مدیران توان استفاده از ظرفیت فرهنگسراها را ندارند/ جواب نقد ممنوعازکارشدن نیست
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، چند روز پیش خبری مبنی بر ممنوعازکار شدن صابر قدیمی شاعر و ترانهسرای جوان در فرهنگسراهای زیرنظر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به دلیل مصاحبه درباره بررسی عملکرد سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، در فضای مجازی منتشر شد.
قدیمی از ابتدای شروع فعالیتهای هنری خود در فرهنگسراها بسیار فعال بوده و برنامههای مختلفی را در فرهنگسراها اجرا کرده است. به سراغ این شاعر طنزپرداز رفتیم تا درباره انتقاداتش به عملکرد سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران و علت ممنوعازکار شدنش با او صحبت کنیم. در ادامه، گفتگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با قدیمی را میخوانید.
آنا: انتقاداتی به برنامههای فرهنگسراها و سیاستهای فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران دارید، این نقدها چیست؟
قدیمی: حرف من بیشتر مربوط به تعطیل کردن بسیاری از نشستها و جلسات فرهنگی و ادبی است. ما با شرایط و وضعیت نابسامان مالی و اعتبارات، آشنا هستیم و درک میکنیم که سازمانها و نهادهای مختلف، امسال و اواخر سال گذشته مشکلات مالی داشتند. همه ایران درگیر این مشکل است، اما جایی مشکل پیش میآید که شما میبینید برنامههای دیگری در حال برگزاری است که اصلاً ربطی به سازمان ندارد یا بیشتر حالت تبلیغاتی و گزارش پر کردن دارد و برنامههای اصلی و مأموریتهای فرهنگسراها که اصلاً فرهنگسرا برای انجام آنها ایجاد شده است مورد بیتوجهی قرار میگیرد. بسیاری از کارهای فرهنگی و هنری، را لغو میکنند. مسئله دیگر مدیریت مالی است. در تهران، طبق آماری که من دارم نزدیک به 10 هزار صندلی کنسرت در فرهنگسراها موجود است. اینکه ما بهرهبرداری نمیکنیم و منتظر هستیم که پول از جایی دیگر بیاید و ما جرئت برگزاری کنسرت در تهران را نداشته باشیم و در بعضی از فرهنگسراها مدیریت بهگونهای باشد که سالنها خالی بماند، این امر باعث میشود که شما مرتب منتظر باشید از بیرون بودجهای بدهند، شما خرج کنید و رزومه بدهید؛ در صورتی که مدیریت بحران یعنی اینکه شما از آن شرایط حال حاضرتان استفاده کنید. کنسرت بگذارید، برنامههای فرهنگی خوب بگذارید، پول هم دربیاورید. اکثریت قریب به اتفاق جلسات ادبی لغو و بودجههایش حذف شده است. الآن فرهنگسراها مشکلات متعدد فرهنگی دارند و میتوانیم بگوییم که دیگر مخاطب از اینها فاصله گرفته است. هنرمندان دیگر پایشان را به سازمان فرهنگی و هنری نمیگذارند. شما ببینید الآن در این چند وقت چه نشستی برگزار شده که یک هنرمند به آنجا برود؟
آنا: همکاری هنرمندان با این فرهنگسراها به چه شکل است؟
قدیمی: شما اگر اعتباری داشته باشید و کار درست و باارزش انجام دهید هنرمندان خود به خود پا پیش میگذارند. من خودم به عنوان یکی از اشخاصی که از 17، 18 سالگی در فرهنگسراها رفت و آمد داشتم، در سن 23 تا 25 سالگی -فکر کنم- در نزدیک به هفت، هشت جشنواره شهرداری برگزیده شدم، از «شمسه» گرفته تا «طنز تهران» و ... از آن به بعد بنده به عنوان دبیر و داور جشنوارههای مختلف بودم. از جشنواره ملی «شاهبیت» که دبیر بودم تا برنامههای متعدد دیگر که داور بودم و کارها را پیش بردم. ما همیشه با فرهنگسرا همکاری کردیم، چه وقتی که پول داشتند، چه وقتی که پولی نداشتند. بسیاری از نشستهای ادبی را بنده رایگان برگزار کردم و مثل همان نشست «شعرانه» که با بودجه صفر برگزار کردیم یا برنامههای دیگر که برگزار میشد. «خانه ترانه» را مرحوم افشین یداللهی نزدیک به 14 سال بدون گرفتن هیچ بودجهای از سازمان فرهنگی هنری برگزار کرد ولی آنها تنها کاری که برایش کردند این بود که جلسات را کنسل کردند و سازمان حتی سالن را هم بهسختی در اختیار خانه ترانه میگذارد.
