دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
22 مهر 1397 - 07:00
کارشناس شبه‌قاره در گفتگو با آنا:

عمران خان خط مقابله با آمریکا را رهبری می‌کند

کارشناس برجسته شبه‌قاره تاکید کرد: عمران خان، خط مقابله با آمریکا را رهبری می‌کند و توانسته است تمامی تفکرات استقلال‌طلبانه از جمله تفکر ضدآمریکایی را هدایت کند.
کد خبر : 317464

گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا؛ پیروزی حزب تحریک انصاف در انتخابات پارلمانی پاکستان و انتخاب عمران خان به‌عنوان نخست‌وزیر و یوسف بن علوی به ریاست جمهوری پاکستان، برای بسیاری از کارشناسان حوزه پاکستان جالب‌توجه بود. اظهارات نخست‌وزیر پاکستان درباره ایران و مواضع ضدآمریکایی وی، بسیار نزدیک به رویکرد کشورمان بوده و از همین رو بسیاری از تحلیل‌گران منطقه شبه‌قاره خواستار گسترش مناسبات میان کشورمان با پاکستان شده‌اند.


آنچه سبب پیروزی عمران خان شد و تغییرات سیاسی در این کشور، موضوع گفتگوی گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا با پیرمحمد ملازهی کارشناس منطقه شبه‌قاره شد تا تأثیر تغییرات سیاسی پاکستان بر منافع کشورمان را بررسی کنیم.


*عمران خان به‌عنوان یک ورزشکار محبوب وارد عرصه سیاست شد. مواضع ضدآمریکایی وی باعث اقبال عمومی به حزب تحریک انصاف شد. رمز این پیروزی را در چه چیزی می‌دانید؟


باید به این نکته توجه داشت که عمران خان به‌عنوان یک نیروی مستقل نیامده است. ارتش دو اقدام مهم برای پیروزی عمران خان انجام داد، یکی تجزیه حزب مردم و متحد کردن بعضی از اعضای حزب مسلم لیگ شاخه نواز با عمران خان بود. نکته دوم که شاید مهم‌تر از اتفاق اول هم بود، بحث ایجاد شرایط روانی علیه نواز شریف در پنجاب بود. عوامل ارتش با تبلیغات علیه نواز شریف اعلام کردند که وی بخش شمالی این استان را که خود از آن منطقه بود را آباد نگه‌داشته و علیه قسمت جنوبی تبعیض روا می‌دارد که باعث رویگردانی مردم این استان از نواز شریف شد.


*ارتش چرا این اقدام را انجام داد؟


پاکستان دچار یک بن‌بست شده بود. دونالد ترامپ به‌شدت از پاکستان در بحث عدم مبارزه با تروریسم انتقاد کرد و گفت که این کشور در طول 10 سال گذشته، 33 میلیارد دلار از آمریکا پول گرفته است؛ ولی با تروریسم مبارزه نکرده و حتی به تروریسم کمک کرده است.


پاکستان دیگر آن جایگاهی که در طول جنگ سرد داشته است را ندارد. تمام کمک‌های آمریکا به ارتش پاکستان متوقف‌شده و همین موضوع ارتش این کشور را دچار مشکل کرده است. ارتش پاکستان بر سر دوراهی است که یا اتحادشان را با آمریکا و غرب حفظ کنند، یا به‌طور کامل به‌طرف چین و روسیه بیایند. به نظر می‌آید که ژنرال‌های ارتش راه سومی را انتخاب کرده‌اند و عمران خان مأموریتش این است که راه سوم را به نتیجه برساند.


*این راه سوم چیست؟


 ایجاد توازن در مناسبات منطقه‌ای پاکستان ازجمله ایران و عربستان سعودی، هند و افغانستان، ترکیه، مصر و کشورهای مختلف دیگری که به‌نوعی مطرح هستند. در سطح بین‌الملل هم تلاش می‌کند بین چین، روسیه، آمریکا و اروپا یک توازن به وجود بیاورد. درواقع عمران خان محصول یک جریانی است که این جریان در بین ژنرال‌های ارتش جمع‌بندی شده است، به این معنا که ارتش به این نتیجه رسیده که نه ما می‌توانیم از غرب ببُریم، چراکه کمک مالی دریافت می‌کنیم و از طرفی، کاملاً هم نمی‌توانیم به‌سوی روسیه و چین برویم. ذهنیت پاکستانی‌ها غربی است و بسیاری از مقام‌های سیاسی و حتی ژنرال‌های این کشور تحصیل‌کرده غرب هستند. ازاین‌رو نمی‌توانند از غرب به‌طور ماهوی جدا شوند. فساد در حاکمیت پاکستان بسیار ریشه دوانده و از همین رو این کشور احتیاج دارد تا یک خانه‌تکانی سیاسی انجام دهد. عمران خان دقیقاً در میانه میدان قرار دارد و توانسته است تمامی تفکرات استقلال‌طلبانه از جمله تفکر ضدآمریکایی را هدایت کند.


*عمران خان سال‌هاست که انتقاداتی را نسبت به آمریکا مطرح می‌کند. آیا وی می‌تواند این توازن را ایجاد کند؟


اولاً خاستگاه قومی عمران خان پشتون است و مشکل آمریکایی‌ها با این قوم است. برای اینکه خاستگاه تحریک طالبان، طالبان افغانستان، شبکه حقانی، از قوم پشتون است. پشتون‌ها هم با علم به این موضوع همیشه از آمریکایی‌ها انتقاد می‌کنند. عمران خان هم بیشتر انتقاداتش از آمریکا، ناظر به همین موضوع است؛ اما این انتقاد تا جایی پیش می‌رود که ارتش به وی اجازه دهد. درواقع تصمیم‌گیرنده نهایی، ارتش است.


*پاکستان کشور ورشکسته‌ای است و در سال‌های اخیر امارات متحده عربی و عربستان سعودی سرمایه‌گذاری‌های زیادی در آنجا انجام داده‌اند. آیا عمران خان می‌تواند در بحث توازن میان کشورهای منطقه موفقیت داشته باشد؟


یک واقعیت مهم را باید در نظر داشته باشیم و آن این است که سیاست منطقه‌ای و خارجی پاکستان را دولت‌های حزبی تعیین نمی‌کنند، بلکه محاسبات ارتش است که تعیین می‌کند چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. در ارتباط با ایران و عربستان سعودی هم این مسئله صدق می‌کند. ارتش پاکستان از زمان ضیاءالحق حدود چهار هزار نفر نیروی نظامی در عربستان سعودی دارد، بنابراین به لحاظ نظامی ارتباط بسیار نزدیکی بین ارتش پاکستان و سلطنت عربستان سعودی وجود دارد. از زمانی که عربستان سعودی در یمن دخالت نظامی کرد و به‌اصطلاح، ائتلاف اسلامی را تشکیل داد، اعلام شد که پاکستان هم عضو این ائتلاف است و هرچند پاکستان آن را رد کرد؛ ولی به‌واقع این کشور نقش مهمی در آن دارد. به‌طور مثال، ژنرال راحیل شریف بعد از بازنشسته شدن از ارتش پاکستان، به‌عنوان فرمانده این ائتلاف انتخاب شد.


نکته دوم اینکه چند میلیون کارگر پاکستانی در حوزه خلیج‌ فارس کار می‌کنند و سالانه چیزی در حدود 6 میلیارد دلار از این راه وارد پاکستان می‌شود. عربستان سعودی و پاکستان بر سر اینکه با کشورمان چگونه برخورد داشته باشند، اختلاف‌نظر دارند. عربستان سعودی، پاکستان را به‌طور کامل در کنار خودش می‌خواهد اما منافع ملی پاکستان این نیست.


پاکستان می‌تواند عربستان را قانع کند که منافع مشترک با کشورمان در بحث امنیت مرزها و اقتصاد یک رابطه درازمدت است. در مقابل نیز پاکستانی‌ها رابطه با عربستان سعودی را به دلیل مسائل اقتصادی برای کشورمان توجیه خواهند کرد. نواز شریف به دلیل رابطه اقتصادی خانوادگی با عربستان سعودی نمی‌توانست نقش میانجی داشته باشد، ولی عمران خان تصمیم به این کار گرفته است.


