همسر شهید مهدی باکری: میدانستم مهدی در آینده نزدیک شهید میشود
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از نوید شاهد، شهید مهدی باکری در سال ۱۳۳۳ در شهر میاندوآب دیده بهجهان گشود. شهید باکری با گذراندن دوران تحصیل، در زمان پیروزی انقلاب اسلامی با مدرک مهندسی مکانیک وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. شهید باکری در این دوران شهردار شهر ارومیه نیز شد و برای مردم ارومیه خاطرات خوبی را از این دوران مدیریت بهجا گذاشت. سرانجام مهدی باکری در روز ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۳، در کنار رودخانه دجله و در جریان آخرین روزهای بدر، به فوز عظیم شهادت نائل شد.
همسر شهید مهدی باکری عنوان کرد: یکی از خصوصیات بارز شهید باکری که خیلی برایم جالب بود، این بود که مسائل محیط کارش را زیاد در منزل مطرح نمیکرد و معتقد بود که اگر اینها مطرح شود ممکن است به انسان غرور دست بدهد و اخلاصی که انسان میتواند نسبت به کارهایی که کرده است داشته باشد، ناگهان از بین برود. لذا به این علت مسائل جبهه و کارهایی را که به خودش مربوط بود مطرح نمیکرد.
وی ادامه داد: یک روز اتفاقاً خودم از ایشان پرسیدم این همه افراد جبهه میروند و میآیند و کلی درباره آن حرف میزنند، ولی شما اصلاً صحبت نمیکنید با این همه مسئولیت سنگینی که داری، چرا حرف نمیزنی؟ شهید مهدی گفت؛ من که آنجا کاری نمیکنم، کارها را بسیجیها میکنند. آنقدر به این بسیجیها علاقه داشت که همواره از آنها بهعنوان فرزند یاد میکرد و میگفت؛ اینها بچههای من هستند و هرکس که از بچههای لشکر شهید میشد عکسهایش را به خانه میآورد و به دیوار اتاقش نصب میکرد.
همسر شهید اظهار کرد: اتاقش شده بود یک نمایشگاه عکس، وقتی که من مثلاً از بیرون میآمدم خانه میدیدم که به این عکس شهدا خیره شده است و زیر لبش اشعاری را زمزمه میکند و چشمهایش پر از اشک شده است. میخواست گریه کند ولی من که وارد اتاق میشدم صحنه عوض میشد. در مورد خودش و در مورد شهادت خودش صحبت نمیکرد چرا که معتقد بود که بادمجان بم آفت ندارد. ولی من یقیناً میدانستم مهدی که یکی از افراد برگزیده خدا بود، حتماً در آینده نزدیک به مقام و درجه رفیع شهادت خواهد رسید.
سردار مصطفی مولوی گفت: بعد از شهادت حمید باکری و مرتضی یاغچیان، من همیشه در کنار مهدی باکری بودهام. بسیاری از اوقات که دو نفری و به همراه یکدیگر برای شرکت در جلسهای و یا ماموریتی عازم میشدیم، آقا مهدی جملاتی را بر زبان جاری میکرد که هنوز کلام وی در گوش من است و یا رفتار و سکناتی که از خود نشان می داد، هنوز هم با آن خاطرات زندگی میکنم.
وی اظهار کرد: روزی آقامهدی به من گفت؛ بیا فرمولی را بگویم که بتوانیم به سرعت تشخیص دهیم که کدام یک از کارهایمان خالص برای خداست. مثلاً ببینیم آیا همین جنگ کردن و حضور ما در دفاع مقدس، برای خداست؟ من گفتم؛ مگر شیرینتر و عزیزتر از جان آدمی چیزی هست؟ بنابراین مشخص است که ما به خاطر رضای خداوند در جبهه حضور داریم.
مولوی تأکید کرد: هر لحظه جنگ و مخصوصا در جریان عملیاتها احتمال آسیب رسیدن به جان ما وجود دارد و ما آمادهایم که در راه خداوند جان خویش را تقدیم کنیم. شهید مهدی گفت؛ ولی شیرینتر از جان هم وجود دارد و آن مال آدمی است. اگر توانستی در راه خداوند مالی هدیه کنی و یا از مال خود بگذری، آن وقت میتوانی حساب کنی که جهادت، شاید در راه خدا باشد. او همچنین میگفت؛ این جبهه و امام بوده است که توانسته از انسانهایی چون ما، آدمهایی اهل جهاد بسازد وگرنه آماده شدن برای جهاد در راه خدا به این راحتی نبود.
انتهای پیام/4100/
انتهای پیام/