محمدکاظم مزینانی: اگر سرشار مدیر جایزه جلال شود، دیگر شبههای باقی نمیماند؟!
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، محمدکاظم مزینانی یادداشتی را در پاسخ به اظهارات محمدرضا سرشار در اختیار این خبرگزاری قرار داده که در ادامه خواهد آمد:
«تعهدنامهی یک نویسندهی معلومالحالِ بیتالمال برباددِه!
باور کنید که تاکنون هرگز نسبت به افاضات و کرامات اهالی نقد–چه مثبت و چه منفی - واکنش نشان ندادهام، چراکه حتی برای مارها و سارها احترام قائل هستم، چه رسد به جناب سرشار که از برترین مخلوقات الهی به شمار میروند. اما از آنجا که ایشان هیأت داوران «انجمن قلم» و «بنیاد شعر و داستان»را یکجا و درهم نادان و بیسواد خطاب کردهاند، بر آن شدم که مراتب تاسف و تحسر خود را نسبت به این ماجرا اعلام دارم و همینجا:
متعهد میگردم: از این پس قبل از دریافت هرگونه جایزه از میزان فضل و سواد هیأت داوران و به خصوص رییس هیأت داوران مطمئن شده و پیش از قبول هرگونه وجه مادی، با رجوع به بزرگانی حرام و حلالشناس چون جناب سرشار از شبههی تحصیل مال نامشروع مبرا گردم تا خدای ناکرده به سرنوشت کسانی چون بابک زنجانی گرفتار نیایم.
متعهد میگردم: از سوژه قرار دادن سرنوشت و سرشت یک خاندان در قالب رمان خودداری ورزم؛ چرا که داستان مدرن درباره یک روز و فوقش یک هفتهی زندگی یک شخص است، نه در مورد زندگی چند نسل و یک خاندان.
متعهد میگردم: از آنجا که تاکنون نه در آثار ایرانی و نه حتی آثار ترجمهشده، رمانی با راویتهای مختلف و موازی تالیف نشده است، از انتخاب این شیوه داستانی بیارزش و بیخود جداً بپرهیزم.
متعهد میگردم: از این پس هرگز به نوشتن رمان روایی نپردازم، چراکه استفاده از این شیوه بیانی از سادهترین و پیش پاافتادهترین کارها به شمار میآید.
متعهد میگردم: دیگر دربارهی دوران قاجار رمان ننویسم، چون حالا دیگر قاجار بس است و نوبت پهلوی است. همچنین تاسف و ندامت خود را از تکفیر خاندان قاجار و تطهیر نظام پهلوی اعلام میدارم.
متعهد میگردم: در قالب رمان از ساخت و پرداخت هرگونه «خردهروایت»بپرهیزم چراکه این کار تقلیدی غلط از تقطیع واحد در سینماست.
متعهد میگردم: از کپیبرداری آثار شبهروشنفکرانه همچون رمان «شازده احتجاب» خودداری کنم. زیرا از نفوذ و رسوخ چنین افکار شبهروشنفکرانهای همین بس که نویسندهای چون من، حتی بدون خواندن رمان شازده احتجاب، اثری مینویسد که کاملا کپی این رمان درمیآید، چنان که منتقدی چون جناب سرشار را از ارائه هرگونه شاهد و سند بینیاز میسازد.
متعهدمیگردم: از این پس رمانی ننویسم که بخش زیادی از آن دربارهی قبل از انقلاب باشد و بخش کمی از آن در مورد بعد از انقلاب.
متعهد میگردم: از به کارگیری عنصری بدنام به نام «پیرنگ حلقوی» خودداری کرده و در همه حال نسبت به انتخاب پیرنگهای بکر و تازه وفادار بمانم.
متعهد میگردم: از به کارگیری هرگونه «رئالیسم جادویی»، جن و تناسخ و اشاعهی خرافات خودداری کرده و از ورود به این عوالم شبههناک جداً بپرهیزم.
در پایان، خواهشمند است جهت جلوگیری از شبههافکنی برخی افراد کوردل، ایشان نظرات روشنگرانهی خود را نسبت به شبهات ذیل اعلام فرمایند:
از آنجا که بنده در سال 93بابت خلق رمان معلومالحال «آه با شین» به دریافت نشان «قلم زرین» نائل آمده و این جایزهی نقدی را از دستان مبارک شما دریافت کردهام، آیا با این کار مرتکب معصیت نشدهام؟ و آیا حکم بیسوادی و نافهمی درمورد هیأت داوران این جایزه نیز نافذ است؟
اگر چنانچه جلد اول تا سوم یک رمان پس از ویراستاری نزدیک به بازنویسی اینجانب به چاپ برسد، و در «چهارمین دورهی جایزهی جلال» بامدیریت جنابعالی موفق به دریافت 110 سکهی طلا گردد، آیا چنین جایزهای شبههناک نیست؟ و آیا خدای ناکرده شائبه بیسوادی هیأت داوران آن دورهی جایزه جلال و الزام نشستن آنان در کلاسهای نقد ادبی به میان نمیآید؟
در پایان، به عنوان یک نویسندهی کمترین، عاجزانه تقاضا میکنم که جنابعالی یک بار برای همیشه اثری وزین و فاخر دربارهی انقلاب اسلامی خلق کنید و دهان یاوه گویان را ببندید تا دیگر نویسندگانی چون من به این عرصه پا نگذارند و بودجهی بیتالمال را هدر ندهند. اطمینان دارم که اثر جنابعالی از نواقص و کاستیها و ضعفهای رمانهای بیخود و بیارزشی چون «آه با شین»مبرا خواهد بود و تا قیام قیامت شاخص و معیاری خواهد بود برای هرگونه آفرینش ادبی در حوزهی زبان و ادبیات فارسی.
با پوزش
محمدکاظم مزینانی»
انتهای پیام/