*رقابت بندر گوادر پاکستان با چابهار و همکاری این کشور با چین آیا به منافع دوجانبه لطمه وارد نمی‌کند؟


چینی‌ها در تلاش برای رسیدن به قدرت اقتصادی برتر جهانی، تلاش می‌کنند تا راه ابریشم جدید را در مسیر دریایی و زمینی گسترش دهند و این موضوع با آمریکا تقابل ایجاد کرده است. پاکستانی‌ها به سراغ چین رفته‌اند تا در مقابل هند با یک قدرت بزرگ همکاری کنند. در مقابل، هندی‌ها با علاقه نشان دادن به همکاری با ایران در بحث کریدور شمال-جنوب و سرمایه‌گذاری در بندر چابهار می‌خواهند تلاش دو کشور را خنثی کنند.


این موضوع کمی در منافع پاکستان با کشورمان تعارض ایجاد می‌کند، با توجه به اینکه کشورهایی مثل عربستان سعودی و امارات هم برای ضربه زدن به کشورمان از طرح بندر گوادر پاکستان حمایت می‌کنند. پاکستانی‌ها از فرصت رقابت میان چین و آمریکا از یک‌سو و کشورهای عربی خلیج فارس با کشورمان به‌خوبی استفاده می‌کنند و به نظرم هوشمندی لازم را دارند. بقیه ماجرا برمی‌گردد به عملکرد مقام‌های سیاسی کشور ما که اگر بتوانند درست رفتار کنند، همین تهدید هم به فرصت تبدیل می‌شود. مثلاً در ارتباط با خط لوله صلح که تا مرز پاکستان رفته است، اگر چینی‌ها را بتوانیم دخیل کنیم، پروژه ادامه پیدا می‌کند. اگر مقام‌های سیاسی کشورمان چینی‌ها را وارد پروژه خط لوله صلح کنند، هندی‌ها هم برای تکمیل پروژه دست‌به‌کار می‌شوند و این به نفع منافع ملی کشورمان است.


*آیا پاکستان می‌تواند به ایران در موضوع فشارهای اقتصادی آمریکا کمک کند و  راهی برای دور زدن تحریم‌ها باشد؟


ما در جنگ دوم هند و پاکستان به آن‌ها کمک کردیم و پاکستانی‌ها هم در مقابل به ما کمک کرده‌اند؛ اما این موضوع که پاکستان تا چه اندازه می‌تواند در مقابل آمریکا بایستد جای بحث دارد. ساختار کلی حکومت در پاکستان به لحاظ ذهنی، غربی است. ژنرال‌های ارتش تحصیل‌کرده آمریکا و انگلستان هستند. تمام سیاستمداران بزرگ و بوروکرات‌هایی که در ساختار سیاسی پاکستان تعیین‌کننده هستند هم تحصیل‌کرده آمریکا و اروپا هستند؛ بنابراین اینکه ما تصور کنیم که از طریق پاکستان می‌توانیم همه مشکلاتمان را حل کنیم، اعتقاد دارم واقع‌بینانه نیست.


*اختلاف هند و پاکستان بر سر کشمیر آیا می‌تواند بر روابط دوجانبه تأثیر منفی بگذارد؟


کشمیری‌ها گرایش به ایران دارند و بسیاری از کشمیری‌ها اصالتاً ایرانی هستند. زبان فارسی هنوز در میان کشمیری‌ها رایج است. به نظر من کشورمان می‌تواند بین هند و پاکستان نوعی میانجیگری داشته باشد. به‌طورکلی کشورمان سیاست مناسبی را در قبال موضوع کشمیر اتخاذ کرده و با توجه به اینکه این موضوع جایی باید حل‌وفصل شود، ما می‌توانیم به‌عنوان میانجی ورود کنیم. با این کار می‌توانیم با هر دو کشور رابطه خود را گسترش دهیم بدون اینکه کسی ناراحت شود.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته