روزنامهها در آستانه مرگ مغزی
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، بر هیچکسی پوشیده نیست که این روزها مطبوعات چاپی ایران بخصوص روزنامهها دوران سختی را میگذرانند که احتمال دارد برای همیشه و یا حداقل در میانمدت به تعطیلی بسیاری از روزنامهها منجر شود. گرچه علت اصلی این وضعیت را میتوان در افزایش چندین برابری قیمت کاغذ در مدت کمتر از یک سال دانست ولی قیمت کاغذ تنها عامل این روند نبوده و میتوان علتهای دیگری را برای آن برشمرد که به مرور زمان وضعیت فعلی روزنامهها و مطبوعات کشور را رقمزده است. در این نوشته به برخی از این دلایل اشاره میشود:
1. پیشرفتهای تکنولوژیک و عدم سازگاری مطبوعات با آن: پیشرفتهای تکنولوژیک در قرن بیست و یکم میلادی چنان همه جنبههای زندگی بشری را تحت تأثیر قرار داده است که قطع بهیقین نمیتوان حوزهای از زندگی بشری را پیدا کرد که از این تغییرات در امان بوده باشد. برخی از صنایع و مشاغل خود را با این تغییرات هماهنگ کرده و توانستند در قالبی جدید به زندگی خود ادامه دهند. مشاغل زیادی هم بودهاند که به دلیل عدم سازگاری با این تغییرات از بین رفته و یا در آستانه نابودی میباشند. در عرصه رسانه و مطبوعات همروند به همین منوال بوده است. با ورود هر رسانه جدید، رسانه قبلی در ابتدا دچار بحران شده ولی بعد از مدتی توانسته است خود را با این تغییرات وفق داده و به حیات خود ادامه دهد. اما مطبوعات چاپی در دنیا و علیالخصوص در ایران، با ورود اینترنت به زندگی انسانها بیشترین تنش را به خود دیده است و گاها به دلیل عدم وجود مزیت رقابتی و عدم استفاده از تکنولوژیهای جدید با مشکل مواجه شده است. تعداد زیادی از روزنامههای مطرح در دنیا تیراژهای میلیونی خود را از دست داده و یا به کل چاپ کاغذی خود را برای همیشه کنار گذاشتهاند.
2. داشتن آلترناتیو و جایگزین برای روزنامههای چاپی: امروزه شبکههای اجتماعی مجازی بهعنوان جریان اصلی رسانهای در دنیا تبدیلشده و توانسته است تمام رسانههای قبل از خود را در تنگنا قرار دهد. شبکههای اجتماعی بدیلی مناسب برای همه رسانهها شده و با پوشش نقاط ضعف رسانههای قبلی، مزیتهای آنها را هم تقویت و در اختیار خود گرفته است. مطبوعات چاپی هم در این رقابت جای خود را به شبکههای اجتماعی واگذار کرده است.
3. سندیکاها و انجمنهای صنفی روزنامهنگاری؛ به نام مطبوعات در خدمت سیاست: انجمنهای صنفی روزنامهنگاری در ایران از زمان تأسیس اولین آنها در سال 1300 تاکنون فراز و نشیبهای زیادی را به خود دیده است. در سالهای اخیر این سندیکاها به جای آنکه در خدمت مخاطبان اصلی خود باشد به محفلی سیاسی برای عدهای فرصتطلب سیاسی تبدیل شد و به جای آنکه به رابطی بین حاکمیت و روزنامهنگاران تبدیلشده و در خدمت صنف خود قرار گیرند، راه تقابل با سیاستهای حاکم را در پیش گرفته و در نتیجه به تعطیلی این سندیکاها منجر شدند. بیشترین ضربه را قطع به یقین در این بین خود مطبوعاتیهای اصیل خوردند که علاقهمند به فعالیت در چارچوب قوانین موجود در کشور بودند. این خیانت به مطبوعات باعث از بین رفتن مهمترین ارکان صنفی روزنامهنگاران بوده است.
4. رکن چهارم دموکراسی، ناموفق در پیگیری فساد: طبق برخی از آمارهای منتشر شده در فضای رسانهای کشور، بررسیها نشان میدهد در سال 97 مجموع واردات کاغذ (اعم از انواع کاغذ، ماشینآلات و خمیرکاغذ) 812 میلیون دلار بوده که نسبت به واردات 573 میلیون دلاری سال 96 حدود 41 درصد افزایش داشته است. همچنین طبق آمار گمرک، در سال 97 بیش از 34 میلیون دلار کاغذ روزنامه با ارز 4200 تومانی واردشده است که نسبت به واردات 6.7 میلیون دلاری کاغذ روزنامه در سال 96 رشد 406 درصدی را نشان میدهد. این مقدار واردات میتوانست نیاز کشور به کاغذ روزنامه را تأمین کند. اما به اعتراف همه اهالی مطبوعات، کاغذ با نرخ دولتی در بازار موجود نیست و علت اصلی آن این است که بسیاری از واردکنندگان کاغذ با ارز دولتی، آن را در بازار توزیع نکرده و با قیمت دلار بازار آزاد به فروش رساندهاند که نشاندهنده فساد گسترده در این حوزه است. روزنامهها باید بهعنوان چشم بیدار جامعه، به پیگیری و روشنگری درباره مافیای کاغذ میپرداختند که متأسفانه در این امر موفق نبوده و در حال حاضر با چالش اساسی کاغذ مواجه شدهاند.
5. معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد که ثبات خود را از دست داد: پس از 6 سال حضور حسین انتظامی در رأس معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد و پس از استعفای وی از این سمت در آذرماه سال 96، تا به امروز این معاونت 3بار دیگر شاهد تغییر معاون یا سرپرست این معاونت بوده است. به عبارت دیگر در کمتر از 2 سال این معاونت 4 معاون و سرپرست به خود دیده است که رویکردهای هر 4 نفر آنها باهم متفاوت بوده است. این تغییر مدیریتها و عدم ثبات در مهمترین متولی عرصه رسانهای کشور به طور قطع تأثیر خود را بر روی مطبوعات هم گذاشته و به نوعی این حوزه را با سردرگمی مواجه ساخته است. در کنار آن میتوان به تعطیلی نمایشگاه مطبوعات در سال گذشته هم اشاره کرد که به نوعی محل اجتماع مطبوعات کشور با هر سلیقهای بود که بیگمان متأثر از همین تغییر مدیریتها بوده است.
6. نمایندگانی که صنف خود را نمایندگی نکردند: در دوره دهم مجلس شورای اسلامی سه نفر از مدیران مسئول روزنامههای سراسری کشور یعنی الیاس حضرتی مدیرمسئول روزنامه اعتماد، مصطفی کواکبیان مدیرمسئول روزنامه مردمسالاری و محمدعلی وکیلی مدیرمسئول روزنامه ابتکار از حوزه انتخابیه تهران، ری، پردیس، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس حضور دارند. البته به غیر از افراد فوقالذکر افراد دیگری هم در مجلس حضور دارند که در سطح استانی دارای نشریه بوده و یا قبلاً در حوزه مطبوعات کشور دارای منصب مدیریتی بودهاند. در ابتدای امر اینطور به نظر میرسید که حضور این افراد در مجلس میتواند زبان گویای این قشر بوده و به بهبود وضعیت مطبوعات در کشور کمک کند. اما متأسفانه این افراد نتوانستند بهخوبی به ایفای نقش پرداخته و رضایت همصنفیهای مطبوعاتی خود را جلب کنند. شاید مهمترین فعالیت افراد فوقالذکر در طول این مدت در حمایت از مطبوعات، نامه سرگشادهای بود که اسفندماه خطاب به رئیسجمهور منتشر کرده و از وضعیت وخیم مطبوعات انتقاد کرده بودند. این در حالی است که ابزارهای قانونی نظارتی و حمایتی بیشماری بهواسطه نمایندگی مجلس در اختیار این افراد بود که بهدرستی از آن استفاده نکردند.
7. هماهنگی در تیتر؛ به نام هماهنگی به کام نابودی: تعداد زیادی از روزنامههای سیاسی کشور در سالهای اخیر در هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا برای انتشار مطالب دست به هماهنگی برای انتشار مطالب خود میزدند که این هماهنگی حتی در انتخاب تیر یک روزنامهها هم بهخوبی خود را نشان میداد و گاه مشاهده میشد که در یک روز چند روزنامه با تیتر اول یکسان راهی دکهها شدهاند. طبیعتاً در درازمدت مخاطب متوجه این هماهنگی شد و کسانی هم که به دنبال نگاه به مسائل از زوایای مختلف بودند عملاً با مطالعه یکی از این روزنامهها، به دلیل وجود مطالب یکسان در تیتر و متن به سراغ سایر روزنامهها نمیرفتند. اصطلاح روزنامههای زنجیرهای به خوبی گواه واقعیت موجود در این باره است.
8. نداشتن مزیت رقابتی نسبت به یکدیگر: در دنیای اقتصاد، آنچه یک محصول را متمایز میکند، داشتن مزیت رقابتی نسبت به سایر رقبا است. اما با تورقی در روزنامههای کشور کاملاً مشخص میگردد که تقریباً همه روزنامهها از صفحات و ستونهای یکسان برخوردار بوده و خلاقیت مؤثر در این حوزه کاملاً از بین رفته است. به طور مثال در سالهای نه چندان دور برخی روزنامهها ویژهنامههایی را منتشر میکردند که به عنوان مزیت رقابتی برای آنها محسوب میشد که به مرور زمان این ویژهنامهها یا از بین رفته و یا دچار روزمرگی شدند. همچنین میتوان به تکثر روزنامههای جدیدالورود هم اشاره کرد که واقعاً سخن تازهای برای گفتن در فضای رسانهای کشور نداشتند و صرفاً تکرار مطالبی بود که همطیفیهای آنان منتشر میکردند.
9. تعطیلی روزنامهها در مواقع حساس: عید امسال کشور درگیر چالش بزرگی به نام سیل در اقصی نقاط کشور شد که منجر به خسارت مالی و جانی زیادی به مردم و کشور گردید. در این بازه حساس که وظیفه روزنامهها اطلاعرسانی و تبیین شرایط پیشآمده بود در تعطیلی حدود دوهفتهای قرار داشتند. این عدم حضور در صحنه اطلاعرسانی موجب شد که عدهای به این گمان برسند که بودونبود روزنامههای چاپی حتی در حساسترین اتفاقات کشور هم تأثیری ندارد.
10. رقابت نابرابر بخش خصوصی و دولتی: در طول سالیان متمادی دستگاههای مختلف دولتی و نهادهایی که از بودجه عمومی ارتزاق میکردند اقدام به راهاندازی نشریه و روزنامه کرده بودند که با توجه به اینکه بودجه آنها از منابع دولتی تأمین میشد نگرانی بابت فروش و یا عدم فروش مطبوعات نداشتند و این نگاه غیراقتصادی در درازمدت منجر به افت این نشریات شد. با توجه به مشکلات بودجهای پیشآمده در دولت در سال گذشته، به دلیل عدم تأمین اعتبارات موردنیاز این نشریات دچار آسیب شدید شدند. در سوی مقابل بخش خصوصی که از این منابع تا حدود زیادی محروم بود، به دلیل نبود بازار اقتصادی رقابتی نتوانست با رقبای دولتی خود رقابت کرده و به شدت تضعیف شد.
11. مشکلات اقتصادی مردم و حذف سبد فرهنگی: با توجه به گرانیهای افسار گسیخته در سال گذشته و به تبع آن شرایط سخت اقتصادی مردم، عده زیادی از مخاطبان مطبوعات بهمنظور مدیریت هزینههای زندگی خود دست به کاهش برخی از هزینههای روزانه خود زدند که طبیعتاً به دلیل عدم احساس نیاز عمیق به محصولات فرهنگی، این کاهش هزینهها از سبد فرهنگی خانواده شروع شد که در این بین خرید مطبوعات هم یکی گزینههای خانوادهها برای حذف از سبد مصرفی خانوادهها بود.
*دانشجوی دکتری مدیریت رسانه
انتهای پیام/4107/
انتهای پیام/