آرزوهای 80 ساله اخوان که تفرقه بر باد داد/ مرسی از آمریکا!
گروه بینالملل خبرگزاری آنا-محمدعلی حسننیا؛ نخستین رئیسجمهور قانونی و منتخب مصر در دادگاه دولت نظامی مصر به ریاست عبدالفتاح السیسی درگذشت. مصر در طول چند دهه گذشته همواره دارای رؤسای جمهور نظامی بوده است و از زمان جمال عبدالناصر که با کودتای نظامی برسرکار آمد، هیچگاه دولتی قانونی منوط به برگزاری انتخابات در مصر روی کار نیامده بود و تنها در سال 1390 و با برگزاری انتخابات ریاستجمهوری «محمد محمد مُرسی عیسی العیاط» با بیش از 13 میلیون رأی وارد کاخ ریاستجمهوری مصر شد.
محمد مرسی از همان ابتدا توسعه مصر را بر مدار روشهای اسلام ترکیه و قطر قرار داد. او همواره خودش را از «محور مقاومت» بینیاز نشان میداد و سخنان ساختارشکنانهای علیه دولت سوریه از زمان آغاز جنگ داخلی در این کشور داشت.
نخستین رئیسجمهور قانونی مصر در 20 آگوست سال 1951 میلادی (28 مرداد 1330) در روستای العدوه در استان الشرقیه به دنیا آمد. وی از یک خانواده کشاورز و مذهبی در مصر بود. مُرسی در مدارس استان الشرقیه تحصیلات مدرسهای خود را به پایان رساند و سپس برای تحصیلات دانشگاهی عازم قاهره شد. او سیام نوامبر سال 1978 میلادی (9 آذر 1357) ازدواج کرد که حاصل این ازدواج چهار پسر و یک دختر است.
وی دارای مدرک دکترای مهندسی صنایع محافظت از موتورهای فضاپیما از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود و از همان ابتدا در آمریکا درس خوانده بود و از محیط پیرامونی مصر اطلاع دقیقی نداشت. او در زمینه مبارزه با رژیم حسنی مبارک در خارج کشور فعال و روابط امور بینالملل جمعیت اخوانالمسلمین در خارج از مصر را برعهده گرفته بود.
مرسی در سال 1995 و 2000 از طرف اخوانالمسلمین در انتخابات مجلس نامزد و موفق شد به پارلمان راه یابد. او بعد از راهیابی به پارلمان، عهدهدار سمت سخنگویی رسمی فراکسیون پارلمانی اخوانالمسلمین مصر شد. همچنین گفتنی است؛ مرسی سابقه دستگیری و تحمل حبس را نیز در کارنامه خود دارد.
وی در روز هجدهم ماه می 2006 میلادی (28 اردیبهشت 1385) بهدلیل حضور در تظاهرات به هفت ماه زندان محکوم شد و در هشت بهمن سال 1389 و چند روز مانده به پیروزی انقلاب مردم مصر هم به زندان رفت، ولی از زندان فرار کرد.
دوری از تهران و نزدیکی به واشنگتن!
محمد مرسی از زمان روی کارآمدنش در مصر سیاست معتدلی در مقابل طرفهای غربی و رژیم صهیونیستی اتخاد کرد و در قبال کشورهای دوست مانند، ایران و سوریه که رابطه بسیار قدیمی با مصر داشتند از در تقابل ورود کرد. رئیسجمهور فقید مصر زمانی که رئیس جنبش عدم تعهد را برعهده داشت به ایران سفر کرد و در اجلاس سران این کشور حضور پیدا کرد.
وی را پیش از آنکه نامزد اخوانالمسلمین برای ریاست جمهوری شود، کمتر کسی میشناخت. اگر نامزد اصلی اخوان، «خیرت شاطر» با منع قانونی به سبب تابعیت آمریکایی مادرش روبرو نمیشد، شاید مرسی همچنان در گمنامی میماند.
رفتارهای عجیب مرسی در اجلاس عدم تعهد تهران!
وی نخستین سخنران اجلاس عدم تعهد در تهران بود. در کمال تعجب حضار مرسی برای شروع سخنرانی خود با نام بردن از خلفای سهگانه اهلسنت تعجب بسیاری را برانگیخت و این سؤال را در اذهان مطرح که چرا رئیسجمهور یک کشور عربی و اسلامی باید در تهران اینگونه صحبت کند. بسیار معتقدند که مرسی عامدانه اینگونه سخن گفته است.
