چرا رئیسجمهور به جلسات شورا علاقه ندارد؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان عالیترین نهاد سیاستگذار در زمینه تحقق اهداف انقلاب فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی که با هدف تصمیمگیری و سیاستگذاری کلان در زمینه فرهنگ و آموزش با دستور امامخمینی(ره) تشکیل شد و از سوی رهبر معظم انقلاب نیز بهعنوان اتاق فرمان فرهنگی کشور نامیده شده، مدتی است خود گرفتار خردهسیاستها و سلایق شخصی شده و ظاهرا بیش از چهارماه است بهدلیل عدم موافقت جناب رئیسجمهور به دلایل متعدد از قبیل عدم تعیین وقت یا مخالفت با دعوت برخی اعضای حقیقی شورا تشکیل جلسه نمیدهد و عملا به تعطیلی کشانده شده است.
برای تحلیل درست و دقیقتر آنچه پیرامون تعطیلی عملی شورای عالی انقلاب فرهنگی بهوقوع پیوسته است؛ صرفا نمیتوان تصمیمات و اقدامات افراد دخیل در به تعطیلی کشاندن این شورا را در چارچوب یک بنیاد معرفتی که به آن اعتقاد دارند یا مدعی اعتقاد به آن هستند، تجزیه و تحلیل کرد، بلکه باید به وجوه دیگری از قبیل شرایط روانشناختی فرد یا شرایط جامعهشناختی بر تصمیمات توجه کرد تا شناخت دقیقی از ریشه اصلی کنشها و تصمیمات برایمان روشن شود. به بیان روشنتر، معرفتی که پایه اصلی تصمیمات و رفتارهاست، تنها از منابع معرفتی افراد تامین نمیشود، بلکه برخی مناسبات فردی و اجتماعی نیز در شکلگیری معرفتی افراد و گروهها دخیل هستند.
فلذا برخی اتفاقات و تصمیمات جناب رئیسجمهور همچون عدم موافقت با تشکیل جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز نباید صرفا در بازخوانی اتفاقات و جلسات گذشته این شورا و نحوه تعاملات معرفتی میان اعضای آن جستوجو کرد، چراکه جدا از برخی شنیدهها پیرامون بحث و جدلهای شکلگرفته و اختلافنظرهای طبیعی در جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی میان اعضای این شورا با جناب حسن روحانی که بهعنوان علت اصلی عدم تشکیل این جلسات از آن یاد شده و گفته میشود جناب رئیسجمهور با ادامه حضور این اشخاص در شورا مخالف هستند و تا زمانی که این اشخاص عضو شورا باشند جلسهای برگزار نمیشود، باید به بررسی بنیادهای این اقدام که در تعمیق و تشدید اختلافات پدیدآمده موثر است، پرداخت.
واقعیت این است که نحوه تعاملات جناب رئیسجمهور در دیگر مجموعههایی که تصمیمات بهصورت جمعی اتخاذ میشود همچون مجمع تشخیص مصلحت نظام حتی در زمان ریاست مرحوم هاشمیرفسنجانی و دیگر شوراهای عالی و همچنین نوع تعامل ایشان با منتقدان و بهکارگیری واژههایی از قبیل «بیسواد»، «بیشناسنامه»، «عصر حجری»، «تازه به دوران رسیده»، «بزدل»، «بیعقل» و... از مصادیقی است که خیلی صریح و روشن حکایت از این دارد که شعار و عملکرد جناب رئیسجمهور در تضاد با تصمیمات شورایی و تحمل نقد دیگران برای رسیدن به یک خردجمعی که از پیامدهای گفتمان آزادی است، قرار میگیرد. ضمن اینکه در حالی که برخی روسایجمهور سابق از قبیل مرحوم هاشمیرفسنجانی و حتی جناب محمود احمدینژاد نیز تا حدودی دارای همین شاخصه روانشناختی بودند، بهدلیل اینکه جناب حسن روحانی در مقایسه با مسئولان ارشد اجرایی گذشته دارای نوعی عصبانیت خلقی نیز است، این گونه تصمیمات بهنوعی شاخصه اقتدارگرایی و مناسبات غیردموکراتیکش را بیش از دیگران عیان کرده که در نوع خود بینظیر است؛ بهطوری که در هیچیک از ادوار گذشته شورای عالی انقلاب فرهنگی در دولتهای پیشین تاکنون اینگونه به هیچ گرفته نشده است.
از سوی دیگر و از منظر جامعهشناختی نیز این روزها ضعف پایگاه اجتماعی جناب حسن روحانی و دولت و زمزمههایی مبنیبر عبور بخشی از جریانهای حامی از دولت و رئیسجمهور بهدلیل ناتوانی در عمل به وعدههای مختلف خصوصا معیشتی و اقتصادی، ایشان را در برابر نقدها و اظهارنظرهای مخالف، ناشکیبا و نابردبارتر کرده است. لذا وجود احساس موقعیت شکننده از لحاظ اجتماعی باعث شده دولت و شخص رئیسجمهور به انتقادها و منتقدان با بالاترین فرکانس واکنش نشان دهند. علاوهبر این، با توجه به برجسته کردن گفتمان آزادی در شعارهای انتخاباتی دولت روحانی نسبت به دولتهای هاشمی و احمدینژاد، انتظارات اجتماعی از شخص رئیسجمهور در تساهل و مدارا با منتقدان و حتی مخالفان و توجه به خردجمعی و اهمیت به جایگاه شورا بیشتر نیز بوده و این خود مزید بر علت شده است.
اما آنچه مایه تعجب و البته تاسف است، عدم واکنش دیگر مدعیان گفتمان آزادی و جریان اصلاحطلبی نسبت به اینگونه رفتارهای جناب حسن روحانی است و این در حالی است که این جریان که سرنوشت سیاسی خود را در انتخابات به حسن روحانی گره زده و رسما خود را تضمین روحانی دانسته بود، نهتنها امروز در حوزه اقتصادی کارنامهای ناموفق را برای جامعه به ارمغان آورده، بلکه در حوزه سیاست داخلی نیز تماشاگر تضعیف و به حاشیه رانده شدن گفتمان آزادی توسط دولتی است که خود حامی جدی آن بوده است.
خوب است برای جریان اصلاحطلب یادآوری کرد آنجایی که مقابل رفتارهای غیردموکراتیک از سوی چهرههای شاخص خود، سیاست سکوت پیشه کرده، دچار آسیبهای جدی شده و بعضا سرآغاز شکستهای سیاسی را به نظاره نشسته است. بهطور نمونه اقدامات غیردموکراتیک رئیس دولت اصلاحات در انحلال شورای شهر اول تهران و همچنین عدم اجازه حضور به جناب محمود احمدینژاد در کسوت شهردار تهران در جلسات هیات دولت بیش از اینکه منجر به حذف مخالفان شود، زمینه سقوط گفتمان اصلاحات و خروج آنها از مدار اقبال اجتماعی را فراهم آورد و آسیب جریان اصلاحطلبی را تا آن حدی بالا برد که مهمترین نامزد آنها در انتخابات 84، نفر پنجم شد و بعد از یک دهه شکست در انتخاباتهای پیاپی، برای رهایی از این وضعیت به روحانی که هیچگاه نسبتی با شعار آزادی نداشته، پناه بردند و حالا کمکم ناسازگاری با آزادی از دل اقدامات این دولت نیز بیش از گذشته نمایان شده و اصلاحطلبان مجددا سکوت را برگزیدهاند تا انتظار اجتماعی برای تحقق دموکراسی، آزادی، تحمل مخالف و... از سوی جریان اصلاحطلب بهطور بنیادی منتفی شود و اثبات کند که ادعا بر پایبندی به آزادی و دموکراسی کسانی را که از نظر روانشناختی شخصیتی اقتدارگرا دارند، دموکرات نمیکند.
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/