دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
سعید اشیری:

آیا امام موسی صدر با الزام حجاب در جامعه مخالف بود؟

اخیراً متنی با عنوان «مخالفت امام موسی صدر با حجاب اجباری بانوان» در شبکه‌های منتشر شده و در آن آمده است: «امام موسی صدر [...] با اجباری کردن حجاب اما عمیقاً مخالف بود.»
کد خبر : 257430

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، اخیراً متنی با عنوان (تیتر) «مخالفت امام موسی صدر با حجاب اجباری بانوان» در شبکه‌های منتشر شده و در آن آمده است: «امام موسی صدر [...] با اجباری کردن حجاب اما عمیقاً مخالف بود.» و «اگر امام صدر پس از پیروزی انقلاب اسلامی حضور می‌داشت، حتماً امام خمینی را از اجباری کردن حجاب بر حذر می‌داشت.» (کانال تلگرامی آقای تاجزاده)


درباره‌ی این یادداشت، نکات مهمّی قابل توجّه است:


یک. از امام موسی صدر پرسیده‌اند «آیا همسر شما محجّبه ‌است؟» پاسخ ایشان بسیار خواندنی است: «[همسرم] حجاب ‌اسلامی ‌دارد. با این‌ حال‌ احساس ‌نمی‌کنم‌ در ادای ‌وظایفش ‌در جامعه و در برابر جامعه‌اش ‌کوتاهی کند. خواهری‌ دارم ‌که ‌در صور زندگی‌ می‌کند و قوی‌ترین ‌مؤ‌سسات ‌اجتماعی ‌را در جنوب ‌لبنان ‌مدیریت ‌می‌کند و محجبه ‌است. اما تکرار می‌کنم‌ که ‌حجاب ‌شرعی آسان‌تر از حجابی‌ است ‌که ‌ما بدان ‌عادت ‌کرده‌ایم.» (کتاب مسیره الامام السید موسی الصدر، ج2، صص 88-85، به نقل از وبگاه مؤسسه‌ی امام موسی صدر)


دو. مغالطه‌ی آشکاری در تعبیر «حجاب اجباری» رخ داده است. وقتی از حجاب اجباری سخن میگوییم، سخن ما این است: «زنان مسلمان مجبورند محجبه باشند و در انتخاب غیر آن، اختیاری ندارند»؛ و خواسته یا ناخواسته، دوگانه‌ی «اجبار – اختیار» شکل می‌گیرد و به‌تبع این دوگانه، می‌توانند از تحکّم و خشونت دینی و اعتبار قائل نبودن برای کرامت و اختیار انسانی و برچسبهایی از این قبیل سخن بگویند؛ در این فضای بحث، به یاد بیاوریم که اساساً دعوت دین به هدایت الهی با اختیار انسانها، رابطه‌ای مبنایی دارد و نمی‌توانیم از دینداری انسانها سخن بگوییم، امّا انسانها را موجوداتی مجبور و غیرمختار بدانیم؛ اساساً تدیّن و دینداری برای انسان مجبور، امکان‌پذیر نیست؛ بنابراین تعبیر «حجاب اجباری» در حقیقت حاوی نفی اختیار انسان است.


امّا اگر به تعبیر صحیحِ آن، یعنی «حجاب_الزامی» توجه کنیم، آنگاه دچار این خطای بزرگ روش‌شناختی نمی‌شویم. نکته‌ی مهم این است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بنا بر «حُکم و نظر ولی‌فقیه» که اکثر مردم ایران با او بیعت کرده‌اند و همچنین بر اساس «تصویب اکثریت نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی»، رعایت حجاب شرعی در ساحت جامعه، امری لازم است.


درباره‌ی این «الزام» ممکن است برخی دیدگاهها قابل طرح باشد، امّا وقتی رعایت حجاب شرعی، امری لازم و «قانونی» می‌شود، در حقیقت بیانگر این است که در اینجا دیگر «اجبار» وجود ندارد و «الزامِ» آن، الزامی منطقی و قابل قبول است. بر این اساس، لزوم رعایت حجاب در جامعه، هم بر اساس نظر فقیه جامع‌الشرایطی بوده است که زعامت و رهبری جامعه را برعهده داشته است و هم خواست و مطالبه‌ی اکثر مردم و نمایندگان ایشان.


حتی اگر عده‌ای از زمره‌ی تجدیدنظرطلبان و معتقدان به اندیشه‌های سکولار باشند، باید توجه کنند هر قانونی که در یک روند مردم‌سالارانه (و دموکراتیک) مبنای عمل اجتماعی قرار می‌گیرد، قطعاً از الزامات حقوقی برای اجرا برخوردار می‌شود.


سه. امام موسی صدر، متفکری شیعی، مصلحی تمام‌عیار و رهبر سیاسی و اجتماعی مهمّی در دوران ما است. وقتی از او درباره‌ی «تمایز‌ میان شیعه‌ و سنی‌ از نظر عقیدتی» می‌پرسند، پاسخ ایشان قابل تأمّل است: «تفاوت‌ اساسی‌ در میان شیعه‌ و غیرشیعه‌ در دو مورد خلاصه‌ می‌شود: نخست، ولایت: حقیقت‌ مسئله‌ ولایت‌ عبارت‌ است‌ از ایجاد جامعه‌ای‌ صالح‌ از راه‌ تشکیل‌ حکومتی‌ صالح. علی‌(ع‌) برترین‌ این‌ مصداق‌ها بود. در دیدگاه‌ شیعه‌ مسئله‌ ولایت‌ از مهم‌ترین‌ احکام‌ شرعی‌ است. من‌ اعتقاد دارم‌ تشکیل‌ جامعه‌ای‌ صالح‌ بیش‌ از هر اقدام‌ دیگری‌ به‌ رشد و کمال‌ انسان‌ می‌انجامد. بنابراین، ولایت که‌ از نظر شیعه‌ مسئله‌ای‌ اساسی‌ به‌شمار می‌رود، فقط جنبه‌ تاریخی‌ ندارد، بلکه‌ مسئله‌ای‌ است‌ همیشگی، در هر زمان‌ و در هر جامعه‌ای.» (مصاحبه حنان معلوف، روزنامه نگار زنِ روزنامۀ النهار با امام موسی صدر، به تاریخ: 27 آوریل 1969 به نقل از وبگاه مؤسسه‌ی امام موسی صدر) در این مصاحبه، امام صدر نکته‌ی اختلافی دوم را اختلاف بر سر «منابع شرعی» می‌داند؛ امّا طرح موضوع ولایت در اندیشه‌ی شیعی و به معنای «ایجاد جامعه‌ای‌ صالح‌ از راه‌ تشکیل‌ حکومتی‌ صالح»، افق مهمّی را از اندیشه‌ی این متفکّر بزرگ شیعی فراروی ما می‌گشاید. این مهم، خصوصاً در تضادّ آشکار با «قرائتهای سکولار» از اندیشه‌ی امام صدر است.


چهار. امام موسی صدر در موضوع حجاب با استناد به آیات قرآن کریم معتقدند: «[...] امّا موضوع‌ حجاب‌ در اسلام‌ به‌منظور تحقیرِ‌ زن‌ یا حبس‌ یا بزرگداشت‌ و تمجید بیش‌ازحدّ او صورت‌ نگرفته‌ است، آن‌چنان‌که‌ نزد برخی‌ از ملل‌ چنین‌ دیدگاهی‌ متعارف‌ است، بلکه‌ حجاب‌ سلاح‌ زن‌ در جلوگیری‌ از طغیان‌ جنبه‌ی زنانگی‌ اوست، تا مبادا این‌ جنبه‌ی‌ زن‌ بر دیگر توانایی‌های‌ او غلبه‌ کند. این‌ مقصود در آیات‌ قرآنی که‌ زنان‌ را از نرمش‌ در سخن‌ گفتن‌ یا پای‌ کوفتن‌ به هنگام‌ راه‌ رفتن‌ یا زینت‌نمایی‌ باز می‌دارد، به‌خوبی‌ و روشنی‌ آشکار است. آیات قرآنی در این‌باره بسیار است که برخی از آن‌ها را در اینجا ذکر می‌کنیم: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» و «وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ» و «لَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ» و «وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا.» حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ آشکار کردن‌ زیبایی‌های‌ زن‌ به‌ طغیان‌ و سرکشیِ‌ جنبة‌ زنانگی‌ بر وجود زن‌ منجر می‌شود و زن‌ را تنها به‌ یک‌ تابلوی‌ هنری‌ بدل‌ می‌سازد که این‌ مسئله‌ تحقیر زن‌ و انکار استعداد و توانمندی‌های‌ اوست‌ و باعث‌ ازبین ‌رفتن‌ عمر و وقت‌ و فرصت‌های‌ گران‌بهای‌ او می‌شود. خصوصاً‌ این‌ مسئله‌ به‌ محرومیت‌ زن‌ و جامعه‌ از ایفای درست وظیفة مادری‌ او می‌انجامد.» (کتاب نای و نی، صص 265 – 298، به نقل از وبگاه مؤسسه‌ی امام موسی صدر) همچنین ایشان معتقدند: «در حجاب ‌شرعی، چنان‌که ‌قرآن ‌کریم ‌بر آن‌ تصریح ‌کرده، سخت‌گیری ‌و زیاده‌روی ‌رخ‌ نداده ‌و چشم‌ها در نگاه ‌به ‌آن ‌با پرده‌ مواجه ‌نیست. قرآن ‌از زنان خواسته ‌است ‌تا مواضع ‌زینت‌ خود یعنی ‌مو و گردن ‌و سینه ‌را آشکار نکنند و آشکار کردن‌ صورت، اشکالی ‌ندارد.» (کتاب مسیره الامام السید موسی الصدر، ج2، صص 88-85، به نقل از وبگاه مؤسسه‌ی امام موسی صدر)


پنج. وقتی از ایشان «درباره‌‌ی زن‌ مسلمان» پرسش میشود، پاسخ ایشان این است: «اعتقاد ندارم‌ که‌ تمدن‌ امروزی آزادی‌ درستی‌ برای زن به‌ ارمغان‌ آورده‌ باشد، زیرا این‌ تمدن اگرچه‌ از آزادی زن‌ سخن‌ گفته، عملاً‌ او را با ابزارهای‌ مختلفی‌ چون‌ تبلیغات و تجارت‌ و جشن‌ها‌ مقید ساخته‌ است‌ و بیشترِ تلاش‌ خود را بر رشد بُعد زنانگی او متمرکز کرده‌ و این‌ خود موجب‌ کوتاهی‌ عمر زن‌ و کاهش‌ فرصت‌های‌ او و افزایش‌ قیدوبندهایش‌ شده‌ است. درحقیقت، اگر ما قصد آزادی‌ حقیقی‌ زن‌ را داشته‌ باشیم، در تعالیم‌ دینی‌ نکاتی‌ می‌بینیم‌ که‌ این‌ خواسته‌ را تأ‌مین‌ می‌کند. دین‌ مطلقاً‌ فعالیت‌ زن‌ را در امور مختلف‌ اجتماعی‌ ممنوع‌ نمی‌کند. اگرچه‌ رسیدگی‌ به‌ امور خانه‌ و خانواده‌ را برای‌ زن‌ ترجیح‌ می‌دهد، او را مجبور به‌ این‌ کار نمی‌کند.» (به نقل از وبگاه مؤسسه‌ی امام موسی صدر)


شش. متناسب با جامعه‌ی امروز ایران، اگر این سؤال پرسیده شود: آیا در فرآیندهای فرهنگی و گفتمان‌سازی‌ها توجه به مقوله‌ی مهمّ حجاب، بخوبی صورت گرفته است؟ پاسخ این پرسش، اگر مثبت نباشد، امّا نافی التزام همه‌ی ما به رعایت این تکلیف الهی و قانونی نیست. آیا رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی، مستوجب آن است که این قواعد را تعطیل کنیم؟!


هفت. امام موسی صدر، مانند استادش حضرت امام خمینی(ره) و چون هر مصلح دینی دیگری، اهل تحکّم و اجبار نیست؛ علمای دین، پیوسته فطرت و نهادِ خداجوی آدمیان را مخاطب کلام خود می‌دانند و پیوسته دعوتگر مردم به حقیقتِ دین حنیف هستند. امّا پرسش این است اگر امام صدر در سیره‌ی عملی‌اش با بی‌حجابی در لبنان مدارا می‌کرد، آیا این به معنای عدم اعتقاد او به «الزام حجاب» بوده است یا شرایط چنین الزامی برای او فراهم نبوده است؟ فراموش نکنید ما اگر به «الزام حجاب» هم معتقد باشیم، عقلاً لازم می‌دانیم که تحقّق چنین الزامی، باید با «دعوت اسلامی» و «اقناع مخاطب» و «تبلیغ اسلامی» همراه باشد. پرسش این است که ایشان چطور حجاب را برای همسر و دختران و خواهران خود افتخار و لازم می‌دانند امّا آن را برای جامعه‌ی پیرامونی خود قابل توصیه نمی‌دانند؟


با توجه به نکته‌ی سوم (تلقّی از معنای ولایت) آیا اگر امام موسی صدر در مصدر حکومت اسلامی قرار می‌گرفت، نسبت به تحقّق فراگیر واجبات دینی و برای «اقناع جامعه» - که مردمِ جامعه راهِ صلاح و عمل به دستورات الهی و شرعی را محور زندگی خود قرار دهند - تلاشی نداشت؟ قطعاً هر مسلمانی، هیچ «اکراه» و «اجباری» را مطلوب نمی‌داند، امّا چنانکه آمد، آیا عمل به دستورها و ضروریات دین، از سنخ اِکراه است یا از سنخ دستورالعمل‌های سعادت‌بخش؟ و مگر ادیان نیامده‌اند برای انسان که او را به کرامت حقیقی و سعادت ابدی برسانند؟


هشت. در بازگشت به ابتدای این مقاله و این مدّعا که «امام موسی صدر با اجباری کردن حجاب عمیقاً مخالف بود»، ضمن لزوم توجّه به بندهای پیشین و با توجه به اینکه الزام حجاب در جامعه‌ی ایران، دستوری شرعی از سوی ولی‌فقیه و حکمی قانونی و مصوّب مجلس شورای اسلامی و بیانگرِ تأیید اکثریت نمایندگان و مردم ایران است؛ مدّعیان و مبلّغانِ این نظر، چطور امام موسی صدر را فردی معرفی می‌کنند که در تقابل با «رهبری دینی» و «خواست عمومی مردم مسلمان ایران» قرار می‌گیرد؟ با این منطق اشتباه و تبلیغ این تقابلهای عقیدتی، چگونه انتظار داریم مردم ایران با اندیشه و عمل امام موسی صدر، رابطه‌ی همدلانه‌ای برقرار کنند؟ آیا این قبیل صدرپژوهی‌ها، مصادره‌ به مطلوبِ اندیشه‌های متفکّری بزرگ به نفع تمنّیّات روزمرّه و اهواء سیاست‌زده نیست؟ آیا باید باز هم برای تخلیه‌ی عقده‌های سیاسی فروخفته‌ی فتنه‌های گذشته، مجاهدی چون امام موسی صدر را هزینه کنیم؟


همگان بر تأثیر بنیادین اندیشه‌ی سید موسی صدر بر نضج و بالندگی «مقاومت در لبنان» آگاهیم، پرسش این است که در این روزهای خطیر و حساس، چه کسی از «ایجاد شکاف و زاویه» میان اندیشه‌ی مقاومت در لبنان با اندیشه‌ی انقلاب اسلامی ایران سود می‌برد؟ آیا بجز رژیم صهیونیستی، باید گروهی قلیل از دیگران را نیز در این فهرست قرار داد؟


گویی برای مظلومیت امام موسی صدر باید در دو مجلس گریست: نخست، مجلسی که در عزای کم‌کاری‌ها برای پیگیری سرنوشت او بوده است؛ دو دیگر، برای برداشت‌های ناصوابی که - ولو با مقاصد و نیّت‌های خیر - اینگونه سعی در کم‌فروغ کردن یک تجربه و اندیشه‌ی درخشان دارند.


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب