دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
تاملی در ایده دانشگاه(6)؛ سیدحسین سراج‌زاده:

«دانشگاه» مطلوب بدون شناخت فرهنگ ملی و زمینه های فکری ما محقق نمی‌شود

دانشیار دانشگاه خوارزمی گفت: بنده علم اسلامی رابه عنوان یک ورژن یا رویکرد می‌توانم بپذیرم اما چنین روایات ایدئولوژیکی، نباید اساسا دلیلی برای ساخت دانشگاه‌هایمان قرار گیرد.
کد خبر : 260721

گروه فرهنگی آنا؛ دکتر سیدحسین سراج زاده، عضو هیات علمی در دانشگاه خوارزمی به طرح بحثی درباره تاریخ شکل گیری دانشگاه در جهان پرداخت و از جمله لوازم اصلی این تحقق را در غیر ایدئولوژیک بودن نهاد مهم دانشگاه دانست. در زیر مشروح این گفتگو را می خوانید.


*لطفا برای شروع درنگ و تحلیلی جامعه شناختی از تاریخ ظهور دانشگاه‌ها برایمان داشته باشید؟
از زمانی که علم در علوم جدید به شدت مورد توجه قرار گرفت و نظام تقسیم کار اجتماعی جدید شکل گرفت جامعه در مسیری قرار گرفت که می خواست از فضای سنتی اش خارج شود و در این موقع بود که انقلاب علمی اتفاق افتاد. این انقلاب با تاکید بر روی علوم تجربی مبنای شکل گیری دانشگاه های جدید عالم شد.
نهاد دانشگاه در عین اینکه تولید فکر و ایده در مورد نظام تمدنی جدید می کرد در عین حال نیازهای جامعه و به خصوص نیاز های تخصصی جامعه را بطور کاربردی برآورده می‌کرد و اینجا بود که دانشگاه می‌کوشید برای فهم قوانین حاکم بر نظام هستی با روش‌های تجربی به نتیجه‌هایی مثبت دست یابد.
این‌‌ها مبنای شکل‌گیری دانشگاه جدید است. یعنی دانشگاه اساسا قرار است ایده هایی را تولید کند که روش علم تجربی را غنا ببخشد.
این ایده باعث تحولاتی در نظام علمی جدید شد و شرایط اجتماعی جدید و نظام تولید، اقتصادی و حتی روابط اجتماعی، سیاسی را به شدت دگرگون کرده است و هم خودش در عین حال برای این نیاز هایی جدید که ظهور می کند در بخش صنعت تجارت و... عهده دار نقش دادن به آدم ها می شود.
این روند مستقیما با مدرنیته در ارتباط است و با توجه به اینکه امروزه همه جوامع وارد مرحله گذر از شرایط سنتی و ورود به شرایط مدرن شدند (و به تعبیری همه جوامع متاثر از تولیدات علمی و دانشگاه شدند) و هم اینکه جوامع جدید به شدت نیازمند چنین نهادی هستند که در زمینه اجتماعی فرهنگی خودشان در بخش علوم انسانی و اجتماعی و حتی تاحدی فلسفی اش بحث و گفتگوهای نقادانه کند به وضع موجود و تلاش برای به سازی جامعه و تعالی و توسعه جامعه و در عین حال ایفا کننده نقش آموزشی-پژوهشی برای توسعه جامعه مدرن متناسب با شرایط عالم جدید باشد.



*آیا مواجهه ما با دانشگاه باید مواجهه ای مشابه غربی‌ها باشد ؟ در واقع غرض از این پرسش این است که برای تحقق دانشگاهی کارآمد و مطلوب، ما نیز باید مسیر طی شده غربیان را طی کنیم؟
ما مانند همه نهادهای تمدنی جدید برخوردمان با نهاد های تمدن جدید برخوردی از بیرون است و در واقع برخوردی برون زا بوده است. این پدیده های برون‌زا باید قطعا با شرایط اجتماعی فرهنگی ما تطبیق پیدا کند تا به ثمر بنشیند. اما ما نمی توانیم بگوییم ما با آنها کاری نداریم و می‌خواهیم برای خودمان پدیده دیگری خلق کنیم. آن چه کار کرد دانشگاه است امروز مورد نیاز ما هم است در نتیجه ما به معنای کلی به وجود چنین نهادی نیاز داریم. اینکه این نهاد در درون جامعه ما یا هر جامعه دیگری چگونه عمل کند بستگی دارد به زمینه ها و شرایط اجتماعی- فرهنگی آن جامعه بستگی دارد.
در برخی جوامع ساختار خیلی راحت جفت و جور می‌شوند و تطابق خوبی به وجود می‌آید و این نهاد شروع می‌کند به ایفای نقش خودش مانند ژاپن می پردازد.
همچنین در برخی جوامع بالاخص در منطقه خاورمیانه ای این نهاد جدید با زمینه های اجتماعی-فرهنگی موجود بخوبی جفت و جور نشده است. این جفت و جور نشدن نیز، سبب شده تا دانشگاه در درون این زمینه اجتماعی-فرهنگی به نحوی که در جاهای دیگر توانسته کارکردهایش را ایفا کند نتواند نقش واقعی‌اش را ایفا کند. این نکته خودش یک مشکل و معضل مهم است و باید از آن پرسش شود و در پی چرایی آن در آمد.
دانشگاه های ما و روشن فکری جدید ما که ارتباط زیادی با دانشگاه های ما دارند باید درباره این موضوع به تامل بپردازند و به پاسخ برسند.



