دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
15 اسفند 1396 - 14:21
حاشیه‌نگاری آنا از دستگیری سارقان و دزدان پایتخت؛

بنزسواری با پول مردم!

صبح امروز 138 سارق حرفه‌ای در حالی در آگاهی تهران بزرگ به خط شده بودند که در میان آنها، پسر جوان بنزسوار و 5 سارقی که قصد سرقت مسلحانه از یک صرافی را داشتند بیشتر از همه به چشم می‌آمدند.
کد خبر : 265991

گروه اجتماعی آنا- الهه خانی: کاپشن چرمی به تن دارد و در گوشه حیاط آگاهی شاپور در حالی که دست شکسته و گچ‌گرفته‌اش به گردنش آویزان شده، با بداخلاقی پاسخ خبرنگاران را می‌دهد. کمی آن طرف‌تر یک خودروی بنز 300 میلیون تومانی پارک است که می‌گویند متعلق به حسین است.


28 سال بیشتر ندارد، اما از 11 سالگی در سوپرپروتئین کار کرده و امروز آنقدر کارآزموده است که فقط در یک فقره 200 میلیون تومان کلاهبرداری کرده و این داستان هنوز هم ادامه دارد، زیرا افسر پرونده‌اش می‌گوید پسر جوان هنوز هم شاکی‌های دیگری دارد.


از او می‌پرسم سطح تحصیلاتش چقدر است که پاسخ می‌دهد: شما فکر کن من بی‌سوادم.


درباره شیوه کلاهبرداری‌اش توضیح می‌دهد: از بچگی در سوپرپروتئین کار کرده‌ام و زیر و بم این تجارت را بلدم. از روزنامه برگه چک را به قیمت 550 تا 600 هزار تومان می‌خریدم و آن را در معامله به سوپرپروتئین یا کشتارگاه‌ها می‌دادم.


بچه نوشهر مازندران است، اما هیچ لهجه‌ای ندارد و می‌گوید سال‌هاست که با خانواده‌اش قطع رابطه کرده و به تهران آمده است.


از او درباره انگیزه‌اش برای خرید بنز 300 میلیون تومانی می‌پرسم که توضیح می‌دهد: 80میلیون تومان به صورت پیش‌قسط داده‌ بودم تا برای عید کمی با آن گردش کنم و بعد آن را تحویل می‌دادم.




افسر پرونده‌اش می‌گوید که او سابقه‌دار است و پیش از این هم به دلیل کلاهبرداری 4 سال حبس داشته که یکسال آن را تحمل و بقیه را به قید وثیقه یک‌میلیارد و 700 میلیون تومانی آزاد شده است.


توضیحاتش درباره کسی که راضی شده برای او وثیقه یک‌میلیارد و 700 میلیون تومانی هم بگذارد جالب است. با تمسخر می‌گوید: یک نفر ژاپن بود، پول زیادی هم داشت. از او خواستم، راضی شد برایم وثیقه بگذارد و باز با لبخندی تمسخرآمیز ادامه می‌دهد: یعنی الان حرف‌هایم را باور کردی؟ یک نفر راضی شد وثیقه گذاشت آمدم بیرون دیگر، برای شما چه فرقی می‌کند چه کسی بود؟ چه سر و سری با او داشتم؟



در حالی که به گفته خودش، پدرش در مازندران جزو کشاورزان است، اما حسین در تهران ساکن خیابان نیاوران بوده است. درباره علت شکستگی دستش که جویا می‌شوم دوباره همان گارد دفاعی قبلی‌اش را می‌گیرد و می‌گوید: مد سال 2018 است که در همان موقع افسر پرونده‌اش توضیح می‌دهد زمانی که او را شناسایی می‌کنند و قصد دستگیری‌اش را داشتند، برای اینکه از دست ماموران فرار کند خود را از طبقه سوم به خیابان پرت می‌کند که همین موضوع عامل شکستگی دستش می‌شود.


دزدان اتوبان آزادگان در چنگال قانون


کمی آن‌ طرف‌تر دو سارق با سرهای تراشیده به یکدیگر بند شده‌اند و مقابل‌شان شاکی پرونده است که به طور مداوم به آنها می‌گوید فکر نمی‌کردید که دستگیر شوید. اما ببینید حالا اینجایید، دارید تقاص پس می‌دهید‌ و آنها سرهایشان را اصلا بالا نمی‌آورند.


شاکی پرونده در توضیح روز حادثه می‌گوید: چند وقت پیش از یکی از شهرهای آذری‌زبان در حال آوردن 25 کیلوگرم برنج بودم که در اتوبان آزادگان ناگهان یک نیسان آبی محکم به نیسان من زد. توقف کردم که به یکباره این دو نفر با اسپری فلفل و چاقو به سمتم حمله کردند و من دیگر هیچ جا را ندیدم. هرچیزی را که در خودرو داشتم حتی کفش‌هایم را هم با خود بردند. از آن روز به بعد به صورت مداوم از چشم‌هایم اشک می‌آید.



از پسر جوان‌تر که به گفته خودش متولد سال 77 است، می‌پرسم: چه مدت است که سرقت می‌کنی که توضیح می‌دهد: به خدا تازه شروع کردم. یک ماه هم نمی‌شود. چاره‌ای نبود، اوضاع زندگی‌ام به هم ریخته؛ زنم با بچه داخل شکمش می‌خواهد از من طلاق بگیرد. قبل از این کارگری می‌کردم، اما با کسانی آشنا شدم که معتقد بودند از کارگری به هیچ‌جایی نمی‌رسم و برای اینکه زنم از من جدا نشود، باید حتما کاری نان و آب‌دار پیدا کنم.


همدستش هم وضعیت بهتری ندارد. او می‌گوید: با رفیقم در قهوه‌خانه آشنا شدم؛ وقتی دیدیم اوضاع زندگی درست نمی‌شود که نمی‌شود، تصمیم گرفتیم که سرقت کنیم. روز سرقت قرص خورده بودم، اصلا نمی‌فهمیدم چه کار می‌کنم. همه قصدم فقط سرقت بود و بس. دست‌هایش را که پینه بسته است نشان می‌دهد و می‌گوید: می‌بینی آباجی، من کارگری هم کرده‌ام. اما این روزها شیشه و قرص مغزم را پوک کرده و چاره‌ای جز سرقت نیست.


اگرچه چهره‌اش بسیار شکسته است، اما خودش می‌گوید 27 سال بیشتر ندارد.


حسین کُرده و شهرام افغانی در دام پلیس


مهم‌ترین پرونده پلیس اما در حیاط آگاهی شاپور 5 سارق جوانی هستند که به یکدیگر متصل شده‌اند.


حسین کُرده، سرکرده آنها سابقه طولانی دارد و سال‌هاست که سرقت کسب‌وکار روزانه‌اش است. البته همه این 5 نفر سابقه‌دار هستند و آنطور که افسر پرونده‌شان می‌گوید همه آنها برای خود لقبی دارند. آنها قصد داشتند تا طی روزهای آینده با شناسایی صرافی و طلافروشی در خیابان‌های حاشیه‌ای دست به سرقت مسلحانه بزنند، اما اشراف اطلاعاتی پلیس آنها را ناموفق گذاشته و در حالی که این 5 سارق سابقه‌دار که بعضا سرقت به عنف، دزدی گردنبند و گوشی را در پرونده خود دارند، قبل از خرید سلاح کلاشینکف شناسایی و دستگیر می‌شوند.


افسر پرونده‌شان توضیح می‌دهد: حسین‌ کُرده و شهرام افغانی از جمله سارقانی بودند که در این عملیات شناسایی و دستگیر شدند. آنها در حاشیه‌ شهر (اسلامشهر) زندگی می‌کردند و صبح امروز در عملیات غافل‌گیرانه پلیس همگی دستگیر شدند. گروه سنی این افراد 22 تا 34 سال بوده است.


خفت‌گیری از پیرمردها با سوء‌استفاده از قرابت فامیلی


سوژه بعدی مرد میانسالی است که از پیرمردها سرقت می‌کرده است. در توضیح شیوه سرقتش می‌گوید: در خیابان پیرمردهایی که به نظرم متمول می‌آمدند، شناسایی می‌کردم نزدیک آنها می‌رفتم و می‌گفتم که من نوه عموی فلان فامیل‌تان هستم. بعد می‌گفتم که با ماشینم تصادف کرده‌ام و باید بلافاصله خسارت بپردازم. آنها هم فکر می‌کردند که من واقعا فامیل‌شان هستم و بعد یا به من پول نقد می‌دادند یا کارت عابر بانک‌شان را در اختیار من می‌گذاشتند. بعد هم با آن پول‌هایی که می‌گرفتم سکه و طلا می‌خریدم.


افسر پرونده‌اش توضیح می‌دهد که این سارق 150 فقره به همین سبک سرقت کرده است و از این تعداد در حال‌حاضر 30 نفر شناسایی شدند. چون برخی متاسفانه فوت کرده‌اند یا شرایط شناسایی آنها وجود ندارد. البته در حال‌ پیگیری صدور دستور قضایی برای انتشار چهره این متهم هستیم.


انتهای پیام/

ارسال نظر
گوشتیران
قالیشویی ادیب