دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

عبور از روحانی، اصلاح‌طلبانه یا عمل‌گرایانه

۲۱ سال پس از دوم خرداد،آیا آتوپیستی باقی مانده است؟
کد خبر : 282518

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، هفته گذشته سالروز پیروزی حسن روحانی در انتخابات دوازدهم بسیار سوت و کور برگزار شد، رسانه‌های اصلاح‌طلب ترجیح دادند این روز را سالگرد «دل‌نَشین یک انتخاب دل‌نِشین» بنامند یا از فیلترینگ تلگرام بنویسند، تشکل‌های دانشجویی اصلاح‌طلب حامی دولت هم جلسه رئیس‌جمهور را تحریم کردند و البته این وسط سعید حجاریان بود که اصل مطلب را گفت: «شاید مردم به نبود روحانی رضایت دهند، در میان احزاب و چهره‌ها نیز عبور از روحانی محتمل است؛ چراکه هریک از متحدان امروزین وی، تئوری بقای خاص خود را دارند.» اینکه تئوری بقای خاص هریک از حامیان روحانی چیست سر جای خودش، اما اگر حتی سعید حجاریان بگوید آخرش یکی، دو حزب اصلاح‌طلب با روحانی می‌مانند، با این بازی عبور و مرور، بعید است کسی باور کند.


این روزها سوال مهم‌تر از اصل عبور اصلاح‌طلبان از روحانی این است که معنای این عبور احتمالی چیست؟ آیا اصلاح‌طلبان امروز می‌توانند بگویند که صرفا به‌خاطر عدم پایبندی روحانی به آرمان‌های اصلاح‌طلبانه است که می‌خواهند از او رد شوند؟ به نظر می‌رسد پاسخ به این سوال جواب به سوال اول را هم در بطن خود دارد. درواقع معنای عبور احتمالی از روحانی خود میزان احتمال عبور از دولت را هم تعیین‌تکلیف می‌کند. به‌عبارت دیگر عبور احتمالی اصلاح‌طلبانه یک عبور عمل‌گرایانه است یا یک عبور آرمان‌گرایانه؟


شکل‌گیری دوم خرداد، در بستر ائتلاف آتوپیسم و پراگماتیسم


جدال میان آتوپیسم و پراگماتیسم مهم‌ترین چالش درونی جریان اصلاح‌طلب از دوم خرداد 76 تا امروز بوده است، جدالی که شاید در برهه‌هایی از زمان حسب نیاز ترمیم شده باشد، اما چالشی مهم و بنیادی است که در بزنگاه‌های سیاسی تعیین‌تکلیف‌کننده مناسبات در این جریان خواهد بود. جریان چپ سابق که در سپهر سیاست ایران در دهه 60 با گفتمان‌هایی چون استکبارستیزی و عدالت‌خواهی شناخته می‌شد، پس از پایان جنگ و در سال‌های آغازین دهه 70 در شرایطی قرار گرفت که جریان رقیب توانسته بود تا حدودی این گفتمان‌ها را مصادره کند، چالش بی‌گفتمانی از یک‌سو و اقدامات دولت سازندگی در تحدید آزادی‌های اجتماعی، سیاسی از سوی دیگر سبب شد این جریان به سمت گفتمان آزادی که دارای بستر اجتماعی قابل‌تاملی بود، شیفت پیدا کند، در کنار آنچه در روبنای سیاست ایران در آن سال‌ها می‌گذشت نفوذ و رسوخ جریان علوم انسانی مدرن با مرکزیت عبدالکریم سروش هم زیربنای این روند را تسریع کرد. جریان چپ مدرن با این مختصات نظری و گفتمانی در دوم خرداد 76 در حالی وارد رقابت سیاسی با جریان راست شد که به تدبیر رئیس دولت سازندگی با بخشی از بدنه راست ائتلاف کرد؛ راست مدرن که به نام کارگزاران سازندگی از دل دولت دوم هاشمی‌رفسنجانی زاده شده بود هم ائتلاف جدید چپ‌ها نام گرفت، ائتلافی که آغاز بده‌و‌بستان سیاسی آتوپیست‌ها و پراگماتیست‌ها در مقابل راست سنتی بود، ائتلافی موفق اما ناپایدار، ائتلافی که سعی می‌کرد جبهه دموکراسی‌خواهی مدرن را با گفتمان توسعه تک‌ساحتی پیوند بزند و دولتی را پدید آورد که وزرای اقتصادی‌اش کارگزار باشند و وزرای فرهنگی‌اش، چپ جدید.


ستیز بین جریانی با دست بالای پراگماتیست‌ها


سرخوشی و سرمستی پیروزی دوم خرداد در احوالات چپ‌های سابق چنان بود که دو سال بعد و در انتخابات مجلس ششم زیر میز ائتلاف زدند و با اسم رمز «عالیجنابان رنگین‌پوش» از پدران معنوی موتلف موقت خود عبور کردند.


ستیز بین آتوپیسم و پراگماتیسم در چپ جدید از همین‌جا آغاز شد، چپ جدید در آرمان‌ها و مولفه‌های گفتمانی خود نمی‌توانست آنچه را از آزادی فهم می‌کند و شعار می‌دهد با کارکرد دولت سازندگی در حوزه آزادی‌های سیاسی، اجتماعی جمع بزند و تکنوکرات‌های حرفه‌ای هم نمی‌توانستند رادیکالیسم سیاسی چپ را با توسعه هم‌خوان ببینند. چپ‌های جدید مدل سیاست‌ورزی کارگزاران را الیگارشیک و ضددموکراسی تصویر می‌کردند و تکنوکرات‌ها مدل دولت‌داری چپ‌ها را ضداقتصاد و ضدتوسعه؛ چپ‌های مدرن خواهان حذف حداکثری جریان راست بودند اما تکنوکرات‌ها به‌دنبال رقابت با یک راست تضعیف‌شده و تحریف‌شده بودند؛ چپ‌های آتوپیست رادیکال با تحصن و اعتصاب غذا دنبال عبور از حاکمیت بودند و پراگماتیست‌ها مشتاق انتشار عکس‌های دروغین اعتصاب غذا در روزنامه‌هایشان و این ستیزی بود که تا هنگامه انتخابات 84 استمرار داشت.


چندماه قبل از انتخابات 84 اعلام کاندیداتوری هاشمی‌رفسنجانی با پیش‌دیالوگ اگر فرد قوی را در صحنه ببینم کاندیدا نمی‌شوم، ضمن تحقیر بقیه کاندیداها صحنه رقابت اعضای ائتلاف را وارد فاز تازه‌ای کرد. حضور مصطفی معین، وزیر اسبق مستعفی علوم در صحنه انتخابات به‌عنوان نماد تام و تمام آنچه آتوپیست‌ها در هشت‌ساله دوم خرداد انجام داده بودند بر پیچیدگی‌های صحنه اضافه می‌کرد، بازگشت مصطفی معین از مهلکه رد صلاحیت هم آخرین امیدها برای ائتلاف اجباری را از بین برد. معین با حمایت تمام‌قد رئیس دولت اصلاحات تنها با چهارمیلیون رای در مرحله اول انتخابات پنجم شد و نماینده پراگماتیست‌ها همراه یک نواصولگرای آتشین به دور دوم راه یافت. حال اما ائتلاف اجباری هم بی‌فایده بود، هرچقدر آتوپیست‌ها کوشیدند که از خطر مشترک بگویند و از بدنه جان‌فدا خواستند به پراگماتیسم تن دهند، فایده‌ای نداشت و کار به‌جایی رسید که از دل دموکراسی‌خواهی حاد آتوپیست‌های اصلاح‌طلب، فردی رای آورد که در تضاد حداکثری با همه آنچه در آن هشت‌سال گفته شد بود، تئوری دموکراتیزاسیون حسین بشیریه در عمل به دیوار خورد و پراگماتیست‌ها هم مانند موتلف هر ازچندگاهی‌شان به حاشیه رفتند. حکایت این ستیز در بدنه اصلاح‌طلبی از سال 88 به بعد هم کمابیش ادامه داشته اما به سبب شرایط پیچیده حاصل از رادیکالیسم بدنه اصلاح‌طلب در وقایع پس از انتخابات 88 در صحنه اصلی سیاست ایران از آن زمان به بعد در جریان اصلاح‌طلبی معمولا دست بالا با رهبران پراگماتیست بوده است، این توفق سیاست‌ورزی پراگماتیست آنقدر موثر بود که در انتخابات 92 جریان چپ رادیکال را به این نتیجه رساند که از گزینه کلاسیک اصلاح‌طلبی یعنی محمدرضا عارف عبور کند و به حمایت از کسی بپردازد که از چهره‌های سنتی جریان راست و سخنران تجمع 23 تیر 78 بوده است، بگذریم از اینکه یکی از چهره‌های این جریان چند روز بعد از انتخابات 92 صریحا اعلام کرد حتی اگر روحانی هم در صحنه نبود شاید ما به حمایت از افراد دیگر اصولگرا می‌پرداختیم.


