یغما گلرویی: نمیتوانند مرا از این سرزمین فراری بدهند
هادی حسینینژاد: یغما گلرویی که بارها در زمان استقرار دولتهای مختلف دچار محدودیتهای متعدد و ادامهداری در انتشار آثارش بوده است، همچنان رویای روزی را دارد که هر هنرمند، نویسنده و شاعری بتواند آثارش را بدون سانسور به دست مخاطبان خود برساند. او همچنین عناوین توهین آمیزی را که برخی از سایتهای تندرو بر علیهاش استفاده میکند، حاصل فضایی ناامن برای اهالی هنر در جامعه میداند.
مشروح گفتوگو با این شاعر و ترانهسرا را میخوانید:
شما از جمله شاعران و ترانهسرایانی هستید که در مقاطع مختلفی از فعالیت، با ممنوعیت انتشار آثارتان مواجه بودهاید و همواره به سیستم ممیزی و نحوه برخورد ممیزان اعتراض کردهاید. با روی کار آمدن دولت جدید، تا حدودی این موانع برداشته شد و به زعم اهالی نشر و قلم، رویکردها در اداره کتاب و ارشاد، بیشتر به سمت تساهل و تسامح پیش رفت و چند کتاب از شما نیز («باران برای تو میبارد»، «تصور کن» و «من رویایی دارم») مجوز نشر گرفت. به عنوان اولین سوال، آیا این تغییر موضع در ارشاد را قبول دارید؟
شکی نیست که ارشاد سعی کرده است فضا را بازتر کند. من با حرفِ شما به خصوص با عبارتِ «تاحدودی» در جملهتان موافقم. ارشاد در بخشهایی فضای فرهنگی را تلطیف کرده اما مشکل، تزلزلش در دفاع از مجوزی است که صادر میکند. همین دو مجموعه شعر و ترانهای که شما از آنها نام بردید به شدت از طرف مخاطب مورد استقبال قرار گرفت اما ارشاد بعد از چند نوبت چاپ، مجوز هر دو را باطل کرد! این رفتار باعث سرخوردگیِ مخاطب و بلاتکلیفیِ مولف میشود. یعنی با این کار ارشاد دارد خودش را زیر سوال میبرد. تکلیفِ منِ شاعر و نویسنده که معلوم است: آنگونه که فکر میکنم نوشتن، و به امکان چاپ داشتن یا نداشتنش فکر نکردن. ارشاد باید تکلیفش را با خودش روشن کند. من متوجه هستم که بخشی از این استواری نکردن در کارِ ارشاد به سنگاندازیِ جناحِ دیگر و وسایل ارتباط جمعی آنها برمیگردد ولی در نهایت همه چیز به حسابِ ارشاد گذاشته میشود.
هفتهای نیست که مطلبی علیهِ من در این سایتها منتشر نشود: چرا در افتتاح فلان فروشگاه شعر خوانده، چرا در ایران است... چرا زنده است... |
در این چند ساله سایتهایی با نام جعلی «خبرگزاری» به وجود آمدهاند که خود را وارث و حرمتدارِ خونِ شهدا جا میزنند، هر دروغ و اتهامی را به هر کسی بخواهند وارد میکنند و هیچکس هم جلودارشان نیست. البته من موافق بسته شدن هیچ خبرگزاریای - حتی از نوع دروغسازش - نیستم اما به هر حال همان ارشادی که به نشریات مستقل نظارت میکند باید به جای عوض کردنِ روش خود و پس گرفتن مجوزهایش با این سایتها برخورد کند. اخبار این سایتها گاهی آنقدر بیشرمانه و مضحک است که انسان مات میماند کسی که نام «خبرنگار» بر خود نهاده است چطور میتواند چنین اراجیفی را به عنوان خبر منتشر کند. هفتهای نیست که مطلبی علیهِ من در این سایتها منتشر نشود. چرا در افتتاح فلان فروشگاه شعر خوانده، چرا در ایران است، چرا کارگاه شعر دارد، چرا نمایشگاه عکس میگذارد، چرا زنده است. فقط من را به سرقت بانک متهم نکردهاند! میخواهند مرا با این جوسازیها کلافه و منزوی کنند اما نمیتوانند. تازه همین رفتار غیراخلاقی هم از سوی رسانهای که نام «ملی» را هم یدک میکشد در قالبِ انتشار اخبار، مشاهده میشود. رسانهای که همچنان سریالهای قدیمی و کار بسیاری از خوانندگان را با ترانه من پخش و در روزهای خاص برای تشجیع مردم از ترانه «خلیج فارس» من استفاده میکند و از طرفی در اخبارش مرا «ترانهسرای مبتذل» مینامد. حالا اینکه چرا وقتی خود همان رسانه در تمام این سالها از ترانههای من استفاده میکرد مبتذل نبودم، جای سوال دارد. البته به زودی شکایتی علیه «صدا و سیما» تنظیم میکنم تا از پخش آثارم در آن جلوگیری شود. نمیشود هم آثار کسی را از شبکهای پخش کرد و هم در اخبار همان شبکه او را «مبتذل» معرفی کرد. گرچه در این زمان و زمانه آنچه به جایی نرسد فریاد است... جدیداً هم بنده را به لقبِ «شاعر هتاک» که پیشتر به جنابِ «یدالله رؤیایی» نسبتش میدادند، مفتخر کردهاند، در تمام خبرهای اینگونه از من به عنوان «شاعر هتاک»، یا «شاعرِ شاهین نجفی» یاد میشود درحالی که من با بیش از چهارصد خواننده در داخل و خارج ایران کار کردهام که این خواننده هم یکی از آنهاست و شش ترانه از من را اجرا کرده است.
به هر حال بعضی شعرها و کارهای این خواننده حساسیتزا است.
حرفی نیست، اما موضوع این است که نمیشود به خاطرِ آثار و عملکردِ کسی، دیگری را محکوم کرد. من با خوانندگان زیادی کار کردهام. هرکدام از این چهارصد خواننده فردا روزی ممکن است کاری کنند، یا چیزی بخوانند که اینجا با واکنش عدهای مواجه شود؛ آن وقت من –به عنوان کسی که در کاری دیگر با آن خوانندهها همکاری داشتم- باید جوابگو باشم؟ من به تکتکِ آهنگهایی که از ترانههایم اجرا شده است، افتخار میکنم و پای تمامِ آن اجراها -حتی همان چند ترانه-ایستادهام. نه مثل بسیاری دیگر پنهانشان میکنم و نه برای راه گم کردن خود را به بیخبری میزنم. سه سال پیش با دوستان ترانهسرای دیگری برای همین اجراها به دادگاه رفتهام و مدتی است همگی در انتظار آمدنِ حکم هستیم. بنابراین من پاسخگوی ترانههای خودم هستم و نه مسایل خارج از آثارم. این حرفها را هم برای مبرا کردنِ خود نمیگویم. همانطور که گفتم به کارنامهام میبالم. خوشبختانه بخش اعظم کارهای اجرا شده از من با آهنگسازی و اجرای بزرگترین نامهای موسیقی مردمی صورت گرفته و به آثارِ ماندگاری بدل شده وکارنامه قابل دفاعی برای من است که به آن افتخار میکنم.
شعری که من در موردِ صد و هفتاد و پنج غواص نوشتهام هزاران بار در فضای مجازی بازنشر شده اما سایتهای مخالف من در مقابلش سکوت کردهاند |
انتشار کتابهای شما به صورت رسمی در این دوره، واکنشهای تندی را به همراه داشت و نمود روشن از آن را در نمایشگاه کتاب امسال به صورت جمعآوری کتابهایتان دیدیم. ممکن است توضیح بدهید وضع این کتابها در حال حاضر چگونه است.
متاسفانه یک تشکیلاتِ مخربِ فرهنگی وجود دارد که به عنوان حرفه رسانهای، سعی دارند فضای جامعه را مدام در تشنج نگه دارند و چوب لای چرخ دولت بگذارند. اینها حتی تیتر زدهاند که چرا فلانی آزادانه در خیابانهای تهران راه میرود. یعنی اصولاً با زنده بودن و ترددِ من هم مشکل دارند. مرکز این نوع کار غیرشرافتمندانه یعنی خبرسازی علیه افرادی که دوستش ندارند هم، یکی از سایتها است که علیه خیلیها در آن خبرسازی میشود. باخبرم که تمام مطالب مربوط به مرا یک نفر در آنجا به دلایل خصومتِ شخصی من منتشر میکند. یعنی آنقدر اوضاع حسینقلیخانیست که به صرف اینکه کسی در این رسانه از کسی خوشش نیاید، میتواند هر اتهام و دروغی را به او نسبت دهد و آن را در قالبِ یک خبر منتشر کند. برای مثال شعری که من در موردِ صد و هفتاد و پنج غواص نوشتهام هزاران بار در فضای مجازی بازنشر شده است اما اینگونه سایتها در مقابلش سکوت کردهاند چون دغدغه جنگ فقط بهانه و پوششی برای آنهاست برای باز بودن دستشان در کوبیدنِ صداهای مستقلِ ادبیات.
جالب است بدانید همین فرد به من پیغام داده است که تا از ایران نروم، به نوشتن دربارهام ادامه خواهد داد. همینجا خیال او و همراهانش را روشن کنم که قصد مهاجرت از ایران را ندارم و با وجود تمام این سختیها از این سرزمین نمیروم. من بیرون از این سرزمین نمیتوانم بنویسم. برای ماندنم هم نه مِنتی بر سرِ کسی دارم نه دلیلِ عاقلانه دندانگیری. شعر تنها در این سرزمین از من سراغ میگیرد و اینجا میمانم تا شعرم بماند. مخاطبانم را در کنار خود دارم. نمیتوانند مرا از این سرزمین فراری بدهند. آن دسته دروغبافی که اهدافِ غیرانسانی خود را پشتِ نامِ بزرگِ شهدای جنگ پنهان میکنند باید از این سرزمین بروند... اما درباره سوالتان؛ خوشبختانه چاپِ آخر این کتابها هنوز در بازار موجود است اما با اتمامش گمان نکنم امکان چاپ مجددی بیابد. جدا از این کتابها، ناشر حدود هفت، یا هشت مجموعه دیگر از من را به ارشاد فرستاده که نزدیک سه سال است هیچ پاسخی به آنها داده نمیشود و در سایت ارشاد پرونده آن کتابها غیر فعال شده است. من در عجبم که وزارت ارشاد چگونه همچنان اعلام میکند ما هنرمند ممنوعالفعالیت نداریم؟ پس این هفت سالِ گذشته مرا چگونه تعریف میکنند؟ مرکز موسیقی در هفت سال گذشته کلاً به هیچ اثری با نام من مجوز اجرای موسیقیایی نمیدهد. دو عنوان کتاب از شعر و ترانههایم از نود و دو به بعد منتشر شدهاست که آنها هم بعد از چند چاپ، مجوزشان پس گرفته شده است. کتابهایی که سالهای قبل منتشر شدهاند هم وقتی برای تجدید چاپ میروند مجوز نمیگیرند. همین نمایشگاه عکس هم مورد بازخواستِ بخش تجسمی وزارت ارشاد قرار گرفته است که چرا برگزارش کردهایم، جنابِ وزیر ارشاد لطف کنند به من بگویند ممنوعالفعالیتی یعنی چه؟
لغو مجوزی که خود ارشاد آن را صادر کرده (منظورم ممانعت از بازنشر کتابها در نوبتهای چاپ جدید است)میتواند مؤید این نگاه باشد که به رغم نگاه مثبت مسئولان ارشاد، فشارها باعث شده است که ارشاد از موضع خود کوتاه بیاید. نظر شما هم همین است؟
اگر ارشاد پای مجوزهایش نایستد و از هنرمند قبل و بعد از انتشار اثرش حمایت نکند وجاهتِ قانونی خود را از دست خواهد داد |
دقیقا همینطور است. ببینید؛ به هرحال نویسنده و ارشاد از پس هم برمیآیند. یعنی ما میتوانیم لااقل با ارشاد دیالوگ داشته باشیم و حتی اگر از ممیزیاش ناراضی هستیم این نارضایتی را بیان کنیم چون بسیاری از اهالی ارشاد حداقل با فرهنگ و ادبیات آشنایی دارند اما این کوتاه آمدنهای ارشاد در مقابلِ فشارها باعث میشود دیالوگ هنرمند و ارشاد هم منتفی شود چون چانه زدن برای مجوزی که با گردش قلمِ فلان جوان متعصب در یک سایتِ خبری باطل میشود چه فایدهای دارد؟ دولت فعلی تا اینجای فعالیتش موضوع توافق هستهای را در اولویت قرار داده بود و حالا وقتش است به وعدههای دوران انتخابات عمل کند. کو آن صنفی که قرار بود امور هنرمندان به آن واگذار شود؟ اصلا چند صنفِ مستقلِ غیرِ دولتی در این یکی دو سال مجال و رخصتِ تشکل داشتهاند؟ ارشاد اگر مقتدر عمل نکند و پای مجوزهایش نایستد و از هنرمند قبل و بعد از انتشار اثرش حمایت نکند وجاهتِ قانونی خود را از دست خواهد داد. از خاطر نبریم که من همیشه منتقدِ ارشاد و ممیزی بوده و هستم. اما در دورانِ گذشته – به جز زمان احمدینژاد – لااقل تکلیف آدم مشخص بود که فلان کار وقتی مجوز گرفت دیگر به آسانی نمیشود مجوزش را باطل کرد. یعنی آن مجوز اعتبار داشت اما این نوع عملکردِ ارشاد خودِ مجوز را هم بیاعتبار میکند. یعنی رفته رفته فضا طوری میشود که هر کسی میتواند با نوشتن یک مقاله در نشریهای مثلا از اکران یک فیلم جلوگیری کند. این روند، آرامش فرهنگی جامعه را به هم میزند و امنیتِ هنرمند را مختل میکند. گروههای فشار سابق، امروزه از طریق همین به اصطلاح رسانههای تندرو و با فحاشی و ایجاد رعب در فضای مجازی اهدافشان را دنبال میکنند. موتورسواران دیروز حالا پشتِ لپتاپِ سایتهای دروغسازِ خبری نشستهاند.
این نوع هجمه و توهین به هنرمندان مختلف مدتی است در فضای مجازی مرسوم شده است و شما اغلب به آنها واکنش نشان دادهاید.
بله. شوربختانه در بسیاری از موارد، مخاطبِ ناآگاه هم با موجِ این توهینها همراه میشود. مثل مواردی که برای چند بازیگر سینما مثلِ بهاره رهنما، مهناز افشار، یا اخیرا بهرام رادان اتفاق افتاد و جای تاسف دارد. در هرجای جهان چنین اتفاقاتی قابل پیگردِ قانونیست و هنرمند میتواند به خاطر نشر اکاذیب از نشریات یا سایتهای مذکور شکایت کند اما در سرزمین ما مجبور به عذرخواهی از همان نشریه دروغساز میشود. متاسفانه بخشی از مخاطب ناآگاه هم بدون باخبری از اتفاقاتِ تلخِ پشتِ پرده به جای نقد کردنِ آن نوع نشریات از هنرمند گلهمند میکند و این بخشِ دردناکِ ماجراست. به گمان من وظیفه ارشاد است که در چنین مواردی از هنرمندان حمایت کند و از طرفی خودِ هنرمندان باید حامیِ هم باشند. همانطور که گفتید من همیشه در این گونه موارد از دوستانِ هنرمندم دفاع کردهام و میکنم. اگر ما به نوعی اتحادِ درونی با هم برسیم هر کسی نمیتواند به سادگی کارنامه و شخصیتمان را زیر سوال ببرد و به خاطر یک اظهارنظر شخصیِ ساده برایمان پروندهسازی کند. در تمام جوامع دنیا هنرمندان مورد احترام هستند و از حرمتشان نگهبانی میشود جز سرزمینِ ما. من تنها به وظیفهام در مقابل هنرمندان دیگر عمل کردهام و امیدوارم روزی همه به این اجماع در حمایت از خانواده هنر برسیم.
یک کارنامه آبرومند ساختن و استیضاح شدن بهتر از دست به عصا رفتن و بیعملی است |
همانطور که طی این دوسال شاهدش بودیم، ارشاد در حوزههای مختلف (سینما، کتاب، موسیقی و...) هم مورد انتقادهای سختی قرار گرفته است که حتی منجر به بازخواست وزیر ارشاد از سوی شماری از نمایندگان مجلس نیز شده است. به عنوان یک هنرمند مستقل، چه انتظاری از وزیر ارشاد داشتید و چه شد؟
من به دلیل همان استقلالی که در سوالتان به آن اشاره کردید، انتظاری از کسی ندارم چون شأنِ هنر و هنرمند را والاتر از آن میدانم که فضای آزاد هنری را از کسی –حتی وزیر یک دولت– گدایی کند اما ایشان برای ماندنِ نامِ نیکی از خود هم که شده بهتر است با این انتقادها پا پس نکشد. ختم تمام این دلواپسبازیها و کورباش دورباشهای منتقدان مثلا چه میتواند باشد؟ دیگر بالاتر از «استیضاح» که نیست؟ یک کارنامه آبرومند ساختن و استیضاح شدن بهتر از دست به عصا رفتن و بیعملی است. متاسفانه رسانههای هوادار دولت هم از استیضاح یک هیولا ساختهاند. اگر وزیر با تکیه به شعارهای دولت به باز شدن فضای هنری معتقد است باید پای این اعتقاد بایستد حتی به قیمتِ استیضاح شدن در مجلس که در روزگار ما بیشتر اسباب تفاخر است، تا شرمندگی.
آنطور که در گفتوگوها و یادداشتهایی که پیش از این بارها از شما منتشر شده، آمده است، یکی از مخالفان اعمال ممیزی بودهاید. امروز نظرتان چیست؟
رابطه هنرمند و ممیزی هرگز رابطهای دوستانه نبوده و نخواهد بود. هنرمند متعهد همیشه مخالف ممیزی است. در هر حال، آنکه آثارش دچار حذف میشود قیچیبهدستان را دوست نخواهد داشت و با آنها موافق نخواهد بود. این کاملا واضح است. کدام هنرمند و آفرینشگر را دیدهاید که راضی به حذف بخشی از اثرش باشد؟ آنهایی که صدایشان درنمیآید هم به باریکه آبی دلخوشند و دریا را از یاد بردهاند. من هرگز با ممیزی، به هر شکل و روشی که اجرا شود، موافق نخواهم بود. در تمام اینسالها هم در هر فرصتی این مخالفت را اعلام ابراز کردهام. ممیزی یعنی توهین به خلاقیت هنرمند. شاید خیلی از هنرمندان این توهین را نادیده بگیرند و به قیمتِ انتشار اثر زیر بارِ آن بروند و دم نزنند اما من گمان نکنم هرگز در این باره سکوت کنم چون مبارزه با سانسور را وظیفه هر هنرمند و نویسندهای میدانم. اصلا مگر میشود به هنر باور داشت و موافق سانسور بود. هرگز حرفی برخلافِ این از من نخواهید شنید.
اگر رویای نشر، برداشته شدن ممیزیها و رسیدن به جایگاهی است که مطبوعات دارند ، مستلزم این است که اهالی نشر مسئولیت انتشار آثارشان را در برابر قوانین به عهده بگیرند. اما دیدیم که وقتی بحث واگذاری ممیزی به ناشران پیش آمد، آنها پا پس کشیدند و انصراف خود را اعلام کردند. البته واکنشآنها به دلیل روشن نبودن قوانین و نگرانیهای بسیار، دور از منطق هم نبود. در این وضع فکر میکنید رویای نشر آزاد و البته مقید به قانون، چگونه محقق خواهد شد؟
من از چهل سالگی گذشتهام و همچنان در حسرت روزی هستم که آثارم بدون حذف به دست مخاطبانم برسد اما شک ندارم یک روز این آرزو محقق خواهد شد |
باید در این مورد به ناشر حق داد. ناشری که سالانه چندین عنوان کتاب منتشر میکند باید نگران این باشد که شاید چیزی در این همه کتاب به کسی برخورد و شکایت او و گرفتاری نشر را به دنبال داشته باشد. من معتقدم هر نویسنده باید مسئول نوشته خود باشد و اگر هم احیانا اثری از او شکایتی را به دنبال داشت توسط دادگاهی آگاه به ادبیات و هنر به این شکایت رسیدگی و در صورت محکومیت، نویسنده جریمه شود. متوجه هستم با این حرفها دارم خودم و همصنفانم را در معرض دادگاه و شکایت قرار میدهم اما اگر این به انتخاب خود نویسنده باشد دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت؛ یعنی هر نویسنده و مترجمی خواست اثرش را به شورای ممیزی ارشاد بفرستد و هر کس نخواست آن را به ضمانت خودش منتشر کند و اگر کسی اعتراضی داشت جوابگویش باشد.
البته این روش هم اما و اگرهای زیادی دارد که مثلا تکلیف نویسندگان درگذشته چه میشود؟ یا مثلاً با ترجمهها چه باید کرد؟...
من باور دارم اگر بخواهیم سطح هنر و ادبیات را بالا ببریم باید ممیزی را حذف کنیم و بخش نظارت فرهنگی فقط بتواند آثار را از نظر کیفی و محتوایی ردهبندی کند. کاری که در تمام کشورهای جهان شایع است. شاید گذر به این سمت تبعات به همراه داشته باشد اما راه حل نهایی همین برداشته شدن ممیزی است. در همین کشور همسایه ما افغانستان با وجود جنگ و تمام مصیبتهایی که از سر گذرانده و تعصباتی که در آن وجود دارد، آزادی نشر بیشتر از سرزمینِ ماست. «لولیتای» ناباکوف که هرگز رخصتِ چاپِ کامل در این سرزمین را نداشته در آن کشور منتشر شده است و ما همچنان گرفتارِ ممیزی ماندهایم. من از چهل سالگی گذشتهام و همچنان در حسرت روزی هستم که آثارم بدون حذف به دست مخاطبانم برسد. شک ندارم یک روز این آرزو محقق خواهد شد حتی اگر شخصا نتوانم شاهدِ آن باشم. ما شاعران بذرِ صلح و رؤیا به خاکِ جهان میریزیم، با اینکه میدانیم شاید خودمان در روزِ بزرگِ بالیدنِ این بذرها حضور نداشته باشیم.
انتهای پیام/