دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
ضابطیان در گفتگو با آنا:

می‌خواهم به گنجینه احساس و اطلاعات مخاطب، چیزی اضافه کنم

برنامه‌ساز شناخته‌شده تلویزیون، افزودن بر گنجینه احساس و اطلاعات مخاطب را دو هدف مهم خود از برنامه‌سازی می‌داند.
کد خبر : 363490
_MID0167.jpg

به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، دیگر می‌توان منصور ضابطیان را به عنوان چهره‌ای شناخته شده و صاحب سبک در حوزه رسانه معرفی کرد. وی این شب‌ها با «رادیو شب» از شبکه شما، مهمان خانه‌های مردم است. برنامه‌ای با همان ایده‌ها و ویژگی‌های خاص برنامه‌سازی منصور ضابطیان و البته در کنار محمد صوفی، همراه همیشگی‌اش در تلویزیون.


حضور ضابطیان در تلویزیون به بیش از یک دهه پیش و با نویسندگی و اجرا در برنامه‌های گفتگومحور همچون مردم ایران سلام باز می‌گردد. مسیری که با طراحی و کارگردانی برنامه نقره (به صورت مشترک با محمد صوفی) در سال 1387 جدی شد. پس از آن نیز با برنامه‌هایی همچون «فرش واژه»، «رادیو هفت» و «صدبرگ» سبکی خاص در برنامه‌سازی تلویزیون رسید. سبکی که صمیمیت در عین فاخر‌ بودن، نگاه امیدوارانه در عین واقع‌گرایی، استفاده از شعر و قصه و موسیقی، تکیه بر خاطرات شیرین گذشته و چهره‌ها و صداها و رویدادهای خاطره‌ساز، از مهم‌ترین ویژگی آن است.


ضابطیان علاوه بر تحصیل در رشته سینما، به عنوان روزنامه‌نگار هم تجربه قابل توجهی در حوزه مطبوعات دارد. او خود معتقد است که همین تجربه فعالیت مطبوعاتی باعث شده است تا رگ خواب مخاطبان را به خوبی بشناسد و البته در نگاهی کلان، از نیازهای جامعه نیز آگاه باشد. 


اجرای آیین افتتاحیه سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر و البته اجرای نشست‌های خبری این جشنواره از آخرین فعالیت‌هایی این چهره رسانه‌ای است. در ادامه، گفتگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با منصور ضابطیان با موضوع برنامه‌سازی برای تلویزیون را از نظر می‌گذرانید.


آنا: یکی از ویژگی‌های برنامه‌سازی شما در تلویزیون، بهره‌گیری از سوژه‌های به ظاهر کوچک یا بی‌اهمیتی است که در محیط ما وجود دارند و کمتر به آن پرداخته می‌شود. در ارائه این ایده‌ها به مدیران تلویزیون یا حتی اتاق فکر خودتان، با چالش مواجه نمی‌شوید؟


ضابطیان: به‌هرحال همیشه در جریان برنامه‌سازی تلویزیونی چالش‌هایی در ایده‌پردازی وجود دارد. موضوع یکی از برنامه‌های اخیر رادیو شب «خر»‌ بود! خب اگر ظاهر قضیه را ببینیم، شاید موضوعی از این خنده‌دارتر و بیهوده‌تر وجود نداشته باشد، ولی با بازخوردهایی که داشتیم متوجه شدیم اغلب بینندگان این برنامه در طول یک ساعت زمان پخش آن، از پای تلویزیون تکان نخوردند. پس، این زاویه نگاه برنامه‌ساز تلویزیونی است که مفاهیم به ظاهر ساده را معنا می‌کند. مثلاً اگر هشت یا 10 سال پیش به مدیر شبکه می‌گفتیم می‌خواهیم یک قسمت از برنامه را به این موضوع اختصاص دهیم، طبیعی بود که نگران شود، امّا اکنون دیگر می‌دانند که شیوه کار ما چیست.


منصور ضابطیان

من در برنامه‌سازی همواره یک اصل را در نظر می‌گیرم: آنچه که در یک برنامه تلویزیونی ارائه می‌‌شود باید یا به گنجینه احساس و یا گنجینه اطلاعات مخاطب، چیزی اضافه کند. البته اگر بتواند به هر دو گنجینه چیزی بیافزاید که خیلی بهتر است. ما در اقیانوس اطلاعات زندگی می‌کنیم. در این میان این اقیانوس، خرده‌اطلاعاتی هست که چون برای ما خیلی عادی شده، فکر می‌کنیم همه چیز را درباره‌اش می‌دانیم. در صورتی‌ که این طور نیست. تازه پس از دیدن یک برنامه جذاب یک‌ساعته درباره «خر» متوجه می‌شوی که چقدر در این موضوع اطلاعات کمی داشته‌ای.


در نمونه‌ای دیگر، ما یک برنامه دو ساعته راجع به سوسک ساختیم! این که دو ساعت در یک شبکه تلویزیونی درباره سوسک صحبت کنی و مردم هم بنشینند و تماشا کنند و از همه مهم‌تر چیزی هم یاد بگیرند، مسئله قابل توجهی است؛ یعنی در آن برنامه چیزهای بیهوده و بی‌ارزش ارائه نشده است و مخاطبان بعد از تماشای آن، احساس می‌‍‌کنند که یک‌سری اطلاعات مفید به آنها افزوده شده است.


آنا: با این حساب، در طرح چنین سوژه‌هایی علاوه بر عنصر سرگرمی یا لذت مخاطب، اهداف مهم‌تری هم مدنظر شما بوده است؟


ضابطیان: ساختن برنامه با همین سوژه‌هایی که به‌نظر دم‌دستی، بی‌ارزش یا بدون مطلب می‌آید، دو نتیجه در پی دارد: اول این که اطلاعات مخاطب نسبت به آنچه در اطرافش می‌گذرد را افزایش می‌دهد؛ به نظر من هیچ لذتی بالاتر از کسب دانش نیست. همه ما به صورت ناخودآگاه، از دانستن لذت می‌بریم.


دومین فایده این است که باعث می‌شود افراد به محیط اطراف خود نگاه مهربانانه‌تری داشته باشند. یکی از اهداف‌ من در برنامه‌سازی این است که با دنیای اطرافمان مهربان‌تر باشیم تا جهان مهربان‌تری داشته باشیم. نمی‌شود بدون اینکه با جهان مهربان باشیم، از جهان انتظار مهربانی داشت. به همین خاطر هم هست که یک قسمت از برنامه را به این اختصاص می‌دهم که مخاطبان از این به بعد به «خر» به عنوان مخلوق خدا طور دیگری نگاه کرده و از آن به‌عنوان یک فحش استفاده نکنند. واقعاً موجود خیلی باهوشی است. موجودی است که می‌تواند دوست داشتنی باشد. یک آدمی در جایی یک خط ساده‌ای را در گذشته‌ها کشیده و امروز از او یاد می‌شود، آن وقت ما از این موجودی که در تاریخ بشر این قدر به ما کمک کرده هیچ چیز نمی‌دانیم.



زاویه نگاه برنامه‌ساز تلویزیونی مفاهیم و سوژه‌‌های به ظاهر ساده را معنا می‌کند



موضوع یک برنامه ما درباره عدد «چهل» بود. در ابتدا همه گفتند این چه موضوع احمقانه‌ای است! چه طور می‌خواهی یک قسمت درباره «چهل» برنامه تولید کنی؟! امّا نتیجه این شد که یک برنامه یک‌ساعته پر از اطلاعات روی آنتن رفت و تازه مثلاً می‌توانستم یک ساعت دیگر آن برنامه را ادامه بدهم و از نظر اطلاعات جذاب هم کم نیاورم؛ بنابراین جذابیت سوژه‌ای که در تلویزیون مطرح می‌شود به نگاه و زاویه دید برنامه‌ساز بستگی دارد.


من همیشه این را گفته‌ام، برنامه‌سازی را می‌توان هنر «سُس درست کردن» نامید. برنامه‌ساز تلویزیون، مثل یک آشپز یا بلد است دستور تهیه آن سُس را به بهترین شکل پیاده کند یا این که بلد نیست و محصول کار چیز بی‌مزه‌ای می‌شود و تنها هزینه روی دست می‌گذارد؛ بنابراین، تو باید بتوانی آن سُس را درست کنی وگرنه دوربین و نور و استودیو و مجری و ... را که همه دارند. یک موضوع خیلی خیلی عادی ممکن است به جذاب‌ترین شکل مطرح شود، امّا شخص دیگری آن را به شکلی خنثی ارائه دهد.


آنا: یکی از مشخصه‌های برنامه‌سازی شما که با برنامه تلویزیونی نقره در سال 1387 آغاز شد، بهره‌گیری از عناصر نوستالژیک و خاطره‌ساز است. البته به نظر می‌رسد این رویکرد هم در راستای همان افزودن به گنجینه احساس و اطلاعات مخاطب باشد. چگونه به این نتیجه رسیدید که در آن مقطع نوستالژی می‌تواند مورد اقبال مخاطبان باشد؟


ضابطیان: ببینید برخلاف آن چیزی که مطرح می‌کنند من اصلاً آدم نوستالژیکی نیستم. یک بار در جایی نوشته بودند فلانی «پدر نوستالژی ایران» است! احساس کردم دیگر 90 ساله شده‌ام (با خنده). یک برنامه تلویزیونی زمانی مخاطبش را پیدا می‌کند که مبتنی بر نیاز جامعه و آن چیزی باشد که مردم کمبود آن را احساس می‌کنند. شک نکنید اگر برنامه‌ای بسازید که مبتنی بر نیاز و عطش جامعه باشد و البته قاب تلویزیون را هم به خوبی بشناسید، آن برنامه‌ات حتماً موفق می‌شود و به اصطلاح می‌گیرد.


امّا «نقره» چگونه و در چه شرایطی‌ ساخته شد؟ در یک مقطعی من می‌دیدم با هر کدام از دوستانم که حالا مثلاً سه چهار سال از من کوچک‌تر یا بزرگ‌تر هستند، وقتی می‌نشینیم و گپ می‌زنیم یا در مهمانی هستیم، بعد از چند دقیقه بحثمان به «یادش به‌خیرها» می‌رسد؛ یادته مثلاً نوشابه‌ها شیشه‌ای بود!؟ یادته فلان کارتون چطور بود؟! یادته فلان کالا چقدر طرفدار داشت؟! یکباره احساس کردم که این موضوع، نیاز دوران امروز ما است. یعنی نسل ما خودش صاحب یک نوستالژی شده که با نوستالژی که پیش از آن بود، متفاوت است. نوستالژی پدران ما خانه‌های قاجاری، حوض، دامن شلیته، سفره‌های گسترده و دسته‌جمعی و ... بود، امّا نوستالژی ما کارتون‌های تلویزیونی، برنامه دیدنی‌ها، اوشین، نوشابه شیشه‌ای، کیک تی‌تاپ و ... بود؛ فکر کردم که این‌ها می‌تواند مبنای یک برنامه تلویزیونی باشد.



برنامه‌سازی برای تلویزیون هنر «سُس درست کردن» است



خاطرم هست در همان زمان، حدود 6 ماه به همراه آقای محمد صوفی آرشیو تلویزیون را کاملاً شخم زدیم تا مثلاً بتوانیم سه دقیقه از یک کارتون قدیمی یا پنج ‌دقیقه از برنامه‌ای دیگر را پیدا کنیم. من می‌خواستم مثلاً سه دقیقه از پینوکیو را نشان بدهم که به ‌واسطه این سه دقیقه، بچه‌های دهه 60 که حالا تشکیل خانواده داده‌اند، موضوعی جذاب برای گفتگو داشته باشند. در خانه‌هایی که سوت و کور است و زن و شوهر با هم حرف نمی‌زنند، حالا می‌خواهیم چیزی را وسط بیندازیم که دیالوگ ایجاد می‌کند. همان کاری که الان هم در رادیو شب انجام می‌دهم.



 

می‌گوییم موضوع امشب سوسک است یا سنگ یا چای و... افراد درباره این موضوعات تجربه‌های مشترک دارند. مثلاً آقایی برای همسرش تعریف می‌کند که بله این قضیه یک بار در کودکی برای من هم اتفاق افتاده است. زن هم می‌گوید فلان فامیل ما هم چنین وضعیتی داشت و خلاصه این مرور اتفاقات باعث نزدیک شدن اعضای خانواده به همدیگر می‌شود. من فقط می‌خواهم آدم‌ها در خانه‌های خودشان با هم حرف بزنند. الان در خانه‌ها یکی می‌رود پشت رایانه، آن یکی سرش را با آشپزی گرم می‌کند. یکی هم با موبایل غرق در فضای مجازی است.


در رادیو شب هم به دنبال این هستم که در ساعات پایانی روز چیزهایی را نشان بدهم که باعث شود آدم‌ها با هم صحبت کنند. در «نقره» هم قرار بود همین اتفاق بیفتد؛ با تیمی که داشتم به بهانه 30 سالگی انقلاب اسلامی یک برنامه 26 قسمتی ساختیم که می‌خواست این سه دهه را از زوایه‌ای دیگر و با موضوعات مختلف مرور کند.


آنا: تکیه بر عناصر نوستالژیک چندسالی است که در تلویزیون و در شبکه‌های مختلف خیلی باب شده؛ چند برنامه بودند و هستند که به شکل افراطی و اغلب فاقد خلاقیت از تصاویر و فیلم‌های قدیمی استفاده می‌کنند و به نوعی این ایده را دستمالی و خنثی کرده‌اند. شما هم در این نقد با ما موافق هستید؟


ضابطیان: 100 درصد! متأسفانه اغلب این برنامه‌ها بدون هیچ خلاقیتی این کار را دنبال می‌کنند و جالب است که همه مدعی هستند؛ ما اولین برنامه‌ هستیم که این کار را انجام می‌دهیم! قرار بود ایده «نقره» در همانجا تمام شود. قرار نبود به ابتذال کشیده شود، قرار نبود تلویزیون آنتنش را کلاً با آرشیو پر کند.


من از جنس و نحوه ارائه آن نوستالژی که نقره مطرح کرد، به‌شدت دفاع می‌کنم، به‌خاطر این که روی سوژه و شیوه ارائه آن واقعاً فکر شده و مبتنی بر عناصر تلویزیونی بود. ما برای تک‌تک آنچه که در دکور و آنچه که مطرح می‌شد، فکر می‌کردیم. تمام مهمان‌ها با طرحی مشخص دعوت می‌شدند. امّا این جذابیت تا همانجا جواب می‌داد، نه اینکه دیگر هر شبکه تلویزیونی را که باز می‌کنی، از نوستالژی و دهه شصت بگویند. بابا به‌خدا دهه شصت دهه خیلی خوب و جذابی هم نبود!


آنا: اصلاً چرا جنبه‌های اجتماعی و شخصی این دهه در افکار عمومی این قدر خاطره‌ساز و پررنگ است؟


ضابطیان: یک جنبه مهم، به تعداد افرادی بر می‌گردد که در این دایره زمانی قرار می‌گیرند. ما در دهه شصت با یک رشد جمعیتی قابل توجه مواجه شدیم. جمعیت ایران از 35 میلیون نفر رسید به 70 میلیون نفر. من فکر می‌کنم مهم‌ترین نکته همین است. علاوه بر این، معمولاً زمانی که ما از پدیده یا دوره‌ای فاصله می‌گیریم، سختی‌هایش یادمان می‌رود و شیرینی‌هایش برجسته می‌شود. دهه شصت یکی از سخت‌ترین دهه‌های تاریخی ایران در یکصد سال گذشته بوده. جنگ، کمبودهای اقتصادی، آوارگان، حمله موشکی به شهرها، اختلافات ایدئولوژیک و کمبود کلاس‌های درسی ...


 آنا: و حتی پدیده‌ای مثل صف!


ضابطیان: بله، صف! حالا الان مثلاً می‌گویند: «آخی یادش به خیر، ما توی صف می‌ایستادیم!» خب، این که دیگر حسرت ندارد! آخی کوپن! آخر مگر کوپن چیز خوبی بود؟! آخی، این پیکان و لاستیک‌های ساییده شده! اینها که چیزهای خوب و دلپذیری نبود. به‌هرحال چون ما اکنون از آن دوران فاصله گرفته‌ایم برایمان جذاب است. یادم هست در همان سال‌ها که نوجوان بودم یک‌ روز برای خرید مجله «دانستنی‌ها» هشت بار به کیوسک مطبوعاتی رفتم. خب الان این کار معنا ندارد و اگر برای کسی تعریف کنی در خوش‌بینانه‌ترین حالت به تو می‌خندد.



از جنس نوستالژی برنامه «نقره»، به شدت دفاع می‌کنم



امّا به‌هرحال این اتفاق‌ها افتاده و چون تعداد زیادی این تجربه مشترک را داشته‌اند، پس این نیاز وجود دارد. دلیل ساخت نقره و ادامه رگه‌هایی از آن در «رادیو هفت» و «رادیو شب» علاقه من به نوستالژی نبود، بلکه می‌خواستم با تکیه بر نیازسنجی بگویم الان خیلی‌ها به یادآوری آن دوران نیاز دارند و البته رویکرد موفقی هم بود.


نقره و رادیو هفت مبتنی بر نیاز جامعه است و اکنون هم رادیو شب به دنبال پاسخگویی به همین نیاز است. اگر هم در این زمینه موفق بوده‌ام، مدیون این هستم که در دوران روزنامه‌نگاری به من آموزش داده‌ شد که از جامعه دور نباشم و بدانم که جامعه چه می‌خواهد. متأسفانه الان بسیاری از تهیه‌کننده‌های تلویزیون و البته مدیران فرهنگی ما ارتباط چندانی با جامعه ندارند. نمی‌دانند مردم چه نوع موسیقی گوش می‌دهند، نمی‌دانند چه فیلمی مورد اقبال مردم است. پرفروش‌شدن فیلم‌های ضعیف را آسیب‌شناسی نمی‌کنند. یک مدیر فرهنگی باید به این مسائل توجه کند و جامعه را به یک تعادل برساند.


آنا: از نوستالژی عبور کنیم و به اوضاع امروز تلویزیون برگردیم.در جریان برگزاری جشنواره فیلم فجر، بازهم درباره ضرورت و چگونگی ساخت برنامه هفت صحبت‌هایی مطرح شد. برنامه‌ای که در حدود یک دهه گذشته فراز و نشیب‌های زیادی را به خود دیده است. از اجرا با چند تیم سازنده متفاوت و تعطیلی و وقفه و ... تا سرنوشت همچنان مبهم فعلی. اصولاً چرا ساخت برنامه تخصصی برای سینما اینقدر سخت است؛ در حالی که مثلاً در برنامه‌های ورزشی این مشکلات کمتر دیده می‌شود و ما برنامه‌هایی به قدمت چندین دهه را داریم؟


ضابطیان: در کشور ما مفهوم و بستر ورزش با مفهوم سینما اصلاً قابل مقایسه نیست. ادبیات و حساسیت آدم‌هایی که در حوزه ورزش فعال هستند با کسانی که در حوزه سینما کار می‌کنند، متفاوت است. در این چند دهه اخیر چند روزنامه ورزشی به‌واسطه یک مطلبی که از آن شکایت شده تعطیل شده است؟


منصور ضابطیان

روزنامه‌های ورزشی، زردترین و بعضاً توهین‌آمیزترین موارد را نسبت به ورزشکارها می‌نویسند؛ مطالبی که اصولاً می‌تواند مبنای شکایت باشد، امّا یک نفر از آنها شکایت نمی‌کند. یک‌صدم همین موارد اگر در یک نشریه سینمایی چاپ شود، ببنید چه اتفاقات و اظهارنظرهایی رقم می‌خورد. یکی مخالف است، یکی شکایت می‌کند آن یکی تهدید می‌کند؛ باید بپذیریم ظرفیتی که اهالی ورزش دارند را اهالی سینما ندارند (حالا به وجه مثبت یا منفی این ظرفیت کاری ندارم)؛ بنابراین با رسانه‌ها و برنامه‌های سینمایی با احتیاط برخورد می‌شود.



 تزریق جایزه و پول زیاد به مسابقات تلویزیونی، جواب نمی‌دهد



کمتر ورزشکار یا فوتبالیستی پیدا می‌شود که به یک برنامه تلویزیونی مثل برنامه نود دعوت شود و نرود، ممکن است از عادل فردوسی‌پور هم خوشش نیاید، امّا به برنامه‌اش می‌رود. ولی سینمایی‌ها به‌راحتی می‌گویند ما تلویزیون نمی‌رویم، به این برنامه نمی‌رویم، با این آدم نمی‌نشینیم حرف بزنیم و ... پس مشکلات و مقدمات برنامه‌سازی تلویزیونی برای این دو حوزه را نمی‌توان به راحتی با هم مقایسه کرد.


آنا: یکی دیگر از موضوعات مورد بحث در این روزها، تعدد مسابقات تلویزیونی و البته کاهش سطح کیفی آنهاست. خیلی از مخاطبان می‌گویند این همه مسابقه با دکورهای آنچنانی و استفاده از سلبریتی‌ها به عنوان مجری و البته جایزه‌های میلیونی، به مسابقات تلویزیونی ساده دهه شصت و هفتاد مانند مسابقه هفته زنده‌یاد منوچهر نوذری نمی‌رسد. چرا سطح محتوایی و جذابیت مسابقات تلویزیونی اینقدر پایین آمده است؟


ضابطیان: بهتر است بگوییم تقریباً سطح همه گونه‌های مختلف برنامه‌سازی تلویزیون پایین آمده و مختص به مسابقات و سرگرمی نیست. وقتی در فضای مجازی شاهد جولان مبتذل‌ترین افراد و زردترین کارها به اسم سرگرمی و طنز هستیم، دیگر نباید انتظار زیادی از تلویزیون داشت، امّا فارغ از این موضوع، من از آن‌چه که در حوزه مسابقات تلویزیونی جریان دارد دفاع نمی‌کنم، امّا در عین حال فکر نمی‌کنم که اگر مثلاً یک مسابقه با شکل و شمایل «مسابقه هفته» دوباره ساخته شود، بتواند همان‌قدر مورد اقبال مردم قرار بگیرد.


آنا: یعنی چنین برنامه‌هایی متعلق به آن دوره بود؟


ضابطیان: بله، برای دوره‌ای بود که احتمالاً مخاطب چاره‌ای جز تماشای چند مسابقه تلویزیونی محدود را نداشت. ما یک هفته منتظر می‌ماندیم تا شب جمعه مسابقه «نام‌ها و نشانه‌ها» با اجرای آقای رضا معینی یا مسابقه هفته مرحوم منوچهر نوذری پخش شود؛ انتخاب دیگری نداشتیم. حالا شما بر فرض محال بیا همان مرحوم منوچهر نوذری را با همان دکور و شکل و شمایل بیاور و همان ساعت مسابقه هفته را پخش کن، چند نفر این مسابقه را می‌بینند؟ بعید می‌دانم تعداد قابل ملاحظه‌ای باشد.


منصور ضابطیان

باید بپذیریم که دنیای اطراف ما و آدم‌ها تغییر کرده‌اند. مسابقه‌های تلویزیونی که این روزها با شکل و شمایل جدید و مجریان متنوع ساخته می‌شود، نکته‌ای را که پیش از این به آن اشاره کردم، در نظر نمی‌گیرند و آن این که نیاز واقعی مردم چیست؟ متأسفانه فکر می‌کنند که فقط نیاز مالی و میل به پولدار شدن مطرح است. برای همین سعی می‌کنند که مسابقات خیلی باشکوه بوده و جایزه‌های بزرگی داشته باشند. بله، درست است که مردم نیاز مالی دارند، امّا فرهنگ‌سازی در تلویزیون نباید تحت‌الشعاع این مسائل قرار بگیرد. آن جایزه باید در حد یک چاشنی باشد.


آنا: یک انتقاد دیگر هم به کپی‌برداری مسابقات تلویزیونی از نمونه‌های خارجی باز می‌گردد ...


ضابطیان: کپی که همیشه چیز بدی نیست! همه دنیا دارند از هم کپی می‌کنند. خُب یک مسابقه تلویزیونی در همه جای دنیا عناصر مشترکی دارد. می‌توان هسته اصلی را از جای دیگری گرفت و بعد بومی‌سازی کرد. همه این مسابقات تلویزیونی از یکسری قواعد خاص پیروی می‌کنند. نمی‌گویم ایده جدیدی نیاید؛ بالاخره همین مسابقات فعلی هم ایده‌های جدید بوده است، امّا این که چرا خروجی کار خوب از آب در نمی‌آید بحث دیگری است. باید آسیب‌شناسی کرد. کارگردانی‌اش ضعیف است؟ اجرایش ضعیف است؟ جذابیت موضوعی ندارد؟ علت این که برای مخاطب جذاب نیست چیست؟ تجربه ثابت کرده این که شما به یک مسابقه تلویزیونی مرتب جایزه تزریق کنی و پول زیاد بدهی، جواب نمی‌دهد.


انتهای پیام/4072/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب