از فروش تفریحی ماهی تا آرزوی بلند مهندسشدن
به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا از زنجان، معاشرت با او در آخرین روزهای سال با ماهیهای رنگارنگ حال دیگری دارد. گویی برای رسیدن بهار، بودن با ماهیها تنها بهانه اوست.
صبح زود که کسی از خانه بیرون نزده، از خواب شیرین صبحگاهی بیدار میشود. طشتهای پر از ماهی را برای رفتن به بازار آماده میکند. او قبل از هر چیزی آب ماهیها را عوض میکند تا روزگار ماهیهایش به شادی و میمنت سپری شود، چیزی که او به آن اعتقاد دارد.
حسین محمدی دانشآموز کلاس هفتم ماهیفروش شهر ما از روزهای قبل به پاس آمدن بهار بچههای شهرش را به دوستی با ماهیها دعوت کرده است. او دوست دارد که بچهها از او ماهی بخرند و سر سفره هفتسین با ماهیهای او سال جدید را تحویل و آغاز کنند.
خبرنگار خبرگزاری آنا در زنجان با محمدی در مرکز شهر زنجان گفتگویی انجام داده است که در پی میآید:
آنا: چه خبر؟
محمدی: خبر خاصی نیست، خبرها پیش شماست.
آنا: چرا ماهی میفروشی؟
محمدی: تفریحی، فروش ماهی را دوست دارم و با آنهابودن برای من جذاب است. از اینکه بچهها از من ماهی میخرند، خوشحال هستم.
آنا: چه مدت است، ماهی میفروشی؟
محمدی: سه سالی میشود و البته امسال روی همرفته از یک ماه قبل ماهیفروشی میکنم.
آنا: سال قبل هم ماهی میفروختی؟
محمدی: بله
آنا: بازار خوب است؟
محمدی: هرچه قدر به آغاز سال جدید نزدیک میشوم، بازار بهتر میشود.
آنا: ارزان میفروشی؟
محمدی: تقریباً بله. بین هزار تا هزار و 500 تومان قیمت ماهیها متغیر است.
آنا: ماهیهای سیاه سه دم چطور؟
محمدی: 3 هزار تومان است.
آنا: ماهیها را از کجا میآوری؟
محمدی: از شمال. هر ساله از شمال خرید میکنیم؛ چون قیمت مناسب میدهند.
آنا: خودت کدام ماهیها را سرسفره هفتسین میگذاری؟
محمدی: قرمز سه دم که کمی هم بزرگ باشد در تنگ شیشهای بزرگتر هم دیده میشود(با خنده).
آنا: بچهها بیشتر از کدام ماهیها خرید میکنند؟
محمدی: بیشتر قرمز و سفید سه دم دوست دارند؛ اما بعضی از مادرها دوست دارند، بچههایشان در رنگهای مختلف ماهی بخرند.
آنا: قیمت ماهی نسبت به سال گذشته تغییر کرده است؟
محمدی: نه زیاد. تقریباً همان قیمت است. هرچند هزینه حمل از شمال تا اینجا کمی بالا رفته است.
آنا: تنگهای شیشهای و سفالی را از کجا میآورید؟
محمدی: اینها را از همدان خریداری میکنیم. آنجا بیشتر در وسایل ماهی مهارت دارند.
آنا: تا به حال شده از مردن ماهیهایت ناراحت شوی؟
محمدی: خیلی پیش آمده، اما دیگر چارهای نداشتم. من هر روز برای اینکه ماهیها سرزنده باشند و اکسیژن تازه داشته باشند، آب آنها را عوض میکنم.
آنا: عید کجا میروی؟
محمدی: بیشتر خانه فامیلهای دور و نزدیک عید دیدنی میروم.
آنا: عیدی هم میگیری؟
محمدی: بله. از بزرگترهای فامیل.
آنا: مسافرت نمیروی؟
محمدی: نه. بیشتر در خانه یا با فامیل هستم.
آنا: دوست داری در آینده چکاره شوی؟
محمدی: دوست دارم اگر درسم را ادامه دادم، مهندس برق شوم. بازی با وسایل برقی را دوست دارم.
آنا: درسَت را میخوانی؟
محمدی: سعی میکنم، بیشتر بخوانم تا به هدفم در آینده برسم.
آنا: کتاب میخوانی؟
محمدی: زیاد نه؛ اما کتاب خوب پیدا کنم، حتماً میخوانم.
آنا: با ورزش کردن میانه خوبی داری؟
محمدی: یک سال است که ژیمناستیک کار میکنم و این رشته ورزشی را خیلی دوست دارم.
آنا: چه آرزویی داری؟
محمدی: آرزوی من این است که بچههای شهر از من ماهی بخرند. برای آینده نیز دوست دارم، مهندس برق شوم.
گفتگو و عکس از اسدالله قربانزاده
انتهای پیام/4078/4062/
انتهای پیام/