شاعر سنگربان زبان فارسی است/ ضرورت ممیزی فیلمنامهها از نظر زبان فارسی
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، اهمیت زبان و فارسی، چه به عنوان زبان ملی ما ایرانیان و چه به عنوان زبان دوم جهان اسلام، بر کسی پوشیده نیست. در این زبان که برآمده از فعالیت همه اقوام ایرانی در طول تاریخ است، شاهد ظهور و بروز ادبیاتی هستیم که گل سرسبد فرهنگ ما است. در این میان، بنا به دلایلی، «شعر» جایگاه ویژهای داشته و از ارکان استوار حفظ و بالندگی زبان فارسی بوده است.
متأسفانه در تاریخ زبان فارسی تهاجمهای فرهنگی گستردهای صورت گرفته است و طبق نظر کارشناسان این تهاجم و خطرات امروز در بالاترین سطح خود قرار دارد.
در ادامه، گفتگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با سید وحید سمنانی شاعر و پژوهشگر حوزه زبان و ادبیات فارسی، را درباره راههای پاسداری از زبان فارسی میخوانید.
آنا: درباره اهمیت زبان فارسی و تهدیدات که هر روز هم گسترده میشود توضیحاتی بفرمایید.
سمنانی: بهواسطه اینکه با زبان باید مثل یک موجود زنده برخورد کرد، نمیتوان جلوی تغییر و تحولاتش را گرفت اما میشود مسیر تغییراتش را هدایتش کرد. میشود این تغییرات را به طریقی سامان داد که تحولات به دست آمده به بنیان زبان صدمه نزند.
اتفاق افتاده در سالهای اخیر در حوزه رسانهها که هرآینه با گذر زمان دارد شدت بیشتری میگیرد - حالا هر علتی را بخواهیم برایش متصور شویم - چه فضای مجازی باشد، چه تلویزیون باشد، چه ماهواره باشد، هر چیزی که باشد، اصلاً به نفع زبان فارسی نیست. تذکری که رهبری در دیدار نیمه رمضان امسال با شاعران در این زمینه دادند، تذکر بجایی است و البته اشاره ایشان چیز تازهای هم نیست، یعنی که این صحبت پیش از این هم شده اما این بار یک مقدار شفافتر، صریحتر و همراه با مطالبه بوده و به خاطر همین بعضیها به دست و پا افتادهاند که یک کاری انجام بدهند.
اگر زبان فارسی که نقطه وحدت فرهنگی مردم ما بوده، مورد هجمههای داخلی و خارجی قرار بگیرد مسئلهای خطرناک است. این هجمهها محدود به روزگار کنونی ما نیست و اینگونه نیست که امروز یک مرتبه با این مسئله مواجه شده باشیم. مسئله این است که این اتفاق خیلی خزنده و طی دهههای متمادی روی داده و الآن چون شدت گرفته بیشتر به چشم میآید؛ یعنی اگر یک فارسی زبان کمی دقت کند درمییابد که بسیاری از کلمههایی که در مکالمات روزمره استفاده میکند؛ کلماتی اصیل نیست. شکی نیست که ما نمیتوانیم از جامعه فرار کنیم، اما حقیقت این است که این کلمهها تا چند سال قبلتر اصلاً بین ما وجود نداشتند اما الآن خیلی راحت استفاده میشود.
آنا: این همه کلمه نامناسب و هجمه که به آن اشاره کردید، از کجا وارد زبان فارسی میشود؟
سمنانی: من امروز با 10 تا 15 نفر از دوستان شاعر صحبت کردم و چند نفر از اینها خیلی راحت گفتند «ما تایم نداریم!» این سخنان خیلی راحت و بدون هیچ حساسیتی گفته میشود. ببینید این جانشینیها اصلاً به نفع زبان فارسی نیست این نوع جانشینیها به نظر من دو وجه دارد: یک، کلمههایی که بسیار عادی هستند. پیش از این ما معنیاش را میدانستیم اما بهکار نمیبردیم. مثل همین زمان داشتن، هماهنگ بودن و... که ما بهراحتی به جای آنها «تایم داشتن» یا «اوکی بودن» را استفاده میکنیم. این کلمات دیگر الآن آمدهاند و کم کم جایگزین کلمهها اصلی خودمان میشوند و از این باب نگرانکنندهاند.
وجه دیگر اما کلمههایی هستند که به عبارتی معادل ندارند و الآن استفاده میشوند بدون اینکه تلاش روشنی برای جایگزین کردن کلمات معادل آنها انجام پذیرد. کلمههایی که در این مورد با آنها مواجهیم دو گونهاند؛ یا اینکه این کلمهها توسط فرهنگستان دیر ساخته میشوند و یا اینکه کلمهها بموقع ساخته میشوند اما اصلاً اطلاعرسانی نمیشوند یا اگر اطلاعرسانی هم شوند اصلاً هیچ تبلیغ و اصراری به استفادهشان نیست. با این توضیح همه مشکلات و تقصیرات را به گردن فرهنگستان انداختن اصلاً کاری منصفانه نیست. چندی قبلتر مقاله طعنهآمیزی خواندم که در آن از پیشنهاد کلمات عجیبوغریب فرهنگستان نمونههایی آورده بود. «برگک» یکی از همین کلمات بود! در آنجا کلی به ابداع این کلمه ایراد گرفته شده بود که از این به بعد به جای «چیپس» چگونه میشود مردم را راضی کرد که بگویند برگک؟ اتفاقاً این کلمه ریشهدار است و محتوا و فرم بیرونی کلمه نیز با ساختار محصول هماهنگ است. شک نکنیم که اگر رسانهها تمامقامت برای جا افتادن این نام در فرهنگ فارسی قیام کنند نهایتاً با تغییر یک نسل این اتفاق میافتد و این کلمه اصلاً خندهدار جلوه نمیکند. این مسئله را میتوان در مورد دیگر کلمات پیشنهادی مطرح کرد. کلماتی که به دلیل عدم حمایت رسانهای عملاً معطل مانده و فعالیتهای فرهنگستان را زیر سؤال بردهاند.
رسیدن به زبان پاکیزه لزوماً به معنی کنار گذاشتن همه کلمات عربی و حتی دوری جستن از کلمات لاتین نیست
من مقاله مختصری درباره گزارشگرها و فوتبال و نحو گزارش آنها نوشتهام که در آنجا آوردهام که در آن به یک سری از این کلمهها اشاره شده است. من و شما تا همین 10 تا 15 سال پیش وقتی که مرحوم شفیع گزارش فوتبال میکرد تمام چیزهایی که میگفت حالیمان میشد و لذت هم میبردیم، قشنگ معانی منتقل میشد. الآن اگر قرار باشد من که فوتبال مثلاً 20 سال قبل را نگاه میکردم، بدون آگاهی از اتفاقات زبانی دهه گذشته، بنشینم پای گزارش یک گزارشگر، باور کنید دست کم 30، 40 درصد اصطلاحاتش را نمیفهمم. شما یک سری کلمههای عجیبوغریب در گزارشها میبینید که قبلاً نبوده است. در عین حال که خیلی از آن کلمهها معادل داشتند.
آنا: علاوه بر نقش فرهنگستان زبان و ادب فارسی و رسانههای مختلف که اشاره کردید، با توجه به اینکه دستی بر آتش شعر هم دارید، بفرمایید نقش شاعران در حفظ زبان فارسی چگونه است؟
سمنانی: شاعر، سنگربان زبان فارسی است. درست است که برخی معتقدند تا حدود زیادی شاعران از این نقش خود فاصله گرفتهاند. هرچند بیتردید جناحهای دیگر هنری و رسانهای طوری تقویت شدهاند که نقش شاعران در این زمینه کمرنگ جلوه داده میشود با این همه، حقیقت این است که یکی از کارهایی که شاعرها باید آن را جدی بگیرند تعهد به زبان است؛ هم در حوزه نحو و هم در حوزه لفظ. شاعران باید بتوانند مبانی زبان فارسی را در شعرهایشان رعایت کنند. نخست در خود شعرها که نمایشگر ذهنشان است و دیگر در کلمات و گفتارشان که میتواند ملاک سنجش ادبیات روز باشد.
جای دیگری هم این نکته را گفتهام که این مقدار دانشجوی ادبیاتی که از کارشناسی تا دکتری داریم (دانشآموختههای قبلی و دانشجویان فعلی)، این تعداد اگر حواسشان را جمع کنند در گفتار و اینکه سختگیر باشند اتفاق خوبی در حفظ زبان خواهد افتاد. نمیخواهم بگویم سره صحبت کنیم، اینکه اصلاً نشدنی است و اصرار بر این کار شاید تا حدودی خندهدار هم باشد.
