روایت ناگفتههای جنگ فرانسه و الجزایر آسان نیست
به گزارش گروه فرهنگی آنا به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در آخرین روز از هفته فیلم «فیلمسازان زن ایران و فرانسه» شنبه 11 آذر دو فیلم «شیار 143» به کارگردانی نرگس آبیار و «پاریس سفید» اثر لیدیا تِرکی در تالارهای استاد شهناز و ناصری خانه هنرمندان ایران به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی این دو فیلم با حضور لیدیا تِرکی، نرگس آبیار، سعید نوری و سعیده مرادی برگزار شد.
«پاریس سفید»؛ قصه عشق، مهاجرت و تبعید
در ابتدای این نشست لیدیا تِرکی در پاسخ به سوال نوری درباره روند ساخت «پاریس سفید» گفت: این فیلم با بودجه کمی ساخته شد. سعی کردم از سفرهایی که داشتم حداکثر استفاده را ببرم و با توجه به بودجه فیلمبرداریها را انجام دهم. قصد داشتیم فیلمی راجع به تبعید و مهاجرت بسازم. در صحبت از این مقولهها بیشتر از مردان گفته میشود، چون مردها هستند که برای کار سفر میکنند. اما فراموش میکنیم که این مردان، زن و فرزدانی دارند که در کشور مبدا جا گذاشته شدهاند. دوست داشتم تمام این مسائل را از خلال نگاه یک زن تصویر کنم؛ زنی که با از خود گذشتگی خود را فدا میکند. در فیلمهایی که راجع به این زنان ساخته میشود شخصیت زن معمولا جوان است، در حالیکه اینجا با زنی میانسال مواجه هستیم. قصد داشتم بهشکل تلویحی به روابط میان دو کشور الجزایر و فرانسه نیز اشاره کنم.
این کارگردان سینمای فرانسه ادامه داد: متولد الجزایر هستم و در فرانسه بزرگ شدهام، با مادری فرانسوی و پدری الجزایری. این فیلم راجع به خانواده خودم نیست، اما الجزایر و فرانسه همواره در زندگی شخصی من حضور داشتهاند. جنگ فرانسه با الجزایر نقطه اوج روابط دو کشور است که عواقبی هم برای نسل قبل و هم نسل جدید بهدنبال داشته است. تمام فیلم از دریای مدیترانه میگذرد و قصه مهاجرت و تبعید را تصویر کرده است. برای ساخت فیلم به الجزایر رفتم و بهشکلی معجزهآسا، به سرعت لوکیشنهایم را پیدا و کار را شروع کردم. مشکل اصلی در این مسیر فراهم کردن بودجه ساخت آن بود.
مرئی کردن نادیدنیها
تِرکی افزود: روایت کردن جنگ فرانسه با الجزایر کار آسانی نیست؛ این جنگ را پشت سر گذاشتهایم اما خیلی چیزها حلنشده باقی مانده است. قصههای ناگفته فراوانی از این جنگ هنوز هم وجود دارد که صحبت درباره آن آسان نیست. بسیاری از الجزایریها پس از استقلال به فرانسه آمدند و اینجا ماندند. آنها در کانونهایی زندگی میکنند که خیلی نامرئی و نادیدنی هستند. قصد داشتم با ساخت این فیلم آنها را تصویر کرده و مرئی کنم. در عین حال یک داستان عاشقانه خاص نیز در فیلم وجود داشت. در واقع «پاریس سفید» فیلمی درباره تبعید و عشق است و نگاهی به یک زوج بهطور عمومی دارد.
وی سپس در پاسخ به سوالی درباره باورپذیر بودن فیلم گفت: لزومی ندارد سینما تصویر واقعیت باشد و رسالت سینما تعریف کردن داستانی واقعی نیست و من هم چنین ادعایی ندارم. با اینحال روی فیلمهای مستند کار کردهام و شیبانیهای زیادی را میشناسم که سالهاست در فرانسه زندگی میکنند، از کشور خود دورند و حتی پس از بازنشستگی قصد بازگشت به کشور خود را ندارند. من بهعنوان کارگردان بیشتر بهدنبال طرح سوال هستم و قرار نیست پاسخی در اختیار مخاطب قرار دهم. داستانی عاشقانه را تصویر کردم تا درهمشکستگی زنها و بچهها و درهمشکستگی مرد را نشان دهم.
«پاریس سفید» از «شیار 143» چندان دور نیست
تِرکی ادامه داد: هر فردی میتواند قرائت شخصی خود از فیلم را داشته باشد. رسالت اصلی سینما اینست که به تماشاگر فرصت دهد با نگاه خود فیلم را تمام کرده و تفسیر کند. این هفته فیلم چنین فرصتی را در اختیار من بهعنوان یک تماشاگر قرار داد و از این بابت ممنونم؛ شاهد نگاههای متفاوتی بودیم و با تماشای فیلمهای مختلف و صحبت درباره آنها، تضارب آراء شکل گرفت و دیالوگها به غنای نگاههای تماشاگران افزود. «پاریس سفید» فلسفه کوچکی داشت؛ اینکه بهعنوان یک زن چه جایگاهی در دنیا دارید و در مواجهه با دیگر انسانها چه شرایطی حاکم است. از این بابت فکر نمیکنم «پاریس سفید» از «شیار 143» خیلی دور باشد.
وی درباره موسیقی فیلم گفت: موسیقی «پاریس سفید» ریشه در آهنگی دارد که پدرم در ایام کودکیام با گیتار مینواخت. موسیقیای که از درون و کشورش میآمد. پدرم بهشکل عجیبی قبل از ساخت این فیلم از دنیا رفت. انتقال موسیقی در الجزایر سینه به سینه و بهصورت شفاهی انجام میشود و نوشتهای برای آن در کار نیست. من هیچگاه گیتار ننواخته بودم، اما عجیب بود که توانستم آن نتها را بنوازم و در جستجوهای بعدی متوجه شدم این آهنگ متعلق به پدرم بوده و جای دیگر نواخته نشده است. آنرا به همان صورت که مینواختم ضبط کردم و در اختیار چند آهنگساز قرار دادم تا موسیقی فیلم بهدست آمد. من در ترکیببندی و هارمونی آن هیچ دخالتی نداشتم و صرفا تم را در اختیار آهنگسازان قرار دادم.
به خوبیها باور دارم
این کارگردان سینمای فرانسه درباره نگاه خوشبینانه موجود در «پاریس سفید» گفت: خودم به اندازه کافی بدبین هستم، پس قصد داشتم فیلمنامه مثبت و خوشبینانه باشد. کسانی که برای تامین مالی فیلم طرف صحبتم بودند، آنرا بی سر و ته توصیف میکردند. اخیرا در فرانسه مهاجرانی هم داریم که اگر به آنها کمک کنیم، زندانی میشویم. اما جایی در وجودم هست که باید به تمام این گرفتاران کمک کنیم. میپرسند چرا آدمهای فیلم تو به دیگران کمک میکنند و چه نیازی به این خوبیها و کمکها دارند؟ ولی این تصمیم من بود و دوست دارم چنین چیزی را همهجا ببینم.
وی ادامه داد: من به این خوبیها باور دارم و گمان میکنم هر یک از ما به درون خود رجوع کند نیز به آن باور خواهد داشت. تمام هنرپیشههای این فیلم از همین لحظات در فیلم لذت بردند، وگرنه ما پول زیادی برای ساخت آن نداشتیم. اکثر بازیگران فیلم شناختهشده هستند اما حاضر شدند با پولی اندک در «پاریس سفید» حاضر شوند. آنها هم میخواستند نشان دهند این جنبه بشری هنوز در جهان وجود دارد. زمانی که خشونت را تصویر میکنیم، کسی نگران نمیشود اما از نشان دادن کمک به یکدیگر متعجب میشوند. به هر حال میخواستم هر جور شده این امر مثبت را تصویر کنیم.
تِرکی در پایان در پاسخ به سوالی درباره احتمال فیلمسازی مشترک با کارگردانهای ایرانی گفت: چرا که نه؟ ما میتوانیم با هم همکاری کنیم. نه فقط در ایران، به هر جای دنیا که میروم دوست دارم کار کنم. فراموش نکنیم که همه ما بر روی یک سیاره زندگی میکنیم.
دولت دهم «شیار 143» را ضد جنگ میدانست
در ادامه نرگس آبیار در پاسخ به سوال نوری در مورد نحوه ورود «شیار 143» به جشنواره فجر و کمکهای بیرونی در این مسیر گفت: نگاه هیات انتخاب جشنواره فجر در آن سال نسبت به «شیار 143» در ابتدا مثبت نبود. در دولت دهم فیلم دچار ممیزیهای فراوانی شده بود، چون آنرا ضد جنگ میدانستند. بنابراین پذیرفتم که برای نمایش فیلم اصلاحاتی را بر فیلم اعمال کنم، اما در حین ساخت فیلم دولت تغییر کرد و این اصلاحات را انجام ندادم. در نهایت فیلم در لیست نهایی جشنواره فجر انتخاب شد و پس از نمایش مورد استقبال قرار گرفت. ضمن اینکه چون وزارت ارشاد دولت دهم فیلم را ضد جنگ میدانست، فیلم با بودجه شخصی خودم و کمکهای لجستیک مس سرچشمه ساخته شد.
وی اضافه کرد: «شیار 143» بر اساس رمان خودم نوشته شده و در واقع بخشی از آن رمان تبدیل به فیلمنامه شده است. فیلم به یک مادر کرد مربوط میشود که در بیجار زندگی میکرد و داستانش را برای من تعریف کرده بود؛ زبان کردی او را متوجه نمیشدم اما از لابلای صحبتهایش متوجه شدم 15 سال در انتظار فرزندش به سر برده است. این مادر در تمام 15 سال رادیویی به کمر خود بسته بود تا شاید از رادیو عراق اسم فرزندش را بهعنوان اسیر جنگی بشنود. داستان کاملا واقعی بود.
