«تمدن ها» را «دانشگاهها» میسازند
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری آنا، نشست «بررسی معنای تمدن و دشواریهای معاصر ما» با همکاری مرکز پژوهشی آرا و خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی «آنا» و همچنین با مشارکت رادیو گفتگو برگزار شد.
متن زیر گزیده ای از مهم ترین نکات در صحبتهای محمدرضا زمانی خطیبی، محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه دین در نشست «بررسی معنای تمدن و دشواریهای معاصر» است که ملاحظه میکنید.
قصد دارم اکنون بیش از هر چیزی صرفا درنگی در عنوان نشست یعنی «بررسی معنای تمدن و دشواریهای معاصر» داشته باشم. معنای تمدن چیست؟ و دشواریهای معاصر ما کدام است؟
مواجهه ما با غرب جدید و عقل جدید در واقع به وجهی برای ما معضلات و به تعبیری مشکلات و دشواریهایی ایجاد کرده است و ما بیش از گذشته اولا مات و حیران غرب و عقل جدید شدهایم و ثانیا همین دیدن عقل جدید را هم عقل جدید به ما هبه کرده است.
یکی از مهمترین و تامل برانگیزترین دشواریهای ما در اکنون مواجهه با عقل جدید است و البته این برای ما مواجهه با عقلی سحرآمیز مینماید.
قطعا یکی از اصلیترین دشواریهای ما پیش از پرداخت به بحث از تمدن و تمدن سازی نوین اسلامی، مواجهه با عقل مورد بحث غربی است که سالهاست در مقابل ما است و ما را مبهوت خود و دستاوردهایش کرده است و البته شاید بهتر باشد اینگونه بگوییم که ما اکنون اساسا در این عقل زیست میکنیم. یکی از دشواریهای مهم ما پیش از پرداخت به بحث از تمدنسازی، مواجهه ما با عقل ظهور یافته و سحرکننده غربی است.
در اینجا شاید پرسیده شود که چرا مواجه دین و عقل غربی لایمکن و جمع ناپذیر است؟ در پاسخ به این سوال مهم باید گفت: دین اسلام، تاکید اصیل و اصلیاش، بر یک وحدت است «همانطور که در سوره توحید به آن اشاره شده، قل هو الله احد»، وحدتی که عالم جدید و عقل جدید اساسا نمیتواند آن را بپذیرد چرا که عقل جدید به دنبال کثرت و همچنین صرفا «مصرف» است و اشارات دینی، از یک وحدت سخن میگوید و لااقل این معنا از کثرت را نمیپذیرد و نمیتواند با این معنا از کثرت جمع شود. به نظر بنده اگر زمین مواجه دین و عقل مدرن را تغییر دهیم امکان مواجه درست تری پدید خواهد آمد اما ذات دین با عقل مدرن و خواستههایش همگونی ندارد.
ما یکی از محدود اقوام و یا جوامعی هستیم که میاندیشیم به اینکه تمدن بسازیم. شاید این تاکید بر ساختن تمدن در کمتر کشور و ساختار فکری ای در جهان دیده شود که عدهای بنشینند به صراحت بگویند که ما میخواهیم تمدن بسازیم و برای جهان الگو شویم و تمدن نوین اسلامی بسازیم.
غرب اساسا با یک نشست و تصمیمگیری برای تمدن سازی به اکنونش نرسیده است؛ بلکه این مسیر اندیشه غربی است که ماحصلش میشود تمدنی که اکنون ظاهر شده است و ما نیز درون آن هستیم. کجا غرب آمد همایش و نشست گرفت و گفت ما میخواهیم تمدن بسازیم؟
برای غرب این تمدن سازی به مثابه مسیر اندیشهاش بود، غرب در مسیر اندیشهی اندیشمندانش تمدن جدید را زایید و ظاهر کرد، نه اینکه ما بیاییم و بنشینیم و بدون هیچ مسیر اندیشهای بگوییم آرمانشهر ما، ایدهآل ما، آن غایت اصلی ما، تمدن نوین اسلامی است اینگونه نیست که غرب تصمیم گرفت از نقطه A (معلوم) به نقطه Z (معلوم) برسد و رسید. غرب یک سیر و مسیر اندیشه داشت و ما نخست باید این مسیر را برای مواجه با غرب کنونی طی کنیم.
ما باید پیش از اینکه به این موضوع بپردازیم که بیاییم برای دنیا الگو و تمدنی شویم، به موضوع اصیلتر از این بپردازیم که پرداخت صحیح و اندیشمندانه به پدیده «دانشگاه» است، جایی که از آنجا از وجهی همه وضعیتها هم بیرون زده میشود، یعنی جایی برای معرفت و آگاهی که وزیر، سفیر، وکیل، مدیر و... را به جامعه و ساختار میدهد.
ما باید بیندیشیم که از دانشگاه تقاضای ظهور یک افق به معنای جدیدی که مصطلح شده «آیندهپژوهی» بیرون زده شود نه اینکه صرفا مدارکی صادر کنیم و مرگ امکان های پیش رویمان (یعنی استعداد دانشجویان) را ببینیم.
غرب زمانی به وضعیت کنونیاش دست یافت و ساختاری نو را آغاز کرد که کانت برای غرب مبانی جدیدی در دانشگاه چید و مفهوم UNIVERSITI را مطرح کرد. ما متاسفانه هنوز این تاکید را متوجه نشدیم که غرب چه زمانی وضعیت کنونی خودش را آغاز کرده است. کانت خوب فهمید که دانشگاه است که سفیر و وکیل و تمامی اجزای یک ساختار قوی را میسازد.
صحبتهای مذکورم همه گواه این بود که اساسا غرض از تمدن اسلامی پیش از پرداخت دقیق به پدیده دانشگاه را متوجه نمیشوم. بله ما در تاریخمان دورهای داشتهایم که مسلمانان قدرتی کسب کردند و تاریخی ساختند، دوره بسیار خوبی هم بوده (با توجه به اقتضائات همان روزگار). من فقط میدانم قطعا آن تمدن را نمیتوانیم در اکنون و بار دیگر از نو و به همان صورت بسازیم(الماضی مضی و لا تکرار فی التجلی)، چون زمان و اقتضائات و عالم تغییر کرده است. باید پرسید که اکنون چه میخواهیم بسازیم؟ ما اصلا و اساسا چه فکر تازهای داریم که ظهورش دهیم و در مقابل عقل قدرتمند و مسلط غربی بایستیم؛ آیا میخواهیم نسخهای بسازیم و روی دست عقل و مظاهر عقل غربی درآییم؟ یا نسخهای همانند اکنون غرب داریم؟ یا شاید نسخهای مانند نسخههای پیشین خودمان میخواهیم بسازیم؟ ابن رشد را احیا کنیم یا ملاصدرا را احیا کنیم مثل دوستان، اقتصاد صدرایی و محیط زیست صدرایی و هوافضای صدرایی؛ باید درنگ کرد تا در دانشگاه نیندیشیده باشیم بیرون از دانشگاه به دنبال اندیشه و تمدن سازی نباشیم.
انتهای پیام/