خودداری از اشتباه محاسباتی
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، عرصه جهانی این روزها دورانی پرالتهاب را سپری میکند به گونهای که برخی از احتمال جنگ جهانی جدید میگویند و برخی نیز التهاب کنونی را زمینهساز شکلگیری ساختار جدیدی از نظام بینالملل عنوان میکنند. در میان زنجیره بحرانهایی که سراسر جهان از آفریقا گرفته تا خاورمیانه، از اروپا تا آمریکای لاتین، چند تحول از سایر مباحث بیشتر مورد پردازشهای رسانهای قرار گرفته و در راس ادبیات سیاسی و امنیتی سیاستمداران است.
نخست بحران تروریسم در غرب آسیاست چنانکه تمام شواهد نشانگر تحرکاتی برای احیای داعش در عراق و سوریه است. گزارشهای مستند نشان میدهد که به رغم نابودی خلافت داعش، بار دیگر در مرزهای عراق و سوریه تحرکات داعش در حال افزایش است و خطر تروریسم بار دیگر به عنوان یکی از چالشهای اصلی منطقه در حال برجسته شدن است. نکته قابل توجه آنکه پس از ۵ سال، ابوبکر بغدادی سرکرده داعش، نوار ویدئویی جدیدی منتشر و از هواداران خود خواسته تا عملیاتهای جدیدی اجرا کنند.
دوم آنکه در آمریکای لاتین ونزوئلا به مسلهای جهانی مبدل شده است. براساس گزارشهای منتشره جریانی تحت هدایت «خوان گوایدو» که از حمایتهای خارجی برخوردارند برای سرنگونی دولت قانونی و مردمی مادورو تا آنجا پیش رفتهاند که طرح کودتای نظامی را مطرح کردهاند که البته همگرایی دولت، مردم و ارتش ونزوئلا این طرح را ناکام ساخت. نکته مهم آنکه در باب بحران ونزوئلا مشکلات اقتصادی و نارضایتی اجتماعی محور بحران عنوان شده است. در همین حال محافل رسانهای و سیاسی مخالف دولت ونزوئلا ادعای احتمال گزینه نظامی علیه ونزوئلا برای پایان دادن به وضعیت این کشور را سر داده اند.
سوم آنکه تحریم نفت ایران و به قولی به صفر رساندن صادرات نفت ایران از دیگر تحولات مهم جهانی است. بانیان این طرح ادعا دارند که میتوانند جهان را به سمت عدم خرید از ایران سوق دهند و برخی کشورها همچون امارات و عربستان نیز ادعای توان برای جایگزینسازی نفت به جای ایران را مطرح کرده اند. البته این سناریو نیز مطرح است که طرح حامی بحران در الجزایر، لیبی، سودان و ونزوئلا به دنبال سلطه به این کشورها برای جبران کسری نفت ایران هستند. برخی نیز این سناریو را مطرح میسازند که بانیان تحریم نفت ایران برآنند تا ابتدا وضعیت ایران را به ونزوئلا مبدل ساخته و در گام بعدی گزینه نظامی را در قبال آن اجرایی سازند.
مجموع این تحولات در حالی روی میدهند که بازخورد آن در افکار عمومی کشور، این سوال است که با توجه به تحریمهای نفتی و اقداماتی که علیه ایران صورت میگیرد آیا ایران به وضع ونزوئلا دچار خواهد شد؟ آیا تروریسم داعش بار دیگر تهدیدی برای امنیت ایران میشود در حالی که در این سالها شهدای بسیاری دادهایم و هزینه کردهای برای امنیت منطقه داشتهایم؟
این سوالات درحالی مطرح میشود که در پاسخ به آنها یک اصل باید مورد توجه باشد و آن اینکه عامل این بحرانها چه کسی یا کسانی بوده اند؟ آیا احیای داعش برگرفته از تحولات منطقه است؟ آیا بحران ونزوئلا ریشههای داخلی دارد؟ چه کسانی از تحریم نفت ایران سود میبرد و چه کسانی آن را ارائه و اجرا میکنند.؟
هر چند که حوزه این سوالات در ظاهر متفاوت است اما پاسخ به تمام آنها واحد است و آن اینکه آمریکا در پس احیای داعش، بحران ونزوئلا و تحریم نفت ایران است. براین اساس برای مقابله با این چالشها یک گزینه بیشتر مطرح نمیشود و آن مقابله با آمریکاست. آمریکا اکنون سیاست بحرانسازی را اولویت خود قرار داده و سعی دارد با به هم زدن تمام عرصه جهانی، ضمن تکرار ادعای قدرت برتر بودن، کشورها را به باج دادن و پذیرش زیادهخواهیهایش وادار سازد.
در این میان نیز با برجستهسازی توانش برای گزینه نظامی علیه ونزوئلا سعی دارد فضای وحشت را تشدید و جهان را به اجرای خواستههایش از جمله در قبال ایران سوق دهد. در اصل آمریکا جنگی روانی را در سراسر جهان آغاز کرده است؛ هر چند که شرایط داخلی و بیرونی آمریکا نشانگر ناتوانی آن برای تحقق ادعاهایش به ویژه گزینه نظامی است.
در کنار این مساله یک اصل را باید در نظر داشت و آن رفتار کشورهای اروپایی است. اروپا در حالی ادعا دارد که مقابل آمریکاست که در عمل اقدامی در برابر آن صورت نمیدهد. به عنوان نمونه در باب داعش، اروپا به جای مقابله با آمریکا سیاست تحریم علیه جبهه مقاومت و روسیه را اجرا میکنند در حالی که این اقدام رسما اقدام علیه مبارزان با تروریسم است. در باب ونزوئلا نیز اتحادیه اروپا حمایت از «گوایدو» مقابله با دولت قانونی مادورو را اجرا میسازد.
در باب تحریم نفت ایران نیز اروپا به ابراز تاسف و البته واژه «ما به برجام پایبندی» را مطرح میسازد. نکته مهم آنکه اروپا به بهانه تهدیدات امنیتی داعش، بحران ونزوئلا و شمال آفریقا، وضعیت تحریمی نفت ایران از اجرای تعهدات خود حتی در کوچک ترین سطح نظیر اجرای کانال مالی مشترک ایران و اروپا خودداری کرده و از این شرایط برای خلف وعدههایش بهرهبرداری میکند.
با توجه به این حقایق به صراحت میتوان دریافت که آمریکا همچنان محور اصلی بحرانهای جهانی است و حاضر به دست برداشتن از رفتارهای غیراصولیاش نمیباشد در همین حال رفتار اروپا نیز نشان میدهد که این کشورها هر چند در ظاهر ادعای استقلال سر میدهند اما در عمل یا همسوی آمریکا هستند و یا جرات مخالفت با آن را ندارند و در نهایت در پازل آن بازی میکنند.
براین اساس مذاکره با آمریکا و البته هراس داشتن از تهدیدات آن و نیز دلبستن به وعدههای اروپا اشتباهی محاسباتی است که هیچ دستاوردی برای کشور نخواهد داشت. در این شرایط تنها راه، تکیه بر داشتههای درونی به جای چشم داشت به خارج است چنانکه در بحران سیلابهای اخیر، همین رویکرد درونی، زمینهساز حل مشکلات شد که میتواند الگویی برای تحقق رونق تولید و عبور از تمام مشکلات باشد.
منبع:سیاست روز
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/