*آیا دانشگاه را باید از درون دانشگاه فهم کرد؟ یعنی تا دانشگاه نباشد نمی‌توانیم فهمی از مفهوم دانشگاه داشته باشیم؟
در مرحله اول باید بدانیم که ما به دانشگاه به عنوان نهادی که عرض شد و با همان کارکردهای مورد نظر غربیان نیاز داریم. در واقع از نظر کارکردی هیچ تفاوتی در دانشگاه های مختلف جهان نمی‌بینم. دانشگاه از نظری هم آگاهی بخش است و هم در حوزه علوم ابزاری فنی مهندسی و... تولید علم می‌کند و نیازهای جامعه را پاسخ می‌دهد. در کنار علوم فنی و پایه دانشگاه محفلی برای تحقق و تولید علوم انسانی و اجتماعی است و با این سیر در علوم اجتماعی و انسانی می توانیم مشکلاتمان را فهمیده و وضع خودمان را تغییر دهیم و به اصلاح پیش برویم.
اساسا دانشگاه مطلوب بدون شناخت فرهنگ ملی و زمینه های فکر و فرهنگی ما محقق نخواهد شد و ناممکن است اما اینکه نتیجه این تحقق علم اسلامی باشد بحث دیگری است چرا که از علم اسلامی تعبیر های مختلفی صورت گرفته است، هم روایت های ایدئولوژیک می توانیم داشته باشیم و هم خوانشی فرهنگی.
بنده با روایت های فرهنگی تا حدی همدلی می‌کنم و با آن موافق هستم و معتقدم محقق خواهد شد اما ظهور روایت های ایدئولوژیک را غیر ممکن می دانم. در این زمینه مقاله هایی هم دارم. بنده با روایت های سیاسی و ایدئولوژیک همدلی ندارم بلکه آن را ناممکن می دانم و هم آن را مفید فایده نمی بینم.
دانشگاه ما نمی تواند در حوزه علوم انسانی حرف های جدی بزند تا زمانی که زمینه های فرهنگی-اجتماعی را در نظر داشته باشد.
علوم غیر انسانی علومی تکنیکال هستند و اساسا نگاه های ایدئولوژیک با آن علوم هم سازی ندارد و نمی تواند به آن علوم ورود کند و این علوم انسانی است که سیاست زده و ایدئولوژیک زده می‌شود.
از همین روی است که کسانی که پایه گذار علوم اجتماعی جدید بودند .غلامحسین صدیقی پدر جامعه شناسی ایران، وقتی بحث از علوم اجتماعی در ایران را شروع می کند بشدت روی اجتماعیات در ادبیات فارسی کار می کند و این درنگ و تاملی دقیق و بجا است. یک جامعه شناس در ایران نمی تواند بدون شناخت حافظ و سعدی و مولانا و ... همه زمینه های فرهنگی تاریخی ایران به امر و علم جدید و مطلوبی دست یابد و جامعه شناس خوبی باشد.



*آیا نتیجه چنین اقدام و رویکردی تحقق علم اسلامی خواهد شد یا خیر؟
بنده علم اسلامی و یک روایت ایدئولوژیک را اساسا هم ناممکن و هم مضر برای علم، دانشگاه و برای جامعه می‌بینم. اما با یک زمینه فرهنگی به عنوان یک ورژن یا رویکرد می‌توانم آن را بپذیرم اما چنین روایات ایدئولوژیک و مطلق، نباید اساسا دلیلی برای ساخت دانشگاه هایمان قرار گیرد.
و در یک فضای رقابتی مبتنی بر گفتگوی انتقادی و اکادمیک قرار گیرد اما اگر بخواهد به عنوان یک دستور العمل حکومتی مطرح شود باید عرض کنم که نباید در انتظار نتایج مثبت و مطلوبی در آن نشست و باید طرحی نو درانداخت و نتایجی دیگر گرفت.


گفتگو: محمدرضا زمانی خطیبی


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب