رهیافت دین حسینی برای دنیای جدید
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، شور و شوق اربعین و زیارت حضرت اباعبدا…(ع) هرساله جان خسته میلیون ها عاشق را پای پیاده، شیفته و واله به صحرای کربلا می کشاند.
حال اینکه چه جاذبه و کششی چنین حماسه ای خلق می کند محل مداقه اهل اندیشه و معرفت اسـت. اسـتاد حسـن رحیمپورازغـدی در آسـتانه اربعین حسینی برای مخاطبان «فرهیختگان» دست به قلم برده و هندسه معرفتی اربعین را واکاوی و تبیین کرده است.
برخلاف آنچه برخی گمان میکنند، مساله امام حسین(ع) و یزید یک بحث اختلافی بین شیعه و سنی نیست. هر کس با منابع حدیث اهل سنت و عقاید و تاریخ آنها آشنا باشد، میداند که بزرگان اهل سنت و رهبران آنها از همه مذاهب در مساله کربلا در کنار شیعیان اباعبدا...(ع) هستند. امروز جریانی تحت عنوان سخنگویان اهل سنت، عقاید تکفیری، وهابی و گاهی ناصریگری را به اسم عقاید اهل سنت ترویج میکنند.
متاسفانه بخش زیادی از مسلمانان چه شیعه و چه سنی، این را باور کردند و توجه ندارند که اساساً بزرگان و رهبران اهل سنت در موضوع عاشورا و کربلا در کنار اهل بیت (ع) بودند. به عنوان نمونه در «شذرات الذهب» که از منابع اهل سنت است و دیگر کتب نیز نقل میکنند که احمدبنحنبل، محدث بزرگ اهل سنت و رهبر حنبلیها، مالک بن انس، رهبر مالکیهای سنی که عمدتا در آفریقا هستند و همچنین ابوحنیفه، رهبر حنفیها و نیز محمد بن ادریس شافعی، رهبر شافعیها در قضیه کربلا موضع حسینی گرفتند.
حتی از لعن یزید سخن گفتند و دفاع کردند. احمدبنحنبل، ابوحنیفه، شافعی و مالک در مواردی تصریحاً یا تلویحاً لعن یزید کردند. آنها گفتهاند که این شخص قمارباز، دائمالخمر، جنایتکار، قاتل و فاسد بود. حتی شخصی همانند جناب تفتازانی از بزرگان اهل سنت در کتاب «شرحالعقائد» میگوید: «اگر یزید قاتل امام حسین (ع) هم نبود شادی یزید به قتل حسین (ع) و اهانت به اهل بیت (ع) خبر قطعی است که باعث میشود او را لعن کنیم؛ بزرگان ما حتی برخی از بزرگان اهل سنت درباره اصل مسلمانی یزید هم تردید داشتند.»
کسانی که موضوع عاشورا را میخواهند به بحث مذهبی تبدیل کنند، خلاف تاریخ اسلام حرف میزنند. این جریان افراطی تکفیری که اهل سنت و رهبرانشان را قبول ندارند با منابع حدیث اهل سنت به صورت گزینشی برخورد میکنند که به لحاظ روشی همان روش خوارج است. حضرت امیرالمومنین(ع) بعد از جنگ نهروان که خوارج شکست خوردند در جواب برخی اصحاب که گفتند کار خوارج ساخته شد، فرمودند: «این یک خط فکری است و میماند. این انحراف است. اینها در پشت پدران و شکم مادران هستند و در نسلهای بعد این جریانات ادامه خواهد داشت. هر بار یک شاخهای از اینها روییده میشود، وقتی قطع شود، شاخه دیگری روییده خواهد شد. آنها ابتدا عقیدتی صحبت میکنند ولی در نهایت مسیرشان به سمت هرج و مرج، بیهدفی و خشونت میرود.»
بزرگان اهل سنت تعابیر قابل توجهی در مورد قیام امام حسین(ع) دارند. جناب شیخ محمد عبدو، عالم بزرگ سنی مصری میگوید: «انقلاب حسین (ع) در برابر حکومت یزید که خدا خوار و ذلیلش کند، قیام حکومت عدل علیه حکومت جور بود.»
بیشترین تعداد اهل سنت شافعی و حنفی هستند. رهبران آنها یعنی امام شافعی و ابوحنیفه، در موضعگیری سیاسی در جانب حسین(ع) ایستادند. حتی با نوه امام حسین(ع)، جناب زید، پسر امام سجاد(ع) بیعت کردند. حکم جهاد به نفع زید علیه بنیامیه دادند. البته عقاید آنها با شیعه متفاوت است. نگاه آنها به اهل بیت(ع) به اندازه معرفت شیعه به اهل بیت(ع) نیست. حتی امام شافعی شعری درباره کربلا و امام حسین(ع) دارد و میگوید جنایت کربلا خواب را از من گرفته است. هر بار به یاد حسین(ع) در کربلا میافتم، نمیتوانم بخوابم و موی من را این جنایت سپید کرد و اشک چشم من مدام در عزای حسین(ع) پسر پیغمبر(ص) جاری است. آیا کسی هست پیام مرا به حسین(ع) برساند، گرچه کسانی از این سخن عصبانی شوند. حسین(ع) کشته مظلوم بدون جرم و کشته عدالت است که پیراهن او با خونش سرخ شد. ما چه امتی هستیم که درود بر اهل بیت(ع) میفرستیم؛ اما نشستیم و این صحنه کربلا را نگریستیم و از آن عبور کردیم.
شعر رهبر شافعیها این است که اگر حب اهل بیت(ع) و حب حسین(ع) گناه است من هرگز از این گناه توبه نخواهم کرد. او تعبیر شفاعت میکند. میگوید آرزو میکنم اهل بیت پیغمبر(ص) در روز قیامت و روز حشر شفیع من باشند. اگر اهل بیت(ع) نسبت به من بغض داشته باشند و از من ناراحت باشند این گناه نه یک گناه که تودهای از گناهان بزرگ برای من خواهد بود.
عجبا از ما مردم که به آل پیغمبر درود میفرستیم و همزمان دشمنی با اهل بیت او کردیم که فرزندان ایشان را آزار دادند. این تعابیر رهبران اهل سنت است. فکر نکنید امام حسین(ع) متعلق به شیعه است. امام حسین(ع) متعلق به اسلام و مسلمین است. البته شیعه عَلَم این موضوع را با افتخار بالا نگه داشته است. سیدالشهدا(ع) فرمود: «من کشته شدم ولی خون مرا با اشکتان در تمام تاریخ زنده و تازه نگه دارید.»
اگر اشک شیعه بر ظلم بزرگ و جنایت کربلا و مظلومیت حسین(ع) نبود، تا امروز این خون خشک شده بود. این اشک، آن خون را تازه نگه داشته است. این خون سرنوشت جهان را تغییر خواهد داد. «جاهز» از بزرگان اهل سنت میگوید که منکرات یزید یکی دو مورد نبود. قتل حسین (ع) و اسارت اهل بیت(ع)، ترساندن مردم مدینه و جنایت علیه آنها، قتل و غارت و تجاوز به ناموس مسلمین که بسیاری از اهل سنت بودند، انهدام و تخریب کعبه و آتش زدن کعبه از جمله منکرات یزید بود.
هر کدام از اینها علامت فسق، قساوت، کینه، نفاق و ارتداد یزید و خروج او از اسلام است. او فاسق و ملعون بود. جاهز آدمی است که مواضع محکم و متعصبانه سنی هم دارد. علیه شیعه هم نکات تندی را بیان میکند. در عین حال تصریح میکند که یزید فاسق و ملعون است و هر کسی مانع لعن یزید شود خودش هم ملعون است. اینها تعابیر شیعه نیست. اینها تعابیر بسیاری از بزرگان اهل سنت است.
ابنحجر عسقلانی در کتابش میگوید: «پسر احمد حنبل، محدث و رهبر بزرگ اهل سنت، در مورد لعن یزید از پدرش پرسید که یزید را لعن کنیم؟ پدرش احمد حنبل، رهبر حنابله گفت که چگونه لعن نکنیم کسی را که خدا در قرآن لعن کرده است او را. سپس آیهای را خواند که در آن خداوند متعال میفرماید «خدا لعن کرده است کسانی را که در زمین فساد و قطع رحم کنند. جنایت کنند. به روش جنایتکارانه قطع رحم کنند.»
بنیامیه، بنیهاشم و بنیعباس در پدران با هم پسرعمو و فامیل بودند. ابن حجر و احمد حنبل گفتهاند قرآن لعن کرده چطور ما لعن نکنیم. قاضی ابویعلی و سیوطی و بسیاری از بزرگان اهل سنت در طول قرنها نظر قطعی به کفر یزید دادند و صادقانه لعن کردند. ابن جوزی همین تعبیر را نقل میکند که احمد حنبل یزید را لعن میکرد.
ابوحریره در مستدرک صحیحین در صفحه 177 نقل میکند که پیامبر(ص) حسین(ع) را در آغوش گرفتند و فرموند: «خدایا دوستش دارم، دوستش بدار و دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن.»
هر کسی با حسن(ع) و حسین(ع) جنگیده دشمن پیغمبر(ص) و دشمن خدای متعال است. در مسند احمد حنبل جلد 5 صفحه 369 آمده است: پیامبر بارها و بارها حسن(ع) و حسین(ع) را جلوی جمع به سینه میچسباند که خدایا دوستشان دارم و دوستشان بدار.
از عایشه در منابع اهل سنت نقل شده است که پیامبر نماز میخواندند و حسین(ع) کودک بود که روی شانه پیغمبر سوار میشد و ایشان سجده را طول میدادند تا حسین(ع) پایین بیاید. عایشه نقل میکند بعد از نماز جبرائیل بر رسول خدا نازل شد. رسول خدا گفت جبرئیل بر من نازل شد و درباره حسین(ع) با من سخن گفت که دوستش دارید؟ گفتم آری. جبرائیل گفت پس بدان در میان همین امت او را خواهند کشت و سر او را از قفا و از پشت خواهند برید. عایشه در دست پیامبر خاکی دید و از ایشان پرسید این چیست؟ پیامبر فرمودند جبرائیل این را به من داد و گفت حسین تو را در این سرزمین خواهند کشت که آن را سرزمین طف (کربلا) مینامند.
