند.
محفل طنز در حلقه رندان آخرین یکشنبههای هر ماه به همت مؤسسه فرهنگی هنری سپهر سوره هنر با همکاری دفتر طنز حوزه هنری در این مجموعه برگزار می شود.
در ادامه متن «نامه پوتین به عباس جدیدی» را میخوانید:
عباس عزیز سلام!
اکنون که این نامه را برای تو مینویسم، تازه از تمرین جودو برگشتم و یک نفره، ۲۰۰ نفر را کتک زدم... البته همسرم میگوید چون من رئیسجمهور روسیه هستم، هیچ کس جرأت ندارد دست رویم بلند کند، و گرنه حتی در فیلم هندیها هم، سلمان خان یک نفره، حریف ۲۰۰ نفر نمیشود!
جدیدی جانم!
من این نامه را بیادعا و بیمدعا برایت نوشتم تا بدانی درست است که من یک ورزشکار موفق بودم، ولی اصلاً دلم نمیخواست رئیسجمهور شوم! من هم دلم میخواست مثل تو، عضو شورای شهر مسکو یا سن پترزبورگ شوم و طلبهای شهرداری مسکو یا سن پترزبورگ را از طلبکارانش وصول کنم. ولی چون متأسفانه در روسیه کسی جرأت ندارد پول شهرداری را بخورد، مجبور شدم رئیسجمهور شوم! اما از من به تو نصیحت، لذتی که در شورای شهر هست، در کاخ ریاست جمهوری نیست!
نازنین پهلوانم!
من و تو خیلی سعی کردیم روحیه جوانمردی و ورزشکاری را در کالبد مرده سیاست بدمیم ... ولی افسوس! من اینجا با این قانون مسخره دست به گریبانم که هر رییس جمهور فقط می تواند هشت سال انتخاب شود و تو آنجا با این مشکل مواجهی که روحیه حساس و لطیفت، درک نمیشود. چی کار کنیم آقا؟ به هر حال، در دلِ دوست به صد حیله رهی باید کرد! و چه دوستی برای ما بهتر از رأی دهندگانمان!
الگوی من!
دستور دادم این دفعه که جنگندههای روسی از پایگاه همدان برای بمباران مواضع داعش پرواز کردند، وقتی بالای ساختمان شورای شهر رسیدند، آنجا را گلباران کنند تا تو بدانی که پوتین، مرامش در حد بچههای آب منگل و دروازه دولاب خودتان است!
پلنگ خفته بیشه سیاست!
همسرم پس از دیدن عکس و خواندن خبری که در آن، درباره من گفته بودی، گیر داده مثل تو سبیل بگذارم! درست است که شما هنوز به سازمان تجارت جهانی نپیوستید و حق کپی رایت در کشورتان معتبر نیست ... اما من به رسم ادب، گفتم برای سبیل گذاشتن از شما اجازه بگیرم و البته با اجازهتان در گفتگو با خبرگزاری ایتارتاس، به خبرنگارشان گفتم:«قرار نبود تا ابد بیسبیل بمانم؛ جدیدی هم یک کشتی گیر موفق بود ولی الان هم سبیل دارد، هم عضو شواری شهر تهران است!»
قربانت : ولادیمیر پوتین!
انتهای پیام/4028/
انتهای پیام/