رسیدن به زبان پاکیزه لزوماً به معنی کنار گذاشتن همه کلمات عربی و حتی دوری جستن از کلمات لاتین نیست. اصرار بر استفاده از کلمات تازه، خصوصاً کلماتی که ما معادل داریم اشتباه است، نه استفاده از کلماتی که بههرحال چه خوب چه بد، زمانی از استفادهشان گذشته است. کلماتی مثل لامپ. شکی نیست که کلماتی از این دست با پیشنهاد کلمات معادل روبرو نشدهاند. مثلاً در گذشته کلمهای بهنام یونیورسیته بهجای «دانشگاه» استفاده میشد. وقتی فرهنگستان آن روزگار -در دوره رضاشاه- آمد و کلمه دانشگاه را پیشنهاد کرد، بزرگواران و ادبایی مثل استاد مینوی به این کلمه خندیدند، گفتند مگر میشود این کلمه جایگزین یونیورسیته شود؟! ولی ما الآن از این کلمه استفاده میکنیم و خیلی هم بجاست. آنموقع خیلی خندهدار بود. گذشت زمان بسیاری از اینها را حل میکند.
آنا: اما بسیاری از مردم برخی از کلمات فرهنگستان را مثل مثالهایی که آوردید، نمیپسندند؟
سمنانی: یکی از اتفاقاتی که افتاد گفتند فرهنگستان خودش را مسخره کرده، کلمه «چرخبال» هیچوقت نمیتواند جای هلیکوپتر بنشیند ولی به نظر من نشسته است. اگر ما یک مقدار حواسمان را بیشتر جمع میکردیم الآن بچه من بهجای هلیکوپتر میگفت بالگرد و هیچ غریب هم نبود. در عین حال که این کلمه دستمالی شد تا به اینجا رسید. یادم است که پیشترها یک بار یا «ملخگرد» و مدتی هم «چرخبال» به جای این کلمه استفاده میشد اما به هرحال به این کلمه رسیدند.
زبان فارسی در لفظ و نوشتار مورد هجمه است
آنا: در این واژهسازیها فقط فرهنگستان وظیفه دارد یا شاعر و نویسنده هم میتواند این کار را انجام دهد؟
سمنانی: مسئله این است که فرهنگستان برای کلمات پیشنهادی ما پول میدهد! اگر من بهعنوان مثال کلمهای پیشنهاد کنم و تصویب شود حقالزحمه ساخت و پیشنهاد آن کلمه پرداخت میشود. این کار فرهنگستان یعنی این گوی و این میدان! منتها مشکل اصلی به نظر بنده ساخت و پیشنهاد کلمه نیست. مشکل اصلی عدم حمایت رسانهها و عدم قابلیت اجرایی فرهنگستان در پیشبرد اهداف خویش و جا انداختن کلمات تازه در جامعه است.
آنا: این کار از طرف شاعران باید جدی گرفته شود و این قشر که با کلمه سروکار دارند باید به فرهنگستان کمک کنند.
سمنانی: بله، یکی از وظایف شاعر همین کلمهسازی است ولی لزوماً تمام کلماتی که از طرف شاعر پیشنهاد میشوند در جامعه راه پیدا نمیکنند و این یک امر طبیعی است؛ به عنوان نمونه فریدون توللی به عنوان یک شاعر ترکیبساز در ادبیات معاصر ما مطرح است، کسی که خیلی از ترکیبها را برای اولین بار به ادبیات ما هدیه کرده اما بیتعارف باید پذیرفت بعضی از پیشنهادهایی هم که داده ترکیبهای خوبی نیستند. پس لزوماً تمام کلماتی که یک شاعر میسازد هم ممکن است صحیح نباشند. چون دانش کلمهسازی دانشی محدود به استعداد و ذوق ادبی نیست؛ یعنی صرفاً پیدا کردن ارتباط و انتقال مفهوم آن کلمه کافی نیست. باید ببینیم شرایط آن زبان و پایهاش اجازه میدهد این کلمه ساخته شود یا نه.
در عین حال بسیاری از کلماتی که خصوصاً در سالهای اخیر پیشنهاد شده، کلمات بدی نیستند؛ یعنی کلماتی هستند که قابلیت دارند و اتفاقاً دارند بهموقع پیشنهاد میشوند ولی به خاطر اینکه از طرف جاهای مختلف حمایت نمیشوند در جامعه رواج پیدا نمیکنند زیرا همانطور که قبلاً هم عرض کردم این سازمان اصلاً قوت اجرایی ندارد. به نظر من اشکال این است که فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی فقط کلمه تولید میکند، حق پیگیری، حق توبیخ، حق تشویق و ... را ندارد. یکی از راهها این است که فرهنگستان با رسانههای بزرگ ما مثل صداوسیما وارد مذاکره شوند، جلسه بگذارند و آنجا ناظر بگذارند و حق پیگیری داشته باشند. نه اینکه خودشان توبیخ کنند، حداقل نامه بزنند و یادآوری کنند که طبق آن جلسه قرار شد که این کلمهها استفاده نشود ولی الآن مجریهای شما دارند استفاده میکنند. چون مجریان تلویزیون و کسانی که در رسانه کار میکنند مدعی هستند که ما دوره میبینیم و دورههای سختی را هم میگذرانیم، من با چند نفرشان صحبت کردم اما مسئله این است که از دوره که میآیند بیرون همه چیز فراموش شده است و عملاً آموزشهای زبانی هیچ انعکاسی در اجراهایشان ندارند.
آنا: برای جلوگیری از این نوع اشتباهات و حمایت از زبان فارسی در صداوسیما راه حل اجرایی چیست؟
سمنانی: چیزی که الآن به ذهن من میرسد این است که صداوسیما دستکم دو کار را میتواند انجام دهد. یک، نظارت روی اجراهاست و دیگری نظارت روی فیلمنامهها. وقتی فیلمنامه نوشته میشود و قرار است اساس یک فیلم یا سریال باشد، همانطوری که کار را میدهند زیر نظر ممیزی سیاسی، اخلاقی و از نظر محتوا کنترل میشود، از نظر زبان و ادبیات فارسی نیز باید ممیزی و کنترل شود.
این چیزی که میگویم خیلی ساده است. رادیو و تلویزیون مرتب در قالب یک تبلیغ میگوید «دمای «نرمال» 24 درجه»، ما دمای «متعادل» نداریم؟ دمای «مطلوب» نداریم؟ حداقل فارسیتر از نرمال است. سر همین چیزها اگر دقت شود میتوان جلوی خیلی از کلمات بیگانه را گرفت.
یکی از وظایف شاعر کلمهسازی است
من چیزی که یادم است 10 تا 15 سال گذشته، تلویزیون خودمان هم نشان داد، کشور ویتنام، کشوری که نه از نظر زبان و نه از نظر ادبیات اصلاً قابل مقایسه با کشور ما نیست، اما اینقدر جالب این کشور 10 تا 15 سال قبل تبلیغات خیابانی خودش را به خط لاتین ممنوع کرد؛ یعنی هر جا «کوکاکولا» بود روی آن رنگ زدند، هر جا «کانادا» بود روی آن رنگ زدند، هر جا «تویوتا» به زبان انگلیسی بود روی آن رنگ زدند و تابلوهای همه را عوض کردند به زبان خودشان نوشتند. ما اصلاً در شکل نوشتار نیز تعصبی به زبان نداریم. این بیتعصبی آنقدر واضح است که نیازی به ارائه مثال ندارد.
آنا: این مثالی که از کشور ویتنام زدید خیلی کار بزرگی است، ما میبینیم در بسیاری از ارگانهای رسمی و غیررسمی کمترین اهمیت را به زبان فارسی نمیدهند.
سمنانی: دقیقاً! این اتفاقی است که حتی در سازمانهای فرهنگی ما هم به آن توجه نمیشود. من این را چند روز پیش در بخش رادیو و در کنار دکتر کاکاوند تجربه کردم و در برنامهای رادیویی عرض کردم که امروز آمدهام صداوسیما درباره زبان فارسی صحبت کنم. زنگ زدند به من گفتند شما را میخواهیم «آفیش» کنیم! بعد رفتم آنجا به قول خودشان «آفیش» شدم. از «گیت» رد شدم، سوار «تاکسی» شدم از «بلوار» رد شدم، رفتم آنجا و تا زمان شروع برنامه در اتاق «VIP» نشستم. بعد رفتم وارد «استودیو» شدم، «میکروفونم» را وصل کردند، حالا واقعاً چه انتظاری است که من درباره اهمیت زبان فارسی و حفظ آن داد سخن بدهم! در ظاهر شاید خیلی ساده باشد ولی زبان ما هم از نظر لفظ، هم از نظر نوشتار در هر دو حوزهاش مورد هجمه است. ما الآن فارسیمان را هم به زبان انگلیسی مینویسیم! این هم آسیب است.
مشکل این است که فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی فقط کلمه تولید میکند و حق پیگیری و یا توبیخ و تشویق ندارد
در ادامه این مبحث این موضوع را هم یادآوری میکنم که مخابرات، واحد سنجش پیامکهای فارسی را هر 70 حرف محاسبه کرده بود در مقایسه با 160 کلمه حروف لاتین! دکتر محمدرضا ترکی چقدر بجا گفتهاند که مخابرات زبان فارسی را جریمه میکند! یعنی به همین سادگی وزارتخانه ما مخاطبان فارسیزبانش را به سوی استفاده از کلمات انگلیسی سوق میداد.
انتهای پیام/4072/4028/پ
انتهای پیام/