عایشه میگوید: «دیدم پیامبر خاک را در مشت میفشرد و اشک میریخت، با همان حال از خانه بیرون رفت و گفت پس از من امت من را فریب خواهند داد؛ در آینده این امت را خواهند فریفت و حسین من را در طف سر خواهند برید. پیامبر(ص) در حالی که گریان بود و خاک کربلایی را که از جبرائیل گرفته بود در دست داشت، نزد اصحاب خود علی، ابوذر، ابوبکر، عمر، عمار و مقداد رفت و باز همین را به آنها گفت و اشک ریخت.»
این در منابع اهل سنت است. دقیقا قضیه آنچه در کربلا پیش خواهد آمد نقل میشود. دقت کنید که این به برادران اهل سنت باید منتقل شود چون بسیاری این را نمیدانند. خیلی از مردم شیعه هم این را نمیدانند. بسیاری از اهل سنت به لحاظ کلامی اشعری هستند. رهبر اشاعره ابوالحسن اشعری است. ابوالحسن اشعری صریح می گوید که ستم یزید از حد گذشت که حسین (ع) و یارانش علیه بیداد او قیام کردند و در کربلا به شهادت رسیدند.
ایشان رهبر فکری-اعتقادی اغلب اهل سنت است. جناب آلوسی، مفسر و مفتی بزرگ سنی، میگوید در لعن یزید تردید نیست چون اهل کبائر (گناهان کبیره) بود و اوصاف خبیث و گناهان بزرگ داشت و به اهل بیت پیامبر(ص) خیانت و در حقشان و در حق مردم مدینه نیز جنایت کرد.
نمونه دیگر مربوط به ابن خلدون است. ابن خلدون گرایش اموی داشت و در شمال افریقا بود. او را پدر جامعهشناسی جدید میدانند. در غرب روی نظریات او حساب کردند و می کنند. او میگوید عدهای اذعان دارند یزید اجتهاد کرده و تقصیری نداشته است. برخی از تیپهای نواصب چنین حرفهایی را بیان کردند و گفتند یزید حسین را کشت و خداوند از هر دو قبول کند. خدا به هر دو پاداش خیر دهد. او برای خدا کشت و او هم برای خدا کشته شد. آنها میگویند ما هم نباید قضاوت کنیم و به ما ربطی ندارد. ابنخلدون در مورد این نقلها میگوید: «درست است که عدهای مخالف قیام امام حسین(ع) بودند و با یزید مخالف بودند و قیام امام حسین(ع) را خطرناک میدانستند و نصیحت میکردند که نروید؛ ولی هیچکس عقیده نداشت قتل حسین(ع) جایز است. حتی کسانی که منتقد امام حسین(ع) بودند و میگفتند با خانواده حرکت نکنید چون کشته میشوید، آنها هم نگفتند کسی حق دارد امام حسین(ع) را بکشد. ابنخلدون در جایی دیگر نیز میگوید: «جنایت یزید علامت فسق و فجور است و حسین(ع) ماجور است و پاداش دارد. یزید بیعدالتی کرد و حسین(ع) علیه او قیام کرد.»
این صحبتها در خصوص این نکته بود که امام حسین(ع) محور جهان اسلام یعنی شیعه و سنی است.
درس امام حسین(ع) برای بشر امروز
یک نکته دیگر درباره نقش و درس امام حسین(ع) برای وحدت جهانی و بشر امروز است. امام حسین(ع) برای غرب و جهان چه پیامی دارد؟ دینی که امام حسین(ع) معرفی کرد دارای عقلانیت، عدالت و معنویت بود. این بزرگترین هدیه برای بشر و جهان امروز است. این بزرگترین هدیه برای مغرب زمینیان است. اینها که جریان اصلاحطلب و مترقی مسیحیت بودند، میگویند به ظاهر کتاب مقدس برگردیم و اکتفا کنیم که عقل از ایمان جدا است. دین و ایمان، عقلانی نیست و با عقل نمیتواند پیش برود. کاتولیکها، پروتستانها و ارتدوکسها هر کدام به یک شیوه این را بیان کردند. سکولاریسم نیز تفکیک دین از عقل است؛ تفکیک دین از آگاهی، حقوق، مدنیت و همه چیز است. درس امام حسین(ع) برای مغرب زمینِ امروز، تعریف دوبارهای از دین است که حقوق بشر، اخلاق، معنویت، عقلانیت و معرفت در چارچوب دین، توحید و معنویت الهی تعریف شود. شرق و غرب عالم بر سر مشکل دین ماندهاند و نمیدانند که با دین چه کنند. از طرفی دینی که اینها با آن آشنا شدند پر از خرافه و مرکب از کفر و شرک، مفاهیم عقلانی و خرافی است و در حوزه نظر و عمل مشکل دارد و از یک سو میدانند که نه میتوان و نه خوب است که دین کنار گذاشته شود. چرا که اگر تمام امکانات مادی هم تامین باشد ولی انتهای این زندگی پوچ باشد، چیزی به جز افسردگی و خودکشی در پی ندارد. چنانچه بر اساس آمارهای خود اروپا، کشورهایی که مرفهتر هستند آمار افسردگی و خودکشی در آنها بیشتر است؛ چرا که نیازهای مادی تامین میشود و از خود میپرسد، که چه؟ من مشکلات مادی را حل کردم که چه؟ امام حسین (ع) چه مشکلی از جهان امروز را در این حوزه خاص حل میکند؟ شنیدید که حضرت سکینه(س) فرمودند هر جا از غریب و شهید مظلومی شنیدید بر من و حسین (ع) اشک بریزید، این به چه دلیلی است؟ چرا پرچم کربلا و عاشورا را باید بالا نگه داشت؟ چرا هنوز باید بنیامیه و یزید را لعن کرد؟
برای اینکه مساله اشخاص و زمان و تاریخ نیست. این روش درست و آن روش غلط است. هر جای دنیا ظلم و جنایتی میشود تکرار همان روشهای غلطی است که امثال بنیامیه استفاده کردند و قبل از آنها فرعونها و نمرودها در آن مسیر رفتند. قصصی که قرآن بیان میکند برای خواباندن ما نیست، برای بیدار کردن ماست، اینها واقعی است. میخواهد بگوید موسی و فرعون، ابراهیم و نمرود، عیسی و قیصرها ادامه دارند. دعوای هابیل و قابیل، دعوای حق و باطل و عدل و ظلم است که همواره وجود دارد.