جزئیات بومی فیلم را باورپذیر میکند
آبیار ادامه داد: نمیخواستم فیلم را در کردستان بسازم، چون در اینصورت به زیرنویس یا دوبله فیلم نیاز داشتیم. بنابراین ساخت آنرا به فضای کویری کرمان بردم که به محل زیست خودم یعنی یزد نزدیک بود و آدمها و کاراکترها را بهتر میشناختم. درباره واژگان و اصطلاحات موجود در فیلم هم باید بگویم، هنگام نوشتن رمان تلاش کردم عبارات فارسی را استفاده کنم و دایره عبارات و واژگان آنرا تقویت کنم. در واقع آنچه در زبان مردم عادی در شهرها و قومیتها و فرهنگهای مختلف وجود دارد. در کتاب این عبارات و واژگان بیشتر به مناطق کردنشین مربوط میشد، اما فیلمنامه را برای کرمان بازنویسی کردم و از فرهنگ و عبارات رایج در آن منطقه بهره گرفتم. در رمان خیلی چیزها هست که در فیلمنامه نیست و در فیلمنامه هم چیزهای زیادی اضافه کردهام. مثلا نردبان در کتاب نیست و در فیلم مورد تاکید قرار گرفته است. زمانی که دست به اقتباس میزنید ناخودآگاه برخی المانها پررنگ میشوند و پردازش تصویری از رمان متفاوت خواهد شد.
کارگردان «نفس» افزود: در هر سه فیلمی که تاکنون ساختهام، به جزئیات مربوط به منطقه زیست کاراکترها اهمیت دادهام. در این میان، زبان یکی از عناصر مهمی است که تلاش میکنم آنرا بومی کنم. در واقع تمام اتفاقات و ماجراهای فرعی، طراحی صحنه و.. در خدمت فرهنگ بومی و فولکلور منطقهای است که فیلم در آن ساخته میشود. مهمترین دلیل این کار باورپذیر ساختن فیلم برای مخاطب است.
«پاریس سفید»؛ فیلمی تکاندهنده و تاثیرگذار
آبیار در بخش دیگری از صحبتهایش درباره «پاریس سفید» گفت: فیلمی تکاندهنده را تماشا کردیم که در لحظاتی من را بسیار متاثر کرد. نویسنده و کارگردان پرداخت بسیاری خوبی داشتند و هیچ چیز زائدی در فیلم ندیدم. نمونه مشابه شخصیت فیلم که 48 سال دور از وطن زندگی کرده را در ایران هم داریم؛ اعرابی که بهدست صدام از سرزمین خود رانده شدند و سالهاست که اینجا ریشه دواندهاند و دیگر تمایلی به بازگشت به کشور خود ندارند. فیلم پایانی بسیار جذاب داشت و توانست عمق فاجعه انسانی و روانی در یک فرد از درون فروریخته را نشان دهد. باورپذیری فیلم هم در فرهنگها و تجربههای مختلف افراد متفاوت خواهد بود. شاید آنسوی دنیا هم کسی فیلم من را باور نکند که مادری 15سال رادیو به کمر بسته است، ولی ما ایرانیان آنرا باور میکنیم. هر فیلمی میتواند تفاسیر متفاوتی ایجاد کند و هرچه عمیقتر و چالشبرانگیزتر باشد، امکان تفاسیر متنوعتری فراهم میشود. «پاریس سفید» اگرچه ادعای فلسفی ندارد، اما چنین امکانی را برای ما مهیا میکند.
جنگ آدمها را غافلگیر میکند
وی در پایان درباره دلیل پرداختن به موضوع جنگ در فیلمهایش گفت: کودکیام را در دوران جنگ گذراندم. جنگ موضوع مهمی است و آدمها را غافلگیر میکند؛ جنگ باعث میشود که شما به تمام موضوعات عمیقتر بنگرید و از آنچه در اطرافتان میگذرد فراتر بروید. بسیاری از مسائلی که در شرایط عادی برای شما مهم است در زمان جنگ بیاهمیت میشود. از آنسو برخی داشتههای خیلی کوچک و به ظاهر بیاهمیت در زمان جنگ برای شما اهمیت پیدا میکند. این حرفها در مدح جنگ نیست، بلکه درباره تغییر نگاه ما در شرایط جنگی است که انسان را به چالشی اساسی میخواند. ضمن اینکه جنگ وجوه دراماتیک غریبی دارد که برای ما با 8 سال جنگی که پشت سر گذاشتیم جای پرداختن زیادی دارد. فارغ از نوع نگاهی که داشته باشیم، هنوز در این زمینه کارهای زیادی داریم. به نظر من میتوان ایدئولوژیکترین مسائل را هم میتوان بدون قضاوت و از بیرون دید و ریشه مسائل را واکاوی کرد. درباره فیلمسازی خودم هم باید بگویم هدف از پیش تعیینشدهای ندارم و مسالهای باید در درونم بجوشد تا سراغ آن بروم، مثل دو فیلمی که درباره جنگ ساختم.
انتهای پیام/