شرح اضطراب انسان مدرن در «ماهیها نگاهم میکنند»
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، ژان پل دوبوآ نویسنده متولد 1950 در شهر تولوز، واقع در جنوب شرقی فرانسه که بیش از 15 رمان نوشته است. آثاری که جایزههای مختلف ادبی را هم برای او به همراه آورده است.
تقریباً همه آثار دوبوآ با نثری ساده و طنزی گزنده به زندگی شخصیتهای تنها میپردازند. تنهایی شخصیتهای اصلی دوبوآ، تنهایی پرهیاهویی است که هر لحظهاش آبستن حوادث و اتفاقاتی خندهدار و گاهی ناگوار است. در واقع، شخصیتهای رمانهای او آدمهای ساده و عزلتجویی هستند که زندگی رهایشان نمیکند و عملاً نمیتوانند تنهایی خودخواستهشان را بهراحتی تجربه کنند. زندگی زوجها در داستانهای دوبوآ هم اغلب رو به زوال و نابودی است؛ که در آنها عشق همیشه جایش را به یک زندگی مشترک پرمشقت و یأسآور میدهد که در آن، هرکس بهتدریج از دیگری دور میشود و دوباره به تنهایی پناه میبرد.
دوبوآ با لحن تلخ و شیرین آثارش به زوایای پنهان زندگی انسان مدرن و آرزوها و اضطرابهای او میپردازد و سعی میکند همه ظواهر مدرنیته را در این آثار جای دهد. او در برای نشان دادن تأثیر مدرنیته بر زندگی انسان تا جایی پیش میرود که شهر در کتابهایش به مثابه یک شخصیت حضور دارد. مکانهای عمومی نظیر میدان، رستوران و کافهها، اتومبیلها جایگاه مهمی در این آثار دارند. در مجموع با بررسی کتابهای او میتوان گفت، آثار دوبوآ زندگی امروز اروپایی را با تمام جزئیات آن به تصویر میکشد، جزییاتی که بعضاً غیرانسانی و باورناپذیرند.
ژان پل دوبوآ در داستان «ماهیها نگاهم میکنند» روزمرگیهای روزنامهنگاری ورزشی را روایت میکند که زندگی یکنواختش به ناگاه با چند حادثه غیرقابل پیشبینی به هم میریزد؛ پیدا شدن سروکله پدر الکلی او که پس از مرگ مادر ناپدید شده بود، تهدید شدن به مرگ توسط مردی ناشناس و در آخر، معشوقهاش که او را ترک میکند.
این داستان شرح طنزآمیز زندگی مدرن شهری و عوارض آن، شکاف میان نسلها و مکانیکی شدن روابط میان انسانهاست.
کتاب «ماهیها نگاهم میکنند» که پیشتر توسط اصغر نوری که یکی از مترجمان فعال زبان فرانسه است، با ترجمهای روان و خواندنی به فارسی ترجمه و منتشر شده بود، اما بار دیگر این رمان در شکل و شمایل جدید، توسط انتشارات افق وارد بازار نشر شده است.
کتاب «ماهیها نگاهم میکنند» با ترجمه اصغر نوری در 40 فصل کوتاه و 168 صفحه در قطع رقعی با قیمت ۶۰ هزار تومان وارد بازار کتاب کرده است.
در بخشی از داستان «ماهیها نگاهم میکنند» میخوانیم: «پدرم موقع فرود بیدار شد. دستش را گذاشت روی سرش، کمربندش را باز کرد، نگاهی به ساعتش انداخت و زیر لب گفت: «این هواپیماها هیچوقت سروقت نمیرسن».
باهاش موافق بودم. از شرکتهای هوایی دل خوشی نداشتم.
-همینجا نگهدار من پیاده میشم.
این دستور را پدرم به رانندهای داد که ما را بخوانم میبرد. آن محل را خوب میشناختم. در گوشه بلوار، الکل فروشی بود که تمام شب بازمیماند.
حوالی سه صبح، توی تختم بلند شدم. زمین و هوا میلرزید. پدرم، ترسناکتر از همیشه، به در میکوبید و نعره میزد.
چند قدم که داخل آپارتمان برداشت، مثل تایری که بادش خالی میشود، از پا افتاد. ردی از بوی تند الکل از خود بهجا میگذاشت. او را در این وضعیت تنها گذاشتم.
از خواب پریدم. خورشید خودش را به دیوارها میمالید. توی پذیرایی پدرم چمباتمهزده بالا میآورد و تمام تنش تکان میخورد. زندگیاش و همه دنیا را بالا میآورد».
انتهای پیام/4072/4028/
انتهای پیام/