رنگ برای یک نابینای مطلق مفهومی ندارد
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا؛ ملیحه محمودخواه - زندگیشان در یک سهضلعی خلاصه میشود: بو، صدا و لامسه.
رنگ برایشان بیمعنا است. دنیایشان متفاوت است و رنگ و نور مفهومشان را در صدا برایشان معنا میبخشد. برای آنها رقص برگها در خیابانهای طولانی بر روی سروهای بلند معنایی ندارد. صدای خشخش برگها بر زیر پایشان و نمنم بارانی که بر روی گونههایشان میچکد، به آنها نوید آمدن پاییز را میدهد.
روزها با صدای طبیعت و شبها با آرامش خودشان را برای آنها، مفهوم میبخشد. چه فرقی میکند برق باشد یا نباشد آنها هیچوقت دستشان را برای روشن کردن چراغ به سمت کلید نبردهاند.
عصای سفید چشمهایشان میشود و همین عصا برای بقیه هم که چشم دارند، مفهوم خواستن و توانستن را ترجمه میکند. همان عصای سفید نشان میدهد که بدون چشم هم میتوان زندگی کرد و مفهوم «شنیدن کی بود مانند دیدن» را از اساس زیرورو میکند.
شاید در اطراف بسیاری از ما افراد نابینایی باشند که در عرصههای مختلف زندگی از بسیاری از افراد بینا گوی سبقت را ربودهاند. وجود آنها ثابت میکند که نابینا کسی نیست که نبیند بلکه نابینایی در وابستگی و درماندگی است.
برای بسیاری از ما که بیناییم تصور اینکه کسی بااینهمه محدودیت، بتواند درس بخواند و کنکور بدهد و وارد دانشگاه شود و از آن به بعد، پابهپای دانشجویان عادی ادامه تحصیل دهد و امتحانها را پشت سر گذارد و آخر سر هم فارغالتحصیل شود. سخت است. تازه وقتی بدانیم که این فرد تمام مدارج عالی را پشت سر گذاشته است، ماجرا بیشتر عجیب میشود.
زهرا علیاکبری یکی از دانشجویانی است که باید در مقابل او تمامقد ایستاد و در برابرش تعظیم کرد. او نابینای مطلق است و دو گوشش توان شنوایی ۴۵ درصدی دارد. او بهتنهایی مرزهای موفقیت را طی کرده و نشان داده است معنای جمله «خواستن توانستن است» با هر آنچه ما از این مفهوم در ذهن داشتهایم، متفاوت بوده است.
دانشجوی دکترای رشته جامعهشناسی دانشگاه تهران به خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا گفت: ۹ خواهر و برادر هستیم که دو برادر و یک خواهرم نیز مادرزادی از نعمت بینایی محروم هستند.
وی ادامه داد: اهل کازرون هستم و در سال ۷۴ توانستم با رتبه ۳۰۰ وارد دانشگاه تهران شوم. سال ۸۸ در مقطع ارشد قبول شدم و در سال ۹۴ نیز توانستم در مقطع دکترای دانشگاه تهران قبول شوم و درس بخوانم.
علیاکبری تصریح کرد: درست است که دانشجویان نابینا دنیا را نمیبینند اما این نشانهای از ضعف و درماندگیشان نیست. میتوانند درس بخوانند و در کنار افراد بینا زندگی کنند؛ زیرا دنیایشان با آنچه بیناها میبینند، متفاوت است و شاید افراد بینا این ضعف را برای ما خیلی بزرگ بینند اما خود ما که از ابتدا نابینا بودهایم. تصوری از نور و رنگ نداریم و به همین دلیل با آن بیگانهایم.
زهرا درس خوانده و تلاش کرده است تا بتواند شرایط را برای خودش تغییر دهد
کانون نابینایان دانشگاه تهران حاصل تلاش اوست تا بتواند دنیا را برای دانشجویانی که مانند خودش از نعمت بینایی محروماند جای بهتری کند.
وی گفت: در این کانون دانشجویان در حوزههای تئاتر، نمایش، موسیقی و هنرهای تجسمی فعالیت میکنند و در واقع تلاش میکنند که به بقیه بگویند که نابینایی ناتوانی نیست.
دبیر کانون نابینایان دانشگاه تهران در خصوص خدماتی که دانشگاه تهران در اختیار دانشجویان نابینا قرار میدهد نیز اظهار کرد: ماهها دوندگی کردیم تا توانستیم دانشگاه را متقاعد کنیم که قواعدی را برای دانشجویان نابینا وضع کند.
علیاکبری ادامه داد: در واقع بر اساس این قوانین امتیازاتی برای دانشجویان نابینا در نظر گرفته میشود اما مشکل این است که ما قوانین داریم اما این قوانین ضمانت اجرایی ندارد. به همین دلیل بسیاری از مواردی که بر روی کاغذ نوشته میشوند، در همانجا نیز باقی میمانند.
وی در ادامه تصریح کرد: دانشجویان روشندل چیز زیادی نمیخواهند و به همین کم قانعاند و توانستهاند با شرایط موجود، پابهپای سالمها درس بخوانند و پیشرفت کنند، اما نباید قناعتشان سبب شود که مسئولان مربوط، نسبت به مشکلاتشان بیتوجه شوند و حرف و توجه به این قشر، به هفته گرامیداشت نابینایان محدود شود.
این دانشجوی دورۀ دکتری در ادامه افزود: یکی از قوانینی که برای دانشجویان نابینا قرار دادهاند، این بود که هر دانشجوی نابینا برای بهبود شرایطش اتاق تکنفره داشته باشد. این مسئله به خوابگاهها ابلاغ شد اما مسئولان خوابگاهها در میان اتاقها دیوارکشی کردند و وسعت اتاقها را بهشدت کاهش دادهاند و این برای دانشجو بهشدت سخت میشود.
وی در توضیح مشکلاتی که کوچک شدن اتاقها برای دانشجویان نابینا به دنبال دارد، تصریح کرد: حجم کتابهای دانشجویان نابینا نسبت به دانشجویان بینا بسیار متفاوت است یعنی یک کتاب ۴ هزار واژهای اگر بخواهد به خط بریل تبدل شود ۱۵ جلد کتاب میشود به همین دلیل اگر یک دانشجوی بینا برای یکترم به ۱۵ جلد کتاب نیاز داشته باشد این تعداد برای دانشجوی نابینا حدود ۲۲۵ کتاب میشود که مشکلاتی را برای دانشجو به همراه دارد و حالا تصور کنید که یک نابینا در مقطع کارشناسی ارشد یا دکتری به چه حجم کتاب نیاز دارد و آن را چطور باید در یک اتاق کوچک جا بدهد تازه وقتی اعتراض میکنیم و از وسعت کوچک اتاق گله میکنیم به ما میگویند شما زیادهخواه هستید که این مسئله دل ما را به درد میآورد.
علیاکبری در ادامه افزود: مشکل دیگری که دانشجویان نابینا با آن روبرو هستند این است که باید جزوههایشان صوتی باشد و وسایل ضبط صدا و یا سیستمهایی که نوشته را به صوت تبدیل میکند نیز در اختیار داشته باشیم که این وسایل کمتر در اختیار دانشجویان قرار میگیرد.
این دانشجوی دکتری ادامه داد: رنگ برای من که مادرزادی نابینای مطلق هستم مفهومی ندارد؛ یعنی فرقی ندارد جسمی سیاه یا سفید است. برای ما تصور دنیای دیدنی، تصوری بیمصداق است و در میان دنیای بیرنگیها، شنیدهها زمینهساز ترسیم و تصویر صحنههایی است که با دنیای واقعی، فرسنگها فاصله دارد.
انتهای پیام/۴۰۸۷/پ
انتهای پیام/