گزارشی از ارائه ۴۷ هزار خدمت درمانی یک گروه جهادی به مردم
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، «زندگی خوب» اینبار نه در مناطق و شهرهای محروم و توسعهنیافته و دارای مشکل که در تحریریه میهمان ما بود. جمعیت و گروهی که آقای حسین بابازادهمقدم به نمایندگی از آنها به دفتر روزنامه آمد تا در ارتباط با فعالیتهای آنها توضیحاتی به ما ارائه کند تا ببینیم در پس این نام زیبا و امیدبخش- زندگی خوب- چه تفکر و هدفی نهفته و تا به حال برای رسیدن به آن چه تلاشها و اقداماتی صورت گرفته است. پس از گفتوگوهای معمول و احوالپرسیهای کلیشهای، نوبت به سوال و جوابهای ما از نماینده این گروه فعال در عرصه فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و... رسید. سوالات بسیار بود و زمان اندک پس به رسم معمول اینطور گفتوگوها با تکراریترین سوال و البته مهمترین سوال همیشگی گفتوگو جدیت به خود گرفت و بابازاده به تشریح اقدامات «زندگی خوب» پرداخت.
از کجا و با چه انگیزهای تصمیم به ایجاد این گروه گرفتید و به اصطلاح جرقه ابتدایی از کجا خورد؟
ما هم مثل خیلی از جوانهای دیگر دغدغه یا بهتر بگویم جو ایجاد تغییر و تحول در جامعه را داشتیم. ماهم مثل همه مردم معضلات و مشکلات اجتماعی را میدیدیم و بعضا در نزدیکی خود حس میکردیم و همین باعث شد نسبت به این معضلات حساسیت ویژهای داشته باشیم و در جهت رفع آنها به فکر فرو برویم. بعد از همین نگاهها و دغدغهمندیها در محافلی که به مناسبتهای مختلف کنار یکدیگر جمع میشدیم پیشنهاد ایجاد یک گروه اجتماعی مطرح شد تا در یک سطح معقول و در حد توان بتوانیم در مسیر رفع معضلاتی که هر روز در برابر دیدگانمان وجود داشت گام برداریم. سال 1390 این حرکت آغاز شد اما اینطور نبود که از همان ابتدا اینقدر گسترده و فراگیر باشد. ابتدا کارهای خیرخواهانه در تمام زمینههایی که به آن احتیاج احساس میشد به صورت جزیرهای و پراکنده صورت میگرفت. اول کار را به صورت خیریهای آغاز کردیم و بعد به توزیع ارزاق و ویزیت رایگان بیماران کمبضاعت و جراحیهای مختصر و کمک به کودکان کار پرداختیم.
از چه زمانی به این صورت سازماندهی شده و گسترده شروع به فعالیت کردید؟
از سال 94 بود که متوجه شدیم بهرغم تاثیر خوب این نوع خدمترسانی نیازمند یک نقشه مشخص و سازماندهی منسجم هستیم تا بتوانیم به درستی از تمام ظرفیتهایی که داریم، استفاده کنیم. به همین خاطر به فکر یک گروه و جمعیت ساختارمند افتادیم و در این جهت حرکت کردیم. از آن به بعد جلساتی را با دوستان فعال فرهنگی و اجتماعی برگزار کردیم و 15 تا 20 نفر در این جلسات حاضر میشدند اما در ابتدای کار با مطرح شدن این موضوع که یک حرکت ساماندهیشده آغاز کنیم فقط دو تا سه نفر موافق بودند و بقیه امید چندانی به موفقیت این طرح نداشتند. در همین گیرودار سخنان رهبری درباره آسیبها و معضلات اجتماعی یک انگیزه و نیروی محرکه قدرتمند در اعضای گروه برای جدیت در آغاز حرکت سازماندهی شده و رفع این معضلات به صورت گسترده ایجاد کرد و حالا مشکل ابتدایی یعنی قبول توانمندیها و انگیزه آغاز حرکت حل شده بود و از آن پس به دنبال مدل کار بودیم. به هر حال گروهها و جمعیتهای بسیاری در این مسیر کارهایی را انجام داده بودند و تجربیات گوناگونی وجود داشت و باید همه آنها را میدیدیم و به یک مدل جدید و البته موثر میرسیدیم. از ایستگاه جهادی شهر ری کار را شروع کردیم.
مدلی که به آن رسیدید و با آن کار را آغاز کردید چه بود؟
ما با تامل و بررسیهای بسیار به یک مدل چهارمنظوره رسیدیم؛ چراکه بقیه جمعیتها و گروهها معمولا در یک زمینه خدمتی را ارائه میدادند اما در زمینه پزشکی، پیراپزشکی، مشاوره و مددکاری و هدایت تحصیلی شروع به خدمترسانی کردیم تا مردم و نیازمندان بتوانند در یک زمان به چندین مشکل خود رسیدگی کنند و منتظر نمانند. برای ارائه چنین خدماتی با این حجم نیازمند نیروهای زیادی بودیم تا بتوانیم کار را پیش ببریم و پاسخگو باشیم. شکر خدا در این موضوع هم به مشکلی نخوردیم و با سیل داوطلبان جهت پیوستن به تیم مواجه شدیم، در خیلی از مواقع به خاطر تعدد درخواستها مجبور شدیم دست رد به سینه داوطلبان بزنیم. هم مردم حمایت کردند، هم نیروی انسانی خوب داشتیم، هم رسانهها پای کار آمدند و جمع همه اینها باعث ایجاد این حرکت عظیم شد.
شما در زندگی خوب چه هدفی را دنبال میکنید؟
بهبود شرایط زندگی در حاشیه شهرها هدف زندگی خوب است؛ هدفی که دربرگیرنده گروهها و طبقات مختلفی اعم از کودکان کار، زنان بیسرپرست، بد سرپرست و سرپرست ناتوان است و افزایش کیفیت زندگی این طبقات مورد نظر زندگی خوب است.
در این مسیر گروههای دیگری نیز حضور دارند؟ روابط شما با آنها چگونه است؟
در بسیاری از مناطقی که ما در آنها حضور داریم گروهها و افراد دغدغهمند دیگر هم هستند و در حد توان خود در حال خدمترسانی به مردمند. جمعیت امام علی(ع) یکی از شاخصترین گروهها و جمعیتهاست که در بسیاری از مناطقی که ما ورود کردیم آنها هم حضور داشتند.
حوزه فعالیت زندگی خوب چه مناطقی است؟
15 منطقه در استانهای تهران و البرز پای ثابت خدمترسانیهای زندگی خوب است اما فقط محدود به این مناطق نیستیم در شرایط خاص به سایر نقاط کشور هم خدمترسانی میکنیم. سرپل ذهاب، کرمان، فارس و چند منطقه دیگر از مناطقی است که زندگی خوب در آنها به خدمترسانی پرداخته است.
مدل کاری که آن را «ایستگاههای چهارمنظوره» نام بردید، چگونه اجرا میشود؟
در قالب ایستگاههای یک تا دو روزه همه نیروها در یک مکان شناختهشده مثل مدارس و... تجمع میکنند و مردم به آنها مراجعه خواهند کرد. در این بازه یعنی این اسکان یکی دو روزه معمولا اقلام خاصی مثل لباس و دارو و لوازمالتحریر و ... به نیازمندان تعلق میگیرد. بعد از این فاز ابتدایی افراد و نیازمندان با دقت بیشتری شناسایی میشوند و از آن پس وارد برنامههای بلندمدت میشوند. مهمترین بخش برنامههای بلندمدت زندگی خوب، بحث مربوط به درمان، استمرار و پیگیری خدماتدرمانی است؛ چراکه صرف اهدای تعدادی داروی عادی و گذشتن از موضوع، مشکلات اصلی این افراد برطرف نخواهد شد و نیازمند پیگیریهای مستمر و بلندمدت است و زندگی خوب این کار را انجام میدهد.
وجه تمایز و علت برتری شما نسبت به سایر گروهها و جمعیتهای این چنینی چیست؟
امتیاز منحصربهفرد ما این است که در دفتری ننشستیم که عدهای بیایند و عجز و لابه کنند و ما به رفع مشکلشان بپردازیم. ما خودمان به دنبال معضلات میرفتیم. برای مثال در منطقه دولتخواه تهران، کلیپی را در فضای مجازی دیدیم که در آن یک مادر شهید از وضعیت نامناسب این منطقه، از تنهایی و سایر مشکلات موجود گله میکرد. ما جمعه همان هفته با یک تیم 80 نفری به آنجا رفتیم و به خدماتدهی پرداختیم. به اعتقاد ما حاشیهنشینی یعنی آسیب و معضل اجتماعی، یعنی درهمتنیدگی، یعنی نبود مالکیت، یعنی وجود انواع آسیبهای اجتماعی، اعتیاد، فساد جنسی و... با چنین وضعی باید فکری کرد و باید حرکتی داشت تا مشکلات حل بشود.
تعداد نیروهای زندگی خوب ثابت است؟
همانطور که گفتم داوطلبان زیادی داشتیم که بهخاطر نبود ظرفیت پشتیبانی کافی و... نمیتوانستیم همه درخواستها را قبول کنیم اما به صورت کلی نیروهای بسیار خوبی داریم و برای اعزام به هر منطقه هم اینطور نیست که همه را با خود ببریم، شرایط منطقه، جمعیت و سایر موضوعات را میسنجیم و برمبنای آن نیرو به همراه خود میبریم.
هزینه فعالیتهای زندگی خوب از کجا تامین میشود؟ آیا مجوز فعالیت دارید؟
هزینههای این گروه تماما از طرف مردم تامین میشود. البته اخیرا بعضی جاها قول کمک میدهند اما فعلا هزینه تمام فعالیتها از سوی مردم تامین میشود. در ارتباط با مجوز فعالیت هم که باید بگویم بله از بهزیستی پروانه داریم و جهت گرفتن مجوز از وزارت کشور هم اقدام کردهایم و در حال انجام است.
نگاه دولت به اینگونه گروهها و این نوع فعالیتها چگونه است؟
متاسفانه دولتها در برابر سازمانهای مردمنهاد دولتهای ناتوانی هستند. اگر دولتها به تمام وظایف و مسئولیتهای خود عمل میکردند، عملا سازمان مردمنهادی الزام وجود احساس نمیکرد و مشکلی در جامعه وجود نداشت که ما داعیه رفع آن را داشته باشیم. برای همکاری با سازمانهای مختلف دولتی باید یک بوروکراسی طولانی را طی کنیم. اصلا بلد نیستند مراوده کنند یا اصلا نمیدانند سازمان مردمنهاد چه هست و خب این اصلا موضوع خوشایندی نیست. ما طی دو سال فعالیت به حدود 47 هزار نفر خدمترسانی کردیم بدون دریافت کمترین هزینهای از مردم یا دریافت کمترین هزینهای از دولت و سایر سازمانها، واقعا دولت به ما یک هزارتومانی هم کمک نکرد.
برای آینده و ادامه فعالیت چه برنامهای دارید؟
انتظارات در حال حاضر از ما خیلی بالاست، از بسیاری از استانها مثل زنجان، فارس، خراسان و... در خواست حضور و کمکرسانی داریم. به این راه ادامه خواهیم داد تا انشاءا... روزی برسد که هیچکس نیازمند احتیاجات اولیه خود نباشد.
در مناطقی که حضور داشتید نوع برخورد مسئولان آنها چگونه بوده است؟
در بعضی مناطق مسئولان دلسوزند و کمک میکنند. اما متاسفانه در بعضی جاها اجازه خدمترسانی به ما نمیدهند و در جهت مخالفت با ما مقاومت میکنند و گاها کار به دعوا و درگیری هم کشیده میشود. هر چند علت این موضوع چیزی جز بخل و حسادت نمیتواند باشد. با این تفاسیر اگر مسئولان محلات و مناطق با ما همراهی کنند، ما حاضریم در تمام مناطق محروم و آسیبدار کشور حضور داشته و خدمترسانی کنیم. الان شما به سرپل ذهاب بهعنوان نمونهای شناختهشده نگاه کنید. «زندگی خوب» در حال حاضر یک پیشدبستانی آن جا راه انداخته است، مربی دائمی هم دارد اما متاسفانه هیچکس هیچ کمکی نکرده است تا کار گستردهتر و با بازدهی بیشتر صورت بپذیرد.
بهعنوان سخن آخر و جمعبندی گفتوگو اگر نظری دارد بفرمایید.
ابتدا از شما تشکر میکنم که بهعنوان یک رسانه دغدغهمند به «زندگی خوب» و سازمانهای مردمنهاد توجه ویژه داشتهاید. بهعنوان حرف پایانی میخواهم سوای انتقاد از سازمانها و مسئولان از مردم انتقاد کنم، متاسفانه برخی مردم نسبت به همنوعان خود بیتفاوت شدهاند و جامعه به سمت نوعی خنثی شدن از لحاظ توجه به سایرین در حال حرکت است. مناطق زیادی در کشور داریم که همنوعان ما در آن مناطق از بسیاری ملزومات ابتدایی زندگی محرومند، خیلی از این مناطق ناشناخته هم نیستند و کنار محل زندگی ما وجود دارند اما متاسفانه مردم حتی به این مناطق سرکشی هم نمیکنند و این خیلی بد است. البته این نیمه خالی لیوان است و ما در همین گروه خودمان دکتری داریم که در حالت عادی برای یک ویزیت ساده باید 6 ماه در نوبت منتظر بمانید اما همین دکتر در منزل خودش غذا و کیک درست میکند و در جریان خدمترسانیها به نیازمندان میدهد. من امیدوارم رسانهها همینطور رسالت خود را در معرفی این مناطق و مردم انجام دهند و مسئولان و دولت بهعنوان متولی اصلی نسبت به آنها مسئولیتپذیر باشند و به وضع مردم رسیدگی کنند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/