دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز:

در جمنا هیچ چیزی درباره نامزد نهایی از قبل تعیین شده نبود/ قصد رئیسی استفاده از ظرفیت‌های تتلو نبود

مصباحی مقدم معتقد است:اگر ما زودتر دست به کار می‌شدیم و احزاب و اشخاص به‌هم می‌پیوستیم، مطمئنا آثار بهتری را دربرداشت. مثلا من به جناب آقای رئیسی عرض کردم که شما به‌تنهایی تقریبا در انتخابات وارد تبلیغات شدید و توانستید 16 میلیون رای بیاورید. جریان اصولگرا به‌صورت کامل پشت‌سر شما نیامد.
کد خبر : 229387

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، در هوای پاییزی مهر ما چون دانشجویان به دانشگاه می‌رویم؛ دانشگاهی که سیاستمداران و بزرگان بسیاری را تربیت کرده و تحویل جامعه داده است. دانشگاه امام صادق(ع) محل دیدار و مصاحبه ما با حجت‌الاسلام مصباحی‌مقدم بود؛ دفتری که سرتاسر از کتاب و لوح‌های اهدایی به او مزین شده بود. دفتر9 متری‌اش هرچند کوچک و فضای آن کم بود ولی پنجره‌ای به سوی محوطه سبز دانشگاه داشت؛ اتاقی که بیشتر شبیه حجره طلبه‌ها آذین‌بندی شده بود. بالای میزش عکسی را از همنشینی‌اش با مرحوم آیت‌ا... مهدوی‌کنی در حال نوشیدن چای روی دیوار زده است. روی دیوارهای مقابلش دو عکس از حضورش در مجلس و بیت رهبری کوبیده است. در سمت راست دیوار عکسی را از مراسم عزاداری بیت در حسینیه امام خمینی(ره) و در جوار رهبر معظم انقلاب و در سوی دیگر عکسی از هنگام دادن تذکر در زمان نمایندگی‌اش در مجلس زده است. او در بین مصاحبه با نان سوخاری‌های تازه از ما پذیرایی می‌کند، در عین حال سعی می‌کند با مواضع متقن و دقیقش به سوالات ما با صبر و حوصله پاسخ دهد. غلامرضا مصباحی‌مقدم سال ۱۳۳۰ در مشهد مقدس و در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. وی همزمان با اوج گرفتن انقلاب اسلامی به‌طور گسترده در راهپیمایی‌های مردمی علیه دودمان پهلوی حضور یافت. درخصوص دیگر مبارزات وی در آن دوران می‌توان به حضور در درگیری‌های طلاب با ساواک و نیروهای گارد شاهنشاهی در ۱۹ دی‌ماه سال ۱۳۵۶ در مدرسه فیضیه قم اشاره کرد. ریاست مرکز تحقیقات اسلامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و همچنین ریاست گروه اقتصاد پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در قم را می‌توان از دیگر فعالیت‌های علمی مصباحی‌مقدم در دهه ۶۰ ذکر کرد. از جمله فعالیت‌های علمی - تحقیقاتی مصباحی‌مقدم دردهه ۷۰ می‌توان به مواردی چون ریاست دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران در سال‌های ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۷، معاونت پژوهشی دانشگاه امام صادق، عضویت در هیات امنای پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی دو دوره چهارساله و ریاست بر گروه اقتصاد شورای بررسی متون و کتاب‌های علوم انسانی دانشگاه‌ها از سال ۱۳۷۵ اشاره کرد که تاکنون ادامه دارد. وی در سال ۱۳۷۸ به عضویت در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز درآمد.


مصباحی‌مقدم هم‌اکنون سخنگوی مهم‌ترین حزب اصولگرایان، جامعه روحانیت مبارز است. رئیس پیشین کمیسیون اقتصادی مجلس، عضو جامعه روحانیت مبارز و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام خیلی بی‌پروا از مشکلات جریان اصولگرایی می‌گوید و عدم رسیدن به وحدت را مشکل اصلی این جریان اصلی کشور می‌داند. او هرچند در ابتدا سعی می‌کند از پذیرش اینکه اصولگرایان در سه انتخابات گذشته شکست خورده است پرهیز کند و آن را نوعی پیروزی بداند اما در ادامه معتقد است ریزش آرا را در بدنه اصولگرایی شاهدیم یا به نوعی دیگر معتقد است مردم پایین شهری با درآمد کم تمایل ندارند پای صندوق‌های رای بیایند و در همین راستا اصولگرایان بخشی از رای 35 درصد جامعه سنتی خود را از دست داده‌اند. او از کناره‌گیری قالیباف و انتقاد احزاب از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی می‌گوید. مصباحی‌مقدم به دلیل اینکه همواره در زمانی که در مجلس حاضر بود در کسوت رئیس کمیسیون اقتصادی مشغول بوده است هر‌از‌گاهی مصاحبه را به سمت مشکلات اقتصادی سوق می‌داد و در ادامه واکنش‌های مختلفی به موضوع گرانی دلار و ایجاد فاینانس داشت. در ادامه گفت‌وگوی تفصیلی «فرهیختگان» با حجت‌الاسلام مصباحی‌مقدم آمده است:



اگر موافق باشید بحث را از آسیب‌شناسی وضعیت اصولگرایان شروع کنیم. امروز شاهد هستیم که در انتخابات 92، 94 و 96 اصولگرایان با وجود ائتلاف‌های مختلف توفیق کمتری در رقابت‌ها داشته‌اند و به نوعی شکست خورده‌اند. به نظر شما چرا این جریان در این سال‌ها نتوانسته موفقیت کسب کند؟


تعبیر شکست را برای ما به‌کار نبرید چراکه هیچ‌گاه شکست نمی‌خوریم. بنابراین آنچه اهمیت دارد انجام تکلیف است. هر فردی تکلیفش را انجام دهد شکست نمی‌خورد. اگر گفتند امام حسین(ع) شکست خورده حتما نادرست می‌گویند. کسانی که چنین دیدگاه‌هایی دارند به موضوعات مادی می‌نگرند. امام حسین (ع) حسب ظاهر شکست خورد ولی حقیقتا در کار ایشان شکستی نبود؛ چراکه تکلیف خود را ادا کردند. امروز در مسیر ایشان شکستی دیده نمی‌شود و امام حسین (ع) زنده‌اند و حیات دارند. جریان اصولگرایی پایبند به اصول است و براساس اصول و مبانی عمل می‌کند. پس آنجایی که براساس اصول و مبانی عمل می‌کنیم شکست نداریم. قرآن به ما می‌آموزد بگویید جز این از ما انتظار دارید که یکی از دو سرنوشت خوب را به دست بیاورید. یک سرنوشت شهادت و دیگری کسب و به دست آوردن قدرت است که هر دو انجام تکلیف محسوب می‌شود. بنابراین ما هیچ‌گاه شکست نمی‌خوریم.
مبادله قدرت امری طبیعی است


