نگاهی به کودتای 28 مرداد بر اساس اسناد آمریکاییها
«حالا درست نیمهشب است!»
درست 62 سال پیش در چهارشنبه 28 مرداد ماه 1332 دولت قانونی دکتر محمد مصدق بر اثر یک کودتای نظامی که توسط سازمان جاسوسی آمریکا (CIA ) با همکاری سازمان اطلاعاتی انگلیس (انتلیجنس سرویس) طراحی و اجرا شد، سرنگون گردید. بازخوانی دوباره این حادثه، به ویژه اینک که بخش مهم اسناد و مدارک محرمانه آن منتشر شده است، بسیار عبرتآموز خواهد بود. بیتردید توجه به چنین حوادث پندآموزی نسل جوان را زودتر از معمول به بالندگی فکری میرساند و این نکته مهم را به آنان میآموزد که حفظ استقلال و توسعه و پیشرفت این کهن مرز و بوم تنها با همت و توان خود ایرانی امکانپذیر است و بس.
چرا کودتا؟
ظاهراً همه چیز به نفت، این طلای سیاه یا «بلای ایران» ربط داشت. در زمان مظفرالدینشاه قاجار امتیاز اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری از منابع نفت ایران به یک سرمایهدار انگلیسی به نام ویلیام ناکس دارسی داده شد. براساس این امتیازنامه قرار شد طرف انگلیسی تمامی هزینههای مربوطه را عهدهدار شود و در عوض، سود حاصله از فروش نفت به نسبت 16درصد دولت ایران و 84 درصد طرف انگلیسی تقسیم شود. هرچند آن زمان به دُرستی روشن نبود که در ایران نفتی هست یا نه،پس از اکتشاف اولین میدان نفتی در منطقه مسجدسلیمان معلوم شد که این امتیاز برای طرف انگلیسی بسیار باارزش بوده است.
چند سال بعد، دارسی امتیازی را که به دست آورده بود به شرکتی واگذار کرد که بیشترین سهامش از آن وزارت دریاداری انگلیس بود. از آن پس دولت انگلیس برای حدود پنجاه سال بر منابع عظیم نفت ایران سلطه یافت و این ثروت ملی را به یغما برد. به دنبال برپایی جنبش ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق و آیتالله کاشانی، قانون ملی شدن نفت در 29 اسفند 1329 به تصویب نهایی رسید. نخست وزیر وقت، حسین علاء که توان اجرای این قانون را نداشت استعفا کرد و دکتر مصدق با حمایت همه جانبه مردم و مجلس شورای ملی به نخست وزیری رسید.
اولین گام در اجرای این قانون، «خلع ید» از شرکت انگلیسی بود که با اخراج مدیران و مسئولان انگلیسی از ایران محقق شد. دولت انگلیس، که بخش عمدهای از درآمد خود را از دست داده بود از ایران به شورای امنیت سازمان ملل و دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه هلند شکایت برد. شورای امنیت موضوع شکایت انگلیس را مسکوت گذاشت و دیوان لاهه به نفع ایران رأی صادر کرد. به این ترتیب و با تلاشهای دیپلماتیک و حقوقی دولت مصدق، این دو مجمع بینالمللی حقانیت ایران در ملی شدن نفت را تأیید کردند. از آن پس دورهای از مذاکرات برای انعقاد قراردادی جدید میان دو طرف به راه افتاد، مذاکراتی که به دلیل زیاده طلبیهای طرف انگلیسی و سرسختی مصدق در دفاع از منابع ملی در نهایت با شکست روبرو شد. انگلیس، که به هیچ رو حاضر نبود از منافع خود در ایران چشمپوشی کند تنها راه حل مسئله نفت را در سرنگونی دولت مصدق دانست و عملیات گستردهای را با اسم رمز «چکمه» طراحی کرد. اما مشکل آن بود که انگلیس، که بر اثر آسیبهای ناشی از دو جنگ جهانی اول و دوم بشدت ضعیف شده بود، به تنهایی نمیتوانست نسبت به سرنگونی مصدق اقدام نماید. آن ها برای رسیدن به این هدف، جز کنار آمدن با آمریکا چارهای نداشتند. چرچیل نخست وزیر وقت انگلیس با زیرکی خاصی توانست فعالیت حزب توده را نشانهای مهم از گسترش کمونیست در ایران و افتادن کشور به دام اردوگاه شوروی سابق نشان دهد و حساسیت آمریکاییها را نسبت به موضوع برانگیزد. همچنین انگلیس به شرکتهای آمریکایی وعده داد که پس از سرنگونی مصدق، آنها را در منابع نفت ایران شریک خواهد کرد. به این ترتیب مشارکت آمریکاییها جلب شد.