از سوی دیگر، مرسی در آن سخنرانی 6 بار به دولت سوریه حمله کرد و تنها دو بار از رژیم اشغالگر قدس نام برد. محمد مرسی بهجای اینکه تمام کشورهای اسلامی و جهان را علیه کشتار مردم مسلمان فلسطین که اکثریت آنها از اهلسنت هستند، بسیج کند تمام نگاه خود را به سمت سوریه معطوف کرد. بسیاری متن سخنرانی وی را سعودی، قطری، ترکی میدانستند.
اتفاق نادر دیگری هم که در سفر محمد مرسی به تهران رخ داد، بهانه وی برای عدم ملاقات با رهبر انقلاب بود. البته بعدها وی در نامهای به آیتالله خامنهای از ایشان عذرخواهی کرد و عدم ملاقات را به گردن وهابیها، سلفیها، آمریکا و کشورهای حاشیه خلیجفارس انداخت. این دومین حرکت نادرست و نامناسب مرسی در مقابل با ایران بود.
سومین رفتار ضد وحدت مصر در زمان مرسی به جنگ داخلی سوریه بازمیگردد. اخوانیها که از دولت سوریه از زمانهای گذشته کینه به دل داشتند، در خط مقدم مقابله با دولت بشار اسد قرار گرفتند و حتی بسیاری از نیروهای اخوان مصر رهسپار دمشق برای جنگ با دولت سوریه شدند. مصر در قدمهای بعدی کمکهای ایران برای از سرگیری روابطش را رد میکرد.
مرسی در عمل هم علیه ایران گام برداشت. کوشید قاهره را به مرکزی برای مخالفان سوری تبدیل کند. تروریستهای سوریه در قاهره همایش برگزار کردند و معاون محمد مرسی برایشان سخنرانی کرد. اقلیت کوچک شیعیان مصر در دوران ریاست جمهوری او آماج آزار و خشونت قرار گرفتند و در یک مورد، چهار شیعه در قاهره کشته و تکه تکه شدند که نمونه آن «شهید حسن شحاته» بود.
از طرفی، برخی از منابع کویتی گفته بودند که سرلشکر قاسم سلیمانی در سال 91 به قاهره سفر کرد تا تجربیات سپاه پاسداران و انقلاب اسلامی در زمینههای مقابله با جریانهای ضد انقلاب را به مصریها منتقل کند, اما اخوانیها سرخوش به پیروزیهای خود دست رد به تمام این روابط زدند.
در همین زمینه گفته میشود، وزیر وقت نفت ایران نیز به مصر سفر کرده بود و برای کمک ایران به قاهره برای کاهش خاموشیهای چندین ساعته و سرسامآور در این کشور داوطلب شد, اما در عوض، مرسی گفته بود که انقلاب اسلامی در پایان جذابیت خود قرار داد و باید به سمت مدل اسلام ترکیه و قطر با ایجاد حزبی مانند «عدالت و توسعه» اردوغانی برود؛ نکته اینجاست که اگر کمکهای ایران در زمان کودتا علیه اردوغان نبود، وی هم باید در دادگاه منتظر عاقبت مرسی میماند.
ماجرای سفر احمدی نژاد به مصر و دوری آنها از تهران
اوج تقابل مرسی با ایران به زمان سفر محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت ایران به قاهره بازمیگردد. در زمانی که ایران و مصر بعد از انقلاب این کشور هیچگونه رابطه دیپلماتیک نداشتند، سفر بالاترین مقام رسمی ایران به مصر میتوانست به ایجاد یک محور جدید مقاومت با حضور مصر در منطقه منجر شود. همزمان با سفر احمدینژاد به مصر در سال 1391 تلویزیون دولتی «بی بی سی فارسی» در گزارشی آورده بود که اگر سفر احمدینژاد به قاهره موفقیتآمیز باشد باید از این به بعد مصر را در محور مقاومت دید و از متحد آمریکا به همپیمان ایران تبدیل میشود.
اما این سفر رئیسجمهور وقت با حاشیههای زیادی از سوی طرف مصری همراه شد. احمدینژاد در این سفر تاریخی با احمد الطیب، مفتی اعظم الازهر مصر نیز دیدار کرد، ولی او بهجای صحبت از وحدت و همپیمانی در مقابل رژیم اشغالگر قدس، سخنان وحدتشکنانه بر زبان راند. حتی در عکسهای منتشره از سوی منابع ایرانی و مصری از این دیدار، کاملاً مشهود است که شیخ الازهر، عمدتاً با چهرهای عبوس و جدی در مقابل مهمان خود نشسته و احمدینژاد، مدام دست تکان میداد و علامت پیروزی نشان میداد یا در کنار او نشسته یا هنگام راه رفتن عقبتر از او حرکت میکرد!
به همین دلیل، مفتی مصر به نشست خبری با رئیسجمهور ایران نرفت و در حرکتی وحدتشکنانه و خلاف رفتارهای اخوانالمسلمین و الازهر اصیل، علیالدوام از تبعیض میان شیعه و سنی صحبت میکرد. همچنین الازهر مصر طی بیانیهای درباره این ملاقات تصریح کرد که شیخ احمد الطیب شیخ الازهر، مخالفت این نهاد را با گسترش تشیع در کشورهای اسلامی سنی مذهب اعلام کرد.
وهابیهای داخلی اخوانالمسلمین به این حد هم بسنده نکردند و در زمانی که بسیاری از مردم مصر از رئیسجمهور ایران استقبال به عمل آورد، به وی توهین کردند که بلافاصله مردم حاضر در صحنه آنها را دور میکنند.
نکته اینجاست که سیاستهای مرسی در زمان ریاستجمهوری وی بسیار به دوران نخستوزیری محمد مصدق در دوران شاه معدوم شباهت دارد. هر دوی آنها به آمریکا اعتماد کردند و در آخر هم هر دو در یک کودتای نظامی شبیه به هم از ریاستجمهوری خلع شدند.
از سوی دیگر، سیاستهای مرسی در عرصه خارجی هم دست کمی از سیاستهای خصمانه علیه محور مقاومت نداشت. مرسی در زمان جنگ رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه سفیر رژیم اشغالگر قدس را «برادر و دوست» خطاب کرده بود! که این موضوع واکنشهای شدیدی در جهان اسلام و عرب در پی داشت.
چند روز پیش از نخستین سالگرد تحلیف محمد مرسی، موج جدیدی از اعتراضات علیه وی به نام جنبش تمرد به نمایندگی محمد البرادعی شکل گرفت. معترضان محمد مرسی را به تلاش برای گسترش اختیارات خود و اخوانالمسلمین متهم و خواهان کنارهگیری مرسی از قدرت و برگزاری انتخابات زودهنگام بودند.
کودتا، پایانبخش دوران مرسی و حاکمیت اخوان در مصر
مرسی در نهایت، در ۱۲ تیر ماه ۱۳۹۲ (سوم ژوئیه ۲۰۱۳) در کودتایی و با بیانیه ارتش مصر، عبدالفتاح السیسی و حمایت نماینده مخالفان دولت محمد البرادعی، شیخ الازهر و پاپ مسیحیان قبطی مصر پاپ تواضروس دوم از قدرت برکنار و عدلی منصور رئیسجمهور موقت این کشور شد و هواداران اخوان نیز به خاک و خون کشیده شدند. این واقعه، یادآور کودتای 28 مرداد دیگری در مصر بود که با اعتماد به آمریکا رقم زد.
تحقیر مرسی ادامه یافت تا روز یکشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ دادگاه جنایی قاهره برای محاکمه مجدد مرسی و تعدادی از رهبران اخوانالمسلمین در پرونده جاسوسی برای قطر تشکیل جلسه داد و مرسی با «لباس قرمز» که لباس اعدام است در این جلسه حاضر شد.
موضعگیریهای این چنینی مرسی و گروهی وهابی درون اخوانالمسلمین هم سبب شد که هشت دهه تلاش این گروه برای رسیدن به حکومت با افراطیگری از بین برود و نخستین دموکراسی اسلامی در مصر به نابودی منجر شد.
این واقعه نشانههایی روشن از این واقعیت دارد که برخی از کشورهای عربی و اسلامی برای رسیدن به منافع خود بسیاری از موارد دیگر از جمله مقابله با رژیم اشغالگر قدس و آمریکا و همراهی با جبهه مقاومت را فراموش میکنند. مرسی هم مانند حسنی مبارک، عمرالبشیر، امیر سابق قطر، ملک عبدالله، عبدالله صالح و اولاند و اوباما و غیره نتوانست سقوط خیالی بشار اسد را ببیند.
انتهای پیام/4106/4082/
انتهای پیام/