جریانشناسی دونکیشوتهای اَبَردروغ فساد سیستماتیک و فروپاشی جمهوری اسلامی
گروه سیاسی خبرگزاری آنا؛ «فساد سیستماتیک» در جمهوری اسلامی کلیدواژه مصرح در کلام دو گروهی است که امروز به ظاهر رو در روی هم ایستادهاند اما در حقیقت دال مرکزی مدعای هردو گروه تغییر در ساختارهای جمهوری اسلامی به دلیل عدم کارکرد نهادها و کارآمدی است. به بازشناسایی دو جریان نیازمندیم.
گفتنی است نگارنده با اعتقاد صریح به گفتمان رهبر انقلاب و امام راحل (ره) معتقدم مشروعیت (نهتنها مقبولیت) هر نظامی به کارآمدی آن است.
و اما بعد. پس از نشتر خوردن به رگ برخی مشکلات عمدتاً اقتصادی با ریشههای اجتماعی و فرهنگی در دهه اخیر، دو گروه در لباس دوست سخن از تحولخواهی در سیستم منتها با دو رویکرد به ظاهر متفاوت زدند.
عباس عبدی در مناظره اخیر تلویزیونیاش با حسین کچوئیان سخن از نزدیک شدن به فروپاشی همچون لیبی و شوروی به علت کارکرد منفی نهادهای تحت امر حاکمیت و لزوم واقعبینی و تغییر در نرمافزار اداره کشور گفت. کلیدواژه اصلی حملات وی «کارکرد منفی نهادها» و وجود « فساد سیستماتیک» در کشور است.
عبدی با تاسی به برخی نظرسنجیها بدون ارائه سند مدعی است که نهاد دین در ایران دیگر کارآیی لازم را ندارد. وی هوشمندانه در پی القای این مطلب است که حاکمیت با پذیرفتن این مطلب باید به خواستههای جریان غربگرا برای حفظ موجودیت خود تن دهد.
متأسفانه در سمت خودیها هم گروهی با دامن زدن به این خواسته جناح لیبرال سعی در توجیه تئوریک وجود فساد ساختاری در کشور به زبانی دیگر و با تأسی به ادبیات دانشگاهی و دینی دارند. جریان نئومذهبی لاکچری که به علت استقلال فکری جدی از روحانیت اصیل و عدم وجود مبانی دینی قوی گاه با دست بردن به منابع برخی مکاتب ضد مدرنیته در محافل دانشگاهی سعی در پوشاندن خلا تئوریک خود دارند. نگارنده در اشتراک نظر در بعد سلبی نسبت به نقد مدرنیته و غرب با آنها اذعان دارم اما هر زمان سخن از بعد ایجابی مسئله شد با دست یازیدن به ادبیاتی شبه عرفانی از سوی دوستان در رسیدن به پاسخم مأیوستر شدم.
این جریان، نه گفتمان (به علت نداشتن مانیفیست واضح و داشتن ادبیات مدام در حال تغییر) در ادامه راه به اسم نوآوری به دو شاخه تقسیم میشود. یک شاخه با توجیه تئوریک وجود فساد سیستماتیک با لفاظیهای نئوفلان و بهمان در پی بازسازی ساختاری است. گرچه همواره به دلیل همان خلا گفتمانی اصیل در ذات خودش دچار تناقض است. چنانکه گاه در انتخابات با ایستادن پشت کسانی که در مقالات دانشگاهی خودشان به توسعه، لزوم مذاکره و رفع تناقضات فلسفی و باورمندی دینی نسبت به غرب اذعان دارند زیست کرده، گاه هم به علت حاکمکوت شدن در انتخابات مجلس به سوی حلقه انحرافی و توجیه عدم انحراف آنان دست میزنند. یا اینکه به شدیدترین شکل ممکن به نقد مراجع و علمای انقلابی پرداخته و از سویی در تناقضی آشکار در رسانههای خود به نام گفتگو و تعامل، با کسانی مینشینند که با نامههای تند گاه و بیگاهشان به حاکمیت و نهادهای انقلابی، زبان دشمن در کام دارند.
جریان مدنظر علیرغم شعار وحدت و گفتگو به شدت دچار نگاه حذفی نسبت به منتقدین همجناح خود در بدنه سیاسی و دانشجویی کشور است. چنانکه حاضر است در کنار لیبرالها به منتقدین با الفاظی چون حجتیهای، تندرو و ... حمله کند. از سویی هم به دوقطبیهای کاذب ساخته رسانهها با تجمعات و تحصنی که مورد مخالفت صریح رهبر انقلاب نیز قرار گرفت، دامن زده و باب گفتگو و عقلانیت را در جامعه میبندد. گرچه این جریان به دلیل داشتن علقههای مذهبی و ملی نسبت به المانهای انقلابی هنوز مسیر خود را به صورت جدی جدا نکرده اما گاه دیده شده که حاکمیت و نظام اسلامی را متهم به ظلم نسبت به مقابله با فرقههای منحرفی چون شیرازی، دراویش، حلقه، بهائیت و... میکند. اگر این جریان تکلیف خود را در نسبت با برخی مفاهیم ازلی چون عدالت، آزادی و... و مرز تحولخواهی و فروپاشی ساختاری مشخص نکند، روزگاری دور نباشد که به جان انقلاب خواهد افتاد.
شاخه دوم اما هنوز علقه و نگاه جدی دینی و انقلابی دارد. علیرغم نقد واضح به عملکردها، دچار دگردیسی مبنایی نسبت به مبانی انقلاب نشده و ریشههای خود را در درون حوزه و دین جستجو میکند. گرچه به دنبال تحول است اما با دست بردن به ادبیات شبهدینی در پی بر هم زدن ساختارها نیست. مسئله این جریان بیشتر نقد عملکردی است تا مبنایی. وجه بارزشان هم عدالتمحوری و عدالتطلبی است.گرچه به علت رسانهنابلدی با افشاگریهای بی حد و مرز و گاه عبور از مرز شرع به دام توهین و تهمت افتاده و ناخواسته چون شاخه اول عمل میکنند. مثال بارز این مساله حمله به قرآن مطلایی بود که چندی پیش در رسانهها بازدید علما از آن خبرساز شد.
رهبر انقلاب در سال 84 در اولین دیدار با دولت نهم، با برحذر داشتن از چنین نگاهی که هرگونه افشاگری نامش عدالت نیست، هشدار دادند که عدالتطلبی منهای معنویت و رعایت حد شرعی به دام ریاکاری خواهد افتاد.
نوشداروی این جریان عمل به مبانی شرعی در عمل و جلوگیری از هرگونه خلط بین احساسات و پردهپوشی عقل است.
نگارنده نافی لزوم تحول برای حل مشکلات کشور و نیل به مرحله دولت اسلامی نیستم اما راه حل را دروندینی و با بازگشت به ارزشهای فراموششده چون عدالت، آزادی، کرامت انسان و .... سال 57 دانسته و از هرگونه بازاندیشی دینی نسبت به مفاهیم انقلابی با رجوع به منابع غیردینی یا ضددین برحذرم.
انتهای پیام/
انتهای پیام/