آتوپیست‌ها آپاندیس هستند یا صاحب رحم اجاره‌ای؟


هرچقدر ائتلاف آتوپیست‌ها و پراگماتیست‌ها در شرایط عدم حضور در قدرت منطقی به نظر بیاید، همان‌قدر هم بروز اختلاف‌شان در شرایط حضور در قدرت طبیعی است، اصلاح‌طلبانی که روزی در مجلس ششم فرجی‌دانا گزینه مورد حمایت حدادعادل را فردی نامناسب از منظر پایبندی به اصلاح‌طلبی برای تصدی وزارت علوم می‌دانستند، امروز مجبورند در دولت روحانی با رحمانی‌فضلی و محمود واعظی کار کنند و آرزوی فرجی‌داناها را داشته باشند، حتی اگر در زبان هم دولت روحانی را رحم اجاره‌ای بدانند، در واقعیت مجبورند بپذیرند که دولت نگاه آپاندیسی به آنها دارند و هرگاه از آپاندیس بی‌نیاز شود، آن را بیرون خواهد انداخت؛ آنها مجبورند عملکرد دولتی را که با پراگماتیسم حاد انتخاب کرده‌اند، توجیه کنند و البته شاید با خودشان به این مساله فکر کنند که این روند چقدر برای بدنه اجتماعی قابل تحمل است؟ از اینجا به بعد جریان اصلاح‌طلب باید برای بدنه اجتماعی خود به دو سوال پاسخ دهد؛ اول اینکه آیا اساسا در سال‌های پس از جنگ انتخاب شیفت به مساله گفتمان آزادی یک انتخاب واقعی و اصیل بوده است یا یک انتخاب سیاسی؟ آیا اساسا با روند سیاست‌ورزی فعلی نمی‌توان گفت آنچه از آزادی تا به‌حال گفته شده همه در پوشش یک کنش سیاسی بوده است که هر کجا لازم باشد می‌توان از آن عدول کرد؟ سوال دوم اینکه قرار است فروکاست گفتمانی آزادی تا کجا ادامه داشته باشد؟ اگر روزی بدنه سیاست‌ورز پراگماتیست به این نتیجه رسید که به سمت گزینه‌ای چون علی لاریجانی برود، تکلیف بدنه ایدئولوژیک چه می‌شود؟ آیا آتوپیست‌ها راضی به این اقدام می‌شوند؟ آیا می‌توان بدنه اجتماعی را درخصوص چنین تصمیمی توجیه کرد؟ آیا اساسا آتوپیستی در صحنه مانده است؟ با شناخت این منطق، فهم چرایی عبور احتمالی اصلاح‌طلبان از روحانی خیلی سخت نیست، همان‌طور که ائتلاف با روحانی و بخش‌های عملگرای جریان ریشه در نفع جریانی و منطق قدرت دارد و اصل موضوع گفتمان آزادی خیلی اهمیتی ندارد. عبور از روحانی هم به این شکل است، بازی الاکلنگی عبور یا حمایت از روحانی که این روزها در شیب نزول قرار دارد با این منطق اصالت پیدا می‌کند، حالا بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان رادیکال حق دارند این عبارت را تکرار کنند: «آتوپیستی در صحنه وجود ندارد، زنده‌باد پراگماتیسم بی‌انتها.»


منبع: فرهیختگان


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب