صانعی دره بیدی: این حیوان آزاریها از فرهنگ بیگانه به ما سرایت کرده است/حیدری:حیوان خانگی، عروسکی که شیئواره شده
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری آنا، متن زیر گزارشی از نشست «حیوان؛ ابژه یا دگرسوژه؟» با حضور دکتر منوچهر صانعی دره بیدی، استاد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی و دکتر آرش حیدری، پژوهشگر و مدرس دانشگاه است.
استعمار طبیعت و انسانانگاری جهان حیوانات
آرش حیدری از همان ابتدا بحث فروکاست را پیش کشید و مطرح کرد که روحیات و اخلاقیات رایج در فهم رابطه انسان با طبیعت و جهان، غالباً ذیل یک دستگاه فکری خاص روانشناسی زده و فردگرایانه به رفتارهای فردی اخلاقی فروکاسته می شود که این فروکاست، منطق مواجهه ما با هستی اجتماعی و سیاسیمان را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال میتوان ساعتها راجع به آلودگی هوا و خودروهای فرسوده و رفتارهای شهروندان در رابطه با ترافیک سخن گفت، بیآنکه سازوکار خودروسازی ملی را به چالش کشید. شرایط به سمتی پیشرفته است که عادت کردهایم بحرانهای پیشرویمان را شخصیسازی کنیم و با توصیههای اخلاق فردی، منطق کلان ساختاری بحرانساز را در پرانتز بگذاریم. در حالی که در سطح کلان، اقتصاد سیاسی است که بر فضا غلبه دارد. به عنوان مثال بطور یکباره میبینیم جنگلهای یک منطقه خورده میشوند و از دل آنها کالاهای لوکسی که ارزش مصرفی دارند پدید میآیند. در جهان حیوانات نیز اینگونه است و ارادهای وجود دارد که میخواهد حیوانات را به حداکثر بهرهوریشان برساند. میتوان مسئله را در نقد اقتصاد سیاسی مثلاً صنایع غذایی پیش برد، بیآنکه در ساده سازیهای سنتیمنتال درغلطید.
حیوان خانگی چیست؟ شیواره چیست؟
آرش حیدری در ادامه به بحث حیوان خانگی پرداخت و گفت: یکی از پدیدههایی که ماجرا را به سمت شکل مشمئزکنندهای از ژستهای اخلاقی در مواجهه با حیوانات میبرد، پدیده حیوان خانگی و نسبت وثیق آن با جهان سرمایهداری است. حیوان خانگی یک عروسک است که از هستی پدیدارشناختی خویش، تهی شده و تبدیل به یک شیءواره گشته است. شیءواره در روانکاوی، شیء یا ابژهای است که تاریخ خویش را ازیاد برده است. یعنی چیزی که از بستر و کانتکست خود جداشده و در یک کانتکست خیالی، معنای دیگری یافته است. درواقع موجودی جداافتاده شده است و تاریخش لحاظ نمیگردد. مثلاً اقتصاد سیاسی پشت دلالی سگ، لحاظ نمیشود و خریدار سگ اصلاً اهمیتی نمیدهد که این سگ چگونه تولید شده و طی چه فرآیندی در نتیجة جنایات تراریخته به شکل یک موجود کوچک حقیر نیازمندِ کمک، درآمده است. در این فرآیند تولید، حتی شرایط بیولوژیکی نیز درنظر گرفته نمیشود و با گربههایی مواجه میشویم که در تنفس، مشکل دارند یا سگهایی که در راه رفتن با معضل روبرو هستند.
مصرف پروتئین سگ و گربه در کشور آمریکا ده برابر کل مصرف پروتئین در قارة آفریقا
حیدری در ادامه، ضمن ارائه آمار تکان دهندهای گفت: مصرف پروتئین سگ و گربه در کشور آمریکا ده برابر کل مصرف پروتئین در قاره آفریقا است. وقتی در آفریقا قحطی پدید میآید و انبوهی از انسانها را به کام مرگ فرو میبرد، انسان جدیدی متولد میشود. انسان جدیدی که با مجموعهای از رفتارها و ژستهای اخلاقی، با جهان حیوانات مواجهه دارد و اکنون مبارزه بر سر حقوق حیوانات را به شکلی از سنتیمنتالیسم مبتذل فرومیکاهد و در نتیجه، جهان حیوانات، انسانانگاری میگردد و شاکلهها و مجموعه رفتارهای جذاب و شیک در دفاع از حیوانات صورت میپذیرد و درنهایت، سخنان امثال بنده بعنوان الگوهایی علیه حیات حیوانات معرفی میگردند. بسیار خندهدار است که کسی تمام وجودش را صرف حیوان خانگی خود کند، بیآنکه حتی یک بار پرسیده باشد این حیوان را که و چگونه تولید کرده است. در مورد معضلات انسانی هم شاهدیم که با وجود انبوهی خیابانخواب و آسیبدیده و معتاد و زن سرپرست خانوار و ... راه حلی مانند خیریهگرایی ارائه میدهند و از آن سو در و دیوار شهر را با تبلیغاتی از قبیل اینکه به فقرا کمک نکنید، پر میکنند. وقتی راه حل آسیبهای اجتماعی صرفاً به کنشهای اخلاقی فروکاسته میشود، این معضل سیستمی به شکل یک چرخة اقتصادی درمیآید که در آن، حجم انبوهی از مبالغ اقتصادی جابجا میشود. مدام از کارآفرینی صحبت میشود، بیآنکه گفته شود تن یک کارتنخواب چقدر شغل تولید کرده است.
وی افزود: باید مواجهه با جهان طبیعت را در نسبت با منطق خاص مواجهه عقلانیت ابزاری موجود با جهان حیوانات تئوریزه کرد. این هستی، بیش از آنکه یک هستی انسانانگارانه عروسکگونه باشد، یک هستی طبیعی است. با تمامی عناصری که دیگری را به مثابه دیگری برمیسازد. یعنی عناصری از موجود که با موجودیت خودش و هستی وجودیاش گره خورده است. هستی وجودی که در بسیاری از موارد به شکلی از توحش، برای انسان بازنمایی میشود، توحشی که در منظر و نظرگاه انسان شهری طبقه متوسط به بالای بورژوا-خرده بورژوا، توحش تصور میشود، در حالی که این، هستی یک حیوان است که او را به شکل موجود وحشی نشان میدهد. با گرفتن این توحش، موجود جدیدی تولید می شود که اکنون تحملپذیر است. اندوه یک فرد هنگام مرگ حیوان خانگیاش، دارای یک منطق استعماری است، ولو اینکه به لطیف¬ترین واژگان آراسته باشد و از سوی دیگر شاهدیم که حیوان خانگی را در فصل جفتگیری عقیم میکنند تا عصبی نشود. چه کسی ضد حیوانات است؟ جنگولکبازی-های طبقه خرده بورژوازی ایرانی که در نتیجه پسماندههای رانت نفتی، در حال بالا آوردن است یا من روستایی که تمام زیستم به شکلی با حیوان گره خورده بود و هیچ وقت از بوی فضولات حیوان، آزرده هم نمیشدم؟ عدهای در کشور پرو شروع کردند به پروبلماتیزهکردن مفهوم کودک کار، بیآنکه متوجه باشند کودک کار در کانتکست حیات شهری مسئله است، نه در روستا. اما آن قدر بر طبل کوبیدند تا نهادهای بین المللی درگیر شدند و دولت پرو، تانک مستقر کرد تا از کار کردن کودکان روستایی در زمینهای کشاورزی جلوگیری کند. در واقع با فهم انسان چشم آبی موبور سفیدپوست غربی، شروع کردند به تئوریزهکردن جهان امریکای لاتین شرقی.
حیدری در ادامه گفت: شما همواره با امر سیاسی، نسبتی برقرار میکنید و بدون برقراری این نسبت، هر کنش مداخلهگرانهای، از اساس تهی است. در انجام هر کنش، شما با مجموعهای از سیاستگذاریها و دستاندرکاران و ... طرف هستید، چه در سطوح خرد و چه در سطوح کلان. وقتی منطق عمل خود را به سطحی نیاورید که وارد مذاکره با این جریانات شوید، باید پرسید واقعاً دارید چه میکنید؟ ما در جهان حیوانات نیز با اختلاف طبقاتی روبرو هستیم: حیوانات فرادست و حیوانات فرودست. حیوانات فرادست در آپارتمانها دراز کشیدهاند و حقوقی دارند و حیوانات فرودست، بدبوهای کثیفیاند که در مناطق محروم، درحال پرسهزدن هستند و فاقد حقوق میباشند. وقتی سرمایه تجمیع میشود، یک پسماندهای را به قالب الگوهای مصرف نمایشی تخلیه میکند و این مصرف نمایشی، برای مصرفکنندهاش سرمایههای نمادین و فرهنگی به بار میآورد. حال در این مکانیسم بلعیدن هستی، هرچه پیش میرویم، طبقات فرادست میل بیشتری به متمایزسازی خود از طبقات فرودست پیدا میکنند. این فرآیند همارز میشود با تنهاشدن در زیست شهری. این فروپاشی پیوندهای اجتماعی و ناتوانی در همدلی با دیگری به مثابة یک انسان، خود را به قالب شکلی از همدلی خیالی با حیوان خانگی درمیآورد. حیوانی که سخن نمیگوید و درعوض، دارندة آن تا بینهایت به جای او سخن میگوید.
حیدری ادامه داد: حیوان چرا محبوب میشود؟ چون نمیتواند بگوید نه. حیوان یکسره در تفسیر میل دارنده خود، مضمحل میشود. همچنین تا زمانی که نقش سرمایه را نادیده بگیریم و شکلبندی آرایش طبقاتی و مصرف نمایشی در سطوح متعدد را مدنظر قرار ندهیم، هر شکلی از سخنگفتن درباره جهان حیوانات، چیزی جز ریاکاری یا جهل عمیق نخواهد بود. در ابتدا که برگزارکننده نشست، موضوع سخنرانی درباب اهمیت حیات حیوانات را با من درمیان گذاشت، قصد شرکت نداشتم و گمان کردم این هم بخشی از همان ژستهای اخلاقی است که به آن اشاره کردم. قصد داشتم بگویم جهان من درحال انفجار است، حال شما از چه سخن میگویید؟ اما ایشان متنی برای بنده ارسال کردند که بسیار عالمانه بود و متوجه شدم که عدهای از انسانها و جریانات هم وجود دارند که نمیخواهند ساده از کنار مسئله بگذرند و خوشحال شدم و با استقبال پذیرفتم. ژستهایی از قبیل «من سیاسی نیستم»، شکلی از فرارکردن و ناتوانی در دیدن ابژه و موضوع مورد تحلیل و تحقیق در کانتکست تاریخی آن است. در وضعیتی که درآمد سرانه و تولید ناخالص داخلی این کشور طی پنجاه سال گذشته ذیل هزاران فشار داخلی و خارجی، له و لورده شده و انبوهی از انسانها را به خاک سیاه نشانده، عدهای هاسکی و کوآلا (که قیمتی بین سی الی چهل میلیون تومان دارد) نگه میدارند. باید محکم ایستاد و فریاد زد و با هر شکلی از استعمار مقابله کرد و این تقابل، همواره نسبتی با اقتصاد سیاسی برقرار میکند.