آنا: یعنی هیچ حمایتی وجود ندارد؟
قدیمی: من عرضم اینجاست که در کنار این حمایتهای ناچیز، ما هر روز داریم تهدیدهای مختلفی را درباره زبان فارسی میبینیم، یکی از تهدیدهایمان فضای مجازی است، شما در هر متنی که در فضای مجازی منتشر میشود چندتا غلط املایی میبینید، حتی بحث ویراستاری و جملهبندی به کنار، غلط املایی دارند. ما برای فرهنگمان ارزش قائل نیستیم که باید یک کاری انجام شود و در درازمدت عملاً داریم با زوال فرهنگی مواجه میشویم.
یک سری چیزها هزینه نکردنش جبرانناپذیر است. قبلاً با فعال بودن فرهنگسراها کسی که به خط علاقه داشت، میرفت خط یاد میگرفت، کسی که به شعر علاقه داشت میرفت به کلاس، استادهای بزرگ را دعوت میکردند و یک هزینه حداقلی به آنها پرداخت میشود. من صحبتم این است که هزینهای که قبلش میدادند هم هزینه آنچنانی نبوده و مسئله اساسی امروز احترام گذاشتن به هنرمند است. در گذشته و در زمان آقای امیر عبدالحسینی ما دعوت میشدیم، برنامه میرفتیم، خیلی از برنامههایی که میرفتیم هدیهای داده نمیشد، اما احترامی که برای هنرمند قائل بودند و دعوت میکردند و پیگیری میکردند تا مسائل حل شود، ما هم تا جایی که از دستمان برمیآمد همکاری میکردیم، چه وقتی که بودجهای حداقلی داشتند چه وقتی که نداشتند؛ اما این نوع رفتار که از همه چیز بگذریم و بگوییم حالا که بودجه نیست ما هم کارها را کنسل کنیم، سالنها را اجاره ندهیم درست نیست.
آنا: در مورد جوانان و علاقههایشان اشارهای کردید، این استعدادها باید مورد توجه قرار بگیرند، وضعیت در این حوزه را چطور ارزیابی میکنید؟
قدیمی: من در جامعه با مردم ارتباط دارم، جوانان بااستعدادی را میبینم. شهرستانهایی که میروم برای دانشگاهها کارگاه میگذارم، بچههای بسیار بااستعدادی هستند که فعالیت میکنند. من واقعاً تا جایی که بتوانم از جانم برایشان مایه میگذارم به خاطر اینکه اینها وظیفه من است. یک بزرگتری مثل مرحوم یداللهی یک روز بدون هیچ چشمداشتی دست من را گرفته و در کنار من بوده یا خیلی از عزیزان دیگر، ما از آنها یاد گرفتهایم، الآن هم بنده به اندازه سواد کم خودم وظیفهام کار و حمایت از استعدادهای جوان و نوپا است، ولی با این شرایط و بسترها و اتفاقی که الآن افتاده خیلی فعالیت سختتر شده است.
آنا: مسئله ممنوعازکار شدن شما در فرهنگسراها و برنامههای فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از کجا شروع شد؟
قدیمی: مشکل من از اینجا پیش آمد که من و آقای اسماعیل امینی چند ماه پیش به خاطر مشکلات بودجه، با یک خبرگزاری مصاحبهای کردیم و گفتیم چرا بودجههای فرهنگی را صفر کردهاید؟ چرا به جای آزادسازی کبوتر که یک بودجه میلیاردی هزینه شده بود و نمیدانیم منظور شهرداری چه بوده و تنها مخاطبشان هم گربهها بودند، به جای این بازیها و کارهای بیهوده، کار فرهنگی انجام نمیشود. فرهنگسراها باید محل برگزاری مسابقات کتابخوانی باشد، برگزیدگان را تشویق کنند، کلاس رایگان برایشان بگذارند. چقدر کار میشود انجام داد، ولی سازمان فرهنگی هنری از این ظرفیتهایی که دارد هیچ استفادهای نمیکند و منتظر است که پول بدهند. این به نظر من درد بزرگی است. ما یک اعتراض کردیم. بلافاصله ما را ممنوع کردند.
آنا: بهنوعی الآن وارد لیست سیاه شدهاید!
قدیمی: بله دقیقاً. به جای اینکه بگویند آقای قدیمی، آقای امینی، خب بیایید بنشینید ببینیم مشکلتان چیست؟ شما به عنوان یک فردی که فرهنگی هستی بگو ما چه کار کنیم. نه به عنوان اینکه من عقل کل باشم، نه! از من نه از چهار تا بزرگتر راهکار بخواهند. ما را ممنوع کردند و شب برنامه «متروخند» اسم من را از لیست درآوردند و گفتند که به ایشان خبر بدهید که نیایند. پوستر برنامه را با تصویر من پخش کردهاند ولی اسم من را به دستور مسئولان سازمان فرهنگی هنری شهرداری از خبر در آوردند و بدون من برنامه را برگزار کردند اما بسیاری از طنزپردازانی که مهمان بودند مثل سعید بیابانکی، مهدی استاداحمد، مهدی فرجاللهی و ... به همین دلیل در برنامه حاضر نشدند.
آنا: بسیاری از مسئولان فرهنگی و هنری شهرداری و مسئولین فرهنگسراها شاید حرفهای شما را بپذیرند.
قدیمی: بنده نزدیک به 10 تا 12 سال با این عزیزان در فرهنگسراهای مختلف زندگی کردهام. کارشناسان مختلف فرهنگی و بسیاری از مدیران سطوح مختلف فرهنگی هنری، اینها انسانهای هنرمند و دردمند و دغدغهمندی هستند که آمدهاند با حداقل هزینهها کار فرهنگی کنند. میتوانستند کار دیگری انجام دهند، چون واقعاً کار فرهنگی درآمد آنچنانی ندارد. به عشق فرهنگ و ادبیات اینجا آمدند. من اگر اعتراضی میکنم، خیلی جاها حرفهای آنها را دارم انتقال میدهم. در جلسهای در سازمان فرهنگی هنری، سؤال برایشان پیش آمده که این بخشنامه با بودجه صفر چگونه درز کرده که صابر قدیمی فهمیده است. به خاطر اینکه بسیاری از این عزیزان و مسئولان سازمان فرهنگی هنری دوستان ما هستند. ما با همدیگر زندگی کردهایم، بزرگ شدهایم. ما یک خانواده هستیم. خانواده هنری و خانواده سازمان فرهنگی هنری کلاً یک خانوادهایم. کلاً چند نفریم که در تهران داریم کار فرهنگی میکنیم. بعد شما بیایید به خاطر یک انتقاد کوچک، همین چند نفر دغدغهمند را هم کنار بگذارید؟ کاری که با استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد کردند، این رویه را پیش گرفتند. دوست دارند هنرمند برود یک گوشهای، بهتنهایی بماند، دق کند و بمیرد. به خاطر اینکه وقتی هنرمند کار کند، شرایط برای اینها سختتر میشود. اعتراض میکند که چرا وضع فرهنگی اینجوری است؟ میخواهند اذیتش کنند، مشکل مالی برایش به وجود بیاورند که با بدبختی زندگی کند. من اعتراضم به آن دوستان هنرمندی است که پیش ما درد دل میکنند و میگویند بله وضعیت اینجوری شده است ولی نمیآیند مطرح کنند، به خاطر اینکه دغدغه این را دارند که آن یک تکه نانشان قطع شود.
آنا: بسیاری از این ارگانها مخارجی هم دارند که باید برای آنها بودجه بگذارند.
قدیمی: بودجه فرهنگی و هنری کشور بحث 50 میلیون و 100 میلیون نیست، بحث چند میلیارد است. من میگویم این پولها کجا میرود؟ منظور من صرفاً به سازمان فرهنگی و هنری نیست، اعتراض من به خیلی از بخشها و نهادهایی است که ردیف بودجه دارند ولی مردم هیچ خروجی از آنها نمیبینند. من ناراحتیام این است. این پولها کجا دارد میرود از آن طرف هنرمندان ما در شرایط بد معیشتی هستند، پیشکسوتان ما میبینی که مریض شدهاند، درمانشان مانده است. چند وقت پیش بود که یکی از اساتید بزرگ که نمیخواهم اسمشان را اینجا ذکر کنم در بیمارستان بستری بودند، من از جناب عباس سجادی خواهش کردم، با چند شاعر و چند نفر از مسئولان و چند تن از خبرنگاران به عیادت ایشان رفتیم. آقای عباس سجادی پیگیری کردند از معاون وزیر که بتوانیم حداقل پول بیمارستان این شخص را بدهیم، چون هیچکدام بیمه هم نیستند. در این وضعیت هنرمندان چگونه باید زندگیشان را بچرخانند؟ من میگویم که این آدمها، آدمهای بزرگی هستند. مگر چندتا حسین آهی داریم؟ محمدعلی شیرازی چندتا داریم؟ استاد زرویی نصرآباد چندتا داشتیم؟ مرحوم زرویی نصرآباد را باید خانهنشین کنیم، با سختی زندگی کند؟ واقعاً در کجای دنیا با هنرمندشان اینجوری برخورد میکنند؟ یک نفر هم که اعتراض میکند، خانهنشینش میکنند.
انتهای پیام/4072/4028/پ
انتهای پیام/