آیتالله طالقانی: خطرناکترین تحمیلات، محدودیتهای پلیسی به نام دین است + صوت
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، آخرین خطبه نمازجمعه او در 16 شهریور 1358 در بهشت زهرا(س) تهران، خطبهای تاریخی است که در آن نسبت به محدودیتهای پلیسی که گاهی به اسم دین بر مردم تحمیل میشود، هشدار داده است.
بخشی از خطبه دوم آخرین نماز جمعهای که به امامت آیتالله طالقانی اقامه شده به این شرح است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم؛ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
کسانی که این پیامبر بزرگوار و این رهبر عالیقدر انسانیت را پیروی کردند آن پیامبری که امی بود، یعنی از میان توده مردم برخاست، از میان بیسوادها، برای آنان و به نفع آنان، نه از میان یک گروه خاص و طبقه معین، الرسول النبی الامی همان پیامبری که پیامبران دیگر چشم به راه او بودند تا وحی آنها و رسالت آنها تکمیل بشود.
یجدون عندهم مکتوباً فی التوراة و الانجیل، همان پیامبری که آمد تا مردم را به معروف وا دارد و از منکر باز دارد، همان پیامبری که آمد، همه آنچه را که ادیان گذشته تحریم کرده بودند از طیبات، بر مردم حلال کند، این قیدها را بردارد و آنچه خبیث است حرام کند.
و یضع عنهم اصرهم، بارهای سنگینی که بر دوش بشر بوده است بردارد، غل هایی که فکر و اندیشه مردم را و زندگی و حیات مردم را بسته بود بگشاید. اینها هدف این نبی بود.
هنوز مردم مستضعف ما چه در داخل و مرکز و اطراف و انحای کشور باور نمیکنند که رسالت اسلام و انقلاب ما برای آزادی است. چون عمل کمتر دیدهاند |
امر به معروف، نهی از منکر، تحلیل طیبات، تحریم خبائث، برداشتن اصرها و غل ها. اصر یعنی چه؟
یعنی بار سنگین، باری که محکم بسته شده است، آن تحمیلات فکری و اندیشهای و عقیدهای که دنیای شرک و کفر بر افکار و اندیشههای مردم تحمیل کرده بود. آن نظام طبقاتی که بر توده مردم تحمیل و بسته شده بود، آن غلهایی که دست و پای فکر و حرکت مردم را بسته بود.
این پیامبر آمد همه آنها را بردارد، این غلها را بگشاید. اینها هدف این پیامبر بود. یعنی آزاد کردن مردم، آزاد کردن از تحمیلات طبقاتی، آزاد کردن از اندیشه های شرکی که تحمیل شده، آزاد کردن از احکام و قوانینی که به سود یک گروه و یک طبقه بر دیگران تحمیل شده.
این رسالت پیامبر شما بود، در مقابل فرهنگ تحمیلی، در برابر اقتصاد تحمیلی، در برابر قوانین تحمیلی، در برابر محدودیت های پلیسی که گاهی به اسم دین بر مردم تحمیل می شد که از همه خطرناکتر یعنی آنچه را که احبار و رهبان و همکاری آنها با طبقات ممتاز بر مردم تحمیل کرده بودند به نام دین؛ این خطرناکترین تحمیلات است، یعنی آنچه که از خدا نیست، از جانب حق نیست، آنها را به اسم خدا به دست و پای مردم ببندند و مردم را از حکومت حیاتی بازدارند، حق اعتراض به کسی ندهند، حق انتقاد ندهند، حق فعالیت آزاد به مردم و مسلمانها و مردم آزاده دنیا ندهند. این همان اصراست، این همان اغلال است. این اغلالی است که پیامبر مبعوث شد و بشر دچار شده به این همه غلها را نجات داد تا ما دنبال این پیامبر، هم خودمان را نجات بدهیم، هم دیگران را نجات بدهیم.
در همین مسائلی که در کردستان پیش آمد، اگر ما به جای پسگیری، پیشگیری میکردیم، اگر آن وقتی که من به سنندج رفتم با دوستانمان، عمل میکردند، با حس رحمت و در پرتو رحمت با اینها تماس میگرفتند و بندها را از اینها برمیداشتند، آن بندهایی که تحمیل شده بود و آنچه که رژیم بر اینها تحمیل کرده بود، آن رژیم غدار طاغوت، شاید این مسائل یا پیش نمیآمد یا کمتر پیش میآمد |
دعوت اسلام، دعوت به رحمت و آزادی است. در اول هر سوره به نام دو رحمت، رحمت واسعه و رحمت خاص شروع میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم. و ما ارسلناک الارحمة للعالمین، تو رحمتی، رحمت برای همه مردم، همان گناهکاری که محکوم به اعدام می شود به قانون اسلام، هم برای خودش رحمت است که گناهانش شسته بشود، از شر باقی مانده اش مردم آزاد بشوند، هم رحمت به دیگران است.
جهادش رحمت، هجرتش رحمت، قوانینش رحمت، هدایتش بر اساس رحمت. ما نظام اسلامی میخواهیم که در پرتو رحمت باشد، ما اگر همان رسالت، رحمت الهی را درباره مردم خودمان و دیگران در مرحله اول اجرا بکنیم بسیاری از مشکلات حل می شود، بسیاری از این تشنجات از میان میرود. هنوز مردم مستضعف ما چه در داخل و مرکز و اطراف و انحای کشور باور نمیکنند که رسالت اسلام و انقلاب ما برای آزادی است. چون عمل کمتر دیدهاند. در همین مسائلی که در کردستان پیش آمد، اگر ما به جای پسگیری، پیشگیری میکردیم، اگر آن وقتی که من به سنندج رفتم با دوستانمان، عمل میکردند، با حس رحمت و در پرتو رحمت با اینها تماس میگرفتند و بندها را از اینها برمیداشتند، آن بندهایی که تحمیل شده بود و آنچه که رژیم بر اینها تحمیل کرده بود، آن رژیم غدار طاغوت، شاید این مسائل یا پیش نمیآمد یا کمتر پیش میآمد، همینطور نسبت به دیگران، و نسبت به همه، ولی ما هنوز هدف اسلام را تشخیص ندادهایم. همه میگوییم انقلاب اسلامی، بپرسید هدف اسلام چیست؟ این گروه، آن گروه، یکفر بعضهم بعضا، این آن را تکفیر میکند، این به آن میگوید مرتجع، این به آن میگوید انحرافی، ولی هنوز مشخص نشده اسلامی چه میخواهد، منظور اسلام چیست؟
اگر هدفها تشخیص داده بشود، اگر راه به طرف هدف باز بشود، بسیاری از این درگیریها تخفیف پیدا میکند. آن وقت مشخص میشود که این برادر کرد آیا واقعاً ضد انقلاب بوده یا او را با شعارهایی که در زمینه غلها و اصرهای مادی و فرهنگی نگه داشتهاند، شعار میدهد، او را فریب میدهد، به خودش میکشد و به طرف خودش جذب میکند، راه تبلیغات علیه دولت و رهبری و این شهدای ما و این مردم انقلابی ما که این قدر در اینجا زیر آفتاب جمع شدند از توده مردم، راه انقلاب را به آنها عملاً باید نشان بدهیم، باید از همان قدم اول، روز اولی که رژیم سقوط کرد، ما پرچم رحمت را باز کنیم و با عمل نشان بدهیم و به زندگی مردم، مستضعفین، مسکن، زندگی آنقدری که میتوانیم برسیم و از این کاغذبازیها دست برداریم، اگر میکردیم بسیاری از مسائل حل میشد، من قول میدادم حل میشد.
صدها بار من گفتم که مسئله شورا از اساسی ترین مسائل اسلامی است حتی به پیغمبرش با آن عظمت میگوید، با این مردم مشورت کن، به اینها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه اینکه نکردند، میدانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند در این اصل اساسی قرآن که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا اینکه میتوانند. نه، این یک اصل اسلامی است. یعنی همه مردم از خانه و زندگی و واحدها باید با هم مشورت کنند در کارشان.
علی(ع) میفرمود: من استبد برایه هلک، هر که استبداد کند در کارهای خودش هلاک میشود. من شاور الرجال شارکهم فی عقولهم، وقتی من یک دید دارم، با یک نفر از شما، با ده نفر وقتی مشورت میکنم، ده دید پیدا میکنم، ده عقل به عقل خودم ضمیمه میکنم. چرا نمیشود؟ نمیدانم!!
امام دستور میدهد، ما هم فریاد میکشیم، دولت هم تصویب میکند، ولی عملی نمیشود.
حتی به پیغمبرش با آن عظمت میگوید، با این مردم مشورت کن، به اینها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند، متکی به شخص رهبر نباشند، ولی نه اینکه نکردند، میدانم که چرا نکردند، هنوز هم در مجلس خبرگان بحث میکنند در این اصل اساسی قرآن که به چه صورت پیاده بشود: باید، شاید، یا اینکه میتوانند. نه، این یک اصل اسلامی است |
...
و اگر میکردیم و اگر میکردیم و اگر میکردیم! که خیلی زمینه برای کارها داشتیم و هنوز هم داریم. بیشتر این تشنجها، این فرصتطلبیهای عوامل ضد انقلاب و خارجی را زبانشان را میبستیم، و سلاح از دست اینها میگرفتیم ولی متأسفانه دیر شد. ولی هنوز دیر دیر نشده، همان طور که جلوی توپ و تانک رفتید، این مسئولیتها را دارید شما، این به عهده شماست، شاید بعضی از دوستان ما بگویند آقا شما چرا این مسائل را در میان توده مردم مطرح میکنید؟
بیایید در مجلس خبرگان!! میگویم بین موکلین شما مطرح میکنم، اینها هستند که ما را وکیل کردند. میدانم برای چه وکیل کردند. ما موظف و نسبت به اینها مسئولیت داریم. باید دردها، اندیشهها، بدبختیها، ناراحتیها، عقب ماندگیهای این مردم را جبران کنیم. با قوانین نجاتبخش و حیات بخش اسلامی.
امیدواریم که همه ما هشیار بشویم. فرد فرد مسئولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم، خودرأیی و خودخواهی را کنار بگذاریم، گروهخواهی، فرصتطلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته زیر پرده دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم با دردمندها با رنج کشیدهها با محروم ها همصدا بشویم. خداوند همه ما را بیامرزد....»
دانلود فایل صوتی
انتهای پیام/