رویکردهای عقلی و احساسی به حقوق حیوانات
منوچهر صانعی دره بیدی، سخنرانی خود را با روخوانی یک متن کوتاه آغاز نمود. متنی که پای شواهد تاریخی کشورمان را به مسئله بازکرد و از طبیعت زیبا تا هجوم بیگانگان از شمال و جنوب را دربرمیگرفت. وی گفت: تازیان و تاتاران پس از ورود به ایران درکنار تباهی اخلاقی که به فرهنگ ایران تحمیل کردند، در تخریب طبیعت ایران هم ویرانگریهای جبرانناپذیری به بار آوردند. در حالیکه طبیعتدوستی از ارکان فرهنگ ایران بوده است. در دوران اشکانیان اگر کسی باغ می¬خرید، متعهد میشد تا آن را آباد نگهدارد و اگر کوتاهی میکرد، ملزم به پرداخت جریمه میشد. ایرانیان هم به حیوانات اهلی و هم به حیوانات وحشی علاقه زیادی داشتند. بخصوص به سگها. تاحدی که پس از چیرگی تازیان، آنها برای آزردن ایرانیان، سگآزاری میکردند. همچنین روایتی جعلی ساختند مبنی بر اینکه هرکس در خانهاش سگ نگه دارد، تا هفت خانه آن طرفتر هیچ فرشتهای عبور نخواهدکرد. ملکشاه سلجوقی به غایت شکاردوست بود. بطوری که تنها در یک روز، هفتاد آهو شکار کرد. همچنین منارها از سُم گور ساخت.
صانعی در ادامه مطرح کرد: از لحاظ احساسی دو نوع برخورد با حیوانات صورت میگیرد: برخورد مثبت و برخورد منفی. دوست داشتن یک حیوان و نفرت از حیوانی دیگر امری تربیتی است و هیچ ربطی به فطرت انسانها ندارد. اگر بتوان نظام آموزشی مناسبی ایجاد کرد که از ابتدا دوستی با حیوانات را آموزش دهد، بخش قابل توجهی از مسئله حل خواهد شد. اگر در یک نهاد حکومتی مثل شهرداری، افرادی بطور سازماندهیشده استخدام میشوند تا سگها را در سطح شهر معدوم نمایند، به این دلیل است که احساس دوستی وجود ندارد. این حیوان آزاریها از فرهنگهای غیرایرانی به ما سرایت کرده است.
زندگی ما انسانها در کنار دیگر حیوانات معنا پیدا میکند
دکتر صانعی دره بیدی افزود: ما به شرطی میتوانیم زندگی خود در طبیعت را بطور سالم بگذرانیم که مابقی اجزاء طبیعت را نیز مراعات کنیم. البته مسئله فقط حیوانات نیستند. نباتات و جمادات و آبها و جنگلها و گیاهان نیز هستند. صنعت همیشه بوده است، اما ماهیت صنعت مدرن چنان است که عمران و آبادی، عملاً به تخریب طبیعت میانجامد. هرچه کشور صنعتیتر باشد، طبیعت را بیشتر تخریب میکند. کشیدن خط راهآهن، کوه و دشت و ... را تخریب میکند که خود، محیط زیست عدهای حیوان است. بهرحال نمیشود تاریخ را مهار کرد یا به عقب برگرداند. منظور این نیست که صنعت تعطیل شود، بلکه منظور اینست که از چنان عقلانیتی بهره گیریم که به دیگر موجودات نیز اجازه زیست بدهد. حتی کشتار سگها توسط شهرداری تحت عنوان حفظ سلامتی شهروندان، توجیه نادرستی است و باید فکر دیگری کرد.
وی افزود: وضع آموزشی کودکان ما افت شدیدی پیدا کرده است. حجم کلانی از مطالب کتب مدارس، نه ارزش علمی و تربیتی دارد و نه ذهن دانش¬آموز را پرورش میدهد. میتوان با راهاندازی یک مجله در این زمینه در مورد اخلاق رابطه با حیوانات و انقراض آنها هشدار داد و فرهنگسازی کرد. نه اینکه برای آموزش شکار، مجله چاپ کرد. این را هم نباید فراموش کرد که اقداماتی از قبیل اعدام در ملأ عام باعث بازتولید خشونت در جامعه میشود. فرض کنید ده نابینا در شهری زندگی میکنند و هرکدام هزینه مادی و روانی برای جامعه ایجاد میکنند. اگر فردی کسی را کور کند، تعداد نابینایان به یازده نفر افزایش مییابد و اگر بخواهیم فرد خاطی را قصاص کنیم، این تعداد به دوازده نفر افزایش می یابد و افزایش هزینه را دربردارد. اگر خوشرفتاری با حیوانات افزایش یابد، منجر به خوشرفتاری میان انسانها نیز می گردد.
پرسش و پاسخ
آرش حیدری در پاسخ به سوال یک فعال حقوق حیوانات مبنی بر اینکه «با توجه به بی اعتنایی نهادها، چطور میتوان جلوی کشتار سگها را گرفت؟» گفت: خبرنگاری و روزنامهنگاری ما در عرصه محیطزیست، هنوز نتوانسته است مسئلة محیطزیست را تئوریزه کند و تمرکز آن بر صِرف گزارش مجموعهای از ویرانیهاست که عادیسازی فجایع را به دنبال دارد. در تهران یک طوفان 80 کیلومتری آمد و گفتند طوفان. در سیستان و بلوچستان 120 روز در سال، بادهای شدید و سنگین میوزد و منازل مردم را با مشکلات جدی مواجه میکند. اما دیگر عادی شده است. دیری نیست که اهواز نیز از تیتر اخبار رسانهای حذف گردد. کشتار سگها و موشها هیچ نسبتی با امر سلامت ندارد، زیرا امور بسیار دیگری هستند که سلامت مردم را با خطر مواجه میکنند و مسئولین ذیربط نسبت به آنها، کاملاً بیاعتنا هستند. این را نیز بدانید که پروبلماتیککردن یا همان مسئلهمندکردن، میتواند فرآیندی دشوار، پیچیده و طولانی مدت باشد و با توجه به بحرانهای موجود، چنین صداهایی اغلب شنیده نمیشوند. باید این قبیل مسائل را با تداوم مناقشه، از مارپیچ سکوت خارج کرد. همچنین نیاز به رسانهای مستقل و شرافتمند احساس میشود.
حیدری در پاسخ به سوال یکی دیگر از فعالان حقوق حیوانات مبنی بر اینکه «با توجه به اظهارنظرهای جنابعالی در رابطه با گیاهخواری، آیا خوردن گوشت حیوانات، جداکردن آنها از کانتکست خودشان نیست و آیا نباید گیاهخواری را به گونهای تئوریزه کرد که سرمایه داری نتواند آن را دوباره به خود بازگرداند و از آن استفادة کالایی کند؟» گفت: منظور بنده، گیاهخواری به عنوان یک کنش علیه سرمایهداری نبود، بلکه منظورم عرفان لایت با طعم نعناع به اضافه سرخوشی پستمدرنیستی قضیه بود. پستمدرنبازیهایی که یکی از پسماندههای سرمایهداری متأخر است. بیشتر شکلی از عرفانزدگی غیرسیاسی همراه با یک فضیلتفروشی فردی و اَشکالی از تبلیغات انسانانگارانه، مدنظرم بود.
پاسخ آقای منوچهر صانعی به سوال یک دانشجوی رشته جامعهشناسی مبنی بر اینکه «آیا حیوانآزاری یک انحراف اجتماعی است؟» ارجاع مجدد به مسائل تربیتی و آموزشی بود و همچنین مسائل فرهنگی و تاریخی. در حالی که آرش حیدری معتقد بود این مسئله در کانتکست خشونت قابل طرح است و درست نیست که آن را ایزوله کنیم و بدون رابطه با بسترهای ساختاری و تاریخی، مورد بررسی قراردهیم. همچنین حیوانآزاری فردی و حیوان آزاری سیستماتیک، از هم جدا نیستند و هستیِ مسئلة خشونت علیه حیوانات در نسبت با خشونتهای سیستماتیکی که بر هستیِ اجتماع وارد میآید، قابل طرح و قابل بحث است. درواقع، فردی کردن و جداکردن و فروکاستن آن به رفتار شهروندان، هستة بزرگ مسئله را در پرانتز قرار میدهد.
انتهای پیام/