دوره یازدهم سینما حقیقت، ضعفها و قوتها
دوره یازدهم جشنواره سینما حقیقت به واقع از بسیاری از دورههای پیش از خود قویتر بود و حالا که این جشنواره وارد دهه دوم فعالیتهای خود شده است به نظرم به وضعیت تثبیت شده و پایداری رسیده و از این به بعد مسئولین برگزاری جشنواره باید به فکر اقتصاد فیلمسازی و گردش مالی مستندهای اکران شده در این جشنواره هم باشد. قطعا مطلوبترین شرایط این است که این جشنواره در حالت کلی برای خود نقشه راهی داشته باشد و در بازههای ده و بیست ساله بر اساس این نقشه راه حرکت کند تا هر دوره شاهد پویایی و بازدهی بیشتری باشد.
در این دوره، سطح کیفی مستندها نیز رشد جدی داشته است و این قابل توجه است. هرچند میزان آثار ارسالی به جشنواره طبق گفته مسئولین مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی افزایش داشت، اما بعضا داوریها دقیقتر و بهتر شده و تعداد آثار راه یافته به بخش مسابقه و کاندیدا شدن فیلمها محدود شده است که همین موضوع امیدوارکننده است که شاهد رشد کیفی جدی جشنواره هستیم. البته این موضوع را باید در کنار این مساله مورد توجه قرار داد که بعضا برخی از کارهای شایسته و قابل تامل نتوانستند به این دوره از جشنواره راه یابند که این موضوع باید مورد توجه جدی هم قرار بگیرد. مستندهایی همانند مستند پرتره خانم فائزه هاشمیرفسنجانی، مستند پرزیدنت آکتور سینما و مستند شبنامه از جمله این مستندها بودند که جدای از اقبالی که به آنها در چند هفته و چند ماهه اخیر شد و توانستند مخاطبین را به سوژه و موضوع و خود مستند جلب کنند، اما متاسفانه شاهد این بودیم که این مستندها نتوانستند به بخش مسابقه و حتی غیر مسابقه این دوره از جشنواره سینما حقیقت راه یابند.
اما به نظرم باید از این به بعد بیش از قبل به محتواهای مستندها نیز توجه کرد. محتوا چقدر جدی و قابل تامل است و میتواند به مخاطب خود حرفهای جدی را منتقل نماید.
همه میدانیم که پایه اصلی در مستندسازی، پژوهش جدی و قوی است و مستندی اگر برپایه پژوهش جدی شکل بگیرد میتواند تاثیرات به مراتب مهمی بر روند فیلمسازی و بهتر درآمدن آن داشته باشد، اما چنانچه مستندی پژوهش ضعیفی داشته و نتوانسته باشد به نقطه خوبی در پژوهش برسد، نمیتواند کار خوبی از آب در آید.
در همین دوره جشنوراه به عنوان مثال شاهد مستند خوش ساختی همانند «بانو قدس ایران» ساخته برادر عزیز، آقای مصطفی رزاقکریمی بودیم که علیرغم سوژه خوب خود که زندگی و زمانه همسر حضرت امام(ره)، بانو خدیجه ثقفی انتخاب شده بود، بودیم اما شاهد این بودیم که بعضا پژوهش کار ایراددار بوده است و حرف جدی در مستند منتقل نشده بود. اینکه به سرعت از مقطع انقلاب و دوره رهبری امام(ره) کار گذر میکند و به دوره رحلت امام(ره) میرسد و سپس به دوره بعد از امام و فوت این بانو میرسیم اتفاق خوبی در این مستند نیست. گویی هیچ اتفاق مهمی در این دورهها بر این بانو نگذشته و اهمیت پرداخت و اشاره نداشته است! قطعا با پژوهش جدیتر و منطقیتر کار به مراتب میتوانست بهتر باشد.
در کنار این مستند، البته مستند «در جستجوی فریده» و مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» نیز اکران شدند که مستندهای خوش ساخت و به شدت قابل تاملی بودند که در بخش کاندیداهای جوایز نیز به بیشترین عنوان نامزدی برای دریافت جوایز نیز دست یافتند و قریب به یقین جوایز زیادی را نیز از آن خود خواهند کرد.
نکته دیگری که البته به نظر میآید باید مورد توجه مسئولین محترم برگزاری جشنواره قرار بگیرد تا شائبهها را کاهش دهد، آثار راه یافته به جشنواره است که توسط خود مرکز گسترش تولید شده است. در تمامی دورههای جشنواره شاهد بودهایم که تولیدات زیادی از مرکز گسترش به جشنواره سینما حقیقت راه مییابند بدون آنکه دقیقا سهمیهای برای این موضوع مشخص شده باشد. این آسیبزننده است و ایجاد شبهه میکند. به هر حال شایسته نیست حرفهایترین بخش مستندسازی در ایران در حوزههای تولیدات خود که به بخش اکران و مسابقه جشنواره راه مییابند شفاف نبوده و شاهد سهمیهبندی در این حوزه نباشیم که هر تعداد فیلم از مرکز گسترش به این جشنواره راه یابند و بعضا برخی از مستند سازان مستقل که با هزینه شخصی خود فیلمی را تولید کرده اند نتوانند آثار خود را در این جشنواره شرکت دهند. باید فکری برای این فیلمسازان مستقل کرد که شاهد پر رنگ تر شدن حضور آنان در این جشنوارهها باشیم و این حمایت ها باعث انگیزه بیشتری در آنان برای حضور در عرصه مستندسازی ایران شود.
در پایان ضمن خدا قوت و خسته نباشید به برگزار کننده جشنواره سینما حقیقت، آرزو می کنیم که دوره آینده این جشنواره برآیند مثبتی از کلیه یازده دوره پیشین این جشنواره باشد و جشنواره دوازدهم تبدیل به نقطه عطف جدی در عرصه مستندسازی ایران و رقابت بهترین فیلم های مستند شود، انشاالله.
انتهای پیام/