بازاندیشی در ساختار نهادین دانشگاه ایرانی
دانشگاه ایرانی در شرایط کنونی با یک پارادوکس توسعه علمی در کنار فساد علمی مواجه می باشد. توسعه علمی نیز اغلب از طریق رشد کمی تعداد اساتید، دانشجویان و مقالات علمی و پژوهشی بازنمایی می شود. این تعارض در شرایط اختلال در روابط نهادی دانشگاه ایجاد شده است.
دانشگاه ایرانی در زمینه های گوناگون همچون اخلاق حرفه ای، تأکید بر معیارهای کیفی آموزشی و پژوهشی، اصلاح قانون پذیرش و جذب دانشجو، دگرگونی ضوابط دفاع از طرح های اساتید و رساله های دانشجویان، نظارت های کیفی و اعتبار سنجی و.... نیاز به بازاندیشی دارد. اما اصلاح این فرایندها بدون تغییر چارچوب نهادی، مؤثر نخواهد بود زیرا حتی روندهای اصلاح شده از نو در چارچوب نهادی مستحیل می شوند و در درون گفتمان موجود همان نتایج پیشین را به بارمی آورند. باز آرایش چارچوب نهادی بر عکس مشارکت اهالی علم وتعامل خلاق آنان با جامعه را افزایش می دهد و در فضای جدید خود به توسعه سالم فعالیت های دانشگاهی منجر می شوند. ساختار نهادین روابط بین نهاد دانشگاه و سایر نهادهای بیرون از آن را تعیین می کند. مهمترین روابط نهادی که بر ایفای نقش دانشگاهی تأثیر می گذارد.
روابط بین دانشگاه با سه نهاد فرهنگ عمومی، دولت و بازار است. ساختار نهادی مزبور باید به گونه ای باشد که امکان انجام مطلوب نقش های دانشگاهی را فراهم سازد. اما چنانچه خواهیم دید این ساختار نهادی از نارسایی های متعددی برخوردار است. گفتمان های رایج برای مثال دانشگاه کارآفرین، دانشگاه اسلامی، دانشگاه بومی، دانشگاه انقلابی و....بیانگر توصیف هنجاری از ساختار نهادین دانشگاه می باشد.
چارچوب نهادی استقلال تعاملی « پیشنهادی ما برای دانشگاه های کنونی عبارت است از» دانشگاه.
در این صورت دانشگاه در عین حفظ استقلال خود، با توجه به مسئولیت اجتماعی اش و با کاربرد معرفت شناسی های مدنی، به تعامل با منابع « سایر نهادهای اجتماعی می پردازد. فساد به معنای کاربرد نامشروع است. دانشگاه را باید به عنوان منافع/علائق خصوصی در جهت عمومی یک نهاد مبتنی بر خیر عمومی و متکی بر معیارهای شایستگی علمی تلقی کرد و هر گونه تصرف در آن بر اساس معیارهای خاص گرایانه، تبعیض گرایانه، خویشاوند گرایی و حامی پروری را باید از مصادیق فساد دانشگاهی دانست. الزامات استقلال تعاملی دانشگاه نه تنها به کاهش فساد علمی منجر می شود بلکه به سایر نهادهای اجتماعی از جمله بازار و دولت نیز کمک می کند تا در تعامل با دانشگاه بر فساد اقتصادی و فساد سیاسی موجود غلبه کنند. اصلاح ساختار اجتماعی درون دانشگاه از جمله از طریق تقویت تعامل بین بازیگران نقش های دانشگاهی، تقویت انجمن ها واجتماعات علمی زمینه لازم را برای بازاندیشی ساختار نهادی دانشگاه فراهم می کند.
مهمترین الزامات این الگو عبارتند از:
- در نظر گرفتن مرزهای تمایز و تعامل بین دانشگاه، فرهنگ و سیاست.
- اصلاح ساختار نهادی و تقویت رابطه تمایز تعاملی بین دانشگاه و سایر نهادهای اجتماعی.
-توجه به نسبت بین فرهنگ و دانشگاه از طریق گفت و گوی برابر بین نخبگان علمی و نخبگان فرهنگی و نه از طریق دخالت نهادهای فرهنگی فرا دانشگاهی.
- توجه به نسبت بین سیاست و دانشگاه از طریق گفت و گوی برابر بین نخبگان دانشگاهی و نخبگان سیاسی و نه از طریق دخالت نهادهای سیاسی در دانشگاه.
- در نظر گرفتن نقش نظام ملی نوآوری در تقویت رابطة علم و فناوری با تولید ثروت به جای انتظارات نابجا از دانشگاه برای ارتباط بلاواسطه با بازار و اقتصاد.
*رئیس سابق انجمن جامعهشناسی ایران و عضو هیئت علمی و استاد جامعه شناسی مرکز تحقیقات سیاست علمی
انتهای پیام/