دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
18 بهمن 1396 - 12:11
روایت آنا از فقر و بیماری یک خانواده در سیستان و بلوچستان؛

زندگی سخت «محمد» در آغوش «مدینه»/ چرخ زندگی که با یارانه نمی‌چرخد

«محمد عامر» یک و نیم ساله‌ است؛ نه می‌تواند بازی کند و نه حرفی بزند. مادرش می‌گوید هنگام زایمان طبیعی، فرزندش دچار مشکل مغزی شده است. فقرشان کم بود، حالا هزینه‌های درمان و رنج بیماری فرزندشان هم غمی بر دلشان افزوده است,
کد خبر : 257699

گروه اجتماعی خبرگزاری آنا- سارا امیری؛ در یکی از روستاهای شهرستان ذهک واقع در استان سیستان و بلوچستان مادر 24 ساله‌ای با وجود ناملایمت‌ها و فراز و نشیب‌های بسیار زندگی، از فرزند بیمار خود با مشقت نگه‌داری می‌کند. «مدینه» می‌گوید که وقتی باردار بودم یک‌بار در سه ماهگی و یک بار در پنج ماهگی سونوگرافی انجام دادم و پزشکان گفتند که فرزندم سالم است اما به دلیل اینکه من و همسرم هر دو دارای گروه خونی مثبت هستیم باید برای سالم ماندن فرزندم آمپولی را که الان نامش را به خاطر ندارم تزریق کنم که من هم طبق دستور آنها عمل کردم.


زایمان طبیعی اجباری فرزندم را زمین‌گیر کرد


وی می‌افزاید: محمد عامر به گفته پزشکان 2 هفته زود به‌دنیا آمد. روز زایمان پزشکان اصرار داشتند که زایمان طبیعی انجام دهم و هر چه من انکار می‌کردم، آنها قبول نمی‌کردند و برای اینکه نوزاد متولد شود فشارهای بسیاری را به من وارد کردند و حتی به خاطرم هست پزشکان با مشت به شکمم ضربه وارد می‌کردند و می‌گفتند مگر بچه‌ات را نمی‌خواهی پس خودت هم همکاری کن، اما من توانی نداشتم و هر چه فریاد می‌زدم آنها توجهی به من نداشتند تا اینکه یک لحظه متوجه شدم پزشکان به یکدیگر می‌گفتند نوزاد دچار ایست قلبی شده سریعا فرم زایمان سزارین را آماده کنید. بعد از آن را به دلیل فشارها و ضربه‌هایی که به من وارد کرده بودند متوجه نشدم و وقتی به‌هوش آمدم مادرم را در بالین دیدم و به یکباره بغضم شکست و به شدت گریه کردم.



مدینه می‌گوید: وقتی پرستاران محمد عامر را به اتاق من آوردند با دیدن چهره فرزندم تمام دردها و شکایت‌هام را فراموش کردم من و همسرم از تولد فرزندمان بسیار خوشحال بودیم. بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم با وجود اینکه به لحاظ مالی زندگی بسیار سختی داشتم اما با فرزندم احساس خوشبختی می‌کردم اصلا گویی تمام مشقت‌ها برایم قابل تحمل شده بود. اما خوشی‌های ما تا 3 ماهگی محمد عامر ادامه داشت تا اینکه یکبار متوجه شدم محمد عامر وقتی در خواب است دچار لرزش‌های شدید می‌شود خیلی ترسیده بودم و سریعا با همسرم به پزشک مراجعه کردیم. متخصص اطفال بعد از اینکه پسرمان را معاینه کرد گفت فرزند شما به دلیل فشار زایمان دچار مشکل مغزی و تشنج شده است و مغز مطابق با سن رشد نمی‌کند. اینجا پایان خوشی یا حتی زندگی مان بود؛ نمی‌دانستیم در روستای محرومی که دسترسی به پزشک ضعیف است چه باید بکنیم تا اینکه با همسرم تصمیم گرفتیم برای درمان پسرمان به مرکز استان سیستان و بلوچستان برویم.


با تصادف همسرم، سرپرست خانواده شدم


وی می‌افزاید: همسرم کارگر و بنا است و سطح درآمدی بسیار ضعیفی داریم برای همین سفر به زاهدان و درمان فرزندمان برایمان بسیار دشوار بود، اما تصمیم گرفتیم با پس انداز و مبلغی که بابت یارانه دریافت می‌کنیم پسرمان را درمان کنیم. وقتی به زاهدان آمدیم متخصصان مغز و اعصاب محمد عامر را معاینه کردند و یک قرص و شربتی را تجویز کردند. حال محمد عامر با مصرف قرص بد‌تر می‌شد طوری که وقتی قرص را مصرف می‌کرد دچار ضعف و بی‌حالی می‌شد و فقط در رختخواب می‌ماند اما مصرف شربت حالش را بسیار خوب می‌کرد برای همین من مصرف قرص را خودسرانه قطع کردم و برای مدتی شربت را برایش تهیه می‌کردم. هزینه این شربت 50 هزار تومان است و من نمی‌توانم هزینه آن را پرداخت کنم چون طی چند هفته اخیر همسرم با دوستش سوار موتوسیکلت بودند که در راه با موتوسیکلت دیگر برخورد می‌کند و یکی از دستانش دچار شکستگی و از کارافتادگی می‌شود و به دلیل جراحت‌های وارده هنوز در منزل استراحت می‌کند. برای همین در حال حاضر تنها منبع درآمد ما یارانه است و من نمی‌توانم با یارانه هزینه درمان پسرم، همسرم و خرج زندگی را پرداخت کنم. یارانه به نیمه ماه نرسیده تمام می‌شود و من بقیه ماه را با گریه سپری می‌کنم.


مادر محمد عامر می‌گوید: البته گاهی برای کمک خرجی سوزن‌دوزی می‌کنم. سوزن‌دوزی‌های من خیلی زیباست اما با محمد عامر نمیتوانم کار کنم چون او مادام می‌خواهد در آغوش من بماند و من نمی‌توانم سوزن‌دوزی کنم. مخارج زندگی امانمان را بریده است، مریضی پسرم و همسرم، زندگی سخت و مشقت بار ما را صد چندان کرده است.



فرزندم نمی‌تواند بنشیند


وی می‌افزاید: گردن محمد عامر تعادل ندارد و نمی‌تواند بنشیند؛ برای همین یا باید در رختخواب بماند یا در آغوش من باشد. با هر بار نگاه در چهره محمد عامر صد سال پیر می‌شوم، فرزندم نمی‌تواند با همسالانش بازی کند، فقط با چشم کودکان را دنبال می‌کند و هر بار که از بازی آنها لذت می‌برد، آواهایی را تکرار می‌کند نمی‌توانم ببنیم فرزند به دلیل خطای پزشکان، فقر من و همسرم، مشکلات منطقه زندگی و ... از زندگی محروم شده است. برای درمان محمد عامر به پزشکان زیادی مراجعه کردیم آنها معتقدند که اگر محمد عامر توسط یک متخصص مغز و اعصاب خبره معاینه شود و تحت گفتار درمانی، فیزیوتراپی و توانبخشی قرار بگیرد کاملا بهبود می‌یابد اما ما در روستایی زندگی می‌کنیم که تصور اینکه به پزشک دسترسی داشته باشم، بسیار سخت است حتی اگر پزشکی در سیستان و بلوچستان هم باشد من توانایی مالی برای پرداخت هزینه‌ها ندارم. اوضاع مالی ما آنقدر نابسامان است که از عهده مخارج روزمره زندگی برنمی‌آیم از طرفی هر چه محمد عامر بزرگتر می‌شود نگه‌داریش برای من سخت‌تر می‌شود.


ازدواج فامیلی ارتباطی به بیماری پسرم ندارد


مدینه می‌گوید: من و همسرم دختر خاله و پسرخاله هستیم. پس از ازدواج در منزل خاله‌ام زندگی می‌کردم اما حالا من در منزل مادرم هستم و همسرم در منزل مادرش، زیرا اینگونه مادرم کمک حال من می‌شود؛ خاله‌ام هم از همسرم نگه‌داری می‌‌کند و شاید اینگونه کمی مخارج زندگیمان کم‌تر شود. دیگر نمی‌‌دانم چگونه زندگیم را به چنگ و دندان بکشم تا شاید برایم کمی خوش بچرخد.


وی درباره احتمال علت بیماری محمد عامر با ازدواج فامیلی، افزود: من همه چیز را به پزشکان گفته‌ام و آنها معتقدند بیماری محمد عامر تنها به دلیل فشارها و ضرباتی که هنگام زایمان اجباری به من وارد کردنده‌اند، است و هیچ گونه نقصی مبنی بر ازدواج فامیلی در بیماری فرزندم مشخص نیست.



معجزه تنها آرزویم است


در حال حاضر تنها آرزوی مدینه مادر 24 ساله‌ای که زندگی و جوانیش قربانی خطای پزشکی و فقر منطقه‌ای شده است، درمان تنها فرزند 1/5 ساله‌اش است. او می‌گوید با هر بار نگاه در چهره فرزند از خدا طلب یک معجزه می‌کنم که ای کاش یا محمد عامر یک شبه خوب شود یا همسرم صاحب شغلی شود که درآمد مناسبی داشته باشد تا بتوانیم برای درمان فرزند به شهر بروم گاه هم در خلوت خودم از خدا به نشان یک خیر را می‌خواهم.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب