جنگ و جبهه را بر ازدواج ترجيح داد و عازم جبهه شد
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از بنیاد شهید و امور ایثارگران، شهید عبدالخالق رضایی سال 1339 در خانوادهای مذهبی در روستای موسويه(ده زير) از توابع شهرستان جهرم استان فارس دیده به جهان گشود. او تا سه سالگی در فضای ساده و صميمی روستا زندگی کرد و سپس همراه خانواده به جهرم مهاجرت کرد.
شهید عبدالخالق رضایی از ايام کودکی همراه پدر در اماکن و مجالس مذهبی حضور داشت و همراه پدر به مسجد مي رفت و در نماز جماعت حاضر می شد کمکم که بزرگتر شد، قبل از اين که قدم به مدرسه بگذارد، نماز را به طور کامل فراگرفت و قامت میبست. او پسری ساکت و کم حرف بود و از زمانی که قدم به مدرسه گذاشت، متکی به خود شد و کارهای مربوط به خود را خودش انجام میداد.
مادر شهيد عبدالخالق رضایی میگويد: کلاس اول ابتدايی بود، از مدرسه که میآمد بدون اين که نيازی به کمک داشته باشد کارهای خودش را انجام میداد. عبدالخالق با اينکه بچه بود، هيچگاه از من يا پدرش تقاضای پول نمیکرد. در کلاس دوم، سوم ابتدايی آنقدر با نماز و مسائل دينی و مخصوصاً عزاداری امام حسين(ع) مأنوس و دلبسته بود که در ميان اهل محل به شيخ عبدالخالق معروف شده بود.
وی بیان میکند: عبدالخالق در روزهای اول انقلاب که در مسجد پای خطابههای واعظ شهر مینشست، دريافت دريای انقلاب به روزهای طوفانی خود نزديک میشود. سال آخر تحصيل عبدالخالق در هنرستان با اوج گيری انقلاب اسلامی توسط مردم همراه شد. او که از ديرباز در انتظار چنين روزهایی بود با تمام وجود خود را وقف تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب و حضرت امام(ره) نمود و کارهای مختلفی را انجام میداد، از شرکت در تظاهرات گرفته تا پخش اعلاميه، که این امر موجب شد تا چند مرتبه توسط پاسبانها و عوامل رژيم در جاهای مختلف به شدت مضروب شود. هنگام حکومت نظامی شبها روی پشت بام میرفت و فرياد دشمنشکن الله اکبر و مرگ بر شاه سر میداد. ايامی که درگيری میشد او به بيمارستانها میرفت تا از مجروحين و مصدومين پرستاری کند. شهيد عبدالخالق رضایی تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم گذراند و سپس به حوزه علمیه رفت و با آغاز جنگ تحمیلی در کسوت یک روحانی به جبههها اعزام شد.
مادر شهید از آن روزها میگوید: يک روز در مسجد محل برای کالای منزل، تعاونی ثبت نام و قرعهکشی میکردند من هم ثبت نام کردم و اتفاقاً در قرعهکشی اسمم در آمد. وقتی کالای خريداری شده را به منزل آوردم و ماجرا را برای عبدالخالق تعريف کردم ناراحت شد و از من خواست آنرا فوراً پس بدهم او گفت؛ اين برای مردم محتاج و مستضعف است ما که احتياجی به آن نداريم چرا بايد حق مستحقی را غضب کنيم.
مادر شهید در ادامه خاطرای از اقامت شهید در قم میگويد: به اصرار دوستان و اساتيدش در حوزه علميه تصميم به ازدواج گرفت. من هم که آن زمان در قم اقامت داشتم با راهنمايی همان دوستان به خواستگاری دختری رفتم و پس از موافقتهای نهایی هنگام گذاشتن قرار عقد و عروسی بهيکباره از تصميمش منصرف شد وقتی علت را جويا شديم گفت تا زمانی که جنگ و جبهه برقرار است من نمی توانم ازدواج کنم. او جنگ و جبهه را بر ازدواج ترجيح داد و ديگر به اصرار دوستان و اساتيدش نيز توجه نکرد و بعد از آن مجدداً راهي جبهه شد.
مادر شهید یادآور میشود: زمانی که جنگ اوج گرفت پدر عبدالخالق که در کشورهای خليج مشغول کار بود، به کشور بازگشت و همراه فرزندش راهی جبهه شد. عبدالخالق چند ماه همراه پدر در جبهه ماند و با او در عمليات والفجر8 شرکت کرد و پس از آن در کربلای 4 نيز حاضر بود. شهيد عبدالخالق رضایی سرانجام در 9 بهمن ماه 1365 در عمليات کربلای 5 به خيل شهدای اسلام میپيوندد و آسمانی میشود.
انتهای پیام/4100/ 4122/
انتهای پیام/