دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یادداشت رسالت/سید مسعود شهیدی

نقد مدیریت بحران در زلزله کرمانشاه

گزارش‌ها معمولا نیمه پر لیوان را نشان می دهند . نیمه خالی لیوان را فقط با حضور در منطقه و در میان مردم می‌توان دید .
کد خبر : 233814

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در منطقه زلزله زده، چند پیام آشکار دارد، اول آنکه، این نظام، در همه حال و در بالاترین سطح، با مردم است. دوم آنکه کُرد و لر و ترک و بلوچ و عرب و فارس برایش تفاوت ندارد و سوم آنکه مسئولین مدیریت بحران،هنوز نتوانسته اند نگرانی‌های رهبری را رفع کنند. این حضور درس بزرگی هم برای دولتمردان دارد که فقط به گزارش‌ها اکتفا نکنند. گزارش‌ها معمولا نیمه پر لیوان را نشان می‌دهند. نیمه خالی لیوان را فقط با حضور در منطقه و در میان مردم می‌توان دید. دولتمردان باید برای چند روز صندلی وزارت و ریاست را رها کنند و به میان زلزله زدگان بروند و بدون واسطه و از نزدیک مشکلات آنها را ببینند. وقوع زلزله در ایران، یک امر طبیعی و شناخته شده است. مردم ایران هم در همه زلزله‌ها ثابت کرده اند که در همدردی و دلسوزی و کمک رسانی حقیقتا ملت بزرگوار و ایثارگری هستند. دستگاه‌ها و مسئولین نیز در همدردی کردن وخدمت رسانی، تلاش کرده اند و همه شنیده ایم حتی در همین زلزله اخیر هم چند نفر از پرسنل امداد ی در اثر شدت فعالیت و تلاش، جان خود را از دست داده اند. واقعا باید از همه امداد رسان‌ها تشکر و قدردانی کرد و قطعا تا همین امروز که هشت روز از زلزله گذشته خدمات بسیار زیادی از طرف همه ارگان‌ها به زلزله زدگان ارائه شده ، اما این همه، مانع از آن نیست که ضعف‌ها و نارسایی‌ها به ویژه در سازمان مدیریت بحران کشور که رأس هرم مدیریت بحران است نیز دیده نشود تا برای رفع آن اقدام فوری صورت گیرد. با این هدف، چند مورد که به نظر می‌رسد مهمتر است یاد آوری می‌شود :


1-کاملا مشهود است که با وقوع هر زلزله، یک نوع حالت غافلگیرشدن به مسئولین دست می‌دهد و هر بار لازم است رهبر معظم انقلاب، با یک هشدار و بیدار باش، دستگاه‌ها را برای شروع کار یا تقویت کار به حرکت در آورند. آیا بعد از این همه تجربه زلزله، و این همه خسارت، نباید هر دستگاهی، و به خصوص دستگاه‌های مسئول، دستور العمل دقیقی برای زلزله داشته باشند وآن را به نیروهای خود آموزش داده باشند تا هنگام بروز زلزله، از همان دقیقه اول، تکلیف هرکس مشخص باشد و کار خود را شروع کند ؟ آیا اکثر مشکلات و تلفات مربوط به همان ساعات اولیه حادثه نیست ؟. آیا نباید یک برنامه عملیاتی زمانبندی شده در هر دستگاهی باشد تا از همان لحظه اول زلزله، بدون اتلاف وقت و بدون نیاز به فرمان رهبری، و بدون نیاز به روند کند و زمانگیر اداری، به طور خودکار و سریع، وظایف مندرج در دستورالعمل به اجرا در آید ؟ این شیوه امداد رسانی، حرف تازه ای نیست که قبلا تجربه آن را نداشته باشیم. آتش نشان‌ها بر اساس چنین دستور العملی که از قبل تدوین شده و از قبل به آنها آموزش داده شده،