در فعالیت‌های سیاسی بسیار طبیعی است که یک جریان سیاسی چند دوره قدرت را در اختیار داشته باشد و احیانا چندین دوره قدرت را از دست دهد. این تعبیر شکست در اینجا باز بی‌معنا‌ست. این مبادله قدرت است. دست به دست شدن قدرت و این اتفاق طبیعی است؛ چراکه مردم ممکن است به مجموعه‌ای اقبال نشان دهند و احیانا با توجه به وجود مشکلات در دوره بعد به این جریان اعتماد نکنند. مردم وقتی ناکامی‌هایی را در مسائل اقتصادی مشاهده می‌کنند ممکن است از یک جریان عدول کرده و به جریان دیگری اقبال کنند؛ با این امید که شاید جریان دوم بتواند ناکامی‌های کمتری در حل مشکلات اقتصادی مردم داشته باشد. از این جهت این جابه‌جایی مسئولیت و قدرت طبیعی است. پس نمی‌توان از دست به ‌دست شدن قدرت و مسئولیت احساس ناخرسندی کرد. قرآن هم به ما می‌گوید روزگاران را بین مردم دست به دست می‌کنیم یا در جای دیگر می‌گوید ما شما را جایگزین گروه قبلی کردیم تا ببینیم شما چطور عمل می‌کنید. امروز جریان رقیب ما وضعیت بهتری پیدا کرده و مردم مشاهده خواهند کرد که آنها چگونه عمل می‌کنند. خداوند را سپاسگزاریم که توانسته‌ایم در دو دوره ریاست‌جمهوری و سه دوره نمایندگی مجلس، اکثریت قاطع را کسب کنیم. امروز هم اصولگرایان اقلیت نیستند. آنچه در تعابیر سیاسی گفته می‌شود این است که شما اصولگرایان چندین انتخابات است که در کسب قدرت ناموفق عمل می‌کنید که ما این صحبت را قبول نداریم.
تجربه ثابت‌کرده مردم به یک رئیس‌جمهور 2 بار رای می‌دهند


برخی معتقدند شاید باخت در انتخابات سال 92 محصول عملکرد اصولگرایان در طول هشت سال دولت احمدی‌نژاد بوده، ولی چرا در انتخابات 96 با وجود ضعف‌های اقتصادی بارز دولت تدبیر و امید، مردم از این دولت تغییر رویه ندادند و باز هم به این دولت اعتماد کردند.


دلایل متعددی دارد. یک دلیل آن، این است که تجربه انتخابات‌های ریاست‌جمهوری گذشته به ما می‌گوید مردم دو دوره به یک رئیس‌جمهور فرصت می‌دهند؛ هر چند در یک دوره نارضایتی‌های بسیاری وجود داشته باشد، باز هم این فرصت را به رئیس‌جمهور می‌دهند که مسیر را تغییر دهد و چه‌بسا در دوره اول با مشکلاتی که میراث دوره گذشته بود مواجه شده و درصدد حل آنها برآمده باشد.
در رای‌دهندگان جریان خودی کاهش آرا داشتیم


نکته بعدی این‌که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 96 ما از ناحیه بخشی از رای‌دهندگان جریان خود شاهد کاهش آرا بودیم. ابتدا این را برای انتخابات مجلس 94 بگویم و بعدا همین درباره انتخابات سال 96 ریاست‌جمهوری صدق می‌کند. در انتخابات مجلس شورای اسلامی در دوره دهم شاهد این بودیم که در تهران اقبال کسانی که به ما رای می‌دهند 30-20 درصد کاهش یافت و عجیب این که آرای اینها به سبد رقبا ریخته نشد. آنها کسانی نبودند که به رقبای ما رای بدهند.
آنها که دائمی و سنتی پای صندوق‌های رای می‌آمدند این‌بار نیامدند


اینها خانواده متدین پایین‌شهری و ضعیف از نظر مالی و محروم بودند. احساس اینکه دولت نتوانست – دولت به معنای حاکمیت است- مشکلات اقتصادی مردم و رکود را حل کند. بنابراین کسانی که دائما و به صورت سنتی پای صندوق‌های رای می‌آمدند در این دور دیگر نیامدند.
مجموع رای‌هایم 2 برابر شد اما رای نیاوردم


خود این ریزش آرا موجب شد جریان ما در مجلس اکثریت را به دست نیاورد. یک نکته جالب هم این بود که آرای جریان ما در انتخابات سال 94 روی لیستی که جامعه روحانیت و گروه‌های همسو تهیه کرده بودند، تجمیع شد. آرای بنده‌ در سال 94 برای این انتخابات دوبرابر آرای دوره‌های قبل بود ولی با وجود دوبرابر شدن رای نیاوردم. کسانی نیز خارج از لیست بودند و همانند غفوری‌فرد از معاریف محسوب می‌شدند. سقف رای آنها 80‌هزار رای در تهران بود. ایشان سابقه کاندیداتوری در ریاست‌جمهوری و مجلس را داشتند و گاهی منفرد برای انتخابات مجلس کاندیدا شده و رای می‌آوردند. به رقبای ما کسانی که هیچ‌گاه رای نمی‌دادند و شناسنامه‌های آنها برای اولین‌بار مهر می‌خورد، رای دادند و پای صندوق‌های رای آمدند و به لیست طیف اصلاحات در تهران رای دادند و 30-20 درصد به آرای آنها اضافه شد. این حکایت از تجربه جدید است.
آرای اصولگرایان رشد داشته است


اختلاف بالایی بین نفر آخر اصلاح‌طلبان با نفر آخر ما بود؟


خیر، اختلاف خیلی نبود. حداد عادل یک‌میلیون و 20 هزار رای داشت و کف رای آنها یک‌میلیون و 50 هزار رای بود. این معلوم می‌شود فاصله بسیاری نبوده است. همین مساله در انتخابات ریاست‌جمهوری تکرار شد. البته آن در سطح ملی بود. رئیسی 16 میلیون رای در ریاست‌جمهوری می‌آورد و ناطق نوری 20 سال قبل هفت میلیون رای می‌آورد و تمام آرا متوجه ناطق نوری بود. ایشان در آن سال هیچ رقیبی در جریان اصولگرایی نداشت ولی کل آرای جریان اصولگرا در آن دوره هفت میلیون بود.


کل آرای اصولگرا در این زمان 16 میلیون شد. این حکایت از رشد و پیشرفت دارد. جمعیت کشور با این شدت افزایش نداشته است. معلوم است آن آرای خالصی که به اصولگرایان داده می‌شود اینجا جمع شده و به 16 میلیون رای رسیده است.


جالب است که جمع آرای روحانی 23 میلیون و 400 هزار رای شد، در صورتی که اگر این تعداد رای را با آرای احمدی‌نژاد مقایسه کنید که 24 میلیون و نیم در سال 88 بود، حکایت از آن دارد که تفاوت معناداری را رقبای ما در این رای داشتند. به عبارت دیگر تمام آرای جریان رقیب ما متمرکز بر شخص آقای روحانی شد.


ایشان توانست آرای خاکستری را هم جذب کند. مع ذلک مجموع آرای روحانی به سطح آرای احمدی‌نژاد در دوره دوم ریاست‌جمهوری نرسید. می‌خواهم این را اثبات کنم که جریان اصولگرا به صورت اساسی مورد اقبال قرار نگرفته است. برخی از آرا برای شخص آقای رئیس‌جمهور و شخص کاندیداست. از این جهت آقای روحانی بیشتر رای آورد و این به معنای کسب آرای بالاتر توسط جریان رقیب نیست.
رای احمدی‌نژاد منحصر به رای اصولگرایان نبود


در فرمایشات خود اشاره کردید که روحانی 23میلیون و 400 هزار رای داشت و احمدی‌نژاد هشت سال گذشته 24 میلیون و نیم رای داشت. احمدی‌نژاد می‌گوید اصولگرا نبوده است. آیا رای احمدی‌نژاد برای اصولگرایان بوده است؟


رای احمدی‌نژاد منحصر به رای اصولگرایان نبود. اتفاقا احمدی‌نژاد می‌گوید من کاندیدای احزاب اصولگرا نبودم و شخصا این مقدار رای آوردم البته من قبول ندارم. احزاب اصولگرا از ایشان حمایت کردند.
15درصد آرای مردم خاص اصولگرایان است


