معناگرایی بیبنیان در شبکه نمایش خانگی
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ در کشور ما (چه در حیطه سینما و چه در عرصه سیما) ساخت آثار معناگرا و ماورایی در غربت است؛ به این معنا که کمتر فیلمسازی و کارگردانی برای رفتن به سمت آثار یادشده، ذوق و شوقی از خود بروز دهد.
دلیل آن هم بدیهی است؛ ازیکطرف ساخت چنین آثاری دشوار است و از طرف دیگر، ذائقه و سلیقه مخاطب ایرانی برای مواجهه با چنین کارهایی آمادگی نیافته است که البته این عارضه خود برآیند، مشی و کماعتنایی سینما و سیما به آثار مذکور است.
از دشواری ساخت آثار ماورایی و معناگرا سخن گفتیم! بهواقع چرا دشواری؟! تولید اینچنین محصولاتی واجد چه شرایطی است که رویکرد بد آنها را صعب و دشوار نشان میدهد؟ باید گفت آثار معناگرا و ماورایی با جهان مادی و محسوسات نسبتی کمرنگ دارند. اینچنین که مخاطب را به سمت مفاهیم و مضامینی دلالت میدهد که با تجارب مادی و ذهنیت برآمده از جهان محسوسات، یا همخوانی ندارد یا در کمترین نسبت قلمداد میشود.
از طرف دیگر انسان یا مخاطب همواره در قبال مفاهیم و مضامین ناشناخته موضع احتیاط و تردیدآمیز دارد. ازاینرو، ذهن و احساس مخاطب بهسختی با ناشناختهها یا کمتر شناختهها، ارتباط برقرار میکند. اکنون این پرسش رخ مینماید که چه هنگامی و زیر چه حالاتی اثر معناگرایانه و ماورایی به ذهن و دل مخاطب پیوند میخورد؟
در دو صورت خلاقیت در کشف و نوع روایت مفهوم و مضمون با اتکا به بایستگیها و آموزههای علمی! اهمیت خلاقیت در خلق و عرضه آثار معناگرایانه و ماورایی در مقایسه با دیگر آثار و محصولات در این است که هنرمند باید مفهومی دور از ذهن و غیرمحسوس و تجربه نشده و بهظاهر باورناپذیر و پیچیده را در بستری گیرا و شگفتآور و البته باورپذیر در قالب اثری هنری سامان دهد و عرضه نماید. چه کسی میتواند این اتفاق را سهل و همواره میسر ارزیابی و معرفی کند؟!
منابع علمی درباره ماوراء تا به چه حد موجود و قابل رجوع و اتکا و در دسترس است که ابتنای بیدردسر آثار یادشده به بستر علمی را تصور سازیم؟
با توجه به آنچه گفته شد، طبیعی است نه در ایران ما که در همه جای جهان، شاهد رویکرد کمرنگ اهالی هنر به محصولات مذکور باشیم!
در سال 1397 شبکه نمایش خانگی با ادعای اولین سریال ترسناک ایرانی، مجموعه «احضار» را عرضه کرد، کاری که ثابت کرد هر هنرمندی و هر فرد و مجموعهای، بدون داشتن خلاقیت و بیتوشه سنگین علمی، نباید وارد گود تولید آثار معناگرایانه و ماورایی شود. «احضار» بد بود نه صرفاً به دلیل قصه بد و بدون کشش، شخصیتپردازیهای غیرحرفهای و بازیهای سطحی؛ که در دوری از آموزههای دینی و ارائه تصویری غیرعلمی از جهان ارواح و اجنه. تنها بهعنوان نمونه بدانیم که ارواح و اجنه، توان و مجوز تصرف و دخالت و نقش زدن مستقیم رویدادهای زندگی انسان را ندارند، اما در احضار و در قرائتی غیرعلمی، یک روح، موجب مرگ انسان میشود!
اینچنین تصاویر و القائاتی، دروغپردازی و سوق دادن مخاطب به اوهام و جهل است. احضار نشان داد که در حیطه سینما و سیما؛ چشمداشت به تحقق آثار معناگرایانه و ماورایی واقعی و جذاب، اگرچه ضروری است، اما باید با نگاه به ظرفیت جامعه هنریمان شکلبندی شود.
*روزنامهنگار حوزه فرهنگ
انتهای پیام/4072/4104/پ
انتهای پیام/