پاسخ به موقع به ابهامات در یک اتوبوس متشنج
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ دومین ساخته سینمایی «محسن تنابنده»، به لحاظ خطوط روایی، کممایهتر از فیلم نخست وی (گینس) است که سبب میشود تا فیلم به لحاظ نگاه مرسومی که به یک ساخته سینمایی میشود، در نگاه نخست نتواند اثری در خدمت عرف سینمای ملی باشد.
فیلم البته تلاش کرده تا حجیت خود را بر «مفهوم» استوار کرده و به همین دلیل فیلمنامه «قسم»، شباهت چندانی با آثار مرسوم این سالهای سینمای ایران ندارد. از این حیث البته فیلمنامه «قسم» یک فیلمنامه پیشرو است؛ جایی که نوشتار تلاش دارد تا با تکیه بر پهنای تعریفی که از یک اخلاق جمعی ارائه میدهد، به داستانی برسد که حلقه واسطهای روایی آن مشابهتی با آثار دیگر سینمای ایران ندارد؛ بنابراین روایت در این شکل از پرداخت، چندان دستکاری نمیشود و شکلی خطی به خود میگیرد.
در ستایش مفهوم
«قسم» خیلی بیمقدمه وارد پروسه داستانی میشود. برخلاف ریتم ملایم خود، به دنبال حشو و تعریف اضافی نیست؛ بنابراین رنگ و لعابی که در بسیاری از فیلمهای پرطمطراق جشنواره امسال مشاهده میشود را در این فیلم نمیبینیم. این سبب میشود تا مخاطب با یک اثر شستهرفته جمع و جور مواجه باشد. هر چند در این پروسه باید به این نکته اشاره کرد که فیلم، داستانی را برای خود شروع کرده که مخاطب، اطلاعات چندانی راجع جزئیات آن ندارد. یک جمع خانوادگی که اتفاقاً آن جمع، اگرچه به لحاظ پرداخت سینمایی چندان شکل نمیگیرد، امّا تأثیری عمیق در بهبارنشستن مفهوم دارد، مخصوصاً شکل وحدانیت آنها و اینکه به خوبی میتوانند حوادث جزئی در میان خود را در نیل به رسیدن به آن دغدغه بزرگ که در انتهای فیلم به بار مینشیند رفع و رجوع کنند.
«قسم» بیمقدمه وارد پروسه داستانی میشود
البته این جمع خالی از اشکال نیست: دیالوگها در نیمه نخست داستان، خیلی تند و از زبان چندین نفر ایراد میشوند و به مخاطب اجازه این تمرکز را نمیدهند که بپذیرند آنها دارند در مورد چه کسانی صحبت میکنند. همچنان که ناآگاهی مخاطب از موضوع «قسامه» نیز به این گنگی بیشتر دامن زده و تمرکز صرف آنها بر موضوع داستان را پرتلاطم میکنند. فیلم در راستای رسیدن به مفهوم، هر چه جلوتر میرویم، پازل «قسامه» را برای مخاطبش کاملتر کرده و آن گنگی قبلی که به دلیل ناآگاهی مخاطب از این موضوع وجود داشت، به موردی در جهت تکامل بیشتر فیلم میانجامد.
البته یکی از موارد عجیب فیلم، تأکید بیش از اندازه بر لانگشاتهایی است که اصرار دارد تا اتوبوس را در نماهای خارجی و طبیعت نشان دهد. مزیت زیباشناسانه را که کنار بگذاریم، این شکل چندان کمکی به ریتم داستان نمیکند؛ همان گونه که لوکیشن ثابت اثر نیز کشش این حجم از پرداخت بصری زیباشناسانه را ندارد.
این شکل ریتمدهی به داستان، تلاش عمده خود را بر تنش میان افراد حاضر در اتوبوس میکند، حال آنکه شخصیتهای داخل اتوبوس، تقریباً یکدست بوده و اجازه تنش و خلق داستانک را نمیدهند. هر چند که تمرکز اصلی فیلم بر دو تنشی است که در اثنای اثر شکل میگیرد. چند تشنج کوتاه که در جمع شکل میگیرد با زیرکی و فراست کارگردان، خیلی زود ختم به خیر شده و اجازه تبدیل شدن به جریان نمییابند. این، یکی از آن زیرکیهایی است که به وحدت بیشتر داستان در مسیر نیل به مقصود اصلی میانجامد؛ جایی که داستان به دنبال رسیدگی به آن دغدغههای بزرگ خود بوده و به عمد از کنار این ریزجزئیات بیهوده عبور میکند.
ماکت مفهومی فیلم
در کنار داستان اصلی، یک داستان موازی نیز وجود دارد که آن، موضوع ورود خسرو (سعید آقاخانی) به اتوبوس و تلاش نافرجام وی برای بازگرداندن خانواده به گرگان است. فیلمنامه از این ورود، یک بحران میآفریند. البته که برای این بحران، کدگذاری مشخصی لحاظ نمیکند و تا آن اتفاق تصادف خسرو، مخاطب تصور میکند که با قصه بیهودهای از جانب خسرو مواجه است اما اتفاقات بعدی، به این میزان حساسیت خسرو مفهوم میبخشد.
ناآگاهی مخاطب از موضوع «قسامه» به گنگی فیلم دامن میزند
در همین زمینه، فیلم «محسن تنابنده» را باید در کلیت مورد بررسی قرار داد. «قسم» از آن دست فیلمهایی نیست که در لحظه، پاسخ ابهام موجود را بدهد.پاسخ برخی شبههافکنیها در طول اثر و به صورت غیرمستقیم داده میشود و برای رسیدن به چرایی برخی دغدغهها نیز باید از فحوای کلی اثر استناد کرد. جایی که فیلم در رقابت میان تنگناهای مادی و جبری زندگی روز و مفاهیم مربوط به اخلاق، جانب اخلاق را میگیرد. کلیت ساختار اخلاقی اثر، ماکت همان برخوردی است که میان دو خواهر در اتوبوس شکل میگیرد: جایی که یک خواهد برای رسیدن به پول دیه در تلاش است و خواهر دیگر نیز به قصد خونخواهی و پایمال نشدن خون خواهر خود، کمر به همت بسته. کلیت اثر به این دوقطبی اشاره دارد که البته تلاش برای رسیدن به یک ایدهآل اخلاقی است و فرار از کلیشههای موجود بر سر راه این نوع پرداخت سینمایی.
یک سکانس ایدهآل سینمایی
فیلم البته یک سکانس استثنایی دارد: اتفاقی که برای اتوبوس میافتد، به نقطه قوت بصری اثر تبدیل میشود. یک سکانس بسیار خوب که با پوشش مناسب چند دوربین در زوایای مختلف، به یک صحنه خاص تبدیل میشود. پس از این اتفاق، داستان به خوبی میتواند تغییر رویه داده و وارد تنش شود و نبض داستانی را در دست بگیرد. به واقع این ایده به خوبی میتواند پروسه مهندسی در شرایط بحرانی را پیاده کرده و به فرجام برسد؛ فرجامی که مخاطبش را شوکه کرده و پس از تماشای 80 دقیقه از فیلم، حالا از تماشای چندین قاب عالی بصری و روایی به شعف آید.
«قسم» اثری متفاوت در مدیوم این سالهای سینمای ایران است
این شکل پرداخت، تایید همان ادعای پیشی گرفتن فرم بر محتواست چرا که «قسم» حتی در شکل نوشتاری خود نیز تابع اسلوب فرمیک انتقال پیام است. این سکانس، مصداق بارز یک پروسه سخت کاری برای عوامل اثر است که تلاش داشتند برخلاف جنبههای کامپیوتری، به صورت طبیعی به ضبط و تولید بپردازند و البته هم به خوبی توانستند آن را پوشش داده و به موفقیتهای خوبی در حوزههایی چون فیلمبرداری، صدابرداری، کارگردانی و طراحی صحنه برسند. نامزد شدن در چندین رشته فنی نیز در نتیجه این سختکوشی برای تحویل بهتر سوژه است که چندان دور از تصور نبود.
«قسم» اثری متفاوت در مدیوم این سالهای سینمای ایران است. فیلم با تعمدی خاص، انگارههای سرگرمیساز دفعی را کنار گذاشته و در پی رساندن یک پیام اخلاقی به صورت تدریجی است. این میزان ممارست برای شکلگیری این پیام، در سینمای پرزرق و برق امروز که توجهی خاص به برخی عناصر کذایی دارد، جای تقدیر بسیاری دارد.
انتهای پیام/4072/4104/
انتهای پیام/