یعنی شما می‌گویید کل بدنه اصولگرایان الان 16 میلیون رای دارد و بیشتر از این رای ندارد؟


بله؛ خاص جریان اصولگرا نداریم. تحلیلی از شریف‌زادگان که یک دوره وزیر رفاه بود، در روزنامه «شرق» منتشر شد و بعدا دیدم این تحلیل را دیگران منتشر کردند. این تحلیل با عنوان این بود که ملت ایران چطور رای می‌دهند. آن تحلیل را عالمانه دیدم و پسندیدم. تحلیل ایشان این است که 15 درصد آرای کشور خاص اصولگرایان و 15 درصد آرای کشور خاص اصلاح‌طلبان است. 15 درصد هم هیچ‌گاه رای نمی‌دهند، غیر از همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی که بالای 2/98 درصد آرای مردم بود. این به‌طور مجموع 45 درصد است. 20 درصد آرای کسانی است که رای آنها براساس محاسبه است. صبر می‌کنند در روزهای نزدیک به انتخابات رای می‌دهند. نگاه این افراد این است که چه کسی پیروز می‌شود تا به او رای دهند. این رای طیفی است که نگاه ارزشی ندارد و این‌طور نیست که به جریان اصولگرا متعلق باشد. نگاه او ایدئولوژیک نیست. به جریان رقیب هم نگاه ایدئولوژیک ندارد. حسابگرانه است.
35 درصد مردم همواره براساس تکلیف رای می‌دهند


35 درصد آرا هم آرای کسانی است که به صورت سنتی رای می‌دهند یعنی همواره براساس تکلیف وارد انتخابات می‌شوند. ممکن است این مجموعه بیشتر به سمت اصولگرایان تمایل نشان دهند ولی منحصرا چنین نیست. ممکن است عدول کنند و به سمت دیگری بروند ولیکن کسانی هستند که به هر حال رای می‌دهند. درست در مقابل 15 درصدی که هیچ‌گاه رای نمی‌دهند.


اگر کسی بتواند از آن 15 درصد آرا جذب کند- 15درصدی که هیچ‌گاه رای نمی‌دهد- این می‌تواند نقش تعیین‌کننده در تعین سرنوشت انتخابات داشته باشد. این نکته مهمی است. ایشان در آن تحلیل اشاره می‌کند که در دوره خاتمی چه اتفاقی افتاد. بخش مهمی که به ایشان رای دادند به‌خاطر سیادت ایشان بود نه اینکه جریان اصلاح‌طلب توانسته باشد این مقدار رای بیاورد.
بخشی از جریان اصولگرا در دور اول به روحانی رای دادند


شبیه این در دوره اول روحانی اتفاق افتاده است. از 35 درصد آرایی که به صورت سنتی رای می‌دهند به جناب روحانی رای دادند و 15 درصد اصلاح‌طلب هم رای دادند و بخشی از جریان اصولگرا هم در دوره اول به روحانی رای داد. این دوره هم بخش کوچک‌تری از اصولگرایان به روحانی رای داد. آرای روحانی ترکیبی شد.
بخشی از طرفداران قالیباف حسابگرانه رای می‌دهند


علت این دوره چه بود که دوباره رای دادند؟ آیا کناره‌گیری آقای قالیباف به نفع آقای رئیسی در الگوی رای‌دهی مردم تاثیر داشت؟


این بیشتر همان آرای حسابگرانه است. بخشی از آرای آقای قالیباف برای کسانی است که حسابگرانه رای می‌دهند و مشخصا اینها به آقای رئیسی رای نمی‌دهند. عرض من این است که این تحلیل مربوط به رفتار انتخاباتی ملت ایران در ادوار گذشته است. در این دوره جدید آنچه برداشت می‌کنم این است که رای خالص اصولگرایان از 15 درصد بالاتر رفته است.


این رای افزایش داشته است. البته به رای جریان رقیب هم افزوده شده که از 15 درصدی است که رای نمی‌دادند. از آن رای سنتی که به ما داده می‌شد، کاهش یافته و به ما رای ندادند و نتیجه چنین شد.


پیروزی‌ها و ناکامی‌ها در انتخابات را نمی‌توان لزوما به معنای اقبال و ادبار کسانی اعلام کرد که هواداران پروپاقرص و جدی جریان اصولگرا هستند.
جمنا دقیقا برای جوانان سهم قائل شد


برخی معتقدند که حلقه بسته‌ای در بین جریان اصولگرایان حاکم است. نمونه آن انتقاداتی است که به جمنا وارد می‌شود که جوانان در آن نقش کمتری داشتند. شما هم چنین اعتقادی دارید؟


این دو با هم، همپوشانی ندارند. آن 35 درصد با مسن‌ بودن رای همپوشانی ندارد. ممکن است نسل جوان باشند و رای آنها سنتی باشد. اینکه اشاره می‌کنید که به جوانان توجه ندارند، اتفاقا این ایراد را غالبا به احزاب اصولگرا می‌گیرند. مثلا از حزب موتلفه و جامعه اسلامی مهندسین این ایراد را می‌گیرند، ولیکن جمنا دقیقا برای جوانان سهم قائل شد، بنابراین جوانگرایی و نقش دادن به زنان و جوانان در جریان جمنا کاملا مورد عنایت و توجه بود.


در بعضی شاخه‌ها که فارغ از مجموعه‌ای که از شهرستان‌ها دعوت شدند تقسیم‌بندی‌هایی صورت گرفت. مثلا طبقه پزشکان، مهندسان، وکلا، فرهنگیان، هنرمندان، روحانیون و امثال اینها که اصناف و طیف‌ها مدنظر بود. یکی از شاخه‌ها شاخه جوانان بود، بنابراین این‌طور نیست که به جوانان اعتبار ندهند و عنایت و توجه نداشته باشند. در کنار آن به خانم‌ها عنایت ویژه‌ای بود. برای همین در شورای مرکزی سهم خانم‌ها و جوانان بیشتر شد.
در جمنا هیچ چیزی درباره کاندیدای نهایی از قبل تعیین شده نبود


برخی درباره رای‌گیری در جمنا انتقاداتی داشتند و می‌گفتند از ابتدا قرار بود این پنج نفر باشند و آقای رئیسی به‌عنوان نامزد نهایی جمنا معرفی شود.


گمان می‌کنم اینها حدس‌های غیرصحیحی است، چون هیچ چیزی از قبل تعیین نشده بود. خبرهایی که ما داریم این است که یکی از پیشنهادات شرکت‌کننده‌های کنگره جمنا آقای رئیسی بود، بعد از اینکه به ایشان اقبال بالایی بود، تلفنی با آقای رئیسی تماس گرفته شد که شما کاندیدا هستید یا خیر؟ ایشان هم گفتند نفی نمی‌کنم.
هیچ‌گونه تماسی با رئیسی برای بستن قبل از انتخابات نبود


در دوره اول منظور است؟


بله. گفتند نفی نمی‌کنم. اینکه کسانی بروند و صحبت کرده باشند و با ایشان بسته باشند و بعد رای‌گیری کنند، نبوده است. هیچ‌گونه گفت‌وگو و تماس خاصی با جناب آقای رئیسی مبنی‌بر بستن قبل از انتخابات نبوده است.
مکانیسم انتخابات 92 مکانیسم شکست بود


