از وجوه ممیزه آدم با سایر آفریدهها علاوه بر عقل و نطق برآمده از عقل، متوجه برخورداری او از تجارب دیگران است و این امر نیز فقط برای انسان کاربرد دارد و بشر میتواند به دنیای بعد از تجربه شدهها، تجربه خود را اضافه کند و به اعتبار آن به دامنه آگاهیهای انسان افزاید و به این راهکار عاقلانه است که آدمی در جهان ماندگار میشود و تا سالها یا به عبارتی تا زمانی که تجربهای برتر از آن روی نداده؛ مردمان علاوه بر استفاده از تجربه او، نام او را به نیکی میسرایند و جهانی برخوردار از حوزه دانش و تجربه به تکریم او میپردازند و بعد از آن نیز به تاریخ میپیوندد.
وجوه انتقال تجارب تا قبل از چاپ و انتشار انواع کتب و نشریات، رویتی، دیداری و احساسی بود و معمولا در اصول خانوادهها و در روال زندگی منتقل میشد تا اینکه آدمی با نوشتن، دانایی را تسخیر کرد و حاصل تلاشهای علمی در قالب کتاب منتشر شد و از آن پس کتاب ظرف نگاهداشت دانش و دانش به اعتبار این ظرف منتقل شد و امروز نیز اگر چه رقبا جدی برای رقابت با کتاب حضور دارند اما کتاب از خواص و ضوابطی برخوردار است که کماکان شمیم دانایی از رهگذار کتاب به مشام جان میرسد.
کتابها عصاره دانش را در بردارند و انسان به اعتبار تجربهاندوزی و بنا به ضرورت پیگیری سلسلهی دانایی ناگزیر است بداند که دانش تخصصی او تا به کجا پیش رفته و با استفاده از توالی تابع نظام علّی به ادامه فعالیت علمی بپردازد و از عالم جهل به مدد فانوس دانش به دنیای معرفت گام نهد.
سالها تلاش و پویایی دانشمندان و دانشجویان وقتی ارزش حضور در کتاب را دارد که مولف بداند حرفی جدید و یا تجربتی کاربردی را به جامعه معرفی میکند و البته تا سالهای اخیر کتب منتشره معمولا حائز این شرایط بودند اما از زمانی که انتشار کتاب مایه امتیاز آوردن در دوره تحصیلات تکمیلی شد یا به عبارتی کتاب به عنوان بازیچه ارتقای افراد نام گرفت در حق کتاب ظلم روا شد به شکلی که دامن جامعه را با آمار کذایی تولید کتاب پر کردیم و در عمل فقط 5 نسخه سفارشی چاپ شد تا دانشجو و استاد به نوعی از این موهبت برخوردار شوند و امتیاز مربوط به پژوهش را اخذ کنند.
روی جلد کتب با درج شابک تعداد تیراژ تا 2500 نسخه درج شده و قیمت نیز بدون هیچ احصا و محاسبه مندرج شد و در واقع اصلا کتابی وجود نداشت و جامعه از خلا، باردار دانش است که جای سوز و افسوس دارد.
کتابهای خاکستری با انتشار زیرزمنی و بدون دخالت ممیزان ارشادی در حوالی میدان انقلاب با قیمتهای کذایی دست به دست میشود و ترجمههای آزاد آبدوغ خیاری هم با اسفناکترین وضعیت راهی بازار میشوند و عدهای هم در راهروهای وزارت ارشاد قدم میزنند تا بتوانند قلم بزنند و اینها همه، وضعیت یار مهربان را بغرنج کرده و کتاب از عزت خود فاصله گرفته و شاید به عنوان طفل سرراهی رشد می کند البته بخش مفید و مهم انتشار در جای خود محترم و محفوظ است ولی در آن سو نیز کیفیت کاغذ و موعد چاپ و ارزش بالای تجهیزات و هزینههای چاپ باعث شده کار به سادگی پیش نرود و قیمت نهایی کتاب دولا پهنا حساب شود تا طبق معمول آنها که متمکناند نیازی به کتاب نداشته باشند و آنهایی که کتاب میخوانند امکان مالی ابتیاع ندارند به هر صورت قیمت گذاریها تابع مقررات خاصی نیست و گواه این مطلب در ارائه کتب بعضا با 60 درصد تخفیف است که جالب آنکه هنوز هم برای انتشاراتی سود دارد. پس اولین پیش شرط تعالی اجتماعی از ناحیه افزایش قشر کتابخوان، متوجه کنترل قیمت تمام شده و سود منصفانه کتاب است که هیچ کنترل جدی در این بحث وجود ندارد.
یار مهربان، موجب تعالی اجتماع است اگر با او زندگی کنیم اما به اعتبار فضای بعضا مسموم مجازی در دنیایی محصور، زندگی می کنیم که از کتاب و حقایق تجربی زندگی بازماندهایم و به عصاره دانایی دیگران دسترسی نداریم و متاسفانه مطالعات صفحات محدود و معدود نوشتاری در شبکههای ارتباطی را سواد و دانش تلقی میکنیم که هیچ شباهتی به دانش مندرج در کتب علمی ندارد و بنا به فقدان طبقهبندی موضوعی، هیچ اطلاعات موثری در ذهن باقی نمیماند و فقط رهگذری میتوان با بخشی از اطلاعات روبنایی و غیرساختاری آشنا شد و یا اینکه از روی تفنن به اوراق مجازی نگاه انداخت.
کنکاش در نوشتار بهترین شیوه تحقیق علمی بوده و خواهد بود یعنی با تعمیق در نوشتار، میتوان قدرت ادراک را تقویت کرد و بهتر فهمید و قیاس کرد و با ترکیب دانش و تجربه به مفاهیم جدید دست یافت. پس کار روی رساله و پایاننامه باید با مطالعه دانش مکتوب همراه باشد و با مقایسه و منظریابی به خلق رویدادهای جدید علمی اقدام کرد در حالی که در دنیای امروز، عمده تحقیقات با جستجوهای اینترنتی غیرمعتبر آغاز میشود و یادمان باشد که تقریر یک پایاننامه به اعتبار الزام در مطالعه چند منبع دانش، معتبر بوده و صرف زایش رساله اهمیت کمنری از مشارکت در دانش دیگران داشته است.
به هر روی باید نرخ خوانش را در جامعه افزایش داد چراکه اکنون در کمترین مقدار ممکن در حال زنده به گور کردن کتاب هستیم و با باوری باطل، وقتگذرانیهای فضای مجازی را مطالعه قلمداد کردهایم و فرصت بیداری است که البته باید با بررسی، نظارت، کنترل و سرعتبخشی وزرات ارشاد، زایش کتاب و کتابخوان رونق بگیرد و کتاببازی دانشجویی و کتابسازی پژوهشی به منظور اخذ نمره و امتیاز از میان برداشته شود و برای دو سال حداقل در همه حوزههای ممیزی باید کتب ذیقیمت دانشمحوربا قیمت مناسب عرضه شود تا ذائقه تقریبا کور شده مطالعه، دوباره باز شود و بتوانیم کتابخوانی را به عنوان یک ارزش تبلیغ کنیم.
مطالعه کتب و نشریات علمی و بروشورهای تبلیغاتی و جزوههای تحصیلی را از سقف مطالعه الزامی ایران کم کنیم شاید چیزی به آمار بدهکار شویم اما باور کنیم میانگین سرانه مطالعه ما حتی در قیاس با همسایههای جوان بدون پیشینه فرهنگی نیز کمتر است و آلارم خطر، گوش دانایی را کر کرده و فرصت بیداری است تا با نذر کتاب و هدیه آن و تامین کتابخانههای وقفی و اهدایی به تشویق اهالی دیارمان بپردازیم و شهرداریها در مترو و فضاهای پرترافیک و تردد و رجا در قطارها و هواپیمایی در مسافرتهای دوربرد و نانواییها در جمع منتظر و ... تماما دست در دست هم دهیم به مهر تا یار مهربان دوباره سرپا بایستد که واقعا یار مهربان خسته و درمانده است و به سختی نفس میکشد.
کاش به تعدادی مسابقه کتابخوانی با ضرباهنگ گزارشدهی به بالاسریهای سازمانی اکتفا نکنیم و بهترین شیوه برای برگشت به دوران طلایی دانش و بازگشت به اصالت نخبهپروری و فرهیختگی را انتخاب کنیم و با تخصیص یارانه دولتی و تضمین برگشت سرمایه، کتب ارزان قیمت تهیه کنیم تا کام جامعه شیرین شده و دوباره به عرصه دانش برگردیم که یگانه منجی جامعه در ظلمت جهل، حضور فانوس کتاب است که راه مینماید و کام دل را شیرین میسازد.
کتاب در ایران از وقتی که به عنوان کالای تجاری با دعوای مولف و ناشر و توزیع کننده، بخشبخش شد؛ فاتحه کارکرد علمی و اجتماعی کتاب نیز خوانده شد و از وقتی که کتابهای کمک آموزشی تمام وقت جوانان را در موعد پویایی اشغال کردند؛ خاک کتاب بر سر شد و از روزی که بازاریابها فقط کتب لاغری و چاقی و میزان کالری غذاها را برای داشتن هیکل باربی فریاد زدند از کتاب فقط اشتراک لفظی باقی ماند و چیزی در واقع به نام کتاب وجود ندارد پس باید کاری کرد و با کتاب آشتی کنیم و از این به بعد زمینه صلح و سلامت کتاب با آیندهسازان را فراهم کنیم که میزان مطالعه یک ملت میتواند ضریب آگاهی و دانایی او باشد و میزان شعورمندی ملل به میزان دانش آنهاست و البته در کشوری زندگی میکنیم که جامعه جهانی پس از دهها قرن که فردوسی فریاد کرد توانا بود هر که دانا بود؛ فریاد برآورد که علم قدرت است بنابراین میبینیم که مفاهیم دنیای غرب پس از 1000 و اندی سال بعد از فردوسی تئوریزه و در بوق و کرنا جهان دمیده میشود در حالی که ما ایرانی هستیم و نرخ دانایی با محک اندیشه ما رقم خورده است.
آهای اهالی دانش و ادب یار مهربان فراموشتان نشود ...
*مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دامغان
انتهای پیام/