مقایسه جالب وضعیت مدارس و دانشآموزان قدیم و جدید
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، «خبر خوش برای دانشآموزان شاخ اینستاگرام این که امسال هم پیک نوروزی ندارین!»، «امسال هم پیک نوروزی رو ممنوع کردن تا یک وقت دانشآموزهای دهه نودی ناراحت نشن!»، «یکی بره دانشآموزهای دهه نودی رو ماساژ بده که تو تعطیلات عید، خسته نشن» و ... . اینها گوشهای از شوخیهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی به بهانه ممنوع شدن توزیع پیک نوروزی برای تعطیلات نوروز امسال است. به تازگی معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش با بیان این که چاپ هرگونه پیک عید و اجبار خانوادهها و کودکان در این زمینه ممنوع است، تأکید کرد: «امسال هم در ایام تعطیلات عید نوروز به هیچ وجه پیک نوروزی و درس نامه عید و موارد مشابه آن را نخواهیم داشت. از مدتها قبل این موضوع را به اطلاع استانها نیز رساندهایم و چاپ هرگونه پیک و اجبار خانوادهها و کودکان در این زمینه ممنوع است.» به همین بهانه و در ادامه مطلب، مقایسهای داریم جالب و جذاب درباره تفاوتهای وضعیت مدارس و دانشآموزان در دهههای60 و 70 و 90. مقایسهای که خواندنش به همه دانشآموزان جدید و قدیم توصیه میشود.
از پیک نوروزی تا حظ کامل از تعطیلات!
هنوز هم روزهای رعب انگیز عید نوروز را به خاطر دارم، تمام آن 13 روزی که چند ماه به انتظارش نشسته بودیم اما به سرعت برق و باد تمام میشدند و در نهایت یک پیک نوروزی 32 صفحه ای برایمان میماند و یک عالم تکلیف انجام نشده و فردایی که مدرسه باز میشد. من البته همیشه روز بعد از تعطیلات با یک پیک سفید و پاک راهی مدرسه می شدم، همیشه هم معلم عزیزم متوجه میشد و تنبیهام میکرد. اما حالا چی؟ جدای از 13 روز عید، بچهها به هر بهانه ای تعطیل میشوند، تازه پیک نوروزی و دادن تکلیف برای تعطیلات هم ممنوع شده است و بچهها حسابی حظ کامل را میبرند.
از بازیهای فیزیکی تا دنبال سکو برای نشستن!
ما گرچه در خیلی موارد نسبت به بچههای نسل حاضر طفلکی بودیم اما مدرسه برای مان فرصت بازی و شیطنت هم بود. زنگ تفریح اگر ناظممان مدام داد و فریاد نمیکرد و مرتب توی سوتش فوت نمیکرد، اسبوار دور تا دور حیاط میدویدیم و عربده میکشیدیم و توی همان 10دقیقه همه عقدهها و انرژیهای سرکوب شده مان را تخلیه میکردیم. از آن جایی که توپ و بقیه وسایل ورزشی هم مختص زنگ ورزش بود و استفاده کردن ازشان در زمانهای دیگر محکومیت به دنبال داشت، خودمان بازی طراحی میکردیم و توی سروکله هم میزدیم و با کمی تلفات اوقات خوشی برای خودمان رقم میزدیم. حالا بچهها یا در مدرسههای غیرانتفاعی کوچک حبس میشوند که زیادی تکان خوردن شان عواقب بدی دارد یا از نعمت حیاط بزرگ بهره مندند ولی تلفن همراه و تبلت بد عادت شان کرده است و دنبال سکو برای نشستن را به تحرک ترجیح میدهند.
از رفتن به مدرسه در برف تا تعطیلی به خاطر آلودگی هوا!
نکته دیگری که تفاوت مدرسه رفتنهای آن زمان و این زمان را بیشتر توی چشم می کند، روش رسیدن به مدرسه بود. زمان تحصیل ما برای رسیدن به نزدیکترین مدرسه که به محدوده خانه مان میخورد و حاضر شده بود ما را ثبت نام کند که آن هم آن سر شهر بود، باید نصف راه را در برف و بوران و توفان پیاده میرفتیم تا سرانجام به ایستگاه اتوبوسی برسیم که نیم ساعتی یک خط از آن جا عبور میکرد! ولی بیشتر بچههای الان که مدرسههایشان کوچه پشتی است، همان دو قدم را با سرویس میروند، تازه اگر هوا سالم باشد و برای آلودگی و سرما و بین التعطیلین و ... مدارس را تعطیل نکرده باشند!
از حیاط بزرگ تا مدارس آپارتمانی!
اگر شما هم مثل ما خانهتان در نزدیکی یک دبستان پسرانه بود، قطعاً دقت میکردید قدیم ندیمها حیاط مدرسهها خیلی بزرگ تر از الان بود و برای پیدا کردن رفیق مان باید حداقل 15 متر پیاده روی میکردیم که تازه همان وقت زنگ به صدا در میآمد و باز باید به کلاس برمی گشتیم! اما حالا چی؟ هرکسی که یک خانه آپارتمانی با چند تا اتاق اضافه دارد، به راحتی میتواند یک مدرسه تاسیس کند و اصلاً هم مهم نیست که حیاط ندارد که بچهها باید زنگهای تفریح ورجه وورجه کنند.مدارس دولتی هم تبدیل به چند مدرسه شدهاند و کوچک تر از قبل!
از زدن مو با شماره 4 تا لباسهای فرم قشنگ!
آن زمان باید حتما موها را کچل میکردیم یعنی اصلا به شماره هشت و چهار هم راضی نمی شدند و باید حداقل با ماشین سلمانی شماره 2 کوتاه میکردیم. حالتی بود که وقتی موهای مان به اندازه شماره 4 بلند میشد یک حس دیوید بکهامی خاصی پیدا میکردیم. حالا کاش فقط همین بود، یک وقتهایی که تشخیص می دادند موهایمان از حد استاندارد بلندتر شده، یک روز ناگهان، سه راهی چهارراهی چیزی روی سرمان ایجاد میکردند تا یاد بگیریم موهایمان را کوتاه کنیم اما الان وضع متفاوت شده است و دیگر آن سخت گیریها نیست. این روزها بچهها با مدلهای مختلف مو میتوانند در مدارس ظاهر شوند. لباس فرمها هم حقیقتا زیباتر شده اند. آن زمان لباس فرمها معمولا از برادران و خواهران بزرگ تر به ارث میرسید و آن قدر زشت و بدترکیب بود که پوشیدن شان عذابی بود.
از استرس کارنامه تا نمرههای کیفی!
ما بچههای قدیمی بعد از ورود به مدرسه، اسم و فامیل دیگر به کارمان نمی آمد؛ مثل زندانیهای خطرناک فیلمها یا با عدد و رقم شناخته میشدیم؛ «اون که همیشه ریاضی، چهار میگیره» یا متصف به صفاتی میشدیم که درنتیجه عملکرد نمره ای مان به ما تعلق میگرفت؛ «اون خنگه»! این برچسبها با همه رو مخ بودن شان تحمل کردنی تر بودند از بلایی که کارنامه و عددهای تویش به سرمان میآوردند. کارنامه سندی محرمانه بود که حتما باید به دست ولی میدادند و ولی هم مثل بچههای مدرسه با مسخره کردن و خندیدن دست از سرمان برنمی داشت؛ بچهها حالا دست کم در اولین مقطع تحصیلی شان مجبور نیستند با استرس نمره و کارنامه مواجه شوند و کارشان با صفتهای کیفی «خیلی خوب» و «قابل قبول» سنجیده میشود.
از ممنوعیت وسایل غیر آموزشی تا لایو از کلاس!
قبلاً بردن هرگونه وسیله غیرآموزشی به مدارس ممنوع بود. حتی بردن نوشت افزار لوکس به مدارس ممنوع بود و پاک کن دورنگ و خط کش عکس سه بعدی و جامدادی آینه دار و کیف جیب دار از مصادیق بارز لوازم لاکچری بودند! نه مثل الان که بعضی مدرسهها دانشآموزان را مجبور میکنند حتماً فلان مارک نوشتافزار و فلان کتاب کمک آموزشی را بخرند و بچهها هم یواشکی سر کلاس گوشی تلفن میبرند و عکس و فیلم میگیرند و از شرایط تحصیل شان ویدئوی لایو منتشر میکنند!
از نیمکتهای 4 نفره تا صندلیهای تک نفره!
یک چیز دیگری هم که زمان ما چالش خیلی جدی به حساب میآمد، نیمکتهای چوبی و فرسودهای بودند که سه یا چهار نفری داخلشان مینشستیم و خودِ توافق بر سر نشستن سر میز یا وسط و ته میز، خودش دردسری بود. همچنین موقع امتحان یا دیکته باید با کیف و کتاب بین خودمان مرزبندی میکردیم. اما الان کلاسها به شلوغی آن موقعها نیست و معمولاً هر دانشآموز نیمکت مخصوص خودش را دارد یا حداکثر دونفره مینشینند.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/4028/
انتهای پیام/