قرآن میفرماید در روز قیامت همه اقشار مردم را با امام و رهبر فرامیخوانیم. رهبران جبهه باطل همیشه یک طور هستند و یک حرف را میزنند. رهبران جبهه حق هم چنین هستند. اصطلاحاتی که در مبنای دینی، فکری و اجتماعی غرب وجود دارد و به بقیه دنیا سرایت دادند این است که بگویند دین -منظور مسیحیت است- و مردم با هم سازگار نیستند و در مراسمهای دینی نیز سستی دارند. قصور و موج ارتداد قوی است و شواهد تاریخی هم برای آن میآورند. وقتی خیلی از بزرگان مسیحی که هنوز دیندار هستند به کشورهای اسلامی میآیند، تعجب میکنند چرا مردم این اندازه دیندار هستند. میگویند برای ما جالب است که در کشورهای مسلمان دین برای مردم جدی و در متن زندگی است، گرچه مشکلات زیادی دارند. این بُعد برای آنها جالب بوده و هست. نتیجه میگیرند که دینداری را با مسیحیت یکی ندانند. کفر و ارتداد و شکایت در مورد اینکه مردم اروپا در دین سست هستند، به این معنی نیست که دینداری از بین رفته است.
برخی از آنها استدلال میکنند همین که نگران و ناراحت هستیم که چرا مردم بیدینتر میشوند، نشان میدهد وجدان دینی داریم و دین منزلت دارد و مهم است. با این عبارتها خود را تسلی میدهند که شاخصههای غیردینی و عرفی شدن نسبی است. درست است که دین کلیسایی تضعیف شده و افراد کمتر به کلیسا میروند اما این نشان میدهد وجدان دینی هست و دین منزلت دارد. مفاهیم ماوراءالطبیعی در حیات روزمره مردم –حتی مردمی که خود را متدین نمیدانند- موثر است.
قدرت مذهب در جوامع لامذهب
مراجع و نهادهای غیردینی نتوانستند نهادهای دینی را به طور کامل حذف کنند. درست است که آنها را از متن به حاشیه بردند و از مسند قدرت تصمیمگیر در جامعه مسلوبالاختیار و سپس حذف کردند ولی هنوز مذهب در جوامع لامذهب قدرت مشروعیت بخشیدن دارد و هنوز به شکل یک ایدئولوژی نیمهرسمی عمل میکند و میتواند یک جامعه را کنترل کند، ولو این کنترل ضعیف باشد. این کنترل میتواند از کنترل پلیس در جامعه قویتر باشد. بنابراین هنوز جای امیدواری است که روند رادیکال و تند و افراطی مدرنیزاسیون و مذهبزدایی به آخر خط نرسیده است. این یکی از استدلالهایی است که با آن به خود تسلی میدهند.
نکته دوم اینکه میگویند میتوان گفت دین مستقلا در جهان جدید غرب جایی ندارد، یعنی نهادهای دینی از نهادهای سیاسی و دولتی تفکیک شدهاند. کشورهای مختلف در غرب متفاوت هستند. در اسکاندیناوی و اسکاتلند با اینکه لائیک و سکولار هستند، ارتباطی بین کلیسا و دولت وجود دارد، منتها حداکثر نقش سیاسی و اجتماعی که برای دین قائل میشوند این است.
میگویند دین سیاسی را در این حد میفهمیم که اقلیتهای قومی و منطقهای در یک جامعه برای اینکه هویت، تمایز و اظهار وجود پیدا کنند، اختلاف عقیده سیاسی با وضع حاکم دارند. معمولا گاهی با ادبیات دینی و مذهبی صحبت میکنند. زبان گاهی دینی است با اینکه باطن دینی و مذهبی نیست. مثلا دعوای ایرلندیها و انگلیسیها به شکل دعوای کاتولیک و پروتستان خود را نشان میدهد.
هنوز کاتولیکها و پروتستانها در خیابان جنگ خیابانی دارند. شاید تنها جایی در اروپاست که چنین اتفاقی رخ میدهد. در هلند و دو تا سه کشور دیگر نیز اندکی این مسأله مبتلابه است و وجود دارد. میگویند همانند لهستان در اواخر دوران کمونیستها که لخوالسا و اتحادیه کارگری، با شعار مذهبی و مسیحی در برابر دولت کمونیست قرار گرفت، چون دولت کمونیست بود و اینها هم انگیزههای سیاسی و ملی داشتند و میخواستند از شوروی جدا شوند، از ادبیات مذهبی و کلیسا و مسیحی استفاده کردند تا تقابل خود با رژیم کمونیستی و حاکمیت را نشان دهند.
به این شکل میگویند ما میتوانیم بفهمیم دین در فضای سیاست قرار گیرد و رقیب سیاست شود ولی معمولا این نوع فشارها مقطعی و ضعیف است و بنیادی نیست. مسیر کلی به سمت تفکیک هرچه بیشتر دین از مسائل اجتماعی، حقوق، سیاست، اقتصاد و تعلیم و تربیت است و از اینها سریع جدا میشود. جدایی دین در مسائل خانواده، ازدواج و اخلاق شخصی کندتر است و اینها دیرتر سکولار و غیردینی میشوند. البته بالاخره اینها هم در جامعه غرب سکولار میشوند و تفکیک کامل صورت میپذیرد.
چرا سرانجام جنبشهای دینی در غرب بیدینی است؟
آخرین نکتهای که در این باب عرض میکنم این است که حتی وقتی جنبش احیای دینی در غرب رخ نشان میدهد -که جنبش امام حسین از نظر اینها دینی است- که ظاهر آن بازگشت به دین و احیای دین است، باز هم نتیجهاش در عمل به جای اینکه تضعیف نمادها و نهادهای غیردینی باشد، اتفاقا کمک میکند جامعه زودتر غیردینی شود. چون دین آنها نقش اصلاح جامعه را ندارد. در نتیجه اگر آن را وارد سیاست و مسائل اجتماعی کردید به جای اینکه کمک کند تا جامعه دینیتر شود، دین را اجتماعیتر میکند. دین هم هرچه اجتماعیتر شود زودتر از بین میرود. دین باید کاملا شخصی باشد تا حفظ شود. وقتی دین درگیر مسائل اجتماعی و مدنی شد زودتر از بین میرود. حتی جنبشهای دینی که ندای بازگشت به گذشته و اصالتها را سر دادند و خود را وقف این آرمان کردند، مجبور شدند بخشی از دین عامه را حذف کنند که همین باعث شد تا بین دین و نهادهای اجتماعی شکافهای عمیقتری به وجود آید. آنها به سمت دینداری شخصی میروند. جریان اومانیسم در رنسانس، جریان اصلاحطلبان دینی در آلمان و سوئیس در قرن 16، کالووینیستا، جریان خداگرایی و مبارزه با شرک، جریان توحید و مبارزه با تثلیث، اینها جنبشهایی بود که در مسیحیت شکل گرفت و همه مثال هایی برای این موضوع است.
همه این جریان ها به جای اینکه مسیحیت را تقویت و جامعه را مسیحیتر کند، عملا جامعه را غیرمسیحیتر کرد. پروتستانها از کاتولیکها به مراتب سکولارتر هستند. از شعائر دینی بیشتر فاصله دارند. چرا که مجبور شدند چون وارد جامعه میشوند و واقعیت را میبینند، عقلانیتر عمل کنند و ادعاهای عرفانی و کشیشبازی و مقدسنمایی و معجزهنمایی را کنار بگذارند.
بنابراین تمام جنبشهای دینی که در قرن 18 و 19 در مسیحیت اروپا رواج پیدا کرد تلاش کردند احساسات را تقویت کنند تا دینداری قوی شود ولیکن عملا دین در برابر عقلانیت قرار گرفت و در آزمون عقلانیت رفوزه شد و این باعث شد جامعه سریعتر سکولار شود.
این نگاهی است که دنیای غرب به دین دارد. بر این اساس دین هرچه بیشتر وارد عرصه زندگی و اجتماع شود زودتر فرسوده و نابود میشود. درخصوص مسیحیت و تعالیم کلیسا چنین اتفاقی افتاد. این را با اسلام و بهخصوص اسلام با تفسیر اهلبیت، نباید مقایسه کرد. اسلام حسین (ع) همان میزان که در حوزه شخصی و درونی قوی است، در عرصه بیرونی و اجتماعی آموزه و حرف برای گفتن دارد.
غربیها میخواهند تفکر خود در مورد دین را جهانی کنند و میگویند این تفکر خودبهخود جهانی میشود. معتقدند چون در دنیا در حوزه اطلاعات انقلاب صورت گرفته است و ارتباطات سریعتر شده و دریای واحد اطلاعاتی در دنیا از طریق اینترنت و رسانهها ایجاد شده، سرچشمه و منبع فکری باید فرهنگ غرب باشد. نگاه ما به دین باید تفکر و نگاه انسان غربی به دین باشد و فرهنگهای بومی با تمدن غرب تماس پیدا کنند تا این نوع نگاه غرب به دین غالب شود. بنابراین فرهنگ لیبرال و غیردینی از طریق اینها حاکم میشود. باید تمام فرهنگها یک کاسه شوند. عناصر کلیدی ساختمان اجتماعی همه یکسان شود و حکومت جهانی واحد تشکیل شود. و حاکم و کدخدای این حکومت جهانی نظام سرمایهداری لیبرال غرب به رهبری آمریکا و صهیونیستهاست.
ما با بخشی از این استدلال موافق هستیم که رسانهها کمک میکنند تا جهان به هم نزدیک میشود و به سمت دهکده جهانی پیش میرویم. هیچ اشکالی در این وجود ندارد. ولی دعوا سر این است که چه کسی باید کدخدای این جهان باشد. کدخدا باید امام عادل و معصوم و موحد و خادم انسان باشد. کسی همانند حسین(ع) باید باشد. کدخدای دهکده جهانی امام زمان(عج) باید باشد، نه صهیونیستها، نه صاحبان قدرت و ثروت که براساس اصالت ماده عمل میکنند. نکته بعدی این که تفکر اسلامی مبتنیبر عقلانیت است. مبتنیبر درست شنیدن است. خداوند در آیه 10 سوره ملک میفرماید اینهایی که جهنمی میشوند و سقوط میکنند بعدها خواهند فهمید مشکل از ناحیه خودشان است. خودشان گفتند و خواهند گفت اگر درست گوش میدادیم یا عقلانی تصمیم میگرفتیم، جهنمی نمیشدیم.این یعنی دینداری با نفی عقل و عقلانیت توام نیست.
جهان غرب بر این تفکر اذعان دارد که هر جا بخواهید دینی عمل کنید ناگزیر عقلانیت نفی میشود. دین از جنس احساسات است و در برابر عقلانیت قرار میگیرد. دین امر درونی است و در برابر امر بیرونی قرار میگیرد. دین رمز است و در مقابل قاعده عملی است. در منطق امام حسین(ع) دین درونی و بیرونی است. هم احساس است و هم عقل. هم درست شنیدن و هم درست اندیشیدن است. بنابراین قرآن میفرماید جهنمیها از خود شکایت میکنند که هیچگاه درست گوش ندادیم، اگر عاقلانه زندگی میکردیم جهنمی نمیشدیم.
یعنی با عقل جهنمی نمیشوید. هر جا عقل نیست و استماع نیست، جهنمی وجود دارد. این تعبیر مهمی است. دین در غرب میگوید عقل با دین قابل جمع نیست. هرچه بیشتر عقل را بهکار ببریم بیدینتر میشویم. اینکه هرکسی مسئول اعمال و رفتار خود است و باید این را بپذیرد. روایت سیدالشهدا(ع) خطاب به علما و برخی اصحاب و تابعین و حافظان قرآن یک سال قبل از عاشورا در اعمال حج در منا شنیدنی است. ایشان میفرماید که شما حرف از دین و مذهب میزنید اما اجازه دادید باندهای فساد و ظلم بر مسلمانان حاکم شوند. دین حسین (ع) با حقوق عمومی و عدالت اجتماعی و نظامسازی و جامعه مدنی کار دارد. با ظلم و عدل کار دارد. همانند کلیسا نیست که با ظلم و عدل کار نداشته باشد. مسیحیت تکلیف مسیحی را در این قضایا معلوم نمیکند. همواره رهبران کلیسا در کنار ظالمان بودند. الان هم چنین است.
رهبران دینی مسئول دنیای ظالمانه
پاپ کاتولیکها و پدر ارتدوکسها و رهبران پروتستانها در صحنه جهانی در مقابل ظالم نیستند. چند کشیش ممکن است چنین باشند، بودند و پاپ اینها را کمونیست میدانست. شاید برخی خیرخواه و آدمهای شریفی باشند اما اغلب اینها جلوی ظلم نمیایستند. دینی که با ظلم سازش میکند و میگوید به من مربوط نیست، این دین باید کنار گذاشته شود. در حوزه عقلانیت و معرفت هم مسیحیت را طوری تعریف کردند که یا عقل یا ایمان. هر کسی میخواهد فکر و سوال کند، کافر است و باید هم از عرصه علم و معرفت دین و هم از عرصه عمل و مدیریت و سیاست بشر و اقتصاد و تعلیم و تربیت و... کنار برود.
امام حسین(ع) میفرماید شما ستمکاران را بر سرکار آوردید و اجازه دادید آنچه حق و منزلت علما بود، دست اینها بیفتد. شما مسئول هستید. شما رهبران دینی مسئول هستید که کار خدا و خلق را به آدمهای فاسد سپردید. این خطاب به رهبران مسیحیت هم هست. علت اینکه در جوامع اروپایی و غرب تفکیک دین از دولت و همهچیز صورت گرفت این بود که هم دینِ فاسد عرضه میشد و هم وقتی ظلم آمد رهبران دینی در غرب و اروپا جلوی ظلم ایستادگی نکردند.
در جهان اسلام هم هرجا علما در برابر ظلم ایستادگی نکردند همین مصیبت بر سر ما آمد. ازجمله در خود کربلا چنین شد. امام حسین (ع) میگویند شما کار خدا را دست اینها سپردید. وا دادید. براساس چیزهایی که نمیدانند از جمله در تشخیص معیار حق و باطل، عمل و حکومت میکنند و شما هم فقط نگاه میکنید. صاحبان قدرت و ثروت طبق شهوت و میل خود عمل میکنند. هر کاری با جان و مال و آبرو و فرهنگ اجتماعی و حقوق مردم و اخلاق عمومی میکنند.
امام حسین (ع) میفرماید میدانید چرا اینها بر جامعه اسلامی و بشریت مسلط شدند؟ چون شما از مرگ میترسید. اینها فهمیدند از مرگ میترسیدید. وقتی شما از مرگ ترسیدید و آماده فداکاری نبودید و اینها فهمیدند، سوار شما خواهند شد. اینها را چه کسانی مسلط کرد؟ فرار شما از مرگ. شما از شهادت میترسید. به دنیا چسبیدید. رهبران دینی به دنیا چسبیدند. صاحبان قدرت و ثروت میفهمند شما میترسید و هر کاری بخواهند میکنند.
این را امام حسین به رهبران دینی و بزرگان امت اسلامی گفت. همین نکته را باید به رهبران مسیحی و یهودی گفت که ناله میکنند جامعه فاسد و بیاخلاق شده است. به همین دلیل است. ترسو هستید. به دنیا چسبیدید. در قرون وسطی میخواستید بیشترین زمینها برای شما باشد و بقیه را هم موعظه کنید. امام حسین(ع) گفت نمیشود. من اجازه نمیدهم با دین اینگونه بازی کنید.
شما مغرور شدید و به دنیا چسبیدید. الان در کربلا کشته نشوید چند سال بعد با بیماری از بین میروید. کسی در این دنیا نمیماند. یا با من میآیید و کشته میشوید یا میمانید و با ذلت میمیرید. این صحبتی است که امام حسین(ع) کردند. این در مواجهه با سپاه حر بود. هزار نیروی سوارکار به فرماندهی حر آمدند تا جلوی حسین(ع) را بگیرند.
ابتدا ببینید اخلاق حسینی چه اخلاقی است که با دشمن خود هم به خوبی رفتار میکند. امام حسین(ع) اول به فرات رسیده بودند و آب دست امام حسین(ع) بود. نیروهای حر که آمدند به جای اینکه بگوید آب ندهید، اولین درس حقوق بشر و اخلاق و محبت و عدالت را داد و فرمودند به اینها آب بدهید. حقوق حیوانات را رعایت میکنند و فرمودند مراقب باشید به اسبها آرامآرام آب دهید، چون تشنه هستند و اگر سریع آب بخورند صدمه میخورند. امام حسین(ع) نگران جزئیترین حقوق اسبهای سپاه یزید است.
وقتی نمازظهر میشود میفرمایند اذان بگویید. امام حسین (ع) قبل از نماز رو به سپاه کوفه و حر میفرماید میخواهم عذر و دلیل خود را به خدا و به شما بگویم. من نمیخواهم با چشمبسته و کورکورانه با من بجنگید. میخواهم بفهمید قضیه چیست و بعد تصمیم بگیرید که با من بجنگید یا خیر. حتی با دشمن خود شفاف صحبت میکند. ما حجت و دلیل داریم. ما دلیل حقوقی و عقلی و شرعی و اخلاقی داریم. شما چه دلیلی دارید. به نظرم اگر غرب و شرق شخصیتی مانند حسین(ع) داشتند، دین از نظر معرفتی چنین نمیشد. به لحاظ نظری و عملی چنین نمیشد که یا دین یا اخلاق یا دین یا آزادی، یا دین یا فلان. برخی هم اذعان دارند هر دو با هم باشد و فکر میکنند این دو از هم جدا هستند.
امام حسین (ع) میفرماید دینی که ما میگوییم، تعالیم اینچنینی دارد. استدلال خود را به خدا و شما میگوید. با چشم کور و در تاریکی نجنگید. من به سمت شما نیامدم. شما به من نامه نوشتید. یعنی من خود را بر شما تحمیل نکردم. من شما را به زور وارد درگیری نکردم. مبارزه و انقلاب زورکی نبود. نامههای شما به سمت من آمد. من با حکومت بیعت نمیکنم چه شما وفا کنید، چه خیانت کنید.
مثل منی با مثل یزید بیعت نمیکند. این یعنی درس عاشورا تا همیشه. صحبت حسین (ع) و یزید نیست. صحبت مثل حسین (ع) و مثل یزید است. این که میگویند امام زمان(عج) انتقام حسین (ع) را میگیرد برای این است که خط امام حسین(ع) که به خون ختم شد در زمان امام زمان(عج) در تمام جهان عدالت حاکم خواهد شد و دین پیروز جهانی خواهد بود. انقلاب جهانی و حکومت عدل جهانی رخ میدهد. غربیها درست میگویند انقلاب جهانی رخ میدهد ولی نه از نوعی که اینها میگویند که ظلم و کفر جهانی شود. بلکه عدل و توحید جهانی حاکم خواهد شد. دهکده جهانی محقق میشود. امام حسین میفرماید شما نامههای پیدرپی فرستادید که به سمت ما بیایید و بشتابید و کمک میخواهید. نامه نوشتید ما آماده انقلاب و مبارزه علیه یزید هستیم منتها امام نداریم. بحران رهبری داریم والا همهچیز آماده است. این امید را داریم که خداوند به خاطر شما بین ما اجماع و اتحاد در مسیر حق ایجاد کند. ما آماده نبرد هستیم و رهبر میخواهیم. این را امام حسین (ع) به حر و سپاه حر بیان میکند که من خودم را به شما تحمیل نکردم. استدلال را بیان میکنم. به این سمت آمدم چون شما نامه نوشتید و خواستید. این عین احترام به انتخاب آزاد مردم است. اگر شما تصمیم بگیرید وظیفه من تغییر میکند. اگر تصمیم بگیرید بایستید من میآیم و اگر نه کوفه نمیآیم. برمیگردم و با یزید بیعت نخواهم کرد.
اگر از نوشتن نامه پشیمان شدید من برمیگردم و در جای دیگر این مبارزه را ادامه میدهم. اگر پشیمان نشدید برای انقلاب و مبارزه آماده شوید. اگر بر سر وعدهها هستید من آمدم. اینک من همان هستم که خواستید و آمدم. اگر ضمانت دهید که من مطمئن شوم در آغاز درگیری کنار نمیروید و پای این مبارزه بایستید، من به شهر شما میآیم. اگر ترسیدید و پشیمان شدید و در شرایطی هستید که خوشتان نمیآید به شهر شما بیایم، من برمیگردم.
به جایی برمیگردم که از آنجا آمدم و مبارزه را در آنجا ادامه میدهیم. دموکراسی از این بیشتر؟! همه ساکت شدند و بعد موذن اذان گفت. حر در اینجا درحال تغییر است. حر به امام حسین(ع) گفت ما با شما نماز میخوانیم. من از حکومت دستور دارم جلوی شما را بگیرم و دستور جنگیدن ندارم.
موقع نماز عصر، امام حسین (ع) با فاصلهای نماز عصر را خواندند و بعد رو به سپاه حر همان مضمون را بیان کردند. اگر دین و تقوا داشتید و دنبال منافع نیستید و حق را میشناسید که برای کیست و شعور دینی و تقوای دینی داشته باشید خداوند راضی به این کار است. ما اهل بیت(ع) پیامبر شایسته برای ولایت و حکومت هستیم. ما بلد هستیم چطور حکومت عدل برقرار کنیم. این حکومت اسلامی نیست. ما را با اینها مقایسه کنید، با کسانی که مدعی چیزهایی هستند که هرگز ندارند. اینها نه دین و نه آگاهی به دین و نه اراده اجرای دین را ندارند و نه عادل و نه عدالتخواه هستند.
اینها به روش جور و ظلم و تجاوز بر شما حکومت میکنند. سبک حکومت اینها ستم است. اگر نمیخواهید در این مسیر به ما ملحق شوید یا جاهل هستید و نمیفهمید یا دنبال دنیا هستید و نظر شما غیر از آن نوشتهها و نامههاست، برمیگردم اما تسلیم نمیشوم.
جمع عقل و آزادی و عدالت در دین حسین (ع)
وقتی حر دگرگون شد، دستانش میلرزید. سربازان او میگویند هیچگاه ندیدیم حر که چنین شجاع و قوی و مقتدر است، چنین متزلزل باشد. یکی گفت من در کار شما ماندهام! شما قهرمان کوفه هستید! چطور متزلزل شدید؟ حر گفت وا... خود را بر سر دوراهی بهشت و جهنم میبینم. من باور نمیکردم کار به قتل حسین(ع) بکشد. من نمیدانستم حسین(ع) میایستد تا کشته شود. به خدا قسم بر تردید خود غلبه میکنم و هیچچیز را به بهشت ترجیح نمیدهم حتی اگر تکهتکه شوم و سوزانده شوم. حر از سپاه فاصله گرفت. حر دو پسر داشت که یکی همراه پدر میآید و شهید میشود و دیگری در سپاه یزید میماند. یکباره حر فاصله میگیرد. گفتند کجا میروید گفت به اسبم آب بدهم. اگر میگفت به سپاه حسین میروم، جلویش را میگرفتند. گفتند آب اینجاست و چرا به آن سو میروید. جوابی نداد و یکباره بر اسب خود پرید و پوتینها را بر گردن آویزان کرد و با یکی از پسران به سمت خیمه حسین (ع) رفت. از اسب پیاده شد تا خود را بر پای حسین(ع) بیندازد که من را ببخشید. آیا خداوند من را خواهد بخشید؟ حسین(ع) او را در آغوش گرفت و گفتند آری بخشیده میشوید. صبح عاشورا حر گفت اجازه دهید من اولین شهید باشم. حر و پسرش اولین شهدای کربلا بودند. این دین حسین (ع) است که پیامش برای بشر جدید این است. آنها میگفتند چطور هم معنوی و دینی باشیم و هم به عدالت و جامعه و حقوق کار داشته باشیم. دین و دولت چه ربطی به هم دارند. حسین (ع) گفت ما شایستهتر بر دین هستیم. حسین(ع) دلایل خود را عقلی بیان میکند و این یعنی شما مختار بر انتخاب هستید.
امام حسین (ع) با ظلم و ظالم سازش نمیکند. طرفدار عدالت و حقوق انسان است. ضدعقل و جدای از عقل نیست. به آزادی و حقِ انتخابِ حتی مخالف و دشمن احترام میگذارد ولی مبارزه را ادامه میدهد. این پیام جدید نیست؟ دین حسین (ع) تکلیف آزادی و عقل و حقوق انسان حتی دشمن خود را رعایت میکند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/