طرح عملیات سرنگونی مصدق عنوان «آژاکس» را به خود گرفت. کرمیت روزولت فرمانده آمریکایی عملیات در خاطرات خود مینویسد: «آژاکس نام رمز عملیات بود. قصد از برنامه آژاکس یک اقدم مشترک بود که شاه ایران، وینستون چرچیل، آنتونی ایدن (وزیر خارجه انگلیس)، آیزنهاور (رئیس جمهور آمریکا)، جان فاستر دالس (وزیر خارجه آمریکا) و سازمان سیا (CIA) را در بر میگرفت. مقصود از این اتحاد، برانداختن نخست وزیر ایران دکتر محمد مصدق بود ... شرکت نفت جنوب ایران و انگلیس پس از اخراج شدن از ایران و وقتی که تمام کوششهایش در وادار ساختن مصدق در برگرداندن برنامه ملی شدن نفت شکست خورد، پیشنهاد آژاکس را عنوان کرد. محرک آنها به طور بدیهی امتیازات نفتی بود.
دونالد ویلبر، از عوامل اصلی کودتا در یک گزارش رسمی به سیا مینویسد: «هدف از اجرای طرح آژاکس ساقط کردن دولت مصدق، تثبیت و تجدید قدرت شاه و به قدرت رساندن یک دولت جدید بود. دولتی که بتواند به یک توافق نفتی عادلانه(!) دست یابد و از به قدرت رسیدن حزب خطرناک کمونیست قاطعانه جلوگیری کند.»
نقشه کودتا
کودتا را انگلیسیها پیشنهاد دادند اما طراحی و اجرای نهایی آن بر عهده آمریکاییها گذاشته شد. سیا، کل هزینه اجرای کودتا را 258000 دلار برآورد کرده بود و قرار شد آمریکا و انگلیس مشترکاً آن را تأمین کنند. طرح عملیاتیِ کودتا در 11 تیر 1332 به امضای وزیر خارجه و نخست وزیر انگلیس رسید و در 22 همان ماه رئیسجمهوری و وزیر خارجه آمریکا آن را امضاء کردند. به طور خیلی خلاصه میتوان گفت که کودتا در دو بخش طراحی شده بود.
الف) بخش تبلیغاتی: در این بخش، کودتاچیان کوشیدند با بهرهگیری از شرایط موجود در ایران و استفاده از انواع روشهای جنگ روانی، مردم را به شدت نسبت به دولت مصدق بدبین کنند. از آنجا که دولتهای غربی در یک اقدام هماهنگ با سیاست انگلیس، از خرید نفت ایران خودداری کردند، دولت مصدق در بحرانِ اقتصادی گرفتار آمده بود. وخیم بودن اوضاع اقتصادی ایران نه تنها دولت را به شدت ضعیف کرد بلکه زمینه نارضایتی عمومی به خصوص در میان نیروهای مسلح را فراهم کرد. حتی گروهی از طرفداران مصدق هم به صف مخالفان او پیوستند. بروز اختلافهای نظری میان مصدق و کاشانی بر وخامت اوضاع افزود. در این زمان گزارشهایی نیز مبنی بر توطئه عدهای از نمایندگان مجلس علیه دولت رسید. آنچه که این گزارشات را تأیید میکرد پناهنده شدن اصلیترین دشمن مصدق یعنی سرلشکر فضل الله زاهدی به مجلس بود. مصدق برای جلوگیری از این حرکت، از نمایندگان طرفدار خود خواست که استعفا دهند. سپس ادامه فعالیت مجلس هفدهم را به رفراندوم گذاشت و آن را منحل کرد.
در چنین شرایطی روزنامههای وابسته به بیگانگان وظیفه داشتند که انواع شایعات را علیه مصدق منتشر کنند. مضمون این شایعات توسط سیا از پیش تعیین شده بود:
مصدق از حزب توده و اتحاد شوروی حمایت میکند.
مصدق دشمن اسلام است زیرا وابسته به حزب توده است و اهداف تودهایها را تأمین میکند.
مصدق موجب ترویج افکار تجزیهطلبانه در میان عشایر شده است.
مصدق آگاهانه کشور را به سوی ورشکستگیِ اقتصادی هدایت میکند.
قدرت، سبب انحراف مصدق شده است و در حال حاضر او صفات یک دیکتاتور را دارد.
این خط تبلیغی توسط یک شبکه منظم که با نام رمز بدامن ( Bedamn ) از آن یاد شده و توسط دو ایرانی با نامهای رمز نِرِن و سیلی و زیر نظر انگلیسیها اداره میشد، دنبال میگردید. دونالد ویلبر که مدیریت بخش تبلیغاتی کودتا را بر عهده داشت از یک سو رهنمونهای لازم را به مطبوعات و روزنامههای محلی در نگارش شمار زیادی مقاله علیه مصدق ارایه میداد و از دیگر سو کاریکاتورهایی را که گروه هنری سازمان سیا ترسیم کرده بود در اختیار آنها میگذاشت. با نزدیک شدن زمان کودتا، تبلیغات ضد مصدق شدت یافت. روزنامه اطلاعات در 23 مهر 1332 از دیدار جمعی از روزنامهنگاران به جلوداری محمد علی مسعودی (مدیرمسئول اطلاعات) با سپهبد زاهدی خبر داده است.
ب ) بخش نظامی– کیم روزولت در این باره مینویسد:
اولین هدف، پشتیبانی شاه برای سازمان دادن حمایت نظامیان بود. ما قصد داشتیم به دقت با رهبران مورد نظر و انتخاب شده در ارتش تماس پیدا کنیم. در مورد جانشین مصدق میدانستیم که انتخاب شاه، تیمسار فضل الله زاهدی است. ما او را میشناختیم و به او اطمینان داشتیم. زاهدی پس از آن که مصدق کوشید او را دستگیر کند به مخفیگاه پناه برده بود. ما میدانستیم که به جز چند نفر از سران ارتش، دیگران طرفدار مصدق نیستند و اگر قرار باشد میان مصدق و شاه یکی را انتخاب کنند، قطعاً شاه را انتخاب میکردند.
بر اساس گزارش رسمی سیا در طراحی این بخش از عملیات چند اصل باید در نظر گرفته میشد:
عملیات بر این اساس طراحی خواهد شد که نیروهای نظامی، آماده نبرد به نفع شاه هستند.
جنگ افزارهای نظامی در وضعیت مطلوبی قرار ندارند.
بررسی دقیق شخصیتهای نظامیِ برجسته، امکانات نظامی ارتش ایران به ویژه در پادگانهای تهران.
بررسی دقیق ارتباطات نظامی، زاغههای مهمات، آمادگاههای نظامی تهران
ساختار فرماندهی در نیروهای مسلح ایران
فاصله مکانی و زمانی تهران با دیگر نقاط ایران، جادهها و خطوط راه آهن و ...
طبق این طرح قرار بود که شاه ایران، نقش نمادین فرماندهی کل نیروهای مسلح را بر عهده گیرد و به عنوان عالیترین مقام کشور، فرمان عزل مصدق و انتخاب زاهدی به نخست وزیری را امضا کند، اما مشکل این بود که شاه جوان که میپنداشت دست پنهان سیاست انگلیس قصد دارد او را از سلطنت کنار زند، از امضای چنین فرمانهایی به شدت واهمه داشت! سیا ابتدا از طریق اشرف پهلوی که در آن زمان توسط دکتر مصدق به خارج از ایران تبعید شده بود، سعی کرد او را به همکاری با کودتاچیان وادارد. به این منظور، اشرف بدون اجازه به ایران برگشت و با شاه گفتگو کرد. مصدق، اشرف را دوباره بیرون کرد. این بار سیا از طریق یک افسر عالی رتبه آمریکایی، ژنرال شوارتسکف که در مسیر سفرش توقفی کوتاه و البته کاملاً تصادفی(!) در تهران داشت با او وارد مذاکره شد، اما شاه همچنان مردد بود. سرانجام کیم روزولت که مخفیانه به ایران آمده بود، به شکل کاملاً سری با شاه دیدار کرد و به او اطمینان داد که آمریکا و انگلیس هر دو از او حمایت میکنند. قرار شد دُرستی سخنان روزولت را یک جمله رمزگونه که از رادیو دولتی انگلیس بیبیسی پخش میشد، تأیید کند. گوینده رادیو در بخش شامگاهی در شب موعود، به جای آن که بگوید:«حالا نیمه شب است» طبق قرار قبلی روزولت با شاه گفت: «حالا درست نیمه شب است». همچنین قرار شد شاه در زمان کودتا در تهران نباشد تا هیچ خطری او را تهدید نکند. هدایت عملیات بر عهده پایگاه سیا در تهران گذاشته شد و یک مرکز مخابراتی مهم در نزدیکی نیکوزیا در قبرس وظیفه پل ارتباطی تهران با واشنگتن را بر عهده گرفت. اجرای عملیات برای روز 25 مرداد 1332 برنامهریزی شد. کودتا با ربودن دکتر سید حسین فاطمی وزیر خارجه و تیمسار تقی ریاحی رئیس ستاد ارتش آغاز میشد تا امکان هرگونه مقاومت کشوری و لشکری در برابر کودتاچیان از بین برود. همچنین قرار بود سرهنگ نعمتالله نصیری (رئیس بعدی ساواک) با حمایت تعدادی تانک به خانه مصدق رفته و با ابلاغ حکم برکناری او از نخستوزیری، او را دستگیر کند. ظاهراً همه چیز برای اجرای کودتا آماده شده بود.
اجرای کودتا
همزمان با سفر تفریحی شاه به کلاردشت مازندران و انحلال مجلس شورای ملی توسط مصدق، عملیات کودتا آغاز شد. سرهنگ نصیری در ساعت یک بامداد 25 مرداد برای ابلاغ فرمان شاه به خانه مصدق رفت. مصدق که همان شب از طریق برخی عوامل نفوذی حزب توده در ارتش از توطئه کودتا باخبر شده بود، دستور داد نصیری را بازداشت کنند. توطئه ربودن دکتر فاطمی و ریاحی نیز ناکام ماند. کودتا لو رفته بود و کودتاچیان با شکست روبرو شدند. شاه که از شکست طرح کودتا آگاه شد با یک فروند هواپیمای اختصاصی کوچک از مازندران به بغداد گریخت و دو روز بعد از آنجا به ایتالیا رفت. صبح روز 25 مرداد ماه خبر شکست کودتا و بازداشت گروهی از افسران کودتاچی از رادیو تهران پخش شد. در بیشتر شهرها ازجمله تبریز، اصفهان و اهواز، گروههایی از مردم با تعطیلی بازار، در تلگرافخانهها متحصن شده و ضمن نطقهای مهیج در پشتیبانی از دولت مصدق، مجازات فوری خائنین را تقاضا کردند.
در تهران تظاهرات گستردهای در میدان بهارستان به حمایت از دولت مصدق برگزار شد و تعدادی از رهبران جبههملی سخنانی تند علیه حکومت پهلوی ایراد کردند. روزهای 25، 26 و 27 مرداد ماه، تهران صحنه چنان تظاهرات گستردهای از طرفداران حزب توده شده بود که در هیچ زمان دیگری سابقه نداشت. سران حزب کوشیدند شکست کودتا را به خود نسبت دهند و بیتوجه به فضای ملتهب و شکننده آن روز کشور، شعار برقراری جمهوری دموکراتیک و نابودی نظام سلطنتی را سر دادند. در و دیوار شهر از اعلامیههای ضد حکومتی حزب توده پُر شده بود. دکتر سید حسین فاطمی نیز در سخنرانی خود در میدان بهارستان، حکومت پهلوی را به شدت مورد حمله قرار داد.در همین حال، مجسمههای رضاشاه و پسرش محمدرضا از میدانهای اصلی شهر پایین کشیده شد. اینگونه اقدامات افراطی، دُرست حالتی بود که کودتاچیان آرزو داشتند: نشان دادن جو ناآرام و متشنج کشور و ناتوانی مصدق در اداره امور! کودتاچیان دستههایی را بسیج کردند که به نام حزب توده در خیابانهای لالهزار و امیریه شیشههای مغازهها را شکسته و آنها را غارت کنند و چنین وانمود کنند که این اقدامات از سوی حزب توده است. به نام حزب توده و با پوشش طرفداری از مصدق، دهها تلفن تهدیدآمیز به رجال و شخصیتهای مشهور دینی و مذهبی زده شد. آشوب و ناامنی خیابانهای پایتخت را فراگرفته بود. فرماندهان آمریکایی کودتا از ناآرامیهای به وجود آمده بیشترین بهرهبرداری را کردند و از طریق ابزارهای تبلیغاتی خود، شایعه گرفتار شدن کشور در دست کمونیستها را منتشر کردند.
به این ترتیب زمینه برای پیروزی کودتای شکست خورده فراهم شد. دونالد ویلبر در گزارش خود مینویسد: «افراد پایگاه سیا در تهران شبهای سختی را بدون خوابیدن به صبح رساندند ... کارول گزارش داد که به دستور ژنرال ریاحی تانکها و نظامیان در اطراف منزل مصدق مستقر شدهاند و نیروهای امنیتی در شهر در حال گشت هستند ... تصمیم گرفته شد که تلاشهای وسیعی به عمل آید تا مردم ایران قانع شوند که زاهدی نخستوزیر قانونی است و مصدق غاصب این مقام است و سعی دارد با کودتا آن را حفظ کند ... مأموران پایگاه با زیرکی، ویژهنامهای در قطع بزرگ منتشر کردند که در آن همه شایعات جاری چاپ شد ولی به گونهای تحریف و القا شده بود که مردم تصور کنند کودتا برای خارج ساختن شاه از صحنه و توسط مصدق صورت گرفته است! ... روزنامه «ملت ما» در چاپ بامداد خود دقیقاً همین مطالب را تکرار کرد. روزنامه پُر تیراژ کیهان به فرمان شاه مبنی بر عزل مصدق و انتخاب زاهدی به نخست وزیری اشاره کرد ... خیلی زود شایعه کودتای ساختگی مصدق همه شهر را فرا گرفت ... رادیو تهران بیانیهای را خواند که در آن آمده بود:«طبق خواست و اراده ملت که در جریان همه پرسی بیان شده است، مجلس هفدهم منحل و انتخابات مجلس هیجدهم به زودی برگزار خواهد شد.» این بیانیه و سخنان ضد شاه دکتر فاطمی و نیز تبلیغات بیپرده و آشکار حزب توده در خصوص برقراری جمهوری، در قانع کردن اذهان عمومی درباره این سخن که «مصدق میخواهد رژیم سلطنتی را حذف کند» بسیار موثر افتاد ... به ابتکار من متن مصاحبهای جعلی با زاهدی تهیه و همراه فرمانهای شاه به روزنامهها داده شد تا به چاپ رسد. همه تلاش بر این بود که این فرمانها خصوصاً در بین نیروهای ارتش و مطبوعات توزیع شود. همزمان برای پایگاههای سیا در کراچی، دهلینو، قاهره، دمشق، استانبول و بیروت دستور تبلیغاتی ارسال شد تا منحصراً درباره قانونی بودن دولت زاهدی تبلیغات شود ... روزنامههای داد و شاهد دولت مصدق را عامل کودتا معرفی کردند و او را مستحق مجازات اعدام دانستند. روزنامه کیهان گفتههای رادیو بیبیسی را عیناً منتشر کرد که در آن گفته شده بود که نخست وزیر قانونی ایران زاهدی است، امّا مصدق علیه او کودتا کرده است و شاه چون جان خود را در خطر دیده، مجبور شده است ایران را ترک کند! ... در این مدت پایگاه، مشغول حفاظت از زاهدی بود و او را به مکان امن فرستاد تا هم از دستگیر شدنش به دست مصدق جلوگیری کند و هم آن که در دسترس آمریکاییها باشد که به آسانی و به صورت قانونی بتوانند با او ارتباط برقرار کنند ...»
کودتاچیان جنگ روانی پیچیده و گستردهای را علیه مصدق به اجرا گذاشتند. به ابتکار سیا، خبرگزاریهای غربی با توجه به اوضاع آشفته ایران گزارش دادند که «مصدق نخست وزیر بر کنار شده، با همکاری حزب توده علیه نظام سلطنت مشروطه کودتا کرده است!»در این حال اقدامات افراطی و نسنجیده حزب توده نیز بسیار مؤثر افتاد زیرا تمام توجه مصدق به سوی حزب توده و مهار کردن آن معطوف شد و از کودتاچیانی که در مخفیگاههای خود به سر میبردند، غافل ماند. عصر روز 27 مرداد مصدق توانست به ناآرامیها خاتمه دهد. به دستور مصدق برگزاری هرگونه تظاهرات در روزهای بعد ممنوع شد. حدود ساعت 9 صبح روز 28 مرداد ماه، دستههایی از اوباش و اراذل به همراهی گروهی از زنان بدنام تهران از سمت بازار به سوی شمال شهر به حرکت درآمدند و با سر دادن شعار «جاوید شاه»، «مرگ بر تودهایها» و «مرگ بر مصدق» به دفاتر روزنامههای طرفدار مصدق و حزب توده حمله برده و آنها را غارت کردند. رفته رفته بر شمار این دستهها افزوده شد. بار دیگر شهر به آشوب کشیده شد، در حالی که دیگر از هزاران طرفدار حزب توده و دکتر مصدق در خیابانها هیچ خبری نبود!
مصدق به رئیس شهربانی دستور داد تا آشوب را بخواباند. اما او آشکارا سرپیچی کرد. نیروهای نظامی و انتظامی که در سطح شهر حضور داشتند نه تنها از این آشوبها جلوگیری نکردند بلکه آن را به نشانه تظاهرات مردمی در طرفداری از شاه و نظام سلطنتی مورد حمایت قرار دادند. تظاهرکنندگان که از سوی پایگاه مخفی سیا هدایت میشدند حدود ساعت 2 بعدازظهر رادیو تهران را به تصرف خود درآوردند. برنامههای عادی رادیو قطع شد و گوینده که فرمانهای شاه مبنی بر عزل مصدق و انتخاب زاهدی را به تکرار میخواند به دروغ گفت که دولت مصدق سقوط کرده است! همزمان گروههایی دیگر از اوباش و چماقداران، ادارات دولتی را مورد حمله قرار دادند. از این پس نیروهای ارتشی نیز وارد عمل شدند و کودتا چهره زشت خود را نمایان ساخت. سیل شورشیان که از حمایت نظامیان برخوردار بودند، به سوی منزل مصدق در خیابان کاخ (فلسطین کنونی) رهسپار شد. ساعت 5 بعد از ظهر خانه مصدق به محاصره شورشیان و نظامیان حامی آنها درآمد و پس از زد وخورد شدیدی بین مهاجمان و محافظان خانه، که به کشته شدن گروه زیادی انجامید، او مجبور به ترک آنجا شد. خانه مصدق، که دفتر کارش هم بود در آتش خشم بیگانگان سوخت و اموال آن به دست اوباش و اراذل غارت شد. کودتاچیان سرتیپ ریاحی را در محل کارش توقیف کردند، آنگاه زاهدی را از مخفیگاهش بیرون آوردند و به محل نخست وزیری منتقل کردند. به این ترتیب کودتای 28 مرداد به پیروزی رسید. گزارشهای پزشکی قانونی از کشته شدن 46 نفر و مجروح شدن 58 نفر دیگر در این حوادث خبر میداد اما برخی گزارشها تعداد مجروحین را تا 233 نفر تخمین میزد.
پس از کودتا
روز بعد، 29 مرداد 1332 مصدق خود را به نیروهای کودتا تسلیم کرد. پیرمرد را در اتاقی در باشگاه افسران بازداشت کردند و پس از چندی در یک دادگاه نظامی به محاکمه کشدیدند. پیرمرد در دفاع از خود به تکرار گفت که تنها جرمش این است که نفت ایران را ملی کرده است! سه سال حبس و تبعید به روستای احمدآباد تا پایان عمر، حکمی بود که دادگاه نظامی برای مصدق صادر کرد. شاه فراری نیز در 31 مرداد ماه به کشور بازگشت. او در دیداری که با کرمیت روزولت داشت، ضمن تشکر، به او گفت:
من تاج و تختم را از برکت خداوند، ملت و ارتشم و شما دارم ... و هر گاه فاطمی را به خاطر سرنگونی مجسمههای من و پدرم پیدا کنم، بی درنگ اعدامش خواهم کرد!
شاه برای بیست و پنج سال بعد، صمیمانهترین روابط را با آمریکا برقرار کرد. در این مدت، هزاران مستشار نظامی آمریکا در ارتش ایران حضور داشتند. با کمکهای اطلاعاتی سیا و سازمانهای جاسوسی انگلیس و اسرائیل، سازمان اطلاعات و امنیت کشور(ساواک) بنیان گذاشته شد و دورهای از وحشت و خفقان بر کشور حاکم گردید.
دولت کودتا در یک کنسرسیوم (قرارداد چندجانبه) امور نفت ایران را به شرکتهایی از آمریکا، انگلیس، فرانسه و هلند واگذار کرد. البته سهم دو کشور نخست، بسی بیشتر از بقیه بود. اینک انگلیس و آمریکا پاداش خود در کودتا را دریافت میکردند و چنین بود که تمام تلاشهایی که در جهت ملی شدن نفت ایران به عمل آمده بود، با دسیسهچینی و دخالت تمام عیار آمریکا و انگلیس، نقش بر آب شد.
* کارشناس ارشد تاریخ ایران
انتهای پیام/