می‌خواهیم ادامه صحبت را گفتمانی با شما بحث کنیم. شما اذعان داشتید همیشه مشکل اصولگرایان این بوده که نمی‌توانند با هم وحدت کنند. در 92 قرار بود یک نفر از سه نفر بیرون بیاید که نشد. در 94 جبهه پایداری پای لیست جبهه متحد اصولگرایان آمد و بر سر لیست ارائه‌شده وحدت شکل گرفت. باز هم اصولگرایان شکست خوردند. در سال 96 هم تک‌کاندید داشتیم و همه روی ایشان اتفاق نظر داشتند. به نظر شما مشکل اصولگرایان امروز رسیدن به وحدت است؟ برخی معتقدند اصولگرایان بین مردم نبوده و با مردم رابطه ندارند. مردم هم به همین دلیل به آنها اطمینان نمی‌کنند. یعنی از 88 که احمدی‌نژاد 25 میلیون رای آورد و رویکردی مردمی داشت، دیگر آن اهمیتی که باید به مردم داده می‌شد از سوی فردی که جزء جریان اصولگرایی باشد دیده نشد. به نظر شما علت شکست خوردن پیاپی اصولگرایان صرفا به دلیل وحدت است یا دلایل دیگری نیز وجود دارد؟


اینکه از سال 92 مکانیسم وحدت را شروع کردیم، شاید به نظر درست نباشد. در سال 92 متاسفانه ما به وحدت نرسیدیم. مکانیسمی که اتفاق افتاد، مکانیسم شکست بود نه اینکه مکانیسم پیروزی شکل گیرد. چراکه جامعه روحانیت مبارز در سال 92 به صورت تمهید مقدمات وارد گفت‌وگو شد که احزاب را جمع کند و گفت‌وگو انجام دهد و از طریق گفت‌وگو با احزاب به کاندیدای واحد برسد که یکباره دیدیم سه نفر اعلام کاندیداتوری و ائتلاف کردند.


آنها در آن روز ائتلاف سه‌نفره کردند که به یک نفر برسند. از آنها سوال پرسیده شد که آیا با جامعتین هماهنگ کرده‌اید یا نه، که گفتند با آنها گفت‌وگو خواهیم کرد. یعنی جامعتین و جریان اصولگرا را در مقابل عمل انجام‌شده قرار دادند. از ابتدا به نظر من حرکت شکست‌خورده‌ای بود. آخر هم مرحوم آیت‌ا... مهدوی‌کنی فرمودند ما از این سه نفر می‌خواهیم به عهد خود وفا کنند. ایشان ناراضی بودند که چرا به عهد خود وفا نکردند. به عبارت دیگر، آن حرکت به شکست کشاندن پروسه وحدت بود و شاید این ناخواسته انجام شد.
احتمال پیروزی با وجود یک کاندیدا بود؟


چه بسا این اتفاق رخ می‌داد. قبول کنیم که وقتی کسانی خود وسط کار می‌آیند، بدون اینکه جریان را پشت خود داشته باشند ممکن است این اتفاقات رخ دهد. پس این اتفاق را نمی‌توان در این مبحث حساب کرد.
وحدت سال 94 اثربخش بود


آنچه اتفاق افتاد، در انتخابات سال 94 و 96 بود. در سال 94 اتفاقا ما به وحدت رسیدیم. این وحدت هم اثربخش بود. نمی‌توان اثربخشی را انکار کرد. در کل کشور حدود 50 درصد کل مجلس را اصولگرایان در اختیار گرفتند. پس این موفقیت بود؛ آن هم موفقیتی بعد از سه دوره اکثریت نزدیک به تمام نمایندگان مجلس که در دست اصولگرایان بود.
رئیسی به تنهایی 16 میلیون رای آورد


موفقیت نسبی منظورتان است دیگر؟


بله. این را قبول دارم. بالاخره ناشی از همان اقدامی بود که در مرکزیت جریان رخ داد و آنچه ناکامی اتفاق افتاد در تهران بود که تحلیل خود را بیان کردم. آن حرکتی بود که به ما کمک کرد در مرحله انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 96 سناریوی وحدت را به نحوی دنبال کنیم.


البته اینجا هم با ناکامی نسبی روبه‌رو شدیم که حاصل عدم وحدت است. اگر ما زودتر دست به کار می‌شدیم و احزاب و اشخاص به‌هم می‌پیوستیم، مطمئنا آثار بهتری را دربرداشت. مثلا من به جناب آقای رئیسی عرض کردم که شما به‌تنهایی تقریبا در انتخابات وارد تبلیغات شدید و توانستید 16 میلیون رای بیاورید. جریان اصولگرا به‌صورت کامل پشت‌سر شما نیامد.
احزاب اصولگرا تقریبا هیچ گامی به‌نفع آقای رئیسی برنداشتند


شما ببینید احزاب چقدر به‌نفع آقای رئیسی فعال بودند؟ تقریبا هیچ. احزاب جریان اصولگرا به‌نفع آقای رئیسی تقریبا هیچ گامی برنداشتند. شخصیت‌های مهم اصولگرا در حمایت از آقای رئیسی چقدر مایه گذاشتند؟ تقریبا هیچ. اگر جناب آقای رئیسی به استانی می‌رفت مثلا 50-40 نفر از شخصیت‌های برجسته اصولگرا ایشان را همراهی می‌کردند و در استان و شهرستان‌ها توزیع می‌شدند و همزمان با سخنرانی‌های آنها در مراکز استان، شخصیت‌ها در شهرستان‌ها سخنرانی می‌کردند، آیا در آن صورت آرا همین 16 میلیون می‌شد؟ یقینا این آرا افزایش داشت. اگر جمنا می‌توانست از ظرفیت احزاب استفاده کند و احزاب هم پای کار می‌آمدند یقینا آرا بیش از این می‌شد که اتفاق افتاد.
حبیبی به نمایندگی از موتلفه در جمنا نبود


بزرگان جریان‌ها بودند. مثلا آقای باهنر بودند. حزب موتلفه بودند. جمنا از احزاب شکل گرفته بود.


واقعا اینچنین نبود. یک زمانی با مسامحه صحبت می‌کنیم و یک زمانی می‌خواهیم با دقت صحبت کنیم. احزاب اصولگرا ناراحت بودند که در جمنا به بازی گرفته نشدند. به‌عنوان مثال جناب آقای حبیبی، رئیس موتلفه، اذعان داشت جمنا من را به‌عنوان شخص دعوت کرده است، نه نمایندگی از حزب موتلفه!
موتلفه سفت پای میرسلیم ایستاد


آقای مهندس باهنر هم اذعان داشت من را به‌عنوان شخص دعوت کرده است نه به‌عنوان جبهه پیروان خط امام(ره) چون ایشان رئیس جبهه پیروان خط امام هستند. معنا این است که آن مجموعه پشت‌سر ایشان نیستند. دیدیم که نتیجه این شد در موتلفه رای‌گیری و آقای میرسلیم مطرح شد و پای ایشان سفت ایستادند.
موتلفه بیانیه داد


روزهای آخر بود. کار روز آخر انجام نمی‌گیرد. می‌توان گفت کار یکی دو ماه جلوتر پخت و پز می‌شود. تصمیمات آن زمان گرفته می‌شود.
آیا جامعتین با این حرکت مخالف بود؟


با چه حرکتی؟
جامعتین نامزدی میرسلیم را نمی‌پسندید


با همین حرکت موتلفه که آقای میرسلیم را مطرح کردند.


به عبارتی این حرکت را نمی‌پسندیدند.
جلسه‌ای هم برگزار کردید؟


بله؛ جلسه هم برگزار شد. آقایان گفتند ما در انتخابات آقای میرسلیم را مطرح می‌کنیم و تا پایان تبلیغات باشند. ولی بنابر این نیست که اگر کاندیدای ما موقعیتی نداشت تا پایان بایستد.
بین موتلفه و میرسلیم اختلاف وجود دارد


به‌عنوان کمک آقای رئیسی مطرح شدند.


بله؛ ولی تا انتها همراهی نکردند. البته بعد مشخص شد اختلافی بین شخص آقای میرسلیم و حزب موتلفه وجود دارد. تفاوت موضع داشتند. اینها تا منتشر شود و به هواداران برسد و تاثیر بر آرا داشته باشد، زمانبر است.
اساس مشکل ما وحدت است


پس مشکل ما وحدت نیست؟


اساس مشکل ما وحدت است. مهم وحدت است. البته علاوه‌بر اینها هم باید توجه کرد بخش مهمی از مردم خود را در قالب جریانات تعریف نمی‌کنند و در جریان این مسائل نیستند. یقینا بخش قابل توجهی از مردم روحیه انقلابی دارند، نظام، امام و رهبری را می‌خواهند اما در قالب تشکل‌های اصولگرا و جریان سیاسی تعریف نمی‌شوند. اگر اصولگرایان سناریویی را تعریف کنند که بتوانند پوشش خود را توسعه دهند، حتما موفق‌تر می‌شوند.
قصد رئیسی استفاده از ظرفیت‌های تتلو نبود


سوالی که ذهن مردم و افکارعمومی را درگیر کرده این است که برخی کنش‌های نامزدهای اصولگرایان در مسیر کارهای آقای احمدی‌نژاد بود. یعنی احمدی‌نژاد را پوپولیسم می‌دانستند و می‌گفتند اینها راه او را ادامه می‌دهند. این ضربه وارد کرد. همانند دیدار با تتلو! نظر شما دراین‌باره چیست؟ چرا این دیدار اتفاق افتاد؟


آن را یک امر حاشیه‌ای تلقی می‌کنم که بیشتر رقیب از آن بهره گرفت نه جریان خودی! به‌عبارتی برای تخریب استفاده شد. قصد جناب رئیسی از این ملاقات استفاده از ظرفیت آقای تتلو نبود. این مساله چنان توسط رسانه‌های جریان رقیب بلد و بزرگ شد تا آقای رئیسی را بکوبند. چنین اراده‌ای در جریان اصولگرا نبود که از چنین ظرفیتی استفاده کند. چرایی این امر را باید از ایشان پرسید که چرا چنین اتفاقی رخ داد که ظاهرا توضیحاتی دراین‌باره دادند.
گفته شد مقام معظم رهبری این عمل را تایید کردند و گفتند کسی که از اشتباه خود توبه کرده را جذب کنید خیلی خوب است.


این مطلب را من ندیدم. چنین اظهاراتی را از رهبری ندیدم. ظاهرا نمی‌توان به این استناد کرد. البته این نکته را نباید غفلت کرد که اگر کسی در دوره‌ای دچار خطایی شده و بعدا توبه می‌کند باید از او پذیرفت ولی معنا و مفهوم آن بهره‌گیری از چنین آدمی برای یک فعالیت سیاسی نیست و تصور نمی‌کنم رهبری این را تایید کنند. نفس اینکه کسی در یک دوره خطایی کرده و بعد از خطای خود عدول کرده باید پذیرفت. طبق گفته پیامبر(ص)، کسی که از گناهی توبه کرد همانند کسی است که گناه نکرده است.
اگر با چهره دیگری باشد چطور؟


به نظرم نباید این را اصلا بزرگ کرد. یک مساله کاملا کوچک و حاشیه‌ای را نباید بزرگ کرد.
سوالی که مطرح می‌شود این است که اصولگرایان تا ماه‌های آخر سال 96 نمی‌دانستند چه کنند. چهره عوام‌پسند دارند یا خیر. کسی همانند محمود احمدی‌نژاد که بین مردم و شبیه به مردم باشد می‌توانند به صحنه وارد کنند یا نه. به نظر شما اصولگرایان چه کارهایی می‌توانند انجام دهند تا مردم را جذب کنند. در این چهار سال چه کارهایی باید انجام داد تا چهره‌ای معرفی شود تا بین مردم از مقبولیت عمومی برخوردار باشد؟ برای مثال امروز قضیه کاسپین داغ است. آقای قالیباف بحث چهاردرصدی‌ها را مطرح می‌کردند و آقای رئیسی سرکشی بین مردم محروم داشتند، اما ظاهرا این مسائل امروز کمتر شده است و کمتر بین مردم می‌روند. چرا حرفی از کاسپین‌ها نمی‌زنند؟ چیزهایی که مردم واکنش نشان می‌دهند و پی می‌برند که این آقایان به فکر دردها و مشکلات‌شان هستند.


از کارهایی که غیراصولی و احیانا تبلیغاتی است و جنبه پروپاگاندا دارند باید خودداری کرد. یکی از نکاتی که به آن توجه و اهتمام داریم خط مشی اصولی و مبانی اصولگرایانه است و به عبارتی ما اصول و مبانی‌ای داریم و روی آن اصول و مبانی تکیه می‌کنیم. خط مشی‌ها، حرکات و تبلیغات ما اصولگرایانه است.


ما نباید دنبال این باشیم که مردم به چه مولفه‌های احساساتی واکنش نشان می‌دهند و روی آن مولفه‌های احساساتی تکیه و تاکید کنیم و بخواهیم برای چهار سال دیگر در انتخابات از آن بهره بگیریم. مردم مشکلات جدی و اساسی دارند و اگر توانایی این را داشته باشد که آن مشکلات جدی و اساسی را حل کند اقبال نشان خواهند داد.


کاندیدای ما باید نشان دهد که چه ظرفیتی برای حل مشکل بیکاری دارد. یعنی اشتغال را چطور می‌خواهد حل کند؟ چه ظرفیتی برای حل مساله بزرگ کردن کیک ثروت ملی دارد؟ نزدیک به 40 سال از پیروزی انقلاب می‌گذرد اما ثروت ملی ما رشد نکرده است. همچنان داریم درآمد سرانه سالانه خود را در حد 1400 دلار و بر یک قرائت چهار هزار دلار می‌بینیم.


نه 1400 دلار و نه چهار هزار دلار چنگی به دل می‌زند. اگر کسی این ظرفیت و توانایی را داشته باشد که ظرف دو تا چهار سال یعنی هشت سال به مردم وعده کند ظرف یک دهه می‌توانم ثروت ملی را دو برابر کنم و چگونه می‌توانم چنین کنم، آن موفق خواهد بود.
از سخن فتاح که گفتند یارانه را عمومی ندهید استقبال می‌کنم


من معتقدم ایران از نظر امکانات و منابع و ظرفیت‌ها این پتانسیل را دارد. به عبارت دیگر هم مساله ما رفع فقر به صورت مستعجل است و این توان را داریم. جناب آقای دکتر فتاح سخن بسیار عالی گفتند که من استقبال می‌کنم؛ ایشان گفت یارانه را عمومی ندهیم و نیمی از این یارانه را به کمیته امداد بدهید. کمیته امداد فقر خانواده‌های زیر خط فقر را برطرف کند. این بسیار عالی است و باید از این طرح استقبال کرد. باید از ظرفیت کمیته امداد برای حل مشکل فقر خانواده‌های محروم جامعه استفاده کرد. آن هم به این معنا نیست که به صورت یارانه نقدی بدهیم و مشکلات آنها حل شود. این اشتباه محض است.


اگر کسی بخواهد این حرکت اشتباه را تکرار کند به نظر من تکرار اشتباه است. به جای رفع مشکل اشتباه خانواده‌ها مشکل آن خانواده‌ها را پیچیده می‌کند. مشکل خانواده‌ها با توانمندسازی آنها حل می‌شود.


در بخش انرژی ببینید که طی حدود ۲۰-۲۵ سال کشور ما سالانه رشد هشت درصدی دارد، در صورتی‌که رشد جمعیت ما سالانه 1.3 درصد بود. این مشخص است که شکافی بین رشد جمعیت و رشد مصرف انرژی وجود دارد.


در سال 1389 با اصلاح قیمت حامل انرژی، رشد مصرف انرژی متوقف شد. گام اول توقف بود و گام دوم به عقب برگشت. مقدار مصرف انرژی ما کاهش داشت. مثلا مصرف بنزین ما از روزانه 75 میلیون لیتر به 58 میلیون لیتر رسید ولی متاسفانه مجددا به بالای 80 میلیون لیتر روزانه مصرف بنزین رسیدیم. این یعنی حرکت ما خطاست. مقدار مصرف انرژی ما دوباره بالای رشد هشت درصد در سال شد که باید مدیریت شود.


این قانون دارد و قانون آن سال 1385 به نام قانون بهینه‌سازی مصرف انرژی در مجلس شورای اسلامی تصویب شده است و براساس آن قانون سیاستگذاری شده است. البته ابتدا سیاستگذاری و براساس آن قانون تصویب شد. در سیاستگذاری گفتیم شدت انرژی که 6 برابر میانگین جهانی بود باید طی یک برنامه به صفر برسد و در برنامه دوم به یک‌چهارم برسد.


شدت انرژی ما افزایش داشته است و کاهشی هم نداشته است. ظرف چهار سال گذشته که آقای روحانی رئیس‌جمهور بودند تولید گاز ما 500 میلیون مترمکعب بود و الان به 730 میلیون مترمکعب رسیده است. دست‌مریزاد!


مقدار مصرف ما از 500 میلیون مترمکعب به 730 میلیون مترمکعب رسیده است. این به چه معناست؟ این به معنای مصرف وحشتناک است! این یعنی افزایش شدت مصرف انرژی! جناب نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه، می‌گوید بنای اصلاح قیمت حامل‌های انرژی را نداریم. این خطاست. این خطای محض است. نه قیمت را اصلاح می‌کنند و نه از راه‌های قیمتی مدیریت مصرف انرژی می‌کنند.


یک اصلاح در مصرف انرژی می‌تواند مقدار زیادی صرفه‌جویی در انرژی به وجود آورد. یک اصلاح موتور در خودروها می‌تواند مصرف بنزین را به نصف کاهش دهد. در مقدار مصرف بنزینی که صورت می‌گیرد ضرب کنید. 75 میلیون لیتر بنزین که الان مصرف می‌شود به 40 میلیون لیتر کاهش می‌یابد. به 35 میلیون لیتر می‌رسد. آن باقیمانده که صرفه‌جویی شد را می‌توانیم صادر کنیم. گاز مصرفی که بیشترین مصرفی خانوار است در اثر اصلاح سیستم سوخت و مصرف سوخت گاز می‌تواند به یک‌سوم یا یک‌چهارم کاهش پیدا کند. گاهی هم به یک‌پنجم کاهش می‌یابد.
وزارت نفت برآورد صرفه‌جویی سالانه 100 میلیارد دلار کرده است


اگر چنین اتفاقی در مدیریت مصرف انرژی ما صورت بگیرد می‌توانیم گازی را که تولید می‌کنیم صادر کنیم. براساس برآوردهایی که وزارت نفت گزارش کرده می‌توانیم سالانه 100 میلیارد دلار صرفه‌جویی داشته باشیم. این رقم بسیار درشت و به این معناست که 100 میلیارد دلار درآمد جدید داشته باشیم. اگر این درآمد را به دست بیاوریم می‌توانیم سرمایه‌گذاری کنیم. این یکی از اشتباهات دولت آقای روحانی است که سرمایه‌گذاری خارجی برای ما اشتغال ایجاد کند.


سرمایه‌گذاری خارجی برای ما اشتغال ایجاد نمی‌کند. سرمایه‌گذاری خارجی سراغ جاهایی می‌رود که نیاز به سرمایه بیشتر است نه اشتغال! سرمایه‌بر است نه کاربر! بنابراین توجه کنیم. من نمی‌گویم سرمایه‌گذاری خارجی را تشویق نکنیم، میدان بدهیم اما دل به آن نبندیم که از این طریق اشتغال را حل می‌کنیم. اصولگرایان اگر می‌خواهند برای آینده کشور به مردم بگویند که اقبال کنید باید بگویند به چه دلیل اقبال کنیم. آن دلیل هم باید دقیقا این باشد که چگونه مشکل اشتغال را حل می‌کنند، چگونه مشکل بزرگ شدن ثروت ملی را حل می‌کنند. چگونه مشکل فقر را برطرف می‌کنند. اینها اساس کار است و چگونه از نخبگان این کشور استفاده می‌کنند.
اصولگرایان یک مانیفست 24بندی دارند


امروز اگر یک جوان دهه 70 یا 80 خدمت شما بیاید و بگوید تعریف مانیفست اصولگرایی چیست، شبه او چه چیزی را نشان خواهید داد؟


روسای دو جریان روحانیت مبارز و جامعه مدرسین یک منشور منتشر کردند و این منشور اصول و شاخص‌های اثباتی و سلبی را به خوبی بیان می‌کند. 24 بند شاخص‌های اصولگرایی بود که 12 بند شاخص‌های ایجابی و اثباتی بود و 12 بند شاخص‌های سلبی بود. ما بر آن عهد باقی هستیم و آن را کاملا معتبر می‌دانیم.


مکرر گفتم چقدر خوب است اصلاح‌طلبان شبیه به این یک بیانیه‌ای داشته باشند و مبانی و شاخص‌های خود را تعریف کنند که بازخواست براساس عملکرد مطابق آن مبانی و شاخص‌ها باشد.
قالیباف یک شخصیت مقبول اصولگراست


در جریان اصولگرایی خودانتقادی داریم؟ آقای قالیباف بعد از انتخابات بحثی را به نام نواصولگرایی مطرح کرد. یکسری انتقادات کرد و گفتند من نمی‌خواستم بیایم و به من گفتند بیایید و بعد فشار روی ایشان بود که کنار بکشند. زمانی که ایشان بحث نواصولگرایی را مطرح می‌کند برخی رسانه‌های جریان اصولگرایی تصمیمی می‌گیرند که مثلا سخنان ایشان را سانسور کنند. یعنی برخی افراد بخواهند حرفی بزنند شاید واکنش‌های خوبی دیده نشود.


جناب آقای قالیباف یک شخصیت مقبول اصولگراست و ما هم قبول داریم. به نظرم می‌رسد اگر پیشنهادی دارند باید پیشنهاد خود را به‌عنوان اقدامی در جمعی از اصولگرایان شاخص مطرح کند و اجازه دهد این بحث آنجا صورت گیرد و بعدا رسانه‌ای شود. اگر نه، ممکن است با چنین واکنش‌هایی مواجه شود.
مفهوم نو اصولگرایی را درک نکرده‌ام


شما خودتان با نواصولگرایی موافق هستید؟


من این مفهوم را درک نکرده‌ام. برای بنده اصلا روشن نیست.
از سمت آقای قالیباف سعی نشد با جامعتین و چهره‌های شاخص جریان تبادل نظری صورت گیرد؟


من ندیدم، خیر. در فضای رسانه‌ای این مساله مطرح شد اما در میان چهره‌های سیاستمدار نبود.
اصولگرایان برخلاف اصلاح‌طلبان فردمحور نیستند


در جریان اصلاحات می‌گویند آقای خاتمی حرف اول و آخر را می‌زند. در آنجا حلقه‌ای برای تصمیم‌گیری وجود دارد. در راس جریان اصولگرایی چه کسی قرار دارد؟


این را بارها در مصاحبه‌ها گفته‌ام که اگر جریان رقیب ما فردمحور است ما فردمحور نیستیم. نه امروز و نه دیروز! مرحوم آیت‌ا... مهدوی‌کنی هیچ‌گاه مدعی نبودند که جایگاه محوری دارند. دیگران اعتبار و احترام فراوانی برای ایشان می‌گذاشتند و به جا هم بود. حتی در جامعه روحانیت بحثی که مطرح می‌شد ایشان از دیگران اظهارنظر می‌خواست و نظر خود را بیان می‌کرد و جمع‌بندی را مبنا قرار می‌داد، نه دیدگاه خود را. از این جهت محور ما فرد نیست بلکه تشکل‌های هدایت‌کننده جریان است. این دو تشکل، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت بودند.
تشکل محوری بر شخص محوری ارجحیت دارد


قبلا که مرحوم آیت‌ا... مهدوی کنی و مرحوم عسگراولادی در قید حیات بودند می‌گفتند به نوعی ریش سفیدهای قوم هستند. به‌گونه‌ای که همه تمکین می‌کنند. هر چند در سال 92 این تمکین نبود. آیا چنین شخصیت‌هایی در سال 98 در جریان اصولگرایی وجود دارد؟


تکرار می‌کنم. حضرت آیت‌ا... موحدی کرمانی، دبیرکل روحانیت مبارز و آیت‌ا... یزدی، رئیس جامعه مدرسین هستند. شخصیت این‌چنینی داریم. ولیکن این بزرگان مدعی محوریت شخصی نیستند. مکرر آیت‌ا... یزدی را شاهد بودم که می‌گفتند در جامعه مدرسین بحث کرده‌ایم. گاهی به من گفته‌اند شما نه مجاز هستید به‌عنوان جامعه مدرسین در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری موضع‌گیری کنید و نه به‌عنوان شخص خودت! چراکه شما را به‌ عنوان رئیس جامعه مدرسین می‌شناسند و پیام شما را پیام جامعه مدرسین می‌دانند.


این را هم بیان کنم که شخص‌محوری با از میان رفتن شخص این محوریت به‌ هم می‌ریزد. تشکل‌ محوری با از بین رفتن شخص از بین نمی‌رود. این مزیت مهمی است.
جامعه روحانیت از ابتدا رئیسی را نامزد اصلح انتخاب کرد


در بحث سال 96 شما و جامعه روحانیت با کنار کشیدن آقای قالیباف موافق بودید؟


جامعه روحانیت مبارز با اعلام کاندیداتوری توسط آقای رئیسی یک جلسه برگزار کرد و در این جلسه آقای رئیسی حضور داشتند و اعلام کردند کاندیدا هستند. با توجه به سوابق و زمینه ایشان را اصلح تشخیص داد و روی این مساله تکیه و همین را بعدا اعلام کرد.
آقای رئیسی را به قالیباف ترجیح می‌دادم


قبل از کنار کشیدن آقای قالیباف بود؟


بله. البته ما ورود به کناره‌کشی آقای قالیباف نداشتیم. کسان دیگری ورود کردند و ما هیچ‌گونه صحبتی با آقای قالیباف نداشتیم و من حتما آقای رئیسی را ترجیح می‌دادم. دلایلی وجود دارد.
چه دلایلی؟


آقای قالیباف قبلا تجربه ناموفقی داشتند. معمولا این نکته وجود دارد وقتی کسی دو دوره در انتخابات شرکت می‌کند و موفق نمی‌شود، دوره سوم هم بسیار بعید است که موفق شود. دلیل دیگر هم مساله جناب آقای رئیسی است که بدون مناقشه قابل عرضه بود و موقعیت برتر را پیدا کرده بود. هیچ‌گونه مناقشه‌ای نسبت به آقای رئیسی از ناحیه رقبا هم وجود نداشت. می‌بینید وقتی می‌خواهند به آقای رئیسی حمله کنند به جای اینکه شخص آقای رئیسی را مورد مناقشه قرار دهند مثلا عملکرد قوه قضائیه را در طول تاریخ انقلاب مورد هجمه قرار می‌دهند، نه شخص آقای رئیسی! بنابراین شخصیت آقای رئیسی بدون مناقشه بود. این هم مزیت جدی‌ای بود که آقای رئیسی داشت. سیادت آقای رئیسی هم به این مهم کمک می‌کرد.
در فرمایش خود فرمودید آقای قالیباف کنار کشید، رای قشر خاکستری به سمت آقای روحانی رفت. به این معناست که ماندن آقای قالیباف هیچ کمکی نمی‌کرد؟


نتیجه این نبود که آقای روحانی رای نیاورد. ارزیابی‌ها و نظرسنجی‌ها در روزهای آخر این را نشان می‌داد. خصوصا بعد از سومین مناظره موقعیت آقای روحانی به صورت جهشی بالا رفت و همه علائم نشان می‌داد اگر آقای قالیباف بماند به تنهایی رای نمی‌آورد اما همراه آقای رئیسی بماند آرا تجمیع می‌شود.
آرای قالیباف در روزهای آخر رو به کاهش بود


نظرسنجی روزهای آخر نشان داد رای آقای قالیباف بیشتر از آقای رئیسی بود.


خیر. نظرسنجی‌ها نشان می‌داد آرای آقای قالیباف ابتدا متوقف شد و بعد کاهش داشت. آرای آقای رئیسی همواره روند روبه‌رشد داشت. ما مرتب رصد می‌کردیم ما سه نظرسنجی را همزمان مبنا قرار داده بودیم؛ دانشگاه تهران، بسیج و صداوسیما.
رئیسی با حضور در انتخابات توانست شهرت ملی پیدا کند


رای منفی‌های آقای رئیسی روبه صعود بود. برخی معتقد بودند اگرآقای رئیسی را برای انتخابات 1400 استفاده می‌کردیم به دلیل آنکه می‌دانستیم آقای قالیباف و آقای رئیسی رای نمی‌آورند خیلی بهتر بود تا 1396 ایشان را خرج کنیم.


معتقد هستم این کاری که اتفاق افتاد بهتر بود چراکه آقای رئیسی لااقل با یک دور سفر به استان‌ها چهره‌ای شناخته‌شده شدند. قبل از آن توده مردم ایشان را نمی‌شناخت.
یکی از ضعف‌ها همان بود که اشاره کردید. خیلی از بزرگان اصولگرا بین آقای قالیباف و آقای رئیسی گیر کردند و برای تبلیغ ایشان نیامدند.


آقای قالیباف شهرت ملی پیدا کرده بود و آقای رئیسی شهرت ملی نداشت. در اثر این انتخابات شهرت ملی پیدا کرد. این ظرفیت شد که در دوره بعد می‌توان از آن استفاده کرد.
چرا طبقه‌های سنتی مانند شهرری که همیشه رای اول آنها به اصولگرایی بود در این دور این‌گونه نبود؟


برای من هم سوال است. این که شما می‌گویید ظاهرا گزارش دقیقی نیست.
وزارت کشور اعلام کرد که صندوق‌های رای شهرری چنین بود.


شاید همان نکته‌ای بود که 30 درصد آرای جریان اصولگرا کنار رفت. نه اینکه به نفع آقای روحانی باشد بلکه سطح آرا را در جنوب تهران کاهش داشته است.
در اسلامشهر و شهرری؟


بله، نتیجه این شد که آرای آقای روحانی بیشتر شده باشد. نه اینکه آرای آقای روحانی غلبه کرده باشد. مجموع آرای اصولگرا کاهش پیدا کرد.
اصولگرایان در بحث انتخابات 1398، مجلس آینده چه برنامه‌ای دارند؟ با چه سازوکاری می‌خواهند جلو بروند؟


هنوز تعیین‌تکلیف نشده است و در حال بحث و گفت‌وگو در جریان اصولگرایی درباره این موضوع هستیم.


مباحثی از سوی جمنا مطرح شد، مبنی‌بر اینکه شورای مشورتی درست شود و جامعتین و احزاب در این شورای مشورتی باشند بعد در جمنا تصمیم‌گیری کنیم، با همان سازوکار جمنا قرار است در سال 1398 پیش برویم یا هنوز مشخص نیست؟


من نمی‌توانم اظهارنظر کنم چون اطلاعاتی از تصمیم شورای مرکزی جمنا ندارم.
درون جامعه روحانیت مبارز خودانتقادی وجود دارد؟


بله.
تلاش برای جوان‌گرایی در جامعه روحانیت شده است؟


خود دعوت از افراد جدید در سال گذشته حکایت از این دارد.
روند منفی تراز تجاری جای نگرانی دارد


یکی از افتخارات آقای روحانی در انتخابات 96 کاهش تورم و مثبت شدن تراز تجاری بود و طبق آمارهای رسمی تراز تجاری کشور در سه تا چهار ماه اخیر روند منفی داشته است. به نظر شما نباید نگران بود؟


کاملا جای نگرانی دارد. در مهار تورم دولت موفق عمل کرده و تایید می‌کنم تورم مهار شده چون بدون مهار تورم نمی‌توان به رشد مثبت جدی فکر کرد. نسبت به تراز منفی کاملا باید دغدغه‌مند بود. تراز منفی بازرگانی خارجی حکایت از این دارد که ما همچنان کالاهایی را وارد می‌کنیم که مشابه آن را در داخل می‌توانیم تولید کنیم. به‌طور عمده آنچه این تراز منفی را شکل داده، کالاهای مصرفی است و کالاهای واسطه‌ای و سرمایه‌ای نیست. از این جهت جای نگرانی وجود دارد و باید تولید داخلی را خصوصا در مورد کالاهای مصرفی را رشد و افزایش دهیم تا تراز در بازرگانی خارجی مثبت شود. یکی از چیزهایی که کاملا باید به آن جدی پرداخت مساله صادرات به عراق است. آقای هاشمی شاهرودی در جلسه اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام به این مسأله پرداختند و بسیار بجا بود. وقتی ایران برای مبارزه با داعش در عراق و سوریه سرمایه‌گذاری و مشاوره نظامی می‌کند و کمک سیاسی می‌دهد اینجا باید از نظر اقتصادی از این ظرفیت عراق بیشترین بهره‌برداری انجام شود و عجیب این است که بیشتر ترکیه از این ظرفیت استفاده می‌کند. یکی از نکات این است که سرمایه‌گذاری عمده‌ای که در عراق صورت می‌گیرد الان توسط شرکت‌های ترک است. حال آنکه ایرانی‌ها، هم دولت و هم بخش خصوصی باید جدی‌تر وارد شوند و به صورت اساسی‌تر در عراق کار کنند. دولت عراق هم باید بستر را فراهم کند که مبادلات تجاری و دادوستد ما با عراق افزایش یابد. به این وسیله است که تنگناهایی‌ که داریم قدری کاهش می‌یابد.
باید از درآمد سرشار نفتی عراق استفاده بهتری کنیم


شبیه همین در سوریه هم وجود دارد. باید به آن توجه شود. من تصور می‌کنم زمینه در سوریه بیشتر فراهم است. البته قبول کنیم وضعیت عراق با سوریه فرق دارد، کشور عراق نفتی است و صادرات نفت آن بسیار زیاد است و درآمد نفتی سرشاری دارد و از این درآمد سرشار باید استفاده بهتری کنیم.
افزایش قیمت دلار به زیان اقتصاد ملی ماست


شاهد افزایش قیمت دلار بودیم. این گرانی دلار چه تبعاتی دارد؟ برخی تحلیلگران اقتصادی بر این باورند تیمی در دولت مانند آقای نهاوندیان و شریعتمداری و آقای سیف در این پازل گرانی نقش دارند. تحلیل شما چیست؟


واکنش شریعتمداری عکس این را نشان می‌داد. حکایت از این دارد که به جد دنبال مدیریت ارزش دلار هستند که چنین اتفاقی رخ ندهد. افزایش قیمت دلار به زیان اقتصاد ملی ماست.
امروز قیمت دلار در بازار متعادل است


آقای کرباسیان هم این مطلب را بیان کرده‌اند.


آقای کرباسیان هم اگر چنین نظری داشته باشند باید استقبال کرد. تجار دنبال منافع خود هستند. آنها همواره در این می‌دمند که قیمت دلار باید افزایش داشته باشد تا صادرات افزایش یابد. این اتفاق اگر رخ دهد برای کوتاه‌مدت جواب می‌دهد ولی مجددا باید قیمت دلار را افزایش داد تا صادرات به دنبال آن افزایش یابد. این روند همواره باید به نفع تاجران صورت گیرد ولی بخش مهمی از واردات ما واردات مواد اولیه است و این دقیقا سبب افزایش مواد اولیه برای تولیدکننده داخلی می‌شود و این به زیان تولید ملی است. این چیزی است که مورد غفلت قرار می‌گیرد. معتقدم قیمت دلار امروز در بازار متعادل است. این افزایش که اتفاق افتاده است یک افزایش ناشی از وضعیت روانی است که در اثر مواضع تهاجمی رئیس‌جمهور آمریکا و خطر خروج آمریکا از موافقتنامه برجام مطرح بود و تقریبا قیمت دلار برگشتی پیدا کرد من تصور می‌کنم بانک مرکزی بتواند مدیریت کند با توجه به اینکه آن تقاضا موجب بالا رفتن قیمت دلار می‌شود تقاضای دلار به صورت کش است نه تقاضای واردات کالاها! چراکه آن که در واردات کالا نقش دارد حواله بوده و حواله‌ها کار خود را انجام می‌دهد و ربطی به قیمت بازاری دلار ندارد.
برخی معتقدند نزدیک به 55 میلیارد فاینانس دریافت کرده‌ایم یا در حال تحویل گرفتن هستیم. می‌گویند 150 صفحه تعهد دادیم. در جریان هستید؟


من خبری ندارم.
هنوز فاینانسی صورت نگرفته است


گفته می‌شود اگر فاینانس کشور را ندهیم آن کشور می‌تواند پول نفت را بگیرد یا سفارتخانه ایران را تصرف کند و بفروشد. چنین چیزی صحت دارد؟


هنوز فاینانسی صورت نگرفته است.
پس 55 میلیاردی که می‌گویند، چیست؟ ما تعهدی ندادیم؟


اعتبار است. در صورتی که شرکت‌های ایرانی تقاضاها را ثبت کنند و ثبت سفارش انجام بگیرد آنها تامین مالی خواهند کرد. خط اعتباری است.


منبع: فرهیختگان


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب