همسر شهید علیمحمدی: مسعود برای پیشرفت علم از تمام علایق خود گذشت
به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، شهید مسعود علیمحمدی، دانشمند برجسته هستهای کشور در سوم شهریور ۱۳۳۸ در تهران چشم بهجهان گشود و در بامداد ۲۲ دی ماه ۱۳۸۸ در سن ۵۰ سالگی، در یک عملیات تروریستی بههنگام خروج از منزل با استفاده از یک بمب کنترل از راه دور که قدرت تخریبی بسیار زیادی داشت، به شهادت رسید.
شهید مسعود علیمحمدی دارای مدرک کارشناسی از دانشگاه شیراز در سال ۱۳۶۴، کارشناسی ارشد درسال ۱۳۶۷ و دکترای فیزیک با گرایش ذرات بنیادی از دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۷۱ است. او از دانشجویان نخستین دوره دکترای فیزیک در داخل ایران بود و نخستین شخصی است که در ایران دکترای خود را در فیزیک دریافت کردهاست. او چندین مقاله ISI منتشر کرد، تخصص اصلی او ذرات بنیادی، انرژیهای بالا و کیهانشناسی بود. شهید مسعود علیمحمدی، یکی از برگزیدگان جشنواره بینالمللی خوارزمی در سال 1386 بود. مکانیک کوانتومی و الکترومغناطیس، مکانیک آماری، ذرات بنیادی و نظریه میدانهای کوانتمی درسهایی بود که توسط شهید علیمحمدی ارائه شد.
منصوره کرمی در گفتگو با خبرنگار آنا با بیان خاطرهای از همسر شهیدش گفت: من یادم است که خیلی به او اصرار میکردم که حداقل بیا برویم کربلا! میگفت نه، تا زمانی که آمریکاییها آنجا هستند، آنجا برای ما امن نیست. و بیشتر هم نگرانیاش از ربایش بود. میگفت اگر مثلاً من را یا یکی از شماها را بدزدند و بهواسطه تو شاید مثلاً بتوانند به اهدافشان برسند. بالاخره هر کسی یک گنجایشی دارد در شکنجه، در آزار و اذیتی که میشود. میگفت؛ من نمیدانم، نمیتوانم خودم را بسنجم که من چقدر مرد باشم و بتوانم آن شرایط را تحمل کنم، برای همین میگفت؛ من ترجیح میدهم که نروم.
همسر شهید علیمحمدی بیان کرد: سال آخر بود، همان سالی که به شهادت رسید و یک ماه قبل از اینکه به شهادت برسد، برای اجلاس 1031 به اردن رفته بود. رئیس دانشگاه اردن از ایشان دعوت کرده بود که برای یک سخنرانی علمی به دانشگاه اردن برود. مسعود به اردن رفت در گفتگوهایی که با رئیس دانشگاه اردن داشت، به او گفته بود که من خیلی آثار باستانی را دوست دارم، اینجا چه آثار باستانی دارد؟ که من وقت بیکاری بروم آنجا را ببینم. آنها آدرس هم داده بودند و یک ماشین هم در اختیارش قرار داده بودند و مسعود چندین مکان باستانی را در اردن دیده بود، مسعود میگفت؛ آثار تاریخی آنجا با ایران خیلی متفاوت است. وقتی اردنیها اشتیاق مسعود را برای بازدید از مکانهای تاریخی دیده بودند به مسعود پیشنهاد دادند و گفتند؛ یک هفته با خانواده و با هزینه خود ما بیا اینجا، فقط یک ساعت در دانشگاه سخنرانی داشته باش، بعد دیگر یک ماشین در اختیارتان میگذاریم و بهترین هتل و هر جا که خواستید بروید و گردش کنید، آثار باستانی و تاریخی را ببینید و تا هر زمان که خواستید در اردن مهمان ما باشید.
وی ادامه داد: یادم هست، وقتی همسرم آمد ایران و این موضوع را گفت من آنقدر ذوقزده شده بودم و گفتم که حتماً برویم. از این که در کنار مسعود بهدور از دغدغههای روزمره سفری داشته باشیم خیلی خوشحال شده بودم. اما مسعود در پاسخ من گفت نه، من قبول نکردم، گفتم چرا؟ گفت اردن همسایه اسرائیل است. آنجا برای ما امن نیست. اینها بیخودی برای کسی هزینه نمیکنند. برای چی باید اینقدر هزینه کنند برای من؟ و خانواده من؟ من را ببرند یک ماشین و یک راننده در اختیارم بگذارند، شهر به شهر ببرند و بگردانند در بهترین هتلها اسکان دهند، این اصلاً با منطق جور در نمیآید. مسعود برای حفظ انقلاب و نظام و پیشرفت علمی کشور از تمام علایق خود و خانوادهاش چشمپوشی کرده بود و فقط به تربیت نیروهایی کارآمد در علم فکر میکرد. زمانی که مسعود به شهادت رسید زندگی ما تازه داشت در یک شرایط ایدهال برای بهره برداری از یک عمر تلاش و زحمت شبانهروزی قرار میگرفت که مسعود آسمانی شد.
همسر شهید علیمحمدی ادامه داد: یکی از سختترین ساعتهای عمرم وقتی بود که با قاتل مسعود روبرو شدم، قبل از روبرو شدن در افکار خودم میخواستم به صورتش سیلی بزنم و تحقیرش کنم، او تمام زندگی و امیدم را کشته بود. یکی از مسائلی که بیشتر از همه مرا آزار میداد، نوع بمبی بود که این تروریست برای شهادت همسرم بکار برده بود. برای شهید کردن مسعود از بمبی مملو از ساچمه استفاده کرده بود، تمام بدن و صورت همسرم مجروح شده بود و این جراحتها خیلی آزارم میداد. اما وقتی جمال فشی، تروریستی که همسرم را شهید کرده بود را دیدم، موجودی بسیار حقیر و بیمایه به چشمم آمد و از اینکه سیلی به صورت این موجود حقیر بزنم منصرف شدم، ارزش دستهایم بیشتر از صورت آن موجود حقیر بود.
انتهای پیام/4100/
انتهای پیام/