وعدههای رییسجمهور از راهآهن تا تجریش
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه اعتماد با این مقدمه آورده است: دنیای آدمهای جنوب شهر و میانه شهر و شمال شهر با هم متفاوت است و این تفاوت را در نگاهشان به عملکرد دولت هم میتوان دید. به مناسبت هفته دولت در شلوغیهای تمام نشدنی این خیابان با تهرانیها و شهرستانیهایی که به پایتخت آمدهاند همصحبت شدیم. دو سال از تصدی روحانی در راس قوه مجریه ایران میگذرد. دوسال میگذرد از روزی که مردم با امیدی که از تحقق وعدههای حسن روحانی پیدا کرده بودند، باز هم پای صندوق رای رفتند و به تغییر رای دادند. تغییری که قرار بود در فضای امنیتی دانشگاهها صورت بگیرد، در منزلت و جایگاه زنان در جامعه، در نگرش به جوانان و رفع مشکل اشتغال آنان، در بیمههای دولتی و معیشت مردم و توزیع ثروت ملی و...
میدان راهآهن؛ سلامت و رفع تبعیض قوی
تمام شهر هم اگر در خواب باشد، میدان راه آهن پر از مسافرانی است که یا از گرد راه رسیدهاند یا راهی سفرند. در فضای مردانه قهوهخانهها و غذاخوریهای اطراف میدان کسی فرصت ایستادن ندارد تا نظرش را درباره فعالیت دولت در دو سال گذشته بپرسیم. اما مسافران منتظر محوطه ایستگاه آنقدر وقت و حوصله دارند که بنشینند و سر درد دلشان را باز کنند. پیرمرد روستایی جواب سوال را اینطور میدهد: «برای امثال من چه فرقی میکند؟ ما که همان زمین را داشتیم و داریم، شهریها باید نظر بدهند که روحانی چه کار کرده» و بعد شروع میکند از دردی گفتن که راهیاش کرده به پایتخت تا پزشکان حاذق و امکانات بیمارستانهای تهران بیماریاش را تشخیص دهند. میگوید: «اگر در شهر خودمان دکتر خوب داشتیم، اگر هم قرار بود بمیرم در شهر خودم میمردم، تا یادم میآید یک دکتر خوب در شهرمان نداشتیم، زنم هم آمد تهران دوادرمان کند، اما عمرش قد نداد.»
در سوی دیگر پسر جوان با چهره آفتاب سوخته در ایستگاه منتظر است، با قطار زاهدان به تهران رسیده و در حال تماشای تردد مسافران تازه از راه رسیده است که چمدانهایشان را به دنبالشان میکشند، او منتظر یکی از دوستانش است. امینالله ٢٤ ساله، میگوید: «لیسانسم را در دانشگاه زاهدان گرفتهام، حالا هم آمدهام در تهران کار کنم». از مشکلات در سیستان و بلوچستان میگوید که باعث محرومیت این استان شده. «جوانهای سیستان راهی به جز مهاجرت ندارند. در زابل روستاهایی هست که خالی از سکنه شده. آقای روحانی اگر بتواند وعده توسعه منطقه چابهار و تبدیل شدن سیستان به منطقه ویژه را محقق کند خیلی از مشکلات مردم این منطقه حل میشود، توسعه این منطقه فقط به نفع مردم زاهدان نیست، بلکه برای پیشرفت تمام ایران مفید است.» وقتی که همراه دوستش میرود تا راه تازه زندگیاش را بسازد، قطار دیگری بوق زنان از راه رسیده و مسافران در حال خروج از راهروی سمت چپ ایستگاه میشوند. جمله آخری که وقتی ساکش را به دست میگیرد تا برود، میگوید این است که: «کاش آقای روحانی بیشتر به جوانان شهرهای محروم توجه کند، ما هم با امید به تغییر شرایطمان به او رای دادیم».
چهارراه مولوی؛ حجاب و عفاف
همهمه مسافران در میدان راهآهن تمامی ندارد اما کمی آن سوتر سکوت کشدار تا تقاطع مولوی ادامه پیدا میکند، سکوتی که مهمانسراها و هتلها را در خود جا داده. دومین چهارراه بعد از میدان راه آهن در خیابان ولیعصر، چهار راه مولوی است، و کمی بالاتر از آن محل قرارهای مذهبی تهرانیها. مهدیه تهران پر از مردمی است که برای خواندن دعای ندبه، بر سر قرار هفتگیشان آمدهاند. خانمی در حال ورود به داخل ساختمان است با روی خوش میایستد تا جواب سوال را بدهد، میگوید: «آقای روحانی باید با جدیت بیشتری طرح حجاب و عفاف را پیگیری کند، ایشان در دوره انتخابات گفتند که برای حضور زنان برنامهریزی میکنند، اما حضوری که همراه با عفت و حجاب نباشد، بهتر است اصلا نباشد.» خانم قبل از ورودش به داخل ساختمان میگوید: «آقای روحانی باید بیشتر دقت کند، در مورد بعضی برخوردها و تصمیمات، نظر همه مردم را مورد توجه قرار دهند.»
میدان منیریه؛ آزادی و احترام
اتوبوس تندرو جلوی مهدیه میایستد و با هوای مطبوع و خنکش میرساندمان به میدان منیریه، جایی که فروشگاههایش محل تردد ورزشکاران و ورزشدوستان است، خانم و آقایی که به نظر، ورزشکار میرسند درتنها فست فود اطراف منیریه ناهارشان را صرف کردهاند و در حال گپ زدن هستند، خانم در مورد عملکرد دولت میگوید: «نمیشود این آرامش نسبی جامعه را انکار کرد، یک زمانی بود نمیشد با هیچ کس حرف زد، آنقدر که مردم از همهچیز عصبانی بودند، حالا هم شاید شرایط تغییر چندانی نکرده باشد، اما همین که مردم ببینند دولت تلاش میکند و مدام در حاشیه نیست و به شعور مردم توهین نمیکند، تحمل سختیها را آسان میکند.» آقا با خنده میگوید: «مردم میبینند که رییسجمهورشان ادبیات درستی را برای صحبت کردن انتخاب میکند، این خیلی مهم است، اینکه در دنیا احساس حقارت نکنیم، مساله مهمی است، حالا قرار نیست همه ما به خارج از کشور سفر کنیم تا این حقارت را ببینیم، همین که میدیدیم یک نفر به نمایندگی از ما در دنیا مورد بیاحترامی است، برایمان تحقیرآمیز بود، حالا مردم این احساس را ندارند.» و در پایان هم در مورد کلید روحانی که به نماد او در دوران انتخابات تبدیل شده بود میگویند که هنوز قفل اصلی را باز نکرده و مردم منتظر گشایش قفلی هستند که سالهاست روی یک در جا خوش کرده و آن آزادی زندانیان سیاسی است.
سه راه جمهوری؛ معیشت
اما برخلاف این زن و شوهر، راننده تاکسی که ما را از منیریه تا سه راه جمهوری میرساند دلپری دارد. او میگوید: «من از هیچ کس توقع ندارم، اما وقتی در روزهای انتخابات این خیابان را بند میآوردند و به مردم میگفتند به روحانی رای بدهید باید بعد از انتخابات بیایند از مردم همین خیابان بپرسند ای کسانی که به روحانی رای دادید، حالتان چطور است؟ شما خبر دارید توی همین ساختمانهای قدیمی جمهوری چه خبر است؟ مردم با چه سختی دارند کار میکنند تا نان زن و بچهشان را دربیاورند، آقای روحانی یک نفر را که مورد اعتمادش است بفرستد بیایند از نزدیک ببینند مردم با چه سختی زندگیشان را میچرخانند.» آقای راننده میگوید: «من یک زمانی صبح تا غروب که کار میکردم، رادیوی ماشینم روشن بود و خبرها را دنبال میکردم، حالا دیگر به هیچ خبری اعتماد ندارم، آخرین بار که اخبار گوش دادم همان روزی بود که رفتم به روحانی رای دادم، فکر میکردم روحانی قرار است زندگیمان را تکان بدهد.» مسافر پشت سری وارد بحث میشود که: «توی دو سال فقط زلزله میتواند زندگیمان را تکان بدهد، روحانی مگر چقدر توان دارد که بخواهد زندگی همه مردم را تکان بدهد.» راننده عصبانی میشود و میگوید: «اگر نمیتوانست چرا رییسجمهور شد؟»
چهارراه ولیعصر؛ باز شدن فضای دانشگاه
عصبانیت مرد راننده از عملکرد دولت و وعدههای عملی نشده به ترافیک چهار راه ولیعصر ختم میشود؛ چهار راه ولیعصر شبیه گذشته نیست، تردد آدمها در آن کمتر شده و همهچیز با راهاندازی زیر گذر انگار به زیر چهارراه رفته است؛ آن همه سرعت و شتاب آدمها به زیر زمین رفته و در میان نورهای سفید زیر گذر محصور شده، نماد جدید چهارراه هم در حال تکامل است و یک ساختمان سیمانی خاکستری خودش را به چشم عابران تحمیل میکند، حالا باید با دقت بگردی تا بتوانی نماد تئاتر ایران یا همان تئاتر شهر را ببینی. حسین، دانشجوی دانشگاه تهران است، روی یکی از نیمکتهای سیمانی مدور روبهروی تئاتر شهر نشسته، او در مورد وضعیت جامعه در این دوسال معتقد است: «مردم روزهای سختی را پشت سر گذاشتهاند، حالا با اینکه در این مدت اتفاقات خوبی افتاده، باور نکردهاند که آن روزها تمام شده، انگار هنوز میترسند که باز هم به آن سالهای تلخ برگردند. حتی دانشجوها اگر دقیقتر به حسشان نگاه کنند میبینند که با وجود امیدی که دارند یک ترسی هم در دلشان هست. ما در دولت قبل با یک پدیده هیات علمیسازی در دانشگاههای ماد ر مواجه بودیم، کسانی که صلاحیت نداشتند به عنوان هیات علمی در دانشگاهها مشغول به کار شدند. در حال حاضر اوضاع دانشگاهها خیلی بهتر شده، ما مراسم ١٦ آذر سال گذشته را خیلی خوب در دانشگاه تهران برگزار کردیم، اما باید خیلی بهتر از این شود، چون در آن هشت سال آنقدر محدودیتهای شدید به وجود آمد که به این راحتی از بین نمیرود. خیلی از دانشجوهای ارشد و دکترا ، نتوانستند ادامه بدهند، چون ستارهدار شده بودند.»
میدان ولیعصر، قلب پایتخت؛ رونق اقتصاد
میدان ولیعصر با همهمه تمامنشدنیاش محل تلاقی اقشار مختلف است، اتوبوسها و تاکسیها در میان حوصله و صبر مردم در مقابل آبمیوهفروشیهای میدان، عجله دارند تا صندلیهایشان را زودتر پر کنند و راهی مقصد شوند. روی یکی از چهارپایههای پلاستیکی مقابل آبمیوهفروشی، نوید مهندس است و در حال نوشیدن آبمیوه، میگوید: «من خیلی پیگیر وعدههای روحانی نبودم، اما در زمینه کاری خودم که حوزه ساختمان است، خیلی تغییری را احساس نمیکنم. روند فعالیت بخش عمرانی کشور که قرار بود بهبود پیدا کند، تغییر خاصی نداشته. اولویتهایی که دولت مطرح کرد، خیلی بر اساس واقعیتها نبود، وقتی که دولت بر سر کار آمد، دید که این وعدههای مطرحشده خیلی امکان عملیاتی شدن ندارند، به همین خاطر هیچ تغییری در این حوزه شکل نگرفت. اما فکر میکنم آقای روحانی در حوزه سیاست خارجی خیلی خوب عمل کرد، مردم در این مدت امیدوار شدهاند به اینکه تغییرات بزرگتری را ببینند، البته اگر این توافق به نتیجه نهایی برسد.»
میدان ونک، برابری جنسیتی
ترافیک ولیعصر را با اتوبوس قرمز رنگ تندرو (بیآرتی) در خط ویژه پشت سر میگذاریم و از تقاطع خیابانهای فاطمی، مطهری و بهشتی عبور میکنیم و از سرسبزی پارک ساعی میگذریم تا به میدان ونک برسیم، میدانی که در دوران مبارزات انتخاباتی بارها طرفداران رییسجمهور کنونی برای حمایت از او گرد آن جمع شدند. میدان ونک قلمرو تاکسیهای خطی است، با ساختمانهای بلندی که پر از اتفاقند، ساعت کاری که تمام میشود، تمام آدمهای اتفاقساز ساختمانها به سراغ تاکسیها و اتوبوسهای میدان میآیند، مهسا، دانشجوی رشته اقتصاد کارمند یکی از همین شرکتهاست، میگوید: «ما عادت داریم در انتخابات توقعاتمان را آنقدر بالا میبریم که بعد از انتخابات انتظار داریم کسی که رای آورده یک ماهه همه مشکلات را حل کند. من به عنوان یک دانشجو، خیلی از عملکرد ایشان راضی هستم. خیلی از انتخاب دکتر طیبنیا به عنوان وزیر اقتصاد خوشحال شدم. به نظرم آقای روحانی بهترین کابینه ممکن را برای دولتشان انتخاب کردند و قطعا اگر به ایشان فرصت داده شود و اجازه بدهند که کارشان را انجام بدهند، عملکردشان بهتر هم میشود.» مهسا در مورد مهمترین خواستهاش از رییسجمهور میگوید: «مهمترین خواسته من در مورد آزادیهای زنان است، مورد بعدی هم رفع محدودیت از بعضی چهرههای سیاسی.» او میگوید: «تنگنظریهایی که ما در بحث استادیوم دیدیم، برای کسی که در این جامعه به عنوان یک زن زندگی میکند خیلی بحث آزاردهندهای است.»
چهارراه پارکوی؛ همه چی آرومه
روزی که خبر انتخاب روحانی بهعنوان رییسجمهور، بهطور رسمی اعلام شد، چهارراه پارک وی محل تجمع کسانی بود که از این اتفاق شاد بودند. محلی که شاهد شادی مردم از به نتیجه رسیدن رای شان بود. مرتضی، جوانی که خود را فعال اجتماعی معرفی میکند و در همین چهار راه بارها برای کمک به کودکان کار با دوستانش جمع شدهاند، درباره عملکرد دولت میگوید: «بهطور ملموسی فضا بازتر شده، این موضوعی نیست که بخواهیم کتمان کنیم، مخصوصا در مورد جوانان و فعالیتهای اجتماعی شان، در بین دوستان خود من خیلی فعالیت اجتماعی بیشتر شده چون محدودیتها و برچسبزنیها به گروههایی که فعالیت میکنند کمتر شده، قبل از این هرکس میخواست یک کار اجتماعی کند میگفتند سیاسی است... اما حالا این جو کمرنگ شده، مسوولان دولتی از کارهای دانشجویی و داوطلبانه استقبال میکنند، این رفتار اگر ادامه پیدا کند میشود به بهبود وضعیت کلی جامعه امید داشت.»
میدان تجریش؛ ورود زنان به استادیوم
فاصله پارک وی تا میدان تجریش زیر سایه درختان بلندی که سرهاشان به هم رسیده زندگی آرامی دارد. آدمهای این محدوده برخلاف نقاط دیگر این خیابان بیصدا و آرام از کنار هم میگذرند، ساختمانهای بلند پشت عظمت درختان پنهاناند و کوچههای باریک پر از ماشینهای رنگارنگ و لوکس. خانمی که سیگار میکشد پشت یکی از میزهایی که مقابل رستوران در پیاده رو گذاشتهاند، نشسته و منتظر آماده شدن خوراکیهاست، در مورد دولت که صحبت میشود، میگوید: «آقای روحانی اگر هیچ کار دیگری هم نکند، همین که سایه تحریم را از سر مردم کوتاه کرد، یک کار بزرگ بود، من فکر میکنم مردم به روحانی و تیمش اعتماد کردند چرا که با احترام با مردم ایران حرف زدند، همانطور که با جهان حرف زدند. اما فکر میکنم عملکرد آقای روحانی در مورد زنان خیلی موفق نبوده، ایشان در مورد حضور زنانی در ورزشگاه هیچ واکنشی نشان ندادند، ما توقع داشتیم در این مورد ورود کنند، اما انگار زنان هنوز در جامعه مهم نیستند.»
در انتهای خیابان ولیعصر و بعد از چنارهای استوار، البرز بلند و مقاوم ایستاده، شاید اگر او همزبان گفتن داشت، میشد از او هم حرفهای زیادی شنید؛ از پایتختی که آغامحمدخان برای ایران انتخاب کرد و تا امروز چهرههای زیادی را بر مسند مدیریت خود دیده است. البرز اگر قرار باشد بگوید که این شهر و مردمانش چه حرفهایی در سینه دارند، صادقترین و صریحترین شاهد خواهد بود.
شاهد حرفهای کسانی که به سمت پاساژهای گرانقیمتی مثل ارگ تهران یا تندیس میروند، یا همانهایی که برای زیارت به امامزاده صالح آمدهاند یا کسانی که از بازار سنتی تجریش کفش و لباس میخرند یا حرف کارگرانی که با آخرین اتوبوس خطی از محل کارشان به سمت جنوب تهران میروند. شاید آنها همانهایی باشند که پیرمرد میدان راه آهن معتقد بود باید در مورد عملکرد دولت نظر بدهند، اما خبر نداشت که شهریها در میان زندگی سرعتزدهشان فرصت و مجالی برای نظر دادن ندارند.
انتهای پیام/