«داعش» و تکفیریگری، محصول خردستیزی هستند/ باید با پرورش عقلگرایی در ساحت فکر به مبارزه داعش رفت
گروه فرهنگ و اندیشه خبرگزاری آنا، حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه حکمت و فلسفه و از اساتید حوزه اندیشه و فلسفه از جمله اساتیدی است که میتوان پدیدههایی همچون داعش و چنین جریان های رادیکالی همچون آن را از پشت عینک فلسفه برایمان تحلیل کند. گفتگوی زیر حاصل پرسش و پاسخ هایی درباره چیستی پدیده هایی همچون داعش و مبانی نظری آنها، با این استاد فلسفه است.
* مبنای عقلانی کنشهای داعش و جریانهای تندرویی مانند آن از کدام عقل و خردی زاده و پروده شدهاند؟
_در ابتدا باید عرض کنم پدیده داعش یا هر پدیده اجتماعی و فرقهای دیگر لزوما مساله فلسفی نیستند که بخواهیم از منظر فلسفه درباره آن سخن بگوییم و شرح و بسطشان دهیم. موضوعات جاری در تاملات فلسفی بحث از هستی و وجود بماهو وجود و احکام وجود، تقسیمات وجود و موضوعاتی در مورد وجود است و در واقع فلسفه اغلب به «مقولات ثانیه فلسفی» و در مجموع به «مقولات اولی» میپردازد و طبیعتا به مقولات مباحثی که جنبه «ابژکتیو» دارند مشغول نمیشود.
* بهتر است سوالمان را صیقل داده و اینگونه بپرسیم که کنشهای رفتاری جریانی مانند داعش از چه خرد و تعقلی زاده شدهاند؟
_ بله، در کنار شرح و تفصیل بالا که موضوعات مورد تامل فلسفه را طرح کردیم باید بگویم از وجهی میتوان با توجه به اینکه منبع فلسفه عقلانیت و عقلگرایی است به این مقوله پرداخت و پرسید که چقدر اندیشه های داعش و امثالهم یا به تعبیر کلی بینش و منش وکنش داعش عقلانی است؟ و تا چه اندازه این پدیده زاده عقلانیت است؟ و این عقلانیت چه جنسی دارد؟
نخست باید بگویم به نظر بنده اساسا عقلانیت دو مدل و دو وجه دارد، یکی از آنها «عقلانیت پیشینی» و دیگری «عقلانیت پسینی» است. در تعریف عقلانیت پیشینی باید عرض کنم این عقلانیت به معنای عقلانیتی است که مبتنی بر بدیهیات باشد. ما یک سری بدیهیاتی داریم که مبنایی ترین مبانی ما بشمار میروند مانند: استحاله اجتماع نقیضین، اصل واقعیت، اصل هو هویت و... که با یک فرآیند منطقی و ریاضیوار میتوانند به ما کمک کنند تا مجهولاتمان را معلوم کنیم. این پروسه و عملیات کشف مجهول با رجوع به معلوم و رفتن از سمت معلومات بدیهی به سوی استنباط مجهولات، را عقلانیت پیشینی تعبیر میکنم. عقلانیتی که داعش کنش، بینش و منشاش را بر آن استوار کرده است مطلقا عقلانیتی پیشینی نیست. یعنی با هیچ معلوم و محاسبهای نمیتوان نتایج غیر عقلانی، مطلق و رادیکالی که منظور داعش است را کسب کرد. شما نمی توانید با منطق به به این نتایج و ماحصلات منظور داعش دست یابید و به این نتایج برسید. اما عقلانیت دیگر عقلانیت پسینی است. در این وجه از عقلانیت ابتدا مبانی ای بدون هیچ تعقلی (به معنای منطقی فلسفی آن) پذیرفته می شود و سپس پندار، رفتار و گفتاری بر اساس آن مبانی غیر بدیهی ظهور می کنند. و این درست همان تعقلی است که داعش دارد یعنی عقلانیتی پسینی و نه عقلانیتی پیشینی. از همین رو نمی توان با این عقلانیت به گفتگو نشست چرا که در مبانی هیچ اشتراکی وجود ندارد تا بر سر آن به گفتگو و دیالوگ بپردازیم.
* مطلق انگاری و جزم اندیشی جریاناتی مانند داعش را چگونه می توانیم تحلیل کنیم؟
_ بنده معتقدم عقلانیت پیشینی به هیچ وجه منتج به بینش، منش و کنش جریانی مانند داعش و امثالهم نخواهد بود چون داعش دقیقا تفکری است که خود را حق محض میداند و غیر از خودش را نیز بالکل باطل محض میشمارد و لذا معتقد است هر فرد و جریان و اندیشهای غیر از من باید نابود شود و از بین برود. اینجاست که عقلانیت پسینی مورد توجه قرار میگیرد.
عقلانیت پسینی مبانی خاصی که لزوما نیازی نیست کاملا عقلانی باشد را میپذیرد و سپس اقدام به ظهور کنش، منش و بینشی بر مبنای آن مبانی میکند و بعد از این مرحله است که هر گونه رفتار در مواجهه با مخالف را بلامانع میداند و مقصود غایی را صرفا از بین بردن مخالف و غیر خودش تصور میکند.
* ریشه چنین تعقل جزمی داعش و امثال او در کجاست؟
_ جالب است که هر کدام از ما به نحو صحیحی اگر صغری و کبری بچینیم و بدیهیات را کنار هم قرار دهیم و با منظق استنباط کنیم به چنین نتیجه و دستاوردی که داعشیان می رسند دست نمییابیم و برای همین است که معتقدم این عقلانیت داعشی عقلانیتی پسینی است و از وجه عقلانیت پیشینی هیچ پاسخی برای این کنش های غیر عقلانی وجود ندارد.
اما درباره اینکه این جریان و جریاناتی مشابه او از کجا سرچشمه گرفتهاند باید به پیشینه تاریخی این جریان ها دقت و توجه ویژهای داشت.
باید به این نکته توجه کرد که داعش متاثر از اندیشه های محمدابن عبدالوهاب و احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه حرانی معروف به ابنتیمیه است. حال باید بنشینیم و مفصلا بینیم اینها چه مسلک و مشربی در اندیشه هایشان داشته اند. در تحقیق و تفحص های صورت گرفته خواهید دید که هم محمدابن عبدالوهاب و هم ابن تیمیه بشدت خردستیز و فلسفهستیز هستند. ابن تیمیه در کتاب «الرد علی المنطقیین» و کتاب «درء تَعارِض العَقلُ و النَقل» بشدت ضد عقل و خرد منطقی و استنتاجی و در مجموع ضد فلسفی سخن میگوید و اگر عقلی را هم می پذیرد به هیچ وجه آن عقل استدلالگر و در واقع عقل پیشینی نیست. داعش و فرقه های مشابه او دقیقا مولود تفکر این مشرب و مسلک است که با عقل و خرد و فلسفیدن ستیزی دیرینه دارد و شایسته نیست در تحلیل داعش به تاریخ و پیشینه بزرگان آن توجه نکنیم و امروزشان را محصول گذشته و تاریخشان ندانیم.
* برای مقابله با چنین جریانهای فکری که حاصلی جز تحقق داعش و فرقههای تکفیری ندارد چه تدبیری میتوان اندیشید؟
_ همانطور که در ابتدای گفتگو عرض کردم به دلیل اینکه داعش و فِرَقی مانند آن محصول عقل پیشینی نیستند و بر آمده و بنیان نهاده شده بر روی عقل پسینی هستند، لذا این جزم اندیشی را باید با پرورش و پرداخت به خرد و عقل و اندیشه اصیل حل کرد و رفع نمود. وقتی به بسط توجه و تامل به عقل می پردازیم دیگر مبانی جزم اندیشانه و مطلق انگارانه ای همچون داعش و چنین گفتگوهای تکفیری نابود و ملغی خواهند شد و دیگر شاهد پیشروی چنین خرد ستیزیهایی هم نخواهیم بود. از طرفی بسط مشرب کسانی مانند ابن تیمیه میتواند راه پیشروی داعش را باز کند و از همین اجتناب از خرد ستیزی مهم ترین کاری است که ما باید مقابل اینان و هر که با خرد مخالف است و سر ستیز دارد انجام دهیم. داعش و چنین جریان هایی مخالفت اصلی شان با خرد و تعقل است و از همین روی باید همین موضع را به بهترین شکل تقویت کنیم.
گفتگو: محمدرضا زمانی خطیبی
انتهای پیام/