هنگام وقوع آتش سوزی ، بدون حتی لحظه ای توقف، وبدون نیاز به دستور وزیر و استاندار و فرماندار و بدون نیاز به جلسه و بگو مگو‌های
کارشناسی، و بدون نیاز به روند تصمیم گیری اداری، بلافاصله طبق دستورالعمل،با بیشترین آمادگی و کامل ترین تجهیزات و با حد اکثر سرعت خود را به محل حادثه می‌رسانند. آیا زلزله کم اهمیت تر و کم تلفات تر از آتش سوزی است ؟. چرا دستگاه‌های مختلف، برای زلزله، دستور العمل زمانبندی شده ندارند. آیا در زلزله کرمانشاه، امداد رسانی و نجات، از همان ساعت اول، سرعت و نظم و مدیریت قابل قبول داشت ؟. غافلگیر شدن مسئولان در هنگام زلزله، یکبار معنا دارد ، و اگر مسئولی در یک مسئله حیاتی که قبلا بارها در کشور تکرار شده، غافلگیر شود، این دیگر نامش غافلگیری نیست، حتما بی کفایتی است.


2- همه می‌دانیم که درهر زلزله نیازهایی مربوط به همان دقایق و ساعات اولیه است که اگر اقدام نشود دیگر قابل جبران نیست. خدماتی هست که اختصاص به همان روزهای اول دارد که اگر انجام نشود فرصت از دست می‌رود و جبران آن میسر نیست.


خدماتی هم مربوط به میان مدت و بلند مدت است. متأسفانه گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد دستگاه‌های مسئول ما برای دقایق و ساعات اولیه که بسیار حیاتی هستند برنامه تدوین شده و آموزش داده شده ندارند و نوعی تأخیر در شروع خدمت رسانی و نوعی سردر گمی در نوع خدمت رسانی و محل خدمت رسانی در آن ساعات اولیه و حتی روزهای اولیه وجود دارد. یکی از مسئولین چهار روز بعد از زلزله در مصاحبه رسمی گفت: خوشبختانه بی نظمی‌های روزهای اول برطرف شده. چرا باید دستگاه‌هایی که وظیفه دارند به کمک زلزله زدگان بروند در روزهای اول بی نظم بوده اند. این بی نظمی، در آن ساعات حساس و پر خطر اولیه که در هر دقیقه عده ای جان خود را از دست می‌دهند، چقدر خسارت به بار می‌آورد. آیا اگر هر دستگاه از قبل دستورالعمل دقیق و روشن و هماهنگ با دستگاه‌های دیگر داشت و از همان دقیقه اول کار خود را در محل ویژه خود،بدون وقفه شروع می‌کرد، بی نظمی به وجود می‌آمد ؟ مسئول دیگری در مصاحبه خود می‌گوید چون تعداد پس لرزه‌ها زیاد بود نتوانستیم خدمات خود را زود تر ارائه کنیم. آیا پس لرزه چیز عجیب و غیر منتظره ای است ؟ آیا در زلزله‌های قبلی پس لرزه وجود نداشته، چرا باید پس لرزه در آن ساعات حیاتی، مانع خدمت رسانی شود ؟ ستاد بحران چرا این ضعف را حل نکرد ؟


3- برخی مسئولین که باید خدمات میان مدت و بلند مدت به مردم بدهند با افتخار می‌گویند ما کار خود را شروع کرده ایم. خدا به آنها خیر بدهد که کار خود را شروع کرده اند ولی در ساعات و روزهای اول، اولویت حیاتی، نجات جان زیر آوار ماندگان و مجروحین است.


غذا و آب رساندن است. تهیه چادر و وسائل گرمایش است. در حالی که روز هشتم زلزله گزارشگر سیما می‌گوید هنوز نایلون کافی برای مقابله با باران وجود ندارد. صرف وقت برای کارهای بلند مدت را باید نوعی سر در گمی در خدمت رسانی نامید. در ساعات اولیه،
برنامه و دستور العمل تمامی دستگاه‌ها و نیروها باید نجات فوری زیر آوار مانده‌ها و معالجه مصدومین و مجروحین و امدادهای اولیه باشد . بالاترین تلفات زلزله‌ها مربوط به همین ساعات اولیه است. چرا برای این ساعات حیاتی، برنامه هماهنگ شده و زمانبندی شده وجود ندارد.


4- قابل پیش بینی است که در هر زلزله، آنها که جان سالم به در برده اند و مشغول نجات خانواده خود هستند، بلافاصله نیاز به غذا و آب دارند. این یک مسئله بدیهی و قابل پیش بینی است. چرا سازمان مدیریت بحران برای این مسئله بدیهی و قابل پیش بینی ، از قبل تمهیدات لازم را نیندیشیده و چرا از همان ساعات اول به مردم آب و غذا ی لازم را نمی رسانند. در رسانه‌ها گزارشی منتشر شد که یک فرد زلزله زده در یکی از نقاط، دو روز بعد از زلزله از مردم و مسئولین کشور درخواست می‌کرد که به ما غذا برسانید. او می‌گفت فقط آب می‌آورند ولی غذا نیاورده اند. پنج روز بعد از زلزله، یکی از مسئولین گزارش داد پخش بسته‌های غذای هفت روزه آغاز شد. آیا واقعا امکان پذیر نبود که این بسته‌ها از همان ساعات اولیه یا روز اول بین مردم پخش می‌شد ؟ مسئولین مدیریت بحران از خود بپرسند مردم زلزله زده و کودکان آنها در این پنج روز بدون غذا چه کرده اند ؟نماینده محترم مجلس در روز هفتم زلزله می‌گوید در جایی غذا هست لباس نیست در جای دیگر لباس هست غذا نیست. چرا بعد از هشت روز هنوز می‌گویند چادر کم است،
پتو کم است، بخاری کم است ؟ آیا از همان لحظه اول قابل


پیش بینی نبود که در یک منطقه سرد سیر این اقلام مورد نیاز است، آیا واقعا دولت و سازمان مدیریت بحران با امکانات موجود و در دسترس خود نمی توانست همان روز اول این اقلام را در کرمانشاه پیاده کند ؟


مسئولین و سازمان مدیریت بحران کمی فکر کنند و ببینند بدون چادر و پتو، توی این شب‌های سرد و زیر صفر درجه، بچه‌های کوچک مردم کنار خیابان چگونه سر کنند ؟.


5- زلزله‌ها معمولا یکی دو شهر بزرگ و صدها بخش وروستای پراکنده را در یک گستره وسیع فرا می‌گیرد. متأسفانه به علت فقدان یک برنامه و دستورالعمل دقیق، در ساعات و روزهای اولیه، اکثرتوجهات و خدمات متوجه شهرهای بزرگ است که در دسترس هستند، به طوری که گاه حتی ترافیک سنگین خدمت رسانی در آن شهرها به وجود می آید ولی گویی طبق یک قانون نانوشته، روستاها در اولویت دوم قرار می‌گیرند و حتی در روزهای بعد از زلزله، کسی خبر ندارد که دربعضی روستاها ی میان کوه‌ها و دشت‌ها چه اتفاق‌هایی
افتاده و اکنون مردم چه میکنند. خراب شدن راه‌های ارتباطی هم به این بی توجهی دامن می‌زند و به سادگی گفته می‌شود به روستاها دسترسی نداریم. آیا بسته شدن راه‌های روستایی و دور بودن آنها از مرکز، برای سازمان مدیریت بحران ناشناخته و غیر قابل پیش بینی بوده، آیا واقعا امکان پذیر نبود از قبل برای این مشکل چاره ای یافته شود و برنامه ای تدوین شود که از همان ساعات اولیه که حیاتی ترین ساعات زلزله است، تمام روستاها تحت پوشش خدمات قرار گیرند ؟ در برخی استان‌ها، جمعیت روستایی کمتر از جمعیت شهری نیست. چرا باید این جمعیت، به دلیل دوری راه یا خرابی راه، در روزهای اول مورد کم توجهی باشند ؟ بسیاری از تلفات زلزله‌های ما مربوط به همین روستا‌هاست که در روزهای اول زلزله عموما محروم از خدمات و امدادهای عمومی هستند.


6 - گستردگی جغرافیایی مناطق زلزله زده و جمعیت میلیونی زلزله زدگان، به طور طبیعی سبب می‌شود، هیچ ارگانی به تنهایی قدرت رسیدگی به همه زلزله زدگان را نداشته باشد و فلسفه وجودی سازمان مدیریت بحران کشور همین است که در هنگام بحران همه ارگان‌ها را پای کار بیاورد و هماهنگ کند، گسترده بودن زلزله در ایران مسبوق به سابقه است و حضور همه ارگان‌ها هم یک قانون است. چرا نباید از قبل، شهرها و روستاهای هر استان، برای لحظه وقوع زلزله ، بین ارگان‌ها تقسیم شده و سهمیه هر ارگان در هر استان کشور به دقت معلوم باشد، تا در لحظه وقوع زلزله و در همان دقایق و ساعات اولیه، هر ارگان بتواند بدون اتلاف وقت و بدون سر درگمی به سراغ شهرها و روستاهای سهمیه خود برود و امدادهای اولیه از قبیل نجات زیر آوار ماندگان، معالجه و اعزام مجروحان و رساندن آب و غذا و چادر و پتو را انجام دهد ؟ این تقسیم کار سبب می‌شود در موقع بروز زلزله، ارگان‌ها سرگردان نباشند، تداخل کار نداشته و وقت شان برای تقسیم کار تلف نشود. سبب می‌شود در یکجا تراکم خدمت و در جای دیگر فقدان خدمت نباشد و تلفات انسانی بالا نرود.


7- تجربه زلزله‌های قبل نشان می‌دهد کارت شناسایی مخصوص زلزله زدگان یا دفترچه دریافت خدمات یک ضرورت حیاتی برای نظم دادن به خدمات و رعایت کرامت انسانی زلزله زدگان است تا اقلام خدماتی با نظم و آرامش و عدالت و احترام تحویل آنها شود . آیا نمی شود این دفترچه‌ها قبل از زلزله‌ها به تعداد میلیونی چاپ شده و به تعداد زیاد در اختیار ارگان‌ها باشد تا در همان روز اول زلزله در هر شهر و روستا به هر فرد داده شود تا توزیع اقلام کمکی بدون ازدحام و بی نظمی انجام شود. یکی از مسئولین در روز ششم اعلان کرد دفترچه‌ها توزیع شد. این تأخیر 6 روزه در یک امر ساده و بدیهی چه معنایی جز بی کفایتی مسئولین دارد. چه کسی مسئول روز‌ها بی نظمی و تجمع و کشمکش و بی احترامی به زلزله زدگان است ؟ آیا این خسارت کمی است ؟


8- بارها در زلزله‌ها و حوادث مشابه دیده شده و این بارهم مشاهده شد که نیروی انتظامی چند روز بعد از واقعه، به طور مکرر اعلان می‌کند
ازدحام اتومبیل‌های شخصی در جاده‌های منطقه زلزله زده، باعث بسته شدن راه‌ها شده و تریلی‌ها و کامیون‌های حامل اقلام مورد نیاز و آمبولانس‌ها در ترافیک گیر کرده اند، نیروی انتظامی از مردم خواهش می‌کنند حتی برای کمک رسانی نیایند تا راه باز بماند. آیا واقعا با خواهش کردن ترافیک برطرف می شود؟ آیا ایجاد ترافیک در جاده‌های مناطق زلزله زده با توجه به احساس مسئولیت مردم برای کمک رسانی، واقعا برای نیروی انتظامی غیر قابل پیش بینی بوده است. آیا در زلزله‌های قبل ترافیک اتفاق نیفتاد و راه اصلی بسته نشده ؟. واقعا پلیس نمی تواند ورود اتومبیل‌های متفرقه به جاده‌ها ی اصلی را از همان ابتدای ورود به جاده ببندد و این جاده‌ها را از ابتدا تا انتها فقط برای خود روهای امدادی و اهالی محل باز کند. بستن راه در ابتدای جاده خیلی آسان است و راه برای امداد باز می‌ماند.


9- ازقبل کاملا قابل پیش بینی است که در اثر زلزله بسیاری از راه‌ها تخریب می‌شود و جاده‌های معدودی هم که سالم است به علت ترافیک بسته می‌شود و کمک رسانی را متوقف می‌کند و در همین یکی دو روز که تردد دچار مشکل است،عده زیادی جان خود را از دست می‌دهند. تنها راه علاج به ویژه در روزهای اول، تمرکز بر امداد هوایی به شکل گسترده است. در تصاویر خبری بارها دیده ایم که برای گرفتار شدگان در سیل‌ها، از طریق هوا، محموله‌های غذا و آب انداخته می‌شود. آیا سازمان مدیریت بحران، از قبل برنامه ریزی کرده است که بلافاصله بعد از هر زلزله، تمام ظرفیت هوایی کشور و تمام ظرفیت امداد رسانی کشور بدون نیاز به دستور جدید به طور خودکار به مناطقی که از قبل به عنوان سهمیه جغرافیایی هر ارگان در هر استانی تعیین شده اعزام شوند و برای هزارها روستای پراکنده در کوه‌ها و دشت‌ها، محموله آب و غذا و چادر انداخته شود، مسئول این خلأ بزرگ خدمت رسانی چه دستگاهی جز سازمان مدیریت بحران است که از قبل این امر بدیهی را پیش بینی نکرده است..


10- ایجاد سازمان مدیریت بحران در سطح کشور و در استان‌ها اقدام بسیار مفید و مهمی بوده، ولی این ستادها عموما خودشان دچار بحران داخلی هستند و گاه دیده شده که توان پیش بینی و امکان تصمیم گیری سریع و ایجاد هماهنگی لازم و اقدام به موقع را ندارند. مسئولی که تازه این مسئولیت را می‌گیرد و هیچ اطلاعی از سابقه کار، شرایط منطقه و حوادث بزرگی مثل زلزله ندارد، هیچ آموزش قابل قبولی هم برای این کار مهم نمی بیند نه تنها از فهم حادثه ناتوان است و نمی تواند تصمیمات سریع و صحیح اتخاذ کند، بلکه گاه در اثر اختلاف با ارگان‌های کمک کننده، فرصت طلایی روزهای اول از دست می‌رود. باید فکری برای ستاد بحران و مسائل آن در سطحوح مختلف کشوری کرد تا کارایی و توانایی و سرعت آن در لحظه حادثه، حداکثر باشد.


11 - رفتن مسئولین اجرایی به منطقه زلزله زده و همدردی با زلزله زدگان بسیار مفید و ضروری است و مسئولینی که در این امر کوتاهی کرده اند باید مورد سؤال قرار گیرند. ولی مسئولین محترم باید بدانند که فقط دیده شدن چهره آنها در منطقه کافی نیست و فقط اظهار تسلیت از داخل اتومبیل، دردی را از زلزله زدگان دوا نمی کند. به خصوص در ساعات و روزهای اول، هر مسئولی به منطقه زلزله زده می‌رود باید بین مردم رود و درد دل‌ها را بشنود. در روزهای اول که نیاز‌ها بسیار شدید و فوری است، هر مسئولی به منطقه می‌رود باید نقدا به اندازه چند تریلی غذا و آب و دارو و چادر و پتو به همراه خود ببرد. تمام وزرا و معاونان آنها و آقا زاده‌های آنها به سادگی این امکان را دارند، ولی بازهم دیده می‌شود که یک مسئول اجرایی که به منطقه رفته، دست خالی می‌رود وفورا بر می‌گردد و زلزله زدگان مجروح و گرسنه و تشنه را در میان سرما و کوهی از مشکلات باقی می‌گذارد. تصمیم گیری در تهران و در وزارتخانه خوب است ولی فرصت حیاتی حضور در منطقه را چرا از دست می‌دهند. مگر نمی شود همانجا تصمیم گیری کنند و دردی را دوا نمایند . آیا دولت نمی تواند یک ستاد ثابت و در سطح چند وزیر یا معاون وزیر در منطقه تشکیل دهد که در روزهای حیاتی اول بر کارها نظارت کنند.


12 – تردیدی نیست که برای زلزله زدگان، خدمات بزرگی انجام شده و بازهم انجام می‌شود و این لیوان یک نیمه پر دارد. هرکس این را انکار کند انصاف ندارد. رسانه‌ها و به ویژه صدا و سیما باید این نیمه پر را بازگو کنند تا مردم از این خدمات مطلع شوند ولی نیمه خالی لیوان هم یک واقعیت است. اگر در یک نقطه، چادر زده اند و غذای گرم به بچه‌ها می‌دهند و به بچه‌ها حتی اسباب بازی و عروسک هم داده اند که بازی کنند و قطعا این خدمات را رسانه باید بازگو کند، اما نقاطی که هنوز نه چادر دارند نه آب سالم و نه غذا را هم باید نشان دهند تا مسئولان تکان بیشتری به خود دهند و به فریاد آنها برسند. نباید با نمایش دائمی خدمات، سطح گسترده ای از مناطق محروم از خدمات، از دید مردم و مسئولین پنهان بماند. ای کاش قانونی تصویب شود تا در هر منطقه زلزله زده یک ستاد خبری از فرهنگیان
زلزله زده تشکیل شود و صدا و سیما مکلف شود بدون دخالت دولت، هر ساعت گزارش آنها را در مورد وضعیت منطقه منتشر کند تا مردم و مسئولین، هر ساعت درد زلزله زدگان را از زبان خود آنها بشنوند و انگیزه بیشتری برای خدمت رسانی فوری پیدا کنند.


13 – گاه خبر‌هایی از صدا و سیما پخش می‌شود که عرق شرم بر پیشانی می‌نشیند. در خبر رسمی سراسری گفته شد که عده ای
از مجروحین زلزله زده را به بیمارستان امام خمینی تهران آورده و همراهان آنها را در حسینیه بیمارستان اسکان داده اند. مجری سیما از مردم تقاضا می‌کرد به این افراد غذا برسانند. آیا واقعا در تهران، زیر گوش ستاد بحران کشور، با این همه وزیر و معاون وزیر و شرکت‌های دولتی و بانک‌ها و وام‌های میلیاردی که به نور چشمی‌ها داده می‌شود، و با وجود این همه آقازاده ، نمی شد غذای این چند ده نفر یا چند صد نفر را آبرومندانه تأمین کند ؟ آیا نایلون برای روی چادر‌ها را باید مجری تلویزیون از مردم درخواست کند ؟
مگر این غذای صد نفر و نایلون برای چادر‌ها، چقدر هزینه دارد که دولت وبانک‌ها و سازمان مدیریت بحران از تهیه آن ناتوان اند ؟
واقعا مدیریت بحران کجا است. آیا از سال‌ها قبل قابل پیش بینی نبود که در منطقه بارانی، چادر‌ها نایلون می‌خواهد، آیا قابل
پیش بینی نبود که همراهان مجروحینی که به تهران و استان‌های دیگر می‌روند غذا می‌خواهند ؟


14- چند روز دیگر سر و صدای زلزله فروکش می‌کند. رسانه‌ها و مسئولین، کم کم،زلزله را فراموش می‌کنند و مشغول کارهای عادی خود می‌شوند. زلزله زدگان با هزارها مشکل از رأس خبرها و خدمت‌ها حذف می‌شوند و مسئولین تا وقوع زلزله بعدی که دوباره تمام این خطاها و نقص‌ها تکرار شود، به کار روزمره خود مشغول می‌شوند. بازهم رهبری باید بار سنگین وعده‌های داده شده را به دوش گیرد و پیگیری کند و بازهم ستاد بحران، غایب بزرگ صحنه خواهد بود . ای کاش مجلس، تصمیم بزرگی بگیرد، قانون قبلی را که برای تأسیس سازمان مدیریت بحران تصویب کرده مورد مطالعه قرار دهد، عملکرد این سازمان در این مدت راهم بر رسی و ارزیابی کند و ببیند مشکل از کجاست. ببیند این نقص‌ها و نارسایی‌ها که هر بار خسارات جانی بسیار به ویژه در روزهای اول به بار می‌آورد از کجا سرچشمه می‌گیرد ؟ ضعف قانون است یا ضعف اجرا. قانون و اجرای قانون هر دو تحت کنترل مجلس است. نمایندگان محترم از خود سؤال کنند،


چه کنیم که در زلزله بعدی این نقایص تکرار نشود. این اقدام، یک اقدام بی سابقه نیست که مجلس در انجام آن نیاز به مقدمات زمان بر داشته باشد. بسیاری از کشورهای پیشرفته به خصوص آنها که بلایای طبیعی بیشتری دارند، چنین قوانینی دارند و برای اجرای مطلوب آن تمهیداتی اندیشیده اند تا، میزان تلفات جانی و مالی و روحی و روانی مصیبت دیدگان به حد اقل برسد. ما که مسلمانیم و هشدار بزرگ مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم جلوی چشممان است قطعا باید سریع تر و بهتر اقدام کنیم.


